سفر (از مجموعه گلهای دوزخ : مرگ )


شارل بودلر - مترجم: فریبا عادلخواه


• غول پیکرکشتی سه بادبانه ایست
روح ما
به جستجوی جزیره ی آمالش؛ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲٨ ژانويه ۲۰۱٣


 
 
Le voyage ( La mort- les Fleurs du mal)
سفر (از مجموعه گلهای دوزخ : مرگ )
ادامه
مترجم فریبا عادل خواه

II
پیروی می کنیم ما،
ای داد !
در خوابمان
حتی
توپ و فرفره را
درچرخ و چرخیدنشان
و در جهش آنها؛
کلافه میکند
مارا
کنجکاوی
و سرگردان
بسان فرشته ای بی رحم
که به جان خورشید
با تازیانه
افتاده

بی بدیل سعادتی است
به گاهی که جابجا شود
هدف
و از انجا که نیست
هیچ جا
هر جائی میتواند باشد
جائی که
هرگز
نا امید نمی شود
امیدش انسان
و می دود
همچو دیوانه ای
برای رسیدن به آرامش


غول پیکرکشتی سه بادبانه ایست
روح ما
به جستجوی جزیره ی آمالش؛
صدائی از عرشه به گوش می رسد
"چشمها را باز کنید!"
صدائی دیگر پر حرارت و دیوانه وار فریاد می زند:
"عشق... پیروزی...خوشبختی!"
جهنم!
یک دام است!


هر جزیره ای که
نشان شده
با برج مراقبت
گنجی است که بشارت آن داده
سرنوشت؛
خیالاتی که مهارکند
خوشیهای مفرطش را
با دمیدن صبح
به جز تخته سنگی نمی یابد.

آهای
بیچاره عاشقان سرزمین های افسانه ای!
باید آیا داغ کرد
یا به دریا انداخت،
کاشف آمریکا را،
این خمار ملبانی که
تلخ تر میکند
با سرابش
گرداب را؟

همچو دوره گردی پیر
که لگدمال میکند گِل و لای را
وبا شرمساری
به خواب می بیند
بهشت برین را؛
چشمان افسون شده اش
سرزمین موعود می یابد
هر آنجائی که پی سوز
روشنائی بخشد
دخمه ای را


III
وه
چه مسافران!
وچه پرشکوه تاریخی است
آنچه می خوانیم
در چشمانتان
عمیق
همچو دریا!
نشانمان دهید
صندوقچه گذشته های پر افتخار خود را
این حیرت انگیزجواهراتی که
از جنس ستارگانند
و کیمیا

می خواهیم سفر کنیم،
بی بادبان و نیز بی دود وبخار!
برای شادی اندوه حصارهایمان،
نشانمان دهید،
می خواهیم که بگذریم از روی ارواحمان
همچو تابلوئی
آویزان
و بر روی خاطرات شما
کز افقهاست
چارچوبشان

بگوئید برای ما
چه دیدید شما؟