نقد عقل دموکراتیک
بیاد محمود عنایت


فرهاد قابوسی


• دموکراسی از ابتدای تولدش در آتن مواجه با اشکالات اساسی بود که همه "دموکراسی های واقعأ موجود" کنونی نیز آنها را به ارث برده اند. اما امروزه روز بجهت ابُهت اسم دموکراسی حتی روشنفکران نیز چندان متوجه اشکالات مذکور نیستند. اینست که تحت عنوان دموکراسی بسیاری نابرابری ها و ناروائی ها اعمال شده و می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۱٣


اشاره: آشنائی من با عنایت به چهل سال پیش در مجامع نویسندگان ایرانی می رسد. من دانشجوئی بودم که در هفته نامه "فردوسی" که او قبلأ سردبیرش بود، می نوشتم؛ و او در آنزمان سردبیر ماهنامه "نگین" بود. یکی دو مطلب کوتاه با اسم مستعار برای نگین نوشتم که بردم و در اطاق کارش در "سازمان برنامه" به او دادم. تا اینکه فردوسی در اواخر دوره شاه ممنوع شد و من برای ادامه تحصیل به خارج آمدم. بعد از تعطیل نگین در سالهای بعد شنیدم که به آمریکا آمده و در پی انتشار مجدد نگین از من نیز خواسته بود تا همکاری کنم. نشستم و مقاله ای در نقد عقل دموکراتیک نوشتم. قرار بود که این مقاله در "نگین" ( آمریکا) منتشر شود. قضای روزگار سبب شد که این نوشته اصلا بدست او نرسد. و من نیز منتشرش نکنم. اینک در رثای او خلاصه ای از آنرا می آورم. یادش گرامی باد.

خلاصه نقد عقل دموکراتیک:

دموکراسی از ابتدای تولدش در آتن مواجه با اشکالات اساسی بود که همه "دموکراسی های واقعأ موجود" کنونی نیز آنها را به ارث برده اند. اما امروزه روز بجهت ابُهت اسم دموکراسی حتی روشنفکران نیز چندان متوجه اشکالات مذکور نیستند. اینست که تحت عنوان دموکراسی بسیاری نابرابری ها و ناروائی ها اعمال شده و می شود که سبب مخدوش شدن عملکرد دموکراسی هستند.

اشکال عمده دموکراسی آتنی عدم توزیع عادلانه قدرت در آن بود. به این معنی که جامعه آتنی جامعه ای برده داری بود که قریب نیمی از ساکنانش عملأ صاحب حقی نبودند. این وضعیت به شکل دوام سابقه قدرت، امکانات مانده از پیش و سوأ استفاده از روابط میان گروه های مشترک در قدرت سابق، در همه دموکراسی های معاصر برقرارند. و منجر به این مضحکه معروف شده اند که: در دموکراسی بعضی برابر تر از بعضی دیگر هستند.

اشکال دوم آن عدم توزیع عادلانه وسایل ارتباط جمعی و یعنی انحصار و کنترل عقاید و نظر در دست طبقه حاکم بود که نماد آن کشتن سقراط (به جرم سخنرانی و فاسد کردن افکار مردم آتن) بدست طبقه حاکم دموکراسی و بستن دهان شاگرانش نظیر افلاطون بود که از ترس جان مجبور به فرار شدند. این وضعیت به شکل دوام کنترل وسایل ارتباط جمعی به دست تشکیلات متمول ، و لذا کنترل مشخص عقاید عمومی مخصوصأ بوسیله تبلیغات دوره انتخابات در همه دموکراسی های معاصر ادامه دارد.

اشکال سوم دموکراسی آتن این بود که در سرزمین مادر حداقل به شکل ظاهری که آمد برقرار بود، اما در سرزمین های تحت تسلط و مستعمرات نه تنها غایب بود بلکه تاثیری منفی داشت. چون برای برقرار ماندن آن مستعمرات تحت فشار های مالی و نظامی تخریب شدند. و یعنی دموکراسی های سرزمین مادر همچنانکه بعد ها، همواره به ضرر مستعمرات دموکراسی میسر و برقرار بودند. چون حتی اشتراک نسبی عموم ساکن دموکراسی مادر متضمّن استثمار مضاعف مرمان ساکن مستعمرات مربوطه بوده است. در حالیکه دموکراسی قابل تقسیم نیست و اگر در سرزمین مادر ادعا شود می بایستی در سرزمینهای تحت تسلط نیز برقرار باشد. تخریب طولانی منابع انسانی و مالی آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین وسیله دموکراسی های غربی، و یعنی تاثیر منافع استعماری در سرنوشت ایران هند و ویتنام گرفته تا آفریقای جنوبی، الجزایر و کوبا نشان از عملکرد ضد دموکراتیک دموکراسی های خارجی در این مستعمرات و بهای بسیار گرانی است که این مستعمرات مستقیم و غیر مستقیم، برای برقراری دموکراسی های مذکور پرداخته و هنوز می پردازند. اما به جز از این موارد عملکرد دموکراسی ها در خود اروپای بعد از جنگ نظیر ایتالیا، اسپانیا، یونان و پرتغال نیز آلوده به روشهای ضد دموکراتیک مشخص است. ملاحظه همه این موارد مخدوش کننده دموکراسی در داخل و خارج دموکراسی های مادر ما را وادار می سازد که عمر دموکراسی را حداکثر بیست تا سی سال ارزیابی کنیم. اینست که هنوز نمی توان دموکراسی را نظامی واقعأ قوام یافته تلقی کرد.   

حداقل به این دلایل است که عملکرد تاریخی و ضرر و منفعت دموکراسی مثلأ در کشورهای غربی نسبت به باقی عالم باید سنجیده شود. و انتقاد از دموکراسی برای تصحیح اشکالات عمده اش ادامه یابد. از یاد نبریم که توجیه دموکراسی با این سخن چرچیل که "دموکراسی بدترین شکل حکومت است اما آلترناتیوی ندارد"، معقول نیست. چون چرچیل متعلق به طبقه اشرافی بود که از دموکراسی سوء استفاده کرد تا منافع طبقاتی خودرا استمرار بخشد. به معنی دیگر دموکراسی آرمانی است که بدون آرمانهای اجتماعی دیگر به تنهائی کافی نیست و می تواند بسیار منفی عمل کند. اما در صورت ترکیب با آرمانهای اجتماعی دیگر، آنچیزی نخواهد بود که دموکراسی نامیده می شود. و یعنی نوع ترکیب مذکور است که کیفیت سیستم حاکم را تعیین می کند و نه صرف دموکراسی. چند سال پیش میلتون فریدمن اقتصاددان معروف کتابی نوشت در تحسین دموکراسی تحت عنوان "آزادی انتخاب". اقتصاددان معرف دیگر "پل کروگمان" در پاسخ آن مطلبی نوشت تحت عنوان "آزادی باخت". لذا بایستی متوجه بود که اهمیت مسئله عدالت در جوامع کمتر از آن دموکراسی نیست.

* بخش نظرات این مقاله غیرفعال است.