حاجی هادی، کردپرس و پروژه ی جنگ نرم
آبیدر محمدی


• تا مدتی قبل کارشناسان جنگ نرم جمهوری اسلامی در کردستان ایران از طریق حمله ی مستقیم و به سخره گرفتن تجربه ی کردستان عراق در قالب سایت-هایی مانند کردستان امروز و ابیدر در صدد دستیابی به هدف خود بودند. خبرگزاری کردپرس نسخه ی جدیدی از پیگیری این پروژه است، دیگر از تعابیر عریان و مستقیم خبری نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲٨ ژانويه ۲۰۱٣


سایت کردپرس وابسته به حاجی هادی از فرماندهان سپاه پاسداران آذربایجان غربی در نگاه اول هر خواننده ای را غافلگیر می کند، به عبارت دیگر خواننده با پرسش یا معمایی بظاهر حل ناشدنی روبرو می شود: پرسش یا معمایی در باب نسبت یک فرمانده سپاه با امر روزنامه نگاری و بویژه پیگیری تحولات مربوط به کردهای عراق، ترکیه و سوریه. هم چنین تمکن مالی حاجی هادی و راه اندازی همزمان چندین سایت دیگر، اجاره ی عمارتی بزرگ در سنندج بعنوان دفتر خبرگزاری کردپرس پرسش هایی در باب توجیه مالی این امپراتوری رسانه ای به ذهن متبادر می سازد.
مخاطبان کردپرس کردهای ایران هستند. کردهایی که صرف نظر از هر گونه جهت گیری مذهبی یا سکولار اغلب نسبتی روشن با پدیده ی به نام جنبش کردستان دارند. آن ها درست یا غلط به آرمان های این جنبش دل سپرده اند و در شرایطی که این جنبش در کردستان ایران با بحران زوال و فروپاشی دست و پنجه نرم می کند اعتلای جنبش کردستان در کشورهای دیگر به تنها پناهگاه معنایی شان تبدیل شده است، به طوری که شکست جنبش کردستان در آنجا پیامدی جز استیصال و وادادگی نخواهد داشت. کردهای ایران با وضعیت غریب و دشواری دست و پنجه نرم می کنند: زوال در داخل اما جستجوی پیروزی در خارج. بنابراین هر دستاوردی در کردستان عراق، سوریه و ترکیه آن ها را بار دیگر به آینده امیدوار می سازد.
وضعیت اندوهبار فوق مدتهاست که به نقطه عزیمت کارشناسان جنگ نرم جمهوری اسلامی در کردستان ایران تبدیل شده است. تا مدتی قبل آنها از طریق حمله ی مستقیم و به سخره گرفتن تجربه ی کردستان عراق و رهبران آن در قالب سایت-هایی مانند کردستان امروز و ابیدر در صدد دستیابی به این هدف بودند. اما تعابیر عریان و حملات مستقیم این سایت ها به تجربه ی کردستان عراق و در مواردی پ.ک.ک و اساسا هر نمودی از هویت خواهی کردها آن ها را نزد مردم نفرت انگیز و چندش آور ساخت. بدون تردید عرفان قانعی فرد و همکارانش بارزترین نمونه در این رابطه محسوب می شوند. قانعی فرد سالها با آزادی کامل و حضور در رسانه های همسو و معارض با نظام می کوشید تا از طریق سیاه نمایی جنبش کردستان در عراق و ترکیه کردهای ایران را مستاصل و ناامید سازد. اما مدتهاست که پروژه ی عرفان قانعی فرد با ناکامی روبرو شده و دیگر کسی وارونه گویی هایش را جدی نمی گیرد. به عبارت بهتر حمله ی مستقیم و عریان همواره نتیجه ی معکوس ببار می آورد.
