از : شاپور فریدونی
عنوان : شهابی و مددی کجا و دیگران کجا؟
شخصن با آخرین کامنت دوست عزیز تلنگر به شدت موافقم. اینها از خدا میخوان که فعالان سیاسی و کارگری رادیکال از کشور خارج شوند و جا را برای بسیجیان شهید پرور باز بگذارن. متاسفانه در این مدت خیلی ها فریب این بازی رو خوردن و با خروج از کشور با جنبش هم بیربط شدن. مبارز سندیکائی وقتی میتونه مبارزه عملی و سندیکائی داشته باشه که در میون کارگران باشه
من شنیدم این آقای همایون جابری هم از آمریکا علیه اسانلو نوشته و حکایت رطب خورده منع رطب کی کند را تکرار فرموده. من نفهمیدم در آمریکا چگونه میشود مبارز سندیکای شرکت واحد تهران و حومه بود؟ خوب بود نویسنده (قراگوزلو) از یک فعال کارگری داخل فاکت میآورد وگرنه جابری هم مانند اسانلو ترجیح داده در کنج عافیت زندگی کنه. اینا کجا و رضا شهابی و مددی کجا؟
۵۱۲۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : زبان خامه ندارد سر بیان فراق --- وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق(حافظ)
منصور اسانلو یک بار به خارج از کشور آمد و زود برگشت. بعید می دانم که او برداشت دقیق و درستی از ماندن بلند مدت در خارج از کشور را داشته باشد. چون اندوه بیکران ماندن طولانی مدت در خارج گفتنی نیست؛ باید اینجا زندگی کنی و کوهش را بر شانه بکشی و بدانی.
در مورد بیرون آمدن اسانلو باید اضافه کنم که حضور ایشان در خارج از کشور در حد حضور ولرم، بی مزه و بی فایده ی شیرین عبادی ها و ... می گردد. من مخالف بانوی حق طلب و آزادی خواه یعنی شیرین عبادی گرامی نیستم. او نیز برای من چون بسیاری دیگر عزیز است. در این گفتار من دارم بی تعارف و صادقانه نقش او و چون او در خارج از کشور را کمی به بر رسی می نشینم؛ که از ایشان به عنوان مثال سخن گفته ام. در حالی که می توان افراد دیگری را نیز در این راستا نام برد.
اگر هدف صدور اعلامیه از راه دور است؛ اعلامیه را من شاعر، خیلی شور انگیزتر و شیوا تر از شیرین عبادی ها صادر می کنم. او اگر می خواست آن باشد که باید؛ در تهران می ماند استوار و پا برجا و می گفت:
با «بانوان پارک لاله» می مانم. گر کشتید عزیزانم، حتی چو زنی غساله می مانم. یا درفش خود زنم براوج، یا که پامیرتان، ناله می مانم. من شکوه دشت این رزمم، با حضور بس دامچاله می مانم. گر بَریدم به زیر تیغ جفا، همچنان برای کودکان وطن، شیرین نواله می مانم. مانده ام این همه سال در حریم عشق؛ پس، هم این چند ساله می مانم. ای که می بَرید آبروی وطن به زور و زر، خوش بدانید: گرچه هفتاد ساله، می مانم. ماندن است رسم عشاق ای حریفانم! بدانید که همچنان عاشق و شیرین و واله می مانم. کودکان مادرم ایران! «سوچی» کشور شمایم من؛ پس، در میانمارتان خوشترین خاله میمانم. سال ها، سرخ با اندوه بیکران شما ماندم، باز با شمایان اینجا چو لاله مانم. کندوی آفتاب ایران زمین به هیچ ندهم؛ پس در کامتان شیرین چو انگبین بنگاله می مانم.
آه ...! از این شعار تو خالی! باری، نماندم با شما آنجا، اینک به غربت گذر چو کنی، خواهی دید که: آن قامت آب رفتست و پاچاله می مانم.
۵۱۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : گوشه گیری و سلامت هوسم بود ولی --- شیوه ای می کند آن نرگس فتّان که مبرس(حافظ)
حال که ناخواسته در این بحث افتاده ام؛ بگذار به دو نکته ی دیگر نیز بپردازم.
یکی این است که جناب فریدون حمیدی عزیز نامه ی آی تی اف، را به عنوان سند ارائه داده.
باید خدمت آن عزیز و همگان عرض کنم که کار آی تی اف و هر سازمان شبیه درست است. آنها دارد می گویند: ما در اختلافات درونی شما دخالت نمی کنم. یعنی اگر دو فردای دیگر منصور اسانلو متوجه توطئه ی صورت گرفته شود و از نیمه راه بر گردد و بچه ها در تهران دوباره او را انتخاب کنند؛ آن سازمان های جهانی کارگری این دفعه منصور اسانلو را دوباره به عنوان رییس سندیکا می پذیرند.
به رخ کشیدن آن سند در این بحث، نادرست است. زیرا بحث ما بسیار پیچیده، هزار لا و داخلی است. بحثی که، ما خودمان باید با صداقت در پی گشودن گره های آن برویم و حل اش کنیم. هیچ تأیید و یا تکذیب خارجی کمکی به ما نمی کند. آن نامه ها رسمی و معمول است؛ یعنی کار آن سازمان ها درست است. بر خورد صادقانه ی ما اینجا تعیین کننده است. متأسفانه بخش بزرگی از فعالین سیاسی جهان، حضور ترفند و دروغ و دغلی را در سیاست را پذیرفته اند و این بلای بزرگ به جان ما ایرانیان نیز افتاده خانمان بر انداز.
دوم نکته این است که بچه های تهران می توانند با هوشیاری خود خیلی از گره ها را بگشایند. مثلن می توانند دقیق کنند که آن نامه ی توطئه گرانه و مشکوک از کجا آمده. آن نامه را نمی توانست ابراهیم و یا دیگر نزدیکان به منصور نوشته باشند. زیرا در این سال های رنج و بیداد آنها مانند برادر در کنار منصور بودند. و حالا اگر قرار شده او از رهبری کنار گذاشته شود؛ اینگونه به حیثیت او یورش نمی آوردند. می نوشتند: رییس سابق با انتخابات درونی عوض شد و تمام. و از سوی دیگر ابراهیم و بچه های دیگر مرکز سندیکا از جزیی ترین مسایل همدیگر خبر داشتند. مگر می شود ابراهیم یا رضا و ... فامیلی منصور را ندانند. این بدین مفهوم نیست که نویسنده ی آن نامه ی توهین آمیز و ضد حیثیت تشکیلات استوار شرکت واحد تهران و حومه خائن است. باید با حوصله همه چیز را دقیق کرد. باید از تهیه کننده ی آن نامه ی نفاق پرسید که: آن نامه را از کجا گرفته. شاید از جایی به او انداخته باشند. پس باید خیلی مواظب بود تا در این میان به حیثیت کسیی لطمه وارد نشود.
برای اینکه می توانند حساب شده یک و یا چند نفر را برای رد گم کردن قربانی کنند. آنچه مسلم است و هیچ تردیدی بر نمی انگیزد این است که در آن نامه، کینه ی چند ده ساله بر علیه فعالیت فرزندان استوار ملت غارت شده ایران، بسیار زیرکانه و با خشمی طبقاتی، تاریخی و تمام گنجانده شده.
منصور اسانلو و ابراهیم و بچه های دیگر بجای به جان هم افتادن باید با هشیواری ویژه ای تلاش کنند دریابند که از کجا و چگونه خورده اند.
آن اطلاعیه ی حیثت شکن و مشکوک برای ایجاد جنگی بی پایان بین منصور و طرفداران اش و بچه های دیگر نوشته شده. آن اطلاعیه ی فتنه گرانه ی تاریخی جای هیچ دفاعی ندارد. کسانی که از آن دفاع می کنند بر دو دسته اند. مردمانی ساده و شریف اما سخت نا آگاه، گول خورده و به دام افتاده.
دسته ی دوم همان هایی هستند که ما را اینجا به جان هم انداخته اند و حالا آن پشت نشسته بر ما پوزخند می زنند.
آنها اما فراموش کرده اند که بانوی پر فراست تاریخ زرنگ تر از آنهاست.
۵۱۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱
|
از : آشنا ...
عنوان : توطئه جدید وزارت اطلاعات یا اقدامی دشمن شاد کن ؟
"... برای همه فعالین سندیکائی و کارگری در ایران و در سراسر جهان که در جریان فعالیت ده ساله اخیر جنبش سندیکاهای مستقل کارگری هستند کاملا روشن است که حاکمیت ضد کارگری جمهوری اسلامی و دستگاههای ضد امنیتی آن لحظه ای در برخورد خصمانه و رذیلانه با این جنبش کوتاهی نکرده اند و از انواع شیوه های تهدید و ارعاب و اخراج وسرکوب و زندان و شکنجه و تهدید خانواده ها و بستگان و توطئه و خدعه و نیرنگ و تطمیع و فرستادن جاسوس و خبرچین به درون سندیکا به منظور سرکوب این جنبش استفاده کرده اند و در زمانی که بساط ننگین این حکومت به دست توانای کارگران و زحمتکشان ایران برچیده نشود استفاده خواهند کرد.
ایجاد بدبینی ، تهمت ، افتراء ، تخریب و ترور شخصیت و تهدید و تطمیع که منجر به تفرقه و جدائی و تلاشی درونی تشکیلات شود از شگردهای تمام سازمانهای ضد امنیتی و سرکوبگر در سراسر جهان از جمله وزارت اطلاعات ایران است. در مورد
سندیکاهای مستقل کارگری ایران به دلیل آگاهی و دانش و تجربه و صداقت و روحیه رزمندگی و استقامت قابل تحسین رهبران آن نتوانستند با کاربرد فشارهای بیرونی آن را نابود کنند؛آنها تمام تلاش خود را کردند تا این سمبل های مقاومت و فداکاری را از توده زحمتکشان ایران گرفته و آنان را خورد کرده و به شکست و سازش بکشانند ولی موفق نشدند.حال می خواهند با ایجاد شکاف و دامن زدن به اختلافات درونی
و تخریب شخصیت این سمبل های مقاومت و ایستادگی از طریق و زبان خود فعالین سندیکائی به این خواست رذیلانه برسند.اینکه یک تشکیلات سالم نباید قائم به یک شخصیت باشد و باید در تصمیم گیریهای درونی خود بر اساس اساسنامه خود به شیوه ای دمکراتیک تصمیم گیری کند امری است طبیعی و طبیعی است که تشکیلاتی در تصمیمی مشترک و دمکراتیک رهبری جدیدی انتخاب کند ، ولی این امری طبیعی نیست که به هر دلیلی با بیانیه ای چنین توهین آمیز و دشمن شاد کن با یکی از فداکارترین و مقاومترین فعالینش برخورد کند ! "
وظیفه همه فعالین جنبش کارگری و سندیکائی ایران حفظ و گسترش وحدت و همبستگی کارگران و زحمتکشان علیه دشمنان طبقاتی آنهاست. باید از این همبستگی مانند مردمک چشم حفاظت کرد و آب به آسیاب دشمنان طبقاتی نریخت.
۵۱۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : عده ای نشسته خوانند، عده ای شکسته دانند --- چون نیست خواجه حافظ، معذور دار ما۱
سلام جناب بدیعی عزیز
آنچه می نویسم در نوجوانی از یک برنامه ی تلویزیونی در حافظه ی خود به یادگار دارم.
در آن برنامه، بین چند اندیشمند اهل ادب بحثی در باب یک بیت حافظ جان شیراز - که هنوز بعد قرن ها، می خرامد به ناز - در گرفته بود. هرکسی چیزی می گفت. تا اینکه نوبت رسید به یکی از اساتید بزرگ دوران. چون دقیق یادم نیست، اجازه بدهید نام نبرم تا مبادا حق کسی را برای دیگری نوشته باشم.
باری، او در جا در آمد و گفت:
عده ای نشسته خوانند، عده ای شکسته دانند
چون نیست خواجه حافظ، معذور دار ما را
بدیعی عزیز اجازه بدهید اسانلو سخن بگوید؛ و چه خوب است که بچه های تهران نیز در پی آن و یا پیش از آن مفصل بگویند تا ما با خیال خود به میدان در نیامده باشیم یکوری.
زیرا من اگر در فلان مورد امروز نظر دهم، فردا آقای اسانلو و یا بچه های تهران در صدر سندیکا، خواهند گفت: حبیبی جان تو این موارد را می دانستی؟
و من آن وقت شرمنده ی آنان می گردم.
در همین بحث ما شخصی به نام روزبه جان صالحی کامنتی دارد ظریف. ستون مرکزی نظر روزبه در آن کامنت این است که فردا خواهند گفت: «نه این است و نه آن.» پس او سخن گفتن از سوی اسانلو را پیش شرط قرار داده؛ تا ما هم بتوانیم منطقی و نه از روی احساسات، حرف بزنیم. من چیزی بر سخن روزه می افزایم و آن این است که چه خوب است هر دو طرف حرف بزنند؛ تا ما از روی احساسات و یا بعضی کشش ها و گرایش ها سخن نگفته باشیم.۲
اما در باب خارج شدن مرد باید عرض کنم که بزرگترین باخت است. بی هیچ تردیدی روی آن مدتها برنامه ریزی دقیق و همه جانبه کرده اند تا او به رفتن تن در دهد. این باخت نه فقط برای اسانلو می باشد، بلکه در بسیاری جهات اثر گذار است.۲ اسانلو احتیاج به فرار نداشت. حاضر بودند خرج چند سال او را در خارج از کشور بدهند تا زمانی که سامان بگیرد. اسانلو در بار آخری که زندان بود، یکی ازشرط های آزادی او را خارج شدن از کشور اعلام کردند. فعلن دو نکته در این باب می توان گفت: ۱ - اسانلو به دامی پر از پیچ و لابیرانت افتاد و خود زنی کرد. ۲ - اسانلو به دام نیفتاده، بلکه در شرایط جهنمی ای که از هر سو برایش ساخته بودند و هر روز بر آن دشواری از سوی دوست و دشمن افزوده می شد، او هیچ چاره ی دیگری بجز خارج شدن نداشت.
بگذار بیش از این نگویم تا بی دقتی ای در گفتار من دیده نشود. بیایید صبر کنیم تا گذر زمان همه چیز را چون روز آفتابی بنماید روشن.
زیر نویس ۱ - در باب «نشسته» و «شکسته» در آن بیت حافظ؛ به نظر من «نشسته» درست است. بی هیچ تردیدی «نشسته» درست است، زیرا با کشتی شکسته به راه نمی افتند، بلکه تعمیر اش می کنند. باد شُرطَه، باد موافق جهت حرکت است. حافط خود را چون در کشتی نشسته ای می داند که می خواهد با سرعت بیشتری، یعنی زودتر به «دیدار آشنا» برسد.
در عین حال یک آدم بهانه گیری - مثل بعضی از همین کامنت نویس های ما - می تواند بیاید و بگوید: آقای حبیبی کشتی ای که حافظ در آن نشسته بود، شاید به صخره خورده و شکسته شده. اینجاست آن استاد بزرگ و کمی زرنگ تا خود را رها سازد، حضور حافظ را شرط جوابی قطعی می داند.
چون آن حضور محال است؛ پس در نتیجه ما به ناچار به منطقی ترین جواب پناه می بریم.
ولی در باب بیان نظر از سوی اسانلو و بچه های صدر نشین سندیکا در تهران، این امر ممکن است؛ فقط باید کمی صبر کرد.
شاد باشید
۵۱۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : احمد صلاحی
عنوان : تذکر کوچک
آقای الف باران شما در کامنت آخر خود نوشته اید:
حال فرض کنیم تشکلات کارگری در حد ایدهآل از نظر تمام کامنت گذاران مشفق آقای قراگوزلو چه در شوراها ، سندیکاها و "احزاب صد در صد پرولتاریایی"(!) در ایران انجام شد ، آنوقت ؟! بر طبق نظریات آقای قراگوزلو این تشکیلات کارگری واجد شرایط "کسب قدرت سیاسی" در ایران نخواهند بود چون تکامل اقتصادی در ایران رشد طبیعی خود را انجام نداده و اگر هم حتی انجام داده باشد یک کشور به تنهایی واجد شرایط سوسیالیست شدن نیست !
از نوشه الف .باران مستفاد میشود که یک کشور به تنهائی واجد شرائط سوسیالیست شدن نیست.
آقای الف باران آیا در ادامه ء نوشته خود "سهوا " نوشته اید ؟
با پوزش فراوان و تاکید فروتنی از جانب خود، باید اظهار شود که، کسانیکه این راه ادامه میدهند یا در فقر ایدئولوژیک قرار دارند یا دانسته در جنبش چپ ایران خرابکاری می نمایند . عقایدی که از ازلیت تا بحال تاسیس سوسیالیسم در کشوری را انکار مینمایند، عقایدی کاملاً انحرافی و ارتجایی است که هیچ افق روشنی را نه برای طبقه کارگر نه برای سایر زحمتکشان تهیدست و نه برای جنبشهای ضدّ استعماری و رهایی بخش نشان داده و یا ترسیم کرده است . این چه جنبش و مبارزهای خواهد بود که در نهایت به پوچی و بی ثمری خاتمه مییابد ؟!( پایان نقل قول )
بالاخره تاسیس سو سیالیسم در یک کشور ارتجاعی ست یا انقلابی ؟
۵۱۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سهرابی
عنوان : زمینهسازی برای دخالت بیگانگان در اثر فساد و بیکفایتی حکومت ولایتی
پاسخ به خانم کشاورز
خانم محترم! هیچ انسان با وجدانی مدافع دخالت بیگانگان در تعیین سرنوشت ایران نیست. دفاع از حقوق اولیه انسان به هیچوجه به معنای دعوت قدرتهای خارجی به تجاوز به کشور نیست. حکومت ایران با فساد و غارتگری گسترده و بی کفایتی مطلق در مدیریت کشور، زمینه دخالت امپریالیستی را فراهم میکند. میهندوستان واقعی از این موجودات ضد بشر میخواهند که مملکت را با تداوم سیاستهای بغایت نادرست و سرکوب مردم به ویرانی نکشند. دولت متکی به حمایت قوی مردمی هرگز در مقابل تجاوز بیگانگان شکست نخواهد خورد. کسانی که چشم بر جنایات و فساد حاکمان میبندند، نمی توانند در نقش مدافعین استقلال کشور، میهندوستان واقعی را منتسب به بیگانگان کنند. شایسته است مقداری به خامنهای و همدستانش نصیحت کنید که احترام به حقوق انسان نقش بازدارنده در مقابل تجاوز بیگانگان خواهد داشت.
۵۱۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : حسین توکلی
عنوان : حقا دست مریزاد
محمد قراگوزلو از متن شما خوشنودم .اما جدا از کل موضوع چند پرسش دارم:
۱- از پرنسیب وسنت های کارگری گفته اید، وکلا جریان ها سیاسی ایران را از چپ وراست و ملی مذهبی و نهضت آزادی و ... زیر پا له کرده اید (خوب علی القاعده ااین مفهوم پرنسیب است در قاموس شما ) وقتی چکیده ای کوچک از آمار نیروهای امنیتی به میان می آید کلام دیگران را سخیف ارزیابی می کنید مواضع دیگران را مذ بوحانه و لابد حرف های خودتان را ناب وخیلی معقول ؟حالا به قول خودتان شرم هم چیز خوبی است لابد .
طبیعی دیگران مثل شما فکر نکنند و هر کسی از زاویه خود قضایا را ببیند اما تعجب به سیره خاص شما می باشد. در اوج ادعای پرنسیب ودرقلب اروپا با چماق تکفیردیگر اندیشان رابه بی شرمی و سخیف بود ن محکوم می کنید باید گفت حقا دست مریزاد.
۵۱۱۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : ناهید کشاورز
عنوان : حقوق بشر یا مداخلا بشر دوستانه یا نسل کشی
آقای محترم
جهت اطلاعت باید عرض کنم که سوسیالیستها با حقوق بشر مخالف که نیستند هیچ خودشان سرسخت ترین مدافعان حقوق بشر هم هستند. اما واقعیت این است که در جهان ما به نام حقوق بشر و صدور دموکراسی به عراق و اقغانستان و لیبی حمله می کنند و ملت ها و بخصوص کودکان را زیر فشار تحریم می کشند و بعد اسمش را میگذارند "مداخلات بشر دوستانه" بله آقا یا خانم محترم. ما با تجاوز امپریالیستی وخالفیم که نامش را گذاشته اند "حقوق بشر" وگرنه ما اندازه شما بلدیم که از حقوق بشر دفاع کنیم. اگر سوسیالیست ها مدافع حقوق بشر نیستند پس لابد سرمایه داران مدافع آن هستن. یک تذکر هم به سین که شاید همان سهرابی باشد. برادر جان. شما نقش ترول را بازی نکن.
آقای قراگوزلو از دست امثال شما کامنت مقالاتش را مسدود می کند یک جور صفحه می گذارید. باز می گذارد یک جور. شما عادتا اهل غر و لند هستید. کسی شما را مجبور نکرده با گذاشتن کامنت های غیر مرتبط و فله ای وارد بحثی شوید که به مزاجتان خوش نمی آید. شما برو و حقوق بشر را از گویا نیوز بیاموز.
خسته نباشی
۵۱۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : اصغر بدیعی
عنوان : بعد از این....
به عقیده من آقای اسانلو در ایران مانند هر مبارز کارگری و سیاسی نقاط ضعف و قوتی داشته. نقطه ضعفش همکاری نزدیک با سران اصلاح طلب و رفرمیستی بودن دیدگاهش بوده است و نقطه قوتش کمک فعالانه به تشکیل سندیکا. اما خروج ایشان از ایران نقطه ضعف دیگری است. اینهمه اعتبار به دست نیامده که طرف برود ترکیه و بعد هم دور از جنبش کارگری منفعل شود. من هم با نوشته آقای قراگوزلو موافقم و هم منتظرم ببینم که آقای اسانلو در اولین موضع گیریش در کنار که و کدام جریان خواهد ایستاد. برای شروع گزارش آقای اسانلو یک امتیاز شدیدن منفی به حساب او ریخت.
از دوست گرامی تلنگر عزیز هم می خواهم بپرسم که ایشان کدام جنبه گزارش را مثبت یافته اند؟
۵۱۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سین
عنوان : حقیقت است
من هم با م.تلنگر موافقم. هرکس می تواند با هزار اسم جعلی کامنتهای مشابه بنویسد. اگر دقت کرده باشید می بینید که همیشه یک تعدادزیادی کامنت پای نوشته های آقای قراگوزلو جمع می شوند و شبیه هم یک چیز را تکرار می کنند. یعنی بیش تر از ۹۰ را کامنتهای تکراری گرفته که می نویسند تا اصل هدف شان را نشان دهند. مثلأ بگویند:" آقای قراگوزلو متشکر". چرا اینهمه نویسنده مطلب می نویسند اما اینقدر کامنت تبلیغ و طرفداری پیش نمی آید؟.
۵۱۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سهرابی
از عجایب روزگار این است که دفاع از حقوق بشر نقص یک انسان محسوب میشود، انگار که دفاع از حقوق زحمتکشان منافاتی با دفاع از حقوق اولیه انسان دارد. تنها کسانی در ایران از حقوق بشر متنفرند که همدست باند تبهکار خامنهایاند. بدون دفاع از آزادی بیان، آزادی نشر و آزادی احزاب و تشکیلات، دفاع از حقوق کارگران مفهومی ندارد.
۵۱۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و یک توضیح ضروری: در ضمن من در هیچ کامنتی در این مدت نگفته ام که آن اطلاعیه ی صادر شده، کار وزارت اطلاعات است.
با اینکه اعتراض داشتم، ولی هرگز چنین اجازه ای به خود ندادم و نمی دهم.