خبرگزاری کردپرس نسخه ی جدیدی از پیگیری این پروژه است، دیگر از تعابیر عریان و مستقیم خبری نیست، حکومت کردستان عراق عشایر بارزانی خوانده نمی شود، پ.ک.ک برخلاف گذشته گروهی تروریستی نیست بلکه مجموعه ای از افراد سرگردان و ترحم برانگیز هستند که در سودای رویای دست نیافتنی هم خود و هم مردم کردستان را با دشواری هایی حل ناشدنی روبرو ساخته اند. در یادداشت «کردهای ترکیه به کدام سو بروند» دستمالی اعتراضات گلتن کشاناک نماینده ی کرد مجلس را «در حد و اندازه ی یک زن بیسواد روستایی» ارزیابی می کند چنین تعابیری را به راحتی می توان از یادداشت های محمد علی دستمالی بیرون کشید. اویکی از مهمترین تحلیلگران خبرگزاری کردپرس است و در یادداشت پیش رو کوشیده می شود تا تدابیر جنگ نرم سپاه و حاجی هادی در لابلای یادداشت هایش برملا شوند.
دستمالی در یادداشتی تحت عنوان «حکایت چهل کیسه خون» از رویای غیر قابل تعبیر استقلال می نویسد. از دیدگاه دستمالی مسعود بارزانی و جناح هایی از پ.ک.ک جان و مال مردم را به بازی گرفته و فدای امری موهوم نموده اند، آن-ها دربهترین حالت رانندگانی هستند که از صحنه ی تصادف می گریزند و با جان مردم بازی می کنند. به تعبیر دستمالی: «اکنون نیز تصور می کنم شرایط موجود در ترکیه و سوریه حکم می کند که یک بار دیگر به خون بیاندیشیم. به این فکر کنیم که به راستی، تکرار اعمال مشابهی که در همه شرایط یک نتیجه مشابه به دنبال دارد، تا چه اندازه سنجیده و به جاست و چگونه می توان از تکرار و تراژدی گریخت و کیسه ها را سالم به منزل رساند.» (حکایت چهل کیسه خون) نویسنده در مقام آموزگار اخلاق با وارونه گویی و کنارهم چیدن مسعود بارزانی، باهوز اردال، شوان پرور و حتی دولت باغچه لی مخاطبانش را نهیب زده و از چنین رویاهایی بر حذر می دارد. دستمالی در یادداشت دیگری تحت عنوان کردها و قاعده ی بازی رهبران کرد در قرن گذشته را متهم به سر درنیاوردن از قواعد بازی و از این طریق بازی با آبرو و کیان خود می کند و البته در این میان از سمکو تا شیخ محمود کسی را بی نصیب نمی گذارد. «تحلیل مجموعه رویدادهای چند ماه اخیر ترکیه و نیز نگاهی اجمالی به تاریخ فعالیت سیاسی کُردها نشان می دهد که عدم پایبندی به قواعد بازی تقریبا همیشه و در همه حال پاشنه آشیل حرکت ها و جنبش های کُرد بوده و این موضوع باعث شده تا اعتماد به چهره های سیاسی این قوم دشوار شود.» (کردها و قاعد بازی) در اینجا سوژه ی سخنگو خود و موقعیت خود را برملا می-سازد. چنین تعابیری چیزی جز تکرار اتهامات همیشگی دولت ها و روشنفکران مرکز گرا در چند دهه ی گذشته نیست: کردها قابل اعتماد نیستند، آنها باید همسویی خود با منافع ملی و تمامیت ارضی را به ثبوت برسانند، عدم رعایت قواعد بازی ترجمانی است از اتهام همیشگی خیانت که از سوی دولت ها نثار جنبش های کرد شده است.