چرا؟
برای اینکه اعتقاد دارم که سخن ر ا باید با فاکت بیان کرد. زیرا حدس آدمی می تواند غلط از آب در آید و مایه ی شرمندگی گردد در آینده. «در آینده» را عمدن آخر جمله آوردم تا برجسته گردد. زیرا وقتی ما امروز حرکتی می کنیم، باید اثرش در آینده را نیز همین امروز، تکرار می کنم: همین امروز، ببینیم.
وگرنه، گرچه بی مایه سخن گفتن آسان است؛ ولی دو فردای دیگر آزار دهنده ی جان و روان است.
۵۱۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و اما سخنی با سامان قادری عزیز
از بر خورد منطقی و زیبای شما ممنونم.
ای کاش ما کم کم یاد بگیریم که برای هم توضیح بدهیم؛ با هم بحث دوستانه و روشنگر داشته باشیم نه دعوا. از راهنمایی های شما عزیز نیز ممنونم. زیرا همه چیز را همگان دانند. سامان جان عزیز، من در پی برنامه های آینده ی آقای اسانلو نیستم. او آزاد است به هر شکل که می خواهد عمل کند. لطفن مرا در یابید. اعتراض من برای دفاع از اسانلو نیست. یعنی اگر سامان سنه دژی از کردستان رنجدیده و خون آلود نیز جای اسانلو بود من همان بر خورد را می کردم.
تردید من بر می گردد به آغاز انتشار اطلاعیه. حالا دیگر تردیدی ندارم.
ولی به این نتیجه رسیده ام که عزیزان ما رضا، داوود، ابراهیم و ... خیلی به متن نوشته شده از سوی شخص و یا اشخاصی، دقت کافی نکرده اند و آن را به چاپ سپرده اند. زیرا اصل، توافق برای تغییر رهبری بوده، پس باقی مسایل در شلوغی ها به حاشیه رانده شده. هنوز هم تکرار می کنم: شکل آن اطلاعیه غلط است. بوی بدی ازش می آید. آن اطلاعیه دارد رسمی را بنیاد می نهد که در آینده خطرناک خواهد بود. و در این باب سخن فراوان دارم که بخاطر همدلی و اتحاد خموشی می گزینم.
من علاقه ای به ادامه ی این بحث نداشتم. حتی کامنتی در این باب در آغاز سخن نوشتم که بخاطر یک اشتباه من سانسور شد. پس من در بحثی افتادم که فکر می کردم نباید ادامه دهم. بخاطر اتحاد و یکپارچگی نباید ادمه دهم.
در این مورد در کامنتی گسترده تر توضیح داده ام که هنوز منتشر نشده. امیدوارم منتشر شود تا شما عزیز و دیگران بخوانید و بدانید.
آرزوی من پاره نشدن و واحد ماندن سندیکا است.
امیدوارم بچه ها با فراست و دقت تمام به آن توجه کنند.
دستتان را از رهی دور گرم می فشارم و خوشحالم که کردستان عزیز پای خود را از مسایل همه ایرانی کنار نمی کشد. کامنتی در این باره در بخش اخبار، در صفحه ی اول همین سایت برای بچه های کرد نوشته ام که دیرتر می توانید آنجا بخوانید.
پیروزو شاد باشید
۵۱۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و چند نکته در باب شرکت من در این بحث آزارنده ی ناجور؛ و تمام.
سلام دوستان
آقای فریدون حمیدی، برای اینکه ازنقطه نظر روانی، حرف خود را پیش برده باشد؛ در همان آغاز به بیکاران می تازد؛ تا این حمله برایش راه گشا گردد!
یعنی بیکاری که معضل و بد بختی بزرگ دو قرن ما، و پخته ی دست دیگران است را به گردن اردوی بزرگ بیکاران که در همین اروپای غربی نزدیک سی میلیون هستند می اندازد و ...
و آقای کاظمی می نویسد: «واقعیت این است که اشک تمساح این دسته از فعالین چپ برای «پرنسیپهای کارگری» سرپوشی است برای سکوت در مقابل تحول سیاسی ای که اکنون سندیکای واحد و شخص اسانلو می روند تا در مرکز آن قرار بگیرند. در این تحول سیاسی آنها نیز ارزیابی های معینی دارند که امروز فقط شرایط را برای اعلام علنی آن ها مساعد نمی بینند. سکوت در برابر زمینه های سیاسی تحول در سندیکای واحد و چشم اندازه های احتمالی آن و در مقابل تأکید بر «پرنسیپهای کارگری» فقط نشان می دهد که این چپ روی اسبی شرط بندی می کند که اسانلو سوار بر آن باشد و در این شرط بندی است که آینده سیاسی ای برای خود متصور می بیند.»
خدمت آن دو عزیز باید عرض کنم که من هم یکی از کسانی بودم که وارد این بحث شدم. و از وقت کار های دیگر خود گذاشتم تا دلسوزانه سخنِ از دل بر آمده را بیان دارم. آنچه شما بیان داشته اید، هرگز هدف من نبوده.
متأسفانه همانطور که در جواب سلیمی گرامی نوشتم: شما ها حال و هوای روانی درونی خود را به دیگران می بندید. این شاید از بی انصافی شما سر چشمه نگیرد؛ بلکه آنچه که از نقطه نظر روانی در دمِ دست دارید را به همگان تعمیم می دهید. این نوع بر خورد بسیار گاه ناخود آگاه صورت می گیرد. یعنی تو بی آنکه بخواهی اسیر درون خود می گردی. و این بحثی بلند است که در این اندک نگنجد. همینقدر بگویم که نود در سد اختلافات جهان بین افراد از همین برداشت و در نتیجه قضاوت سرچشمه می گیرد.
یعنی چه؟
یعنی تو خود را در دیگری می بینی و به قضاوت می نشینی. و این یک فاجعه ی بزرگ است. و بدبختانه بسیاری آن فاجعه ی بزرگ را اصلن نمی بینند. البته گناه خودشان نیست؛ توان دیدن اش را ندارند.
بگذارید یک مثال برای شما عزیزان خود بزنم زنده.
من شخصن نه وقت اضافی دارم و نه از روی بیکاری در این بحث شرکت جسته ام. مرا دلسوزی به این کرانه می کشانَد.
ولی در این بحث ادامه دار پای مقاله ی آقای قراکوز لو به شکلی اجباری وارد شدم.
یعنی چه؟
یعنی اینکه به دلایل مختلفی علاقه ای به ادامه ی این بحث نداشتم. به همین خاطر کامنتی نوشتم و در آن متذکر شدم که برای حفظ وحدت بین سندیکالیست ها و ... تشخیص می دهم که وارد این بحث گسترده و هزار پهلو نگردم. و هم مطلب آقای قراکوز لو را به بررسی ننشینم. به بخش دوم سخن خود تا آخر پایبند ماندم. اما در ادامه ی کل بحث همچنان شرکت جستم.
چرا؟
برای ایبنکه تصمیم مسوول سایت، یعنی حضرت فواد، نقشه های مرا داد بر باد.
یعنی آن کامنت من سانسور شد.
البته دلیلی برای سانسور اش وجود داشت و آن اشتباه من بود. زیرا به همراه کامنت خود که در آن خدا حافظی کرده بودم، گزارش اسانلوی عزیز را نیز ضمیمه نموده بودم؛ تا دم دست باشد و هرکس خواست بتواند در جا به آن رجوع کند.
کامنت من سانسور شد. و بدین صورت بحث من به شکلی غیر از آنچه می خواستم به پیش رفت.
وگرنه من از این بحث ها بیزارم. برای اینکه جو حاکم سالم نیست. زیرا بخواهی نخواهی بیماران و کژ گرایان برای خوش رقصی به میدان در آمده کار خود را خواهند کرد. من بحث و گفتگوی دوستانه و روشنگر و پرسش و پاسخی که وا کننده ویله ی سخن باشد را دوست می دارم. ما با این بحث های زیبا و آموزنده بزرگ شدیم. به همین خاطر از پرسش های جناب سلیمی عزیز با همه ی تاخت و تازی که کرده بود، استقبال کردم. ولی همانطور که نوشتم، متأسفانه در این محیط ها، بحث درست عملن شدنی نیست. در این بحث ها انسان خسته و گسسته می شود. و بجای دریافت لذت بحث و آموختن از هم نوع خود، رنج نصیب اش می گردد چنان، که بعد از بحث احتیاج فوری به هوای آزاد پیدا می کند. زیرا محیط اینگونه بحث ها سخت مسموم و آزرنده ی روح آدمیان است.
پس دوستان می بینید که نگاه شما همیشه منطبق بر واقعیت نیست. بلکه از نظر روانی این شما هستید که خود را در دیگری می بینید. پس نتیجه می گیرید و قضاوت می کنید. و این وحشتناک است. زیرا خود نمی دانید که سَمت دهنده ی خود هستید به بیراهه.
به عنوان نمونه: من بی هیچ نقشه و پدر سوخته بازی های مرسوم در روزگار ما، و فقط از روی وظیفه ی انسانی خود و دلسوزی بود که در آغاز وارد این بحث شدم. ای کاش نمی شدم.
لطفن بر خود مگیرید. این حال هوا را بسیاری از مردم جهان دارند و فقط خاص شما دو عزیز نیست. البته بعضی ها که بد بین ترند، در کشور این کژراهه سرند.
و بازکردن این موضوع از سوی من، سرکوفت زدن به کسی نیست. بلکه هدف زدن تلنگری را بر شما عزیزان داشته ام. یعنی بعد از خواندن مطلب من از سوی شما و بسیاری دیگر، آرزوی بزرگ من، به خود نگری ژرف از سوی شماست.
نکته ی بسیار بسیار مهمی در این کامنت من نهفته است. اگر کسی توان گرفتن اش را داشت، نه فقط در این بحث، بلکه برای همیشه زندگی برده است. وگرنه باید بداند، بی آنکه دانسته باشد، عمری، خود خود را آزرده است. زیرا در آنسوی دیوار، اغلب آن چیزی که در پندار ماست، نیست.
مردیم چقدر جدی باشیم.
بیایید کمی لبخند بزنیم. من طنز هم می نویسم. ولی این داستان که در زیر می آید یک داستان واقعی تلخ و شیرین است.
دوستی عزیز و نازنین دارم که بانوی خانه اش از او نازنین تر است.
روزی وقتی پیدا کردم و بهش سر زدم. همینکه وارد خانه شان شدم، دیدم کلافه است و زمین و زمان را به باد ناسزا بسته. گفتم چی شده؟!
گفت: به زودی از دست این زن خودم را می کشم.
گفتم: چرا؟
گفت: صبح رفته خرید، کلید انباری را نیز با خود برده.
گفتم: انباری شما کجاست؟
گفت: ایناش.
دیدم زن مهربان نازنین از آنجایی که شوهر گیج خود را می شناخته، کلید را برده برایش روی در نهاده.
گفتم: کلید که روی در است. بلای آن زن مهربان بخورد به سرت.
گفت: می بینی چقدر عزیز و بزرگوار است این زن. بزن یه دونه تو سرم. من نیز تلافی همین شما ها را که اعصاب خراب می کنید، جمع آورده یکجا، یک پس گردنی حسابی بهش زدم. خانم اش حالا بطور جدی اعتقاد پیدا کرده که مرد پس از پس گردنی خوردن خیلی تغییرات مثبت درش ایجاد شده و دوست داشتنی تر گشته؛ و حافظه اش هم خیلی بهتر از پیش شده. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
پس آنهایی که به حبیبی بیچاره که در این بحث اجباری افتاد، بد بیراه گفته اند چندان بر حق نبوده اند.
یعنی بیهوده نیست که شاعر گفته:
گنه کرد یکی در سبزه وار
شنید ناسزا تالشی بیقرار!
۵۱۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : بهروز کاظمی
عنوان : منافع طبقاتی یا حقوق بشر؟ و اتهامات ناجوانمردانه به اعضای هیئت مدیره!
گزارش آقای اسانلو دو روز بعد از خروج ایشان از کشور منتشر شد(۴ بهمن) این گزارش خود یک تخلف بزرگ و آشکار است که میتواند امنیت فعالان کارگری داخل را به خطر بیندازد. علاوه بر اینها افرادی که از حالا دست آقای اسانلو را می بوسند(گفتگوی آقای محمود صالحی با امیر جواهری) خوب است به کنه این گزارش توجه کنند. شکی نیست و همانطور که در مقاله آقای قراگوزلو هم گفته شده باید حرمت شخصی آقای اسانلو را حفظ کرد و به گذشته و سابقه مبارزاتی او با دیده احترام نگاه کرد اما باید توجه داشت که اسانلو بعد از خروج از کشور در آینده در کنار رفقای کارگرش خواهد ایستاد یا به هواداران حقوق بشر و "مداخلات بشر دوستانه " ملحق خواهد شد. این یادداشت آقای صمدی بسیار جالب است. لینک:
http://www.gozareshgar.com/۱۰.html?&tx_ttnews[tt_news]=۱۹۹۳۱&tx_ttnews[backPid]=۲۳&cHash=۰۲۱f۶۴۶۷۴d۴c۷۲۶۹cae۴۰e۲b۵۵۰e۹۳۹b
در پی اطلاعیه سندیکای واحد درباره برکناری منصور اسانلو از ریاست هیأت مدیره این سندیکا، موضعگیریهای متعددی از سوی فعالین چپ خارج از کشور در محکومیت این اطلاعیه صورت گرفته است. برخی از این موضعگیریها حتی تا جائی پیش رفته ااست که به جستجوی رد پای وزارت اطلاعات در این ارتباط می پردازد. به نظر می رسد که گزارش سالانه خود منصور اسانلو نیز تعمدا به چنین شائبه ای دامن می زند.
اما چیزی که تقریبا در تمام اطلاعیه های فعالین چپ خارج از کشور مشترک است، تأکید آنان بر «پرنسیپهای کارگری» و دفاع از «حق اسانلو» در برخورداری از حمایت سازمانهای کارگری است. این مایهی خوشحالی است که «پرنسیپهای کارگری» تا این اندازه طرفدار دارد. فقط سوال اینجاست که با این همه نفوذ و قدرتی که «پرنسیپهای کارگری» روی سازمان ها و فعالین چپ دارد، چرا حال و روز این چپ چنین وخیم است. این امر نیز مایه تعجب است که از قضا تعدادی از فعالینی که لزوم رعایت «پرنسیپهای کارگری» را به یک تشکل کارگری گوشزد می کنند، خود طی سال های گذشته از زیر پا گذاشتن ابتدایی ترین پرنسیپ ها و وارد آورن بیشترین اتهامات به سندیکای واحد و حتی شخص اسانلو ابایی نداشتند.
اما گذشته از این سوال که طرفداران امروز «پرنسیپ های کارگری» -(که معمولا سابقهی فعالیتی درازمدت در احزاب و سازمانهای چپ دارند)- کجا و چطور این پرنسیپها را در مناسبات سیاسی خود رعایت کرده اند، پرسیدنی است که چگونه ناگهان در برخورد به اطلاعیه سندیکای واحد یاد این پرنسیپها افتاده اند؟ چه چیز در اطلاعیه سندیکای واحد این «انقلابیون» را چنین نگران کرده است؟ چرا از فراخوان سندیکای واحد به عدم حمایت از اسانلو چنین برآشفته شده اند؟ و چرا درباره مضمون سیاسی واقعه برکناری اسانلو هیچ اظهار نظری نمی کنند؟
واقعیت این است که اشک تمساح این دسته از فعالین چپ برای «پرنسیپهای کارگری» سرپوشی است برای سکوت در مقابل تحول سیاسی ای که اکنون سندیکای واحد و شخص اسانلو می روند تا در مرکز آن قرار بگیرند. در این تحول سیاسی آنها نیز ارزیابی های معینی دارند که امروز فقط شرایط را برای اعلام علنی آن ها مساعد نمی بینند. سکوت در برابر زمینه های سیاسی تحول در سندیکای واحد و چشم اندازه های احتمالی آن و در مقابل تأکید بر «پرنسیپهای کارگری» فقط نشان می دهد که این چپ روی اسبی شرط بندی می کند که اسانلو سوار بر آن باشد و در این شرط بندی است که آینده سیاسی ای برای خود متصور می بیند.
این کدام اسب است؟ اسانلو در گزارش سالانه اش همین را به روشنی بیان می کند: «لذا برای رشد فعالیتهای سندیکایی باید مبارزه برای رشد آزادیها و دمکراسی هماهنگ با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در دستور کار قرار گیرد».
آقای تابان
لطفن این کامنت را منتشر کنید. چون دومین کامنت من است و به هیچ فردی هم ناسزا نگفته ام. فقط از رضا شهابی ها دفاع کرده ام و محتوای مقاله آقای قراگوزلو را با یادداشتی مشابه تائید کرده ام. می خواهم بگویم که در خارج از کشور اینطور نیست که همه روی آقای اسانلو شرط بسته باشند
۵۱۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : فریدون حمیدی
عنوان : نامه آی تی اف
دوستان !
کمی هوشیار باشین. امنیت خانه جمهوری اسلامی کاری کرده که با سرو صدای یکسری آدم بیکار برخی فکر کنند که بیانیه سندیکا"مشکوک " و کار " اطلاعاتی" ها بوده است. من امروز این نامه را در سایت سندیکا دیدم و برای شما مینویسم. تایید برکناری اسانلو از سوی دیوید کاکرافت. شما که فکر نمی کنید اونا هم فریب برادران قاچاقچی رو خورده باشند
نامه آی تی اف در باره موضوع رانندگان اخراجی و تایید برکناری منصور اسالو
Imageنامه آی تی اف به سندیکا در مورد اخراج غیر قانونی سه تن از رانندگان شرکت واحد آقایان وحید فریدونی ، حسن سعیدی و ناصر محرم زاده و تایید برکناری رئیس پیشین سندیکا
امروز آی تی اف موضوع سه راننده اخراجی سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد را مستقیما با دولت ایران مطرح کرد.
دیوید کاکرافت؛ دبیر کل آی تی اف پس از اینکه خبر اخراج این رانندگان را از زبان ابراهیم مددی، نایب رئیس سندیکای شرکت واحد که از سازمان های عضو آی تی اف است، مطلع شد، در نامه هایی به رئیس جمهور و وزیر کار خواستار بازگشت به کار این رانندگان اخراجی شد.
نام های این سه راننده حسن سعیدی، ناصر محرم زاده و وحید فریدونی است. هر سه این رانندگان از اعضای فعال سندیکا هستند و پس از فعالیت برای افزایش دستمزد کارگران از کار اخراج شده اند. اخراج این سه نفر مستقیما به فعالیت های اتحادیه کارگری آن ها مربوط است.
دیوید کاکرافت به ابراهیم مددی؛ نایب رئیس سندیکای شرکت واحد” قول داده است که آی تی اف به حمایت خود از هئیت مدیره سندیکای واحد که اولین اتحادیه عضو آی تی اف در ایران است در دفاع از اعضای خود ادامه خواهد داد.”
دیوید کاکرافت همچنین تصمیم هئیت مدیره سندیکا را مبنی بر برکناری منصور اسانلو از پست خود بعنوان رئیس سندیکا برسمیت شناخت و تاکید کرد: “ما حق هئیت مدیره را بعنوان هئیت منتخب اداره کننده سندیکا برای این تصمیم به رسمیت می شناسیم و آن را کاملا رعایت می کنیم.”
۵۱۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سوسن شهباز خانی
عنوان : این یادداشت (جنبش کارگری یک گام به پیش) را بخوانید
همپوشانی میان فعالین کارگری و روشنفکران سوسیالیست در داخل به حدی تنگاتنگ است که یک کارگر عضو کمیته هماهنگی نیز عنوان یادداشتش را از مقاله دکتر وام می گیرد و این امر مهمی در سازمانیابی کارگری است. یادداشت مینا روشن به نقل از سایت کمیته هماهنگی بسیار خواندنی است:
جنبش کارگری یک گام به پیش
پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۲۴ | |
بیانیه اخیرهیئت مدیره سندیکای شرکت واحد که نشان از تیزبینی اعضاء این سندیکا دارد بسیار به موقع صادر گردید. صدور این بیانیه کوتاه برای جنبش کارگری گامی است به جلو. تا چند سال پیش ، صرف تلاش برای ایجاد تشکل و حضور درفعالیت های عملی کافی بودتا افراد را در معرض توجه قراردهد وکمتر به موضعگیری و حضور کیفی توجه می شد در آن زمان بیش از آنکه معیار های اصولی برجنبش حاکم باشد،وزن افراد بر پیکر تشکل ها سنگینی می نمود.چه بسا تصمیم گیریهایی از طرف نمایندگان یک تشکل انجام می گرفت که از نظر اعضائ تشکل جای بحث و نقد داشته اما به دلیل جایگاه ویژه این نمایندگان هرگز کسی به خود اجازه نمی داد نظر مخالفی ابراز نماید.
بیانیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحدبه دلیل تکیه بر خرد جمعی و آرا عموم کارگران برای جنبش کارگری دارای اهمیت زیادی است. تکیه بر خصلت اجتماعی تشکل کارگری یکی از مهمترین معیارهای یک تشکل کارگری می تواند باشد. همان خصلتی که برگرفته ازخصلت اجتماعی تولید بوده و طبقه کارگر را درمقابل آنهمه امکانات مادی،ثروت،قدرت و روابطی که سرمایه داری با اتکا به آنها به استثمار و سرکوب طبقه کارگر دست می زند،توانمند می سازد. جنبش کارگری تنها با پرهیز از قهرمان پروری و نخبه گرایی و با تکیه برکار جمعی و سلاح نقد و دوری از مطلق نگری قادر خواهد بود بر مشکلات و مسائل بی شماری که بر سر راهش قراردارند فائق گشته در مسیر پر نشیب وفراز جنبش کارگری سلامت خودراحفظ نماید. چه بسیار افراد و یا تشکل ها یی که سر تند پیچها به بیرون پرتاب شده اند و یا به عکس چه بسیار تشکل هایی که در جریان مبارزه مواضع خود را تصحیح نموده اند .تاریخ جنبش کارگری نمونه های بسیاری از چنین مواردی را به یاد دارد همانطور که این مبارزه زنده و پویا جریان داردافرادو تشکل ها نیز در حال دگرگونی و تغییر هستند.
سندیکای شرکت واحد به عنوان یکی از پیشگامان ایجاد تشکل مستقل در ایران فرازونشیب های بسیاری را از سر گذرانده و متحمل ضربات فراوانی شده است و حال در این تندپیچ می رود تا نقشی تاثیرگذار در جنبش کارگری ایفا کند. امید که این سندیکا در ادامه فعالیت های خود با پافشاری هرچه بیشتر بر ضرورت استقلال جنبش از همه نهادهای سرمایه داری داخل و خارج بتواند نقشی اساسی در جنبش کارگری ایران ایفا کند.
مینا روشن-بهمن ۹۱
۵۱۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : پیروز عزیز سلام
من مخالف آن نیستم که شما و یا هر کس دیگری نامی مستعار و دایمی برای خود داشته باشید. سخن من خطاب به کسانی است که به شعور مردم توهین می کنند. هر لحظه ای با نامی نویسند.
گاه تا بازار دغلی و نابکاری هرچه گرمتر گردد؛ درجا یک نفره حزب و دسته درست می کنند و پشت آن اطلاعیه صادر می نمایند. خوب این توهین است به خویش، به دیگران، به نویسنده ی مقاله. این تجاوز به زیبایی هستی وجود خود است. این گرویدن به زشتی است. این خود زنی در درون است. این نشانه ی نادانی و جهل و جنون است. اینگونه آدمی، با همه زرنگ بازی های خود بی آنکه بداند، در جهان نهان خود حقیری بی مقدار و پیوسته در حضیض و نگون است.
در حالی که تلاش بشر زحمتکش، ببا فرهنگ و منصف همه برای رسیدن به زیبایی است؛ در درون و برون. گاه صحنه ی زیبایی از طبیعت را می بینی که حتی بعد از مدتها با یاد اش سر مست می گردی. زیبایی درون نیز اینگونه است. حفظ زیبایی درون یک وظیفه ی بزرگ انسانی است که بر عهده ی ماست. و کشتن اش خود کشی را می مانَد. آن نظر نوشته شده از سوی من مثل فریادی است که گاه ناخود آگاه بر می آوری.