دستمالی در کردستان ترکیه جانبدار است. او دمیرتاش، باهوز اردال و اساسا تمام نمودهای «حلقه ی آنکارا» را بسود نگرش های «سنجیده و منعطف» احمد ترک، اوجالان و مقامات حزب عدالت و توسعه فرو می کوبد. تا اینجای کار مشکلی نیست انسان های زیادی بحق صلح را بر جنگ ترجیح می دهند. اما شادی او علتی دیگر دارد. دستمالی با ناشیگری کامل آنچه را که باید ناگفته و نانوشته نزد خود نگه دارد در همین یادداشت برملا می سازد. آنجا که از تبعات احتمالی پیروزی صلح طلبان بر جنگ طلبان می نویسد: «یک پایان بندی محتوم و معقول که برای استقلال طلبان، تلخ به نظر می رسد و بعید نیست که عواطف و فضای روحی روانی کردها در دوران پایان فعالیت مسلحانه ملا مصطفی بارزانی در سال ۱۹۷۵ میلادی (موسوم به ئاشبه‌تاڵ) را دست کم نزد بخشی از کردهای ترکیه و سوریه، زنده کند. اما دسته ای دیگر- که دشوار می توان حکم بر سر اقلیت و اکثریت بودنشان داد - همین پایان بندی را نیز مطلوب و ارزشمند می دانند و اصل زندگی در شرایط برابر و نفس کشیدن در ثبات و امنیت را از دیگر پارادیم های ساختارمحور(نظیر خودگردانی، استقلال، فدرال) برتر و والاتر می دانند.» (حکایت چهل کیسه خون) دستمالی فروپاشی روانی کردها را یکی از تبعات «این اخبار خوش و این مژده های منفصل و سرشاز از بیم و گسست» اخیر می داند و به قولی از آن استقبال می کند. فارغ از تعبیر تندی که در مورد ملا مصطفی بکار رفته، دستمالی علاقه ای به پذیرش این واقعیت ندارد که آنچه اکنون کردها در کردستان عراق به کف آورده اند حتی در مخیله ی ملا مصطفی هم نمی گنجید.
تا اینجای کار او نفس خواننده را گرفته است، این رویا هیچ تعبیری جز مصیبت و بدبختی ندارد. آیا هیچ برونرفتی در کار است؟ ناگهان به یاد می-آورد که برخی از جریانات اپوزیسیون کرد به اتحاد با غرب می اندیشند و البته آنها را هم از تلنگرهای خود بی نصیب نمی گذارد. او با اشاره به عقب نشینی آمریکا از افغانستان چنین نتیجه می گیرد: «این موضوع اثبات گر حقیقت دیگری نیز هست و آن حقیقت روشن این است که دلخوش بودن به حمایت یک نیروی خارجی، برای ساکنان این منطقه حکم دانه پاشی بر صخره را دارد و شرط خِرد و آداب حُسن همجواری فرهنگ ها حکم می کند، همه اقوام و همه تیره ها و طوائف بشری به جای آن که به دنبال تغییر مرزها و قراردادها باشند، مشتاقانه در جستجوی راهی باشند که همسایه ها را دست کم به خاطر همه رویاها و همه افسانه های اصیلشان به همدیگر نزدیک تر و مانوس تر کند و همه ساربان ها و آنهایی که تصمیماتشان با جان و خون آدم ها ارتباط دارد، باور کنند که هنر و ظفر بزرگ در آن است که همه کیسه های خون سالم به مقصد برسند.» بدیهی است که مخاطب او در عبارت اخیر برخی از گروه های کرد ایرانی مقیم کردستان عراق است که گویا در محاسبات خود جایی هم برای مداخله ی احتمالی غرب لحاظ کرده اند.
در تصویری که دستمالی از موقعیت جنبش کرد در ترکیه بدست می دهد خصوصا در یادداشت «کردهای اردوغان، کردهای اوجالان» سخنگویان این جنبش مجموعه ای از افراد عامی و کم سواد هستند که در برابر تیم متشخص، آداب دان و تکنوکرات اردوغان قرار گرفته اند. در این یادداشت او سیاستمداران کرد ترکیه را به دو گروه تقسیم بندی می کند، افرادی مانند احمد ترک که ریشه در احزاب ترک دارند و البته نسبتا احترام برانگیز و آداب دان و در مقابل افرادی همچون دمیرتاش که با «استفاده از رانت های ویژه ای همچون ارتباط با سران متنفذ پ.ک.ک مانند جمیل بایاک، مراد کاراییلان و دیگران و نیز دفاع از گفتمان رادیکالیسم و تاثیرگذاری بر جوانان، از نردبان بالا رفته اند ولی با این حال همچون نمایندگان پیشین دارای شناسنامه فردی و کارنامه حقیقی نیستند.» (کردهای اردوغان و کردهای اوجالان) اما سیاستمداران کرد متمایل به حکومت از جنس دیگری هستند آنها تحصیل کرده، خوشنام و با درایت هستند و به گفته ی دستمالی در آینده عرصه را بر رانت خواران سیاسی تنگ خواهند کرد.