بار ها در همین سایت «اخبار روز» دیده ام که این موجودات که کژ سازی و دروغزنی تفنن و "عشق" آنهاست، مسیر بحث را عوض کرده اند. نویسنده و دیگران را به اشتباه انداخته اند تا آن پشت کمی به ما پوزخند زده باشند!
نوشتن نظر در ارتباط با این دسته از "آدمیان"، درست مثل این است که داری از جنگلی انبوه می گذری و گاه ناچاری دستی تکان دهی برای راندن مگس های سمج یورش آورده. وگرنه این جماعت ارزش آن را ندارند که در باب شان وقت هدر رود.
نوشته ی من جسارت خدمت شما و دیگر عزیزانی که پیوسته با یک نام مستعار می نویسند نیست.
شاد باشید
۵۱۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سامان قادری
عنوان : رفع ابهام و اتهام ناروا
قصد ورود به این مباحث شلوغ را نداشتم اما دیدم که برخی دارن از گل کردن آب ماهی میگبرن و این دیگر فرصت طلبی است. با اجازه رفقا و با سپاس از آقای تابان عزیز و همکارانش می خواستم چند موضوع و مسئله را روشن کنم. و البته با اجازه خود آقای قراگوزلو
اول. آقا یا خانم گرامی الف باران طبق معمول محبت کرده و مقالات آقای قراگوزلو را به زیر نویس کامنتی خود آراسته اند تا از یک استالینیسم دیگر دفاع کنند. واقعیت این است که باران یا تمام مقالات نویسنده را نخوانده و با نظرات ایشان آشنا نیست و یا خدای ناکرده می خواهد گرد و خاک کند. درست به یاد ندارم و خود قراگوزلو باید روشن کند اما در یکی از همین مقالات مربوط به سازمان یابی آقای قراگوزلو این سئوال را طرح می کند" آیا پیروزی سوسیالیزم در ایران(منظور همان یک کشور است) ممکن است" و جواب می دهد " البته مشروط به این که...." چند نقطه را خود نویسنده می گذارد. اگر قبول کنیم جوینده یابنده است خود باران می تواند با مراجعه به آرشیو مقالات آقای قراگوزلو در اخبارروز این مسئله را حل کند.
اما دوست گرامی تلنگر
اجازه میخواهم با توجه به حسن نیت شما یک نکته را خدمتت عرض کنم.
همان طور که می دانی رضا شهابی و ابراهیم مددی در سخت ترین شرایط زندان ها لب نبستند و به جز اکتفا به خاموشی سخنگوی کمیته دفاع از خود شخصن وارد شدند و در هر زمان که احساس می کردن بیانیه دادند و از حقوق خود و کارگران دفاع کردند.
در مدت زندان چندین بیانیه با امضای آقایان فریبرز رئیس دانا و رضا شهابی و داراشفا و دیگران منتشر شد. از اینجا می خواهم نتیجه بگیرم کسانی که در زندان خاموش نمی شوند بی شک در بیرون زندان هم در برابر هک کردن سایت شرکت واحد و یا "اهانت" به همرزم خود خاموش نخواهند ماند. مددی نزدیک به یک سال است که بیرون از زندان است و از آزادی رضا تقریبن سه هفته می گذرد . در نتیجه اگر قرار بود بیانیه را دیگران نوشته باشند و مورد توافق این عزیزان نباشد تردید نکن که حتما و تا کنون با جبهه گیری و برخورد تند رضا و مددی مواجه میشد. علاوه بر اینها در این مدت کوتاه صدها فعال کارگری (از جمله خود بنده حقیر) با رضا شهابی ملاقات داشته ایم. آقای قراگوزلو هم که شرح ملاقات و گقتگو با رضا را مکتوب کرده به عنوان سند حقانیت رضا و برائت او از اتهامات ناروای بازجویان. پس دیگر تردید شما برای چیست.
آقای اسانلو ترجیح داده روش دیگری را برای مبارزه کاگری انتخاب کند. این حق اوست. حتی به نظر من این حق اوست که بخواهد رئیس جمهور بشود. مانند لخ والسا. شعور ما و دیگر فعالان کارگری را دستکم نگیرین. ما خودمان شنیدیم. در گزارش یادداشت گونه سعید کیوان هم نقل شده. آقای جابری هم نوشته. همه می گویند که اسانلو الگویش لخ والسا بوده. خب مبارزه است و اکبر گنجی هم الگویش آقای یلتسین است.
به نظرم نباید تحت تاثیر کمپینی که افراد مریخی و بی خبر از همه جا راه انداخته اند علیه هیئت مدیره شجاع و جسور سندیکا موضع گرفت. ما وظیفه داریم استقلال این رفقا را به رسمیت بشناسیم و اگر باری از دوششان بر نمی داریم زخمی نزنیم.
فکر می کنم که منظور دوستان دانشجوی محفل نبرد از یادداشت زیر کامنت خود هم نوشته آقای سعید کیوان عضو کمیته هماهنگی بوده که شرح کاملش در سایت این کمیته موجود است و اگر دوستان به خود زحمت بدهند با یادداشت کوتاه خانم مینا روشن در این سایت هم آشنا خواهند شد.
از اینکه کامنت من طولانی شد شرمنده ام
سنندج
سامان قادری
۵۱۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : آوازه خوان
جناب تلنگر،
به آواز گوش کن نه آوازه خوان. آوازه خوان را اگر شناختی فبه المراد. اگر نشناختی چه فرق میکند که با نام و نام فامیلی حقیقی یا مستعار آمده باشد یا نام تنها.
آواز خوش از کام و دهان و لب شیرین. گر " چهره کند یا نکند " دل بفریبد.
ور پرده عشاق و خراسان و حجازست. از حنجره مطرب" بی نام " نزیبد؟!!!
۵۱۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سهرابی
حملات متعدد به اسانلو در خارج ازکشور نشاندهنده عصبانیت شدید خامنهای و دستگاهای امنیتیاش از این فرد است. دستشان به او نمیرسد که در زیر شکنجههای وحشیانه نابودش کنند ولی او را به شدت زیر حمله گرفتهاند. رژیم جنایتکار خامنهای آیندهای ندارد و به زبالهدان تاریخ پرتاب خواهد شد.
۵۱۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و اما در باب سخن مسعود سلیمی عزیز
و سلامی دیگر
مسعود جان من آنچه می نویسم نظر شخصی من است که از روی دلسوزی بیان می شود. نه با هیچ سازمانی و گروهی و نه با آقای اسانلو و نه با دیگر بچه های شرکت واحد ارتباطی ندارم. و بر عکس بسیاری، همه را به یک چشم نگاه می کنم. در غیر این صورت من خائن به نگاه خود خواهم بود. نمی دانم که اسانلو چرا مطلب خود را به سایت «اخبار روز» نداده. جواب این سووال و باقی سوالات شما عزیز را خود اسانلو باید بدهد.
من فردی کاملن مستقل هستم. در هیچ گروه و دسته ای نیز فعال نیستم. شاعری شورشی و سرکشم و فرمان از هیچ کسی نبرم. از کسی نیز کپی برداری نمی کنم. این کار را زشت و دور از استقلال قلم و نظر خود می دانم. نظر من اما ممکن است با نظر بسیاری دیگر یکی باشد؛ یا همسو باشد. این طبیعی است و گناه من و یا آنها نیست.
من مگر چه گفته ام که شما عزیز بر علیه من بر آشفته اید!؟
من وکیل مدافع اسانلو نیستم. او باید جوابگوی کار خود باشد. ولی من در اسانلوی شورشی دیروز، شخصیتی محکم، جان برکف و حق طلب می شناسم در پروسه ی مبارزاتی او. امروز چگونه زندگی ای را بر گزیده، باید خود بگوید؛ نه من.
من اما از اطلاعیه ی بچه های عزیز و نازنین سندیکا دوستانه اشکال گرفته ام. آن اطلاعیه کم دارد. بد بنیاد است. و چون بد بنیاد است؛ شوم است. آن اطلاعیه را اگر اسانلو و خدای اسانلو هم می داد، باز من سوالات خود را با حسارت تمام مطرح می کردم. ولی شما ها در این جهان سَمت دار، متأسفانه چون با سَمتگیری زندگی می کنید؛ با سَمتگیری نفس می کشید؛ پس همه را به کیش خود می پندارید! در حالی که دوست واقعی بچه های سندیکا من بوده ام که روی اشکال کار، صادقانه انگشت گذاشته ام. پدر من هم اگر آن اطلاعیه را میداد، همیبن کار را می کردم. دهان راستی و تردید منطقی و حق گرا چه می بندی!؟
مسعود جان عزیز، این عیب فقط از آن ِ تو نیست، این اشکال بزرگی است که بسیاری دارند. این ویژگی از زمان قبیله گرایی برای بشر بیچاره مانده است. "چون او در صف من است؛ پس بهترین است!"
من اگر روزی به نکبت این شعار قبیله گرایانه دچار شوم، زیستن را شرم آور خواهم دانست.
مگر چه گناه کبیره ای از من سر زده که اینگونه طلبکار یورش آورده اید!؟
چرا سووال کردن جرم است!؟
دوستانه و از سر مهر و دلسوزی در پای اطلاعیه ی عجیب شان نوشتم: آیا اطلاعیه مال شماست؟!
اگر اطلاعیه مال شماست چرا نام فامیلی مرد را در آن غلط نوشته اید!؟
مگر می شود عمری با هم کار کرد و شکل درست فامیلی هم را ندانست!؟
این ها پرسش بود. پرسشی برادرانه و و صمیمانه برای روشنگری و به سازی. زیرا من نگران و دلسوز بشرم. پس این وظیفه ی من است.
در آغاز کار من فکر می کردم که شاید سایت سندیکای شرکت واحد هک شده باشد. آن اطلاعیه بوی کودتا، بوی یورش می داد! و منِ طرفدار رنجبران جهان به خود حق می دادم و می دهم که بپرسم. برای روشن شدن خود به عنوان یک آدمی که تمام هستی خود را برای زحمتکشان در یک قمار بزرگ تاریخی داده؛ بپرسم. زیرا با تمام وجود نگران بودم.
من نیک می دانم که در این دنیای دغل، پاک سرشت و پاکیزه خو بودن جرم است. جرم بزرگیست! زرنگان روزگار به تو می خندند. ولی من اینگونه زندگی می کنم. به دستان پینه بسته ی زحمتکشان قسم آن موضع گیری به سود این و یا آن شخص نبود و نیست، بلکه فقط و فقط برای روشن شدن قضیه بود و بس. این موضوع هنوز روشن نشده. فقط عده ای دارند نفت روی آتش می ریزند تا برنامه های خود را پیش ببرند.
من از شما عزیز ممنونم که گرچه بیجا و طلبکارانه، ولی سووال کرده اید و سر بحثی را گشوده اید. من نیز عقیده دارم که آقای اسانلو باید به سوالات شما جواب بگوید. باید همه چیز روشن گردد.
در باب خودم همینقدر برای شما بگویم که اهل سیاست بازی و دغل کاری نیستم. اگر یک میلیون دلار بدهند حق حتی دشمن خود را زیر پا نمی اندازم. یعنی از کسانی نیستم که غش و دغلی را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از سیباست پذیرفته اند. به همین خاطر در کنج غریبانه و فقیرانه خود سال هاست که با قلم و تحقیق و نوشتن خود را مشغول ساخته ام. و گاه فقط و فقط از روی دلسوزی در این پایگاه - سایت اخبار روز - و یا وبلاگ های «جنبش پاکیزه خوی تالش» چیزی، چیزکی می نویسم. از آنجایی که از دغلی و سیاست بازی بیزارم، این نام را نیز در همین راستا بر گزیده ام.
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم --- به شرط آنکه ننمایی به کج طبعان دل کورش
(حافظ)
هیچ چیزی نیز برای مخفی کردن ندارم. هر سوالی اگر در باب خودم دارید، در خدمت شما هستم. در باب دیگران لطفن مرا معذور بدارید. چون هیچگونه رابطه ای ندارم.
بیایید تمرین کنیم که همیشه انصاف داشته باشیم و هیچ وقت پیشاپیش و یا زود به قضاوت ننشینیم. و هرگز حقی را زیر پا نیندازیم. حتی اگر حقدار دشمن خونی ما باشد.
دستتان را گرم می فشارم و عزیزتان می دارم
لیثی حبیبی - م. تلنگر
۵۱۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : حسین عابدیانی
عنوان : تشکراز دکتر
سلام برمدافع حق دکترجسوروباشهامت
من نظرم اینست که کورکورانه تصمیم گیری برای فعالین کارگری وتشکلات گرفته نشود زیرا موضع درستی مثل دکترداشته باشند برای ما فعالین داخل مثل روز روشن معلوم است که اسانلو به چه سمتی رفته ومتاسفم برای بعضی ازفعالین کارگری داخل که بامصاحبه ونوشته دست اسانلو رامیبوسند ومنافع جمع رابه شخص ترجیح میدهند لابد آنان نیز به کاری که اسانلو کرده گرفتارند
۵۱۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : این چه جنبش و مبارزهای خواهد بود که در نهایت به پوچی و بی ثمری خاتمه مییابد ؟!
بیاییم مسئله را طوری دیگری بیان کنیم و مشکلات کارگری و کارگران را از "نوع ناب و ناب پرولتاریایی تکامل یافته" حل فصل نمائیم، با قبول اینکه اتفاقات افتاده شده گزارشی توضیحی از جزئیات بوده و در آیندهای نزدیک ، با دیگر گزارشات تکمیلی، واقعیت آن بر همگان روشن خواهد شد...
حال فرض کنیم تشکلات کارگری در حد ایدهآل از نظر تمام کامنت گذاران مشفق آقای قراگوزلو چه در شوراها ، سندیکاها و "احزاب صد در صد پرولتاریایی"(!) در ایران انجام شد ، آنوقت ؟! بر طبق نظریات آقای قراگوزلو این تشکیلات کارگری واجد شرایط "کسب قدرت سیاسی" در ایران نخواهند بود چون تکامل اقتصادی در ایران رشد طبیعی خود را انجام نداده و اگر هم حتی انجام داده باشد یک کشور به تنهایی واجد شرایط سوسیالیست شدن نیست !
با پوزش فراوان و تاکید فروتنی از جانب خود، باید اظهار شود که، کسانیکه این راه ادامه میدهند یا در فقر ایدئولوژیک قرار دارند یا دانسته در جنبش چپ ایران خرابکاری می نمایند . عقایدی که از ازلیت تا بحال تاسیس سوسیالیسم در کشوری را انکار مینمایند، عقایدی کاملاً انحرافی و ارتجایی است که هیچ افق روشنی را نه برای طبقه کارگر نه برای سایر زحمتکشان تهیدست و نه برای جنبشهای ضدّ استعماری و رهایی بخش نشان داده و یا ترسیم کرده است . این چه جنبش و مبارزهای خواهد بود که در نهایت به پوچی و بی ثمری خاتمه مییابد ؟!
تاریخ مبارزات طبقاتی، این عقاید را با مبارزاتی پیگیر و بیامان محکوم و مطرود کرده است.
۵۱۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : روزبه صالحی
عنوان : رویداد نچندان روشن با پاسخ احساسی
خروج منصور اسالو از ایران هنوز گستره ای چندان وسیع پیدا نکرده است . پس آثار آن را باید در روند زمان به بررسی نشست . درست نیست جامعه سیاسی ایران با ارزیابی شتابزده به رویدادهای ایران بنگرد . بررسی هایی که چه موافق یا مخالف که بر بستر فقدان دلیل و بینه کافی از فرد اقدام کننده اتخاذ می شود . امیدوارم اندکی بردباری به خرج داده و منتظر واکنش دبیر سابق سندیکای کارگران شرکت واحد رفیق اسالو باشیم . گفتنی ها را کارگرفعال آقای همایون جابری (عضو سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ) ابراز داشته اند . نگاهی فردی سندیکایی با حضور در درون تشکل . همچنین آقایان عبدالله شریفی و محمد قراگوزلو به توالی تاریخ نگاه های متفاوت ارائه کرده اند . نگاه آقای شریفی مسایل صنفی تشکل را نادیده می گیرد تا به دفاع از دبیر سابق سندیکا بپردازد . دفاعی از زاویه سیاسی . اما می توان بیان کرد که رابطه کارگر فعال و فعال کارگری گرچه رابطه ای لازم و ملزوم اند . اما فعال کارگری با عینک سیاست و ذهنیت برگرفته از برنامه حزبی یا سازمان متبوع خویش به حوزه کارگری وارد می شود و کارگر فعال از تشکل صنفی خود با دید صنفی و حفظ منافع خود که به نوعی با تداوم محیط کار پیوند خورده از فعال کارگری خواستار ارائه طریق متناسب با حفظ شرائط خود و دیگر یاران تشکل صنفی می باشد . بنابراین گرچه در خصوص اخراج منصور اسالو حرف و حدیث بسیار است . لیکن هئیت مدیره سندیکا برابر آئین نامه های داخلی خود که بعضا رفیق اسالو نسبت به دیگر اعضا اقدام کرده عمل کرده اند . بنابراین اقامه دعوی به دفاع رفیق اسالو بازمی گردد. نکته ای که نباید قربانی شود آن است که هر عضو تشکل صنفی در هر سطح تشکل در برهه ای خاص مجاز به اقدام خاص خود می شود که آثار منفی آن مستقیما متوجه تشکل می گردد . البته این نیز گذراست . ولی آنچه که از یک کارگر عادی دبیری سرشناس می سازد مهر و نشان از حمایت موکلین دارد . نماینده کارگران سندیکا بار اثرگذار خود را در درون تشکل و در حوزه فعالیت خود برابر اساسنامه بجا می گذارد . بنابراین اگر عزم رفیق مبنی بر خروج از کشور بنا به شرائط خاص تنگناهای مالی و معیشتی و یا حتی بقول عضو سندیکا رویای لخ والسایی بوده اختیار کامل دارد . لیکن در صورت اصرار رفیق منصور در تکیه برعنوان دبیری سندیکایی ( که از او خلع ید کرده ) نه تنها از داحل با استقبال سندیکا روبرو نخواهد شد . بلکه چند صباحی در رسانه های وابسته به سرمایه داری خوش می درخشد . ولی ترفندهای نهادهای سرمایه داری فرجامی فراتر از سبزهای اخراج شده از حاکمیت نظیر آقایان مزروعی و.. و اعضاء ملی – مذهبی ( تقی رحمانی و کاظمیان ) را طراحی نمی کند . بنابراین اندکی حوصله بخرج دادن و به انتظار نشستن تاثیر بهتری از ارزابی شتابزده فاقد اخبار مستدل است . زیرا به تعبیر رفیق کارگ فعال ساکن ایران مبارزه سخت است و...
۵۱۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : علیرضا موکریانی
عنوان : آقای قراگوزلو
با سلام
من از آقای دکتر متشکرم من می خواهم از آقای دکتر چندتا مقاله دیگر بنویسدو می شودکه نظرهای پوچ به آقای دکتر نزنید؟آقای دکتر مردپاک و صادق است. دکتر قراگوزلو دست به قلم است و ادبیات دکتر فوق العاده است.درباره ادبیات با دگتر عزیزم خیلی متشکرم.
ببخشید من۷کلاس سواد دارم من از روی مقالات دکتر خیلی چیز ها یاد گرفته ام.
۵۱۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : از طعنه ی رقیب نگردد عیار من --- چون زر اگر برند مرا در دهان گاز۱
سلام بر آقای محمد قراگوز لو و بر همه سلام
چند نکته: آنجا که من از عزیزان کامنت نویس می خواهم که با نام و فامیلی خود بنویسند؛ بی هیچ تردیدی خطابم به افراد سالم و صادق است. خطاب من به شارلاتان های اینترنتی که با اهدافی مشخص و برای نفت روی آتش ریختن می آیند، نمی باشد.
زیرا شخص ناسالم و یا مزدور می تواند خیلی راحت برای خود نام و نام فامیلی کذایی درست کند. حسن حسینی، احمد جعفری، کبرا کشوری، زینب لشکری، شهین شادان. از این دست اسامی در بین ایرانیان تاد دلت بخواهد وجود دارد. حالا تو بیا و کشف کن که کدام یک از آنان اند. و تردیدی نیست که هیچ یک. زیرا شارلاتان بد هدفِ سیه کار اینترنتی از نام و نام فامیلی دیگری ناجوانانه سو استفاده کرده.
و گاه ممکن است افراد حقیقی باشند، ولی دیدگاه شان عمیق نیست. این نوع نظرات نیز ارزش چندانی ندارد.
برای اینکه انشاء ننوشته باشم بیایید به یک نظر مشخص دوستان، صادقانه بپردازیم.
شخص و یا اشخاصی که خود را "دانشجو مبارز" نامیده؛ خیلی آسان به منصور اسانلو می گوید که او همکار پلیس است!
این تکه ای از آن کامنت "منصفان" قرن ماست:
«... به ذهن انسان میرسد که گویا آقای اسالو به گونهای قصد داشتهاند با این کار پلیسی از اعضای هیأتمدیره انتقام بگیرند! البته مطلب فوق و اسناد ضمیمهی آن تنها ادعاهای آقای اسالو است و بدون تأیید رسمی توسط سندیکا فاقد اعتبار لازم است.»
من در باب "محتوا"ی آن کامنت چیزی نمی نویسم. قضاوت را به وجدان خود نویسنده و یا نویسندگان و دیگران وا می گذارم.
در کامنت که گویا از سوی "محفل دانشجویی نبرد" نوشته شده، ظاهرن حد اقل نام هفت عضو آن محفل؟ در کامنت ذکر شده. یعنی شخصی با نام مستعار و یا واقعی در پای کامنت با نام سعید کیوان امضا کرده. و نام کوچک شش نفر نیز در بخشی از متن کامنت آمده - «آرمان، کارو، لاله، بیژن، سیادت و میترا».
این نام ها اگر غیر واقعی و دروغین هستند، می شد بجای شش نفر، نام شست نفر و یا حتی ششسد نفر ر ا نوشت. این در صورتی است که نام ها تقلبی باشد.
ولی ما که از تقلبی بودن این اسامی خبر نداریم، فرض را بر این می گیریم که همه ی آن نام ها یعنی اسامی هفت نفر واقعی است.
یعنی از این "محفل نبرد" که ما نمی دانیم چند نفر عضو دارد، فعلن این را می دانیم که حد اقل هفت نفر از آنان گزارش منصور اسانلو که در سایت «خبرگزاری هرانا» و ... آمده را خوانده اند؛ زیرا به نقد اش نشسته اند.
و حالا در واقع هفت نفر دارند هم زمان در یک کامنت نظر می دهند - نظر گروهی
سووال اینک این است: از این گروه که حد اقل هفت نفر اش گزارش اسانلو را خوانده اند. در پایان آن گزارش او فامیلی خود را درست می نویسد؛ یعنی می نویسد، نویسنده: منصور اسانلو. چطور است که هیچ یک از این افراد متوجه شکل درست فامیلی ایشان نشده اند!؟
شاید بگویند ما فقط گزارش را خواندیم و به امضای پای گزارش دقتی نداشتیم.
چنین چیزی ممکن است.
سووال اینک این است: او، یعنی منصور اسانلو، در طول گزارش که نام همرزمان خود را می بَرَد، بار ها و بار ها فامیلی خود یعنی «اسانلو» را تکرار می کند.
پس این سووال مطرح می گردد: غلط نوشتن فامیلی اسانلو به وسیله ی "محفل ..." به چه دلیلی صورت گرفته!؟
سووال مهمی است، نه؟
زیر نویس ۱ - در آن بیتِ حافظ که آورده ام، منظور من از رقیب بچه های شریف داخل سندیکا نیستند که به هر دلیلی - که طبیعی است - با هم اختلاف نظر دارند. منظور من از رقیب، بدخواهان اند. کسانی که می ریزند اینجا تا نفت بر آتش ریخته باشند. و به راحتی به دیگران تهمت می زنند و توهین می کنند؛ بی آنکه هیچ مسوولیت وجدانی و اخلاقی را متوجه ی خود بدانند.
برای من مددی عزیز، شهابی عزیز، رضوی گرامی، اسانلوی عزیز و آن بچه های زحمتکش و فداکاری که هیچ یک از ما حتی نامشان را نشنیده ایم احترام یکسان دارند. من انسانی مستقل ام و دارای وابستگی و دیدگاه گروهی نیز نیستم. آنجه می نویسم نظر دلسوزانه ی من است. و در زندگی، کلن تلاش می کنم حتی وقتی با دشمن ناجوان خود طرفم، نیز بی انصافی نکنم. یعنی همانقدر از زشتی حضور او می گویم که هست.
بچه های شریف گرداننده ی امور سندیکا! من نیز عقیده دارم که یک سهو و بی دقتی از سوی شما این پیچیدگی را ایجاد نموده، که قابل اصلاح است.
به هوش باشید که "امید" بسته اند به شما تا با چنگ زدن به صورت یکدیگر، جشن پایان شما را آغاز کنند.
پس هشیوارتر از هر زمانی باشید
دست تک تکتان را گرم می فشارم.
با احترامات ویژه
لیثی حبیبی - م. تلنگر
با عرض معذرت بخاطر توضیح: گاز بیت حافظ، انبری است در کار گاه های طلا گری؛ که با آن میله ی طلا(تلا) را می گیرند و می برند.
و هم در زبان های کهن ایرانی نام دیگر دندان، «گاز» است.
۵۱۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : مسعود سلیمی
عنوان : آقای اسانلوی عزیز و تلنگر
به نظر ما موضوع کاملن روشن است. آقای اسانلوی عزیز از کشور خارج شده بدون هماهنگی با هیئت مدیره و در نتیجه عزل شده. حالا تخلفاتش را که در بیانیه اشاره شده من کاری ندارم. اما از این آقای تلنگر یک سئوال دارم و البته آقای اسانلو عزیز باید جواب بدهد ولی چون ایشان هم مانند "خیل دیگری" از افراد نامطلع در حمایت از اسانلو صف ایستاده اند خوب است به این سئوال نا قابل من جواب بدهند
۱. چرا آقای ایانلو آن همه مدرک را با خود از ایران خارج کرده و آنها را تحویل جانشین رییس سندیکا(مددی) نداده است؟
۲. چرا این مدارک را که می تواند جان و امنیت عده ای از همکاران سابقش را به خطر بیندازد در گزارش منتشر کرده؟
۳. چرا بعد از خروج از ایران آن گزارش را منتشر کرده؟
۴. چرا گزارش را به هرانا داده؟ و اینهمه روی حقوق بشر به جای حقوق کارگر تاکید کرده؟ آیا آقای اسانلو نمی توانست گزارش خود را برای انتشار در اختیار اخبار روز قرار دهد؟ توجه داشته باشیم که اخبار روز به عنوان پربیینده ترین سایت چپ دموکرات بهترین محل برای انتشار یک گزارش کارگری بود و هست اما آقای اسانلو آگاهانه به سوی هرانا می رود تا به حقوق بشری ها یا همان هواخواهان "مداخلات بشردوستانه" چراغ سبز بدهد که"ما هستیم" بله آقای اسانلو هست. من ایمان دارم که او در کنار دوستانش در جبهه مشارکت خارج کشور خواهد ایستاد. شک دارید؟ کمی صبر کنید.
۵۱۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : احمدی
عنوان : اثر تصمیم اتحادیه برای جامعه آسیائی ما
از سازمان های چپ ما مگر چه مانده آنها هم که هنوز دموکراسی شورائی علی الظاهر می خواهند ۹ تا از ده نیروی باقیمانده خودشان را مصرف هر کاری حاضرند بکنند مگر تقویت جنبش کارگری
این مرید و مراد بازی آسیائی پدر چپ ما را در آورد نگاه کنید به هیچ جوانی اجازه رشد نداده و نمی دهند . بگذارید یکبار یک جمع چپ ایرانی یک رهبر را بدلیلی خلع کنند حتی فرض کنید اشتباهی شده است فرض کنید سوء تفاهم شده اشکالی ندارد بگذارید خلع کردن را هم تجربه کنیم. رهبری همه سازمان های چپ ما دست گروهی غیر خلاق است که که بجز پس رفت دستآوردی نداشته اند یک گزارش خوانده اید که بگویند یک را به دو رسانده ایم همه اش کارشان تحلیل است گویا حزب کانون نویسندگان است . حزب کارش اجرائی است و معیار عمل کرد رهبریش هم ا فزایش تعداد عضو است و بس. اگر در زمان معینی موفق نبودی بدرود. من شخصآ این اقدام سندیکا را بفال نیک می گیرم رهبری سندیکا از راه دور ممکن نیست خلع بتوسط شورا هم برای ما ملت تعارفی پشت سر هم زن آموزش خوبی است
۵۱۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : یاشار محمدیانی
عنوان : خیلی عالی بود متشکریم
سلام به همه ی دوستان این مطلب خیلی عالی و من می خواهم که مطلب های دیگری از آقای قراگوزلو ببینیم.
۵۱۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سحر بامدادان
عنوان : سکوت
با احترام و سپاس از کمیته هماهنگی و دکتر قراگوزلو که از داخل نسبت به بیانیه مهم سندیکا موضع روشن گرفتند و از آن حمایت کردند می خواهم بدانم که چرا نهادهای و تشکل های دیگر سکوت کرده اند؟ مثلن این اتحادیه آزاد که همیشه با سندیکای واحد بیانیه می دهد یا کانون مدافعان یا هفت تپه؟
مگر می شود در مورد این بیانیه مهم بیطرف بود یا سکوت کرد؟ این را هم اضافه کنم که تقریبن اکثریت قابل توجه بیانیه ها و نوشته های افراد چپ سازمانی خارج از کشور نشان داد که همه ما با طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی در داخل بیگانه شده ایم.
۵۱۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : دانشجو مبارز
عنوان : ما نیز با تصمیم و بیانیه سندیکا موافقیم
با درود خدمت همه رفقا و دوستان عزیز
ما ضمن موافقت با کامنت احمدی و آقای هادی شهاب و ضمن حمایت همه جانبه از مضمون نوشته آقای قراگوزلو و دفاع از تصمیم گیری شورائی و تبریک به کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری به خاطر صدور اطلاعیه و دفاع از هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد] در اینجا گوشه ای از یادداشت آقای سعید کیوان را می کنیم. با وجودی که این دوست گرامی برای ما شناخته شده نیست اما انتشار مقاله او در سایت کمیته هماهنگی این قوت قلب را به ما می دهد که این عزیز از فعالین و کارگران عضو این تشکل کارگری است. باید منتظر بود که خود هیئت مدیره وارد کارزار شده و ضمن خنثی کردن کمپین "کمونیست های " ضد کارگری علیه کارگران سندیکا به شفاف سازی این بیانیه اقدام کند. همان طور که آقای قراگوزلوی عزیز نیز درخواست کرده است. با تشکر
محفل دانشجویی نبرد
آرمان/ کارو/لاله/بیژن/سیادت/میترا
منتقدان اقدام بهجای هیأتمدیرهی سندیکا به جای اشک ریختن برای آقای اسالو چرا از ایشان سوال نمیکنند که به چه حقی اقدام به نوشتن مطلبی با عنوان «گزارش سالیانهی سندیکای شرکت واحد در سال ۱۳۹۱» کرده است (به تاریخ ۴ بهمنماه و ۲ روز پس از برکناری از سمت ریاست هیئتمدیره) و در این مطلب به صورتی غیرمسئولانه، مسائل حساس درونی و اسناد سندیکا را بدون هماهنگی با دیگر اعضای سندیکا منتشر کرده است! هر کس تنها چند روزی فضای ایران را درک کرده باشد به نیکی میداند که این اطلاعات میتواند برای افراد سندیکا مشکلات امنیتی زیادی ایجاد کند و به ذهن انسان میرسد که گویا آقای اسالو به گونهای قصد داشتهاند با این کار پلیسی از اعضای هیأتمدیره انتقام بگیرند! البته مطلب فوق و اسناد ضمیمهی آن تنها ادعاهای آقای اسالو است و بدون تأیید رسمی توسط سندیکا فاقد اعتبار لازم است.
قصد این نوشته تنها حمایت از اقدام جمعی هیأتمدیرهی سندیکا در مقابل اظهارنظرهای عجولانه و بعضاً غیرطبقاتی است و بنای ورود به اقدامات و طرز فکر اسالو را نداریم؛ اما تنها ذکر این نکته را خالی از لطف نمیبینم که به آن دسته از فعالانی که شناخت دقیقی از طرز فکر و اقدامات آقای اسالو ندارند به صورت سربسته متذکر شوم که ایشان در خیالشان خواب «لخوالسا» شدن میبینند و شگفتا که این آرزو را به زبان هم آوردهاند! فعالان کارگری و نیروهای چپ و مترقی باید به جای اظهارنظرهای عجولانه و غیرمسئولانه، مسائل را با دیدی ریشهای (رادیکال) بررسی کنند و از اظهارنظرهای عجولانه و سطحی پرهیز کنند.
سعید کیوان
۹ بهمن ۱۳۹۱
۵۱۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : نگفتمت که حذر کن ز زلف او ای دل --- که می کِشند درین حلقه باد در زنجیر؟(حافظ شیراز)
جناب احمدی عزیز، اعتراض به تغییر رهبری نیست. منصور اسانلو که خدا نیست. بت هم نیست. انسان است و از حقوق همه ی انسان ها باید برخوردار باشد.
(ای کاش دوستان کامنت گذار اسامی خود را در این بحث مهم و تاریخی، کامل، یعنی با نام و نام فامیلی بنویسند، تا نظراتشان هرچه بیشتر جدی گرفته شود.)
جناب احمدی، اعتراض به شیوه ی تغییر است.
به نظر من از اینکه کارگران عزیز سندیکا تا این لحظه اطلاعیه ی جدیدی نداده اند، نیز دلیل بر داشتن فراست و هم وجدان بزرگ کارگری آنهاست. یعنی آنها دارند مکرر از یکدیگر می پرسند: چرا چنین شد!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
آنها کارگرند؛ مثل بعضی افراد و یا نیرو ها نیستند که کارشان ماست مالی باشد. کارگران شریف ترین طبقه ی جهانند؛ و در نتیجه صاف و زلال اند؛ و آنقدر شهامت و بزرگواری دارند که حتی بر ضد بر خورد غلط خود موضع بگیرند.
زیرا برای آنها اصل حق طلبی و هم حفظ سندیکا است، نه ارضای خود خواهی و یا حفظ پست.
من متأسفانه با منصور اسانلوی بسیار عزیز ارتباطی ندارم - نه تلفنی و نه از طریق ایمیل، که از ایشان سوال کنم. به نظر من، نظر اسانلو نیز همین است. یعنی حفظ سندیکا و پاره پوره نشدن آن، برای او نیز باید بر حقوق فردی ایشان برتری داشته باشد. زیر او و یاران همرزم، سندیکا را حاصل عمر خود باید بدانند، و بیشک چنین است.
سندیکا نباید دوپاره و یا تکه پاره شود. حتی اگر به شکلی خشن حقی زیر پا افتاده باشد؛ باید با حفظ نظرات، سندیکا واحد بمانَد.
آ که گِرد آییم به گِردِ گِرد ها!
habibileisi@googlemail.com
۵۱۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|
از : احمدی
عنوان : موافقم
این رهبری دائمی و لایتغیر دمار از روزگار چپ ما در آورد . آقائی که سال ۱۳۵۱ دانشجو بوده هنوز در مورد جنبش دانشجوئی خودش را صاحب نظر می داند و رهبران سندیکائی که در تبعید هم می خواهند دفتر و دستک دستشان باشد . بله تغییر رهبری با نظر شورا همیشه کاری است مثبت و باید با نظر مثبت ارزیابیش کرد.
۵۱۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۱
|
از : Hadi Shahab
عنوان : سندیکای واحد، یک گام به پیش
با تشکر ازآقای محمد قراگوزلو گرامی جهت این مقاله.
متاسفانه برای من مانند برخی دیگر از طرفداران تشکلهای کارگری بیانیه منتشر شده سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه در رابطه با برکناری منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا شک انگیز و قابل تحلیل نبود.
کم نبودند کسانی که میگفتند این بیانیه دستخط سازمان امنیت نظام را دارد و نمیتواند از سوی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه باشد.
متاسفانه اطللاعات داده شده در بیانیه مزبور بسیار کم بود و لحن ان خشگ و دارای هیچ گونه اعتماد سازی نبود....
همانطور که همه میدانیم هیچ سمتی در تشکلهای مزبور نباید دائم باشد و میبایست هر رهبری را بنا به رای اکثریت از مسولیت کنار زد. امابه نحوه بر کناری نیز باید نگاهی شفاف داشته باشیم .بعد هر انسان با انصافی خواهد توانست بین دمکراسی کارگری و دموکراسی سرمایه داری تفاوتهای لازم را ببیند ....
بی اطلاعی و کم اطلاعی طرفداران تشکلهای کارگری ازتحولات سندیکای کارگران شرکت واحد امریست مخرب و در تضاد با جنبش کارگری.
دوستان محترم سندیکای کارگران شرکت واحد میبایست به نحوی منتقدانه به بیانیه منتشر شده خود نظری بیاندازند.
پیروز باد مبارزات طبقه کارگر
هادی شهاب
۵۱۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۱
|
از : پرسش
عنوان : بهانه های بی آلترناتیو
کسانی که به بهانهً لخ والسا و حقوق بشر یا منافع کارگری به اختلاف بیشتر سندیکا و به هم انداختن اعضای آن اصرار دارند باعث چند شقه شدن آن و دلسردی و ضعف در جنبش شده و همسو با رژیم حرکت می کنند. رژیم بارها حرکت های کارگری یا ضداستبدادی را کار اجنبی و انقلاب مخملی نامیأه و بعضی ها هم نادانسته دنبال این تبلیغات افتاده اند. اصلأ فرض کنیم در این شرایطی که رژیم مملکت را به نابودی کامل و وابستگی همه جانبه به امپریالیسم شرق و غرب و یا جنگ داخلی می برد اگر حرکتی مثل لهستان و اخ والسا پیش بیاید به نفع و ضرر کیست؟. در این شرایط وحشتناک که آلترناتیو جدی وجود ندارد آیا مبارزه ی همه گیر در چارچوب حقوق بشر برای شکستن بن بست و کنار زدن رژیم مستبد و نابودکننده مملکت به نفع مردم و کارگران نیست؟ . کارگران بیش از همه از شرایط لخ والسایی برای پیشبرد مبارزات و بسیج عمومی خود سود می برند
۵۱۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۱
|
از : مرتضی افشاری
عنوان : گوشه ای از بیانیه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ؛ حمایت از سندیکای واحد
رفقا
خسته نباشید
همچنین با سپاس از محمد قراگوزلو به خاطر تحلیل راهگشای خود. در زیر بخشی از اطلاعیه کمیته هماهنگی برای کمک را می نویسم. این بیانیه بسیار شبیه تحلیل آقای قراگوزلو است و در مجموع به نظر من باید به عنوان قدمی مثبت در راه همدلی تشکل های کارگری ارج گذاشته شود.
برای اطلاع از متن کامل اطلاعیه به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=۱۲۶۴:q---------------q&catid=۱۴:۱۳۸۹-۱۲-۲۳-۲۳-۵۷-۱۸&Itemid=۲۷
این سنت را که فلان شخص یا بهمان فعال سرشناس جنبش کارگری ــ و یا هر جنبش دیگری ــ حق داشته باشد، به صرف ِ سال ها فعالیت در این عرصه و دفاع از حقوق کارگران حتی، به گونه ای دلبخواهی و سرخود، بدون این که دیگر کارگران و اعضای سندیکا را حتی در جریان برخی اعمال و اقدامات خود قرار دهد ــ مشورت پیشکش ایشان ــ و یک تنه دست به هر اقدامی بزند و هرعملی را ــ اگر چه بعضن ناپسند و نگران کننده ــ توجیه نموده و به طور دلبخواهی در صدد انجام آن ها برآید و بدتر از همه به "اعتراضات و هشدارهای" دیگر همکاران کارگر خود نیز وقعی نگذارد و اصلن آن ها را به حساب نیاورد و . . . دیگر باید دور ریخت و در زباله دانی تاریخ جایی برای آن در نظر گرفت. باید با این قبیل جاه طلبی ها و چهره سازی ها به مقابله برخاست. این خود نشانه رشد و تعالی جنبش کارگری است که دیگر این گونه چهره پردازی ها و فرد گرایی ها را نمی پذیرد و در برابر آن می ایستد. اتفاقن حرکت هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، در انعکاس این اطلاعیه، درست در همین جا و از این زاویه است که ارزش پیدا می کند. باید آن را به فال نیک گرفت و در حد یک الگو، در این قبیل موارد از آن استفاده نمود. نباید آن را تضعیف کرد و به باد ناسزا و تهمت گرفت. این اطلاعیه را هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، به اتفاق آرا و پس از یک دوره طولانی برخورد با این شخص (منصور اسانلو) در بسیاری از زمینه ها، در دستور کار گذاشته و در سطح جنبش انعکاس داده اند. "مشکوک"، "اطلاعاتی" ، " ارتجاعی" و " عقب مانده" خواندن این حرکت و این اطلاعیه، بیش از آن که این برچسب ها را به این اطلاعیه و هیئت مدیره این سندیکا بچسباند، نویسندگان چنین ردیه هایی را افشا می کند و ادبیات و شیوه های برخورد آن ها را در مواجهه با یک تشکل کارگری به نمایش می گذارند. از ظاهر امر پیداست که هیئت مدیره سندیکا، هنوز خیلی چیز ها را نگفته و خیلی قضایا را رو نکرده است. این قضایا ممکن است در آینده و به وقت مقتضی روشن شوند و در معرض نگاه و قضاوت جنبش قرار بگیرند. قضایایی که هیئت مدیره این سندیکا را به حد کافی نگران کرده و به دادن این اطلاعیه ترغیب نموده است. فوریت و لحن اطلاعیه، دقیقن به خاطر همین نگرانی است. بگذریم از این که اگر این گونه هم نبود و چنین نگرانی هایی هم وجود نداشت، در آن صورت هم، ما و هر جریان جدی دیگری حق نداشتیم که تصمیم جمعی و متشکل هیئت مدیره این سندیکا را بدون هر گونه تحقیق و بررسی ای مورد تخطئه و انکار قرار دهیم و مهر باطل بر آن بزنیم. چنین برخوردهای نسنجیده ای قطعن در آینده ای نه چندان دور دامن این افراد و جریانات را خواهد گرفت. باید از این گونه برخوردها پرهیز نمود و کار را به روال صحیح آن انداخت. باید از این هیئت مدیره و این دوستان به خاطر چنین حرکت درستی حمایت کرد و صدالبته ضعف ها و نارسایی های آن را نیز گوشزد کرد.
۵۱۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۱
|
از : حمیدرضا کلانتری
عنوان : آقای اسالو یک گام به پس
برای اطلاع از مواضع جدید آقای اسالو و پی بردن به بخش دیگری از این صف بندی جدید توجه شما عزیزان را به این مطلب جلب می کنم. با تشکر از آقای قراگوزلو و مقاله تحلیلی خوبشان
حقیقت این استکه جوهرهی منطقی گزارش سالیانهی اسانلو از وضعیت سندیکای واحد در مقایسه با آن منطقیکه توسط یعقوب مهدیون و تحت عنوان «خلاصهای از آموزش سندیکایی» تدوین شد و در تبیینِ عملیـآموزشیاش بهعامل سازمانیابی سندیکای کارگران شرکت واحد تبدیل گردید، گامی قهقرایی و غیرکارگری بهحساب میآید. چرا؟ برای اینکه مبنای منطقی شکلگیری سندیکای واحد (نه اخبار و رویدادهای جداگانه و ایزوله از یکدیگر) طبقاتی و کارگری بود؛ درصورتیکه منطق گزارش سالانهی اسانلو «حقوق بشری» (یعنی: فراطبقاتی) و بورژوایی است. منطق یعقوب مهدیون در سند مذکور (یعنی: منطقیکه در شکلگیری سندیکای واحد نقش راهبردی داشت) براین بود که «سندیکاهای کارگری یک سازمان طبقاتی کارگران است» و «وظیفه اصلی آن متشکل کردن کارگران در دفاع از منافع آنان و همه زحمتکشانی است که با دسترنج خود زندگی میکنند»؛ درصورتیکه اسانلو در گزارش سالیانهاش براین باور استکه «برای رشد فعالیتهای سندیکایی باید مبارزه برای رشد آزادیها و دمکراسی هماهنگ با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در دستور کار قرار گیرد». بهبیان دیگر، اسانلو براین باور است که کارگران باید برای آزادی ـبدون منافع آنی خودشان و نیز بدون افق برابریطلبی اقتصادیـ مبارزه کنند؛ درصورتیکه مهدیون و سندیکایی که تهران را قفل کرد براین بودند که کارگران باید برای دفاع از منافع خود و دیگر زحمتکشانی که «با دسترنج خود زندگی میکنند»، متشکل شوند و مبارزه کنند. نتیجه اینکه شیوه و منطق مهدیون و سندیکاییکه تهران را قفل کرد، تقدم منافع انسانهایی استکه «با دسترنج خود زندگی میکنند»؛ اما شیوه و منطق اسانلو در گزارش سالیانهاش هماهنگی مبارزهی کارگران با «اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر»، بدون قید زندگی با دسترنج کارگران و زحمتکشان است، که معنای دیگری جز تقدم منافع «همگان» (یعنی: بورژواها) برمنافع کارگران ندارد. نتیجهی روشن اینکه: منطق و درک اسانلو در گزارش سالیانهاش صراحتاً بورژوایی، و منطق و ادراک مهدیون و سندیکاییکه با قفل کردن تهران پشت بورژوازی و دولت را لرزاند، نه تنها کارگری بود، بلکه فاصلهای بسیار ناچیزی هم با سوسیالیسم رهائیبخش کارگران داشت.
۵۱۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : نگین شیخی
عنوان : اسانلو؛ حقوق بشر و طبقه کارگر
دوستان سلام
تا کنون که من شمرده ام ۲۷ یادداشت پیرامون موضوع برکناری اسالو و خروج ایشان از کشور نوشته شده . تقریبن تمام این یادداشت ها را فعالین و کنشگران چپ خارج از کشور نوشته اند. با سرعت و بدون اینکه بدانند در ایران چه خبر است. به نظر میرسد یادداشت آقای قراگوزلو تنها یادداشتی باشد که از داخل کشور بیرون آمده و با توجه به این که ایشان با رضا شهابی ملاقات داشته درجریان تغییرات هم بوده است و به نظر من گزارشی که در این تحلیل ارائه کرده به واقعیت نزدیک تر از تمام نوشته های فعالان خارج از کشور است. در هر حال برای تشخیص اصل ماجرا می توان سری هم به گزارش آقای اسالو زد. ایشان در این گزارش به جای دفاع از منافع طبقاتی کارگران فقط ۱۴ بار از حقوق بشر استفاده کرده است. حالا بگذریم که مخاطب ایشان ابدا کارگران نیستند. مسئله دیگر این است که هملنطور که در این مقاله هم گفته شده در هیئت مدیره سندیکا کارگران مبارزی حضور دارند که سالهاست در کنار اسالو مبارزه کرده و به زندان رفته اند و بهتر از همه ما از شرایط داخلی سندیکا مطلع هستند. نباید فهم و آگاهی کارگران مبارزی همچون ابراهیم مددی و رضا شهابی را به سادگی دستکم گرفت و به قول دوستی فکر کرد که همیشه حق با اکثریت نیست. اینجا اصلن بحث اکثریت و اقلیت