در یادداشت های دستمالی هرجا که کردها حریف اردوغان هستند او و همکارانش را صفاتی آراسته توصیف می کند. مواضعشان سنجیده و مسئولانه است و برای حل مساله کرد برنامه دارند. اما اگر جمهوری اسلامی رقیب اردوغان باشد این توصیفات یکباره رنگ می بازند. اظهاراتش «طنزآلود» و «درشت» می شود و شخصیتی «برافروخته و عصبانی» بخود می گیرد. تا جایی که نویسنده می پرسد: «مگر ممکن است بالاترین مقام اجرایی یک کشور، کنترل ادبیات سیاسی خود را نداشته باشد؟ در مورد اردوغان پاسخ این پرسش تا حد زیادی مثبت است.» (نگاهی به مواضع ضد ایرانی اردوغان) از دیدگاه دستمالی اردوغان در پیِ گرفتن «ماهی درشت از آب گل آلود» است و از این رو در مقام یکی از هواداران برنامه هسته ای ایران به «دستگاه دیپلماسی» توصیه می کند: «در شرایطی که ترکیه قصد دارد فراتر از نقش یک میانجی ظاهر شود، باید با سرعت عمل بیشتری وارد صحنه شود و جمع بندی نهایی در خصوص محل برگزای مذاکرات، به گونه ای صورت بگیرد که اقتدار ایران را در دفاع از مواضع خود نشان دهد و در عین حال این واقعیت را نیز نمایان سازد که ایران نیز توان آن را دارد تا در بازی های پیچیده دیپلماتیک، به جای رفتار واکنشی و بازتاب دهنده، اهل کنش و ابتکار عمل باشد.» (نگاهی به مواضع ضد ایرانی اردوغان)
در یادداشت «خطرات نگاه سیاسی به زبان کردی در ترکیه» بار دیگر سوژه ی سخنگو جایگاه و پایگاه خود را برملا می سازد. این یادداشت که از قرار معلوم در رابطه با کنفرانس زنان کرد در ترکیه به نگارش درآمده است به بهانه ای برای توجیه وضع موجود در ایران تبدیل می شود. نویسنده پس از اشاره به مخاطرات یکدست سازی الفبا و زبان کردی بطور ظریفی از سیاست-گذاری جمهوری اسلامی در زمینه ی ادبیات کردی دفاع و آن را سیاستگذاری ترکیه و سوریه در همین زمینه پیشروتر می داند: «در کردستان ایران، زبان و ادبیات کردی در همه ابعاد خود در حال حاضر وضعیتی دارد که مطلقا با دوران منحوس پهلوی و قاجار قابل مقایسه نیست.» (خطرات نگاه سیاسی به زبان کردی در ترکیه) اشاره به «دوران منحوس پهلوی و قاجار» شگردی است برای استتار تمجید و ستایش اش از جمهوری اسلامی. اما دستمالی به همین مقدار هم اکتفا نمی کند و از یک جمله ی «رهبر بزرگوار انقلاب» بعنوان «بزرگترین دستاورد فرهنگی کردها» نام می برد. او مشکلات پیش روی زبان کردی را ناشی از ناتوانی خود فعالان رسانه ای کرد و البته تنگ نظری برخی مدیران میانی می داند. «رهبر بزرگوار انقلاب در سفر خود به استان کردستان در سال ٨٨ با بیان یک جمله ساده و بی پیرایه، حکمی داد که می توان آن را از بزرگترین دستاوردهای فرهنگی کردها دانست. ایشان زبان کردی را سرمایه ملی خوانده و نشان دادند که در راس نظام جمهوری اسلامی کسی با زبان کردی مشکلی ندارد و بنا نیست بی سوادی و یا ناتوانی چند فعال رسانه ای در حوزه زبان کردی و در دستگاه های دولتی و حکومتی و نیز تنگ نظری چند مدیر میانی را به پای نظام بگذاریم.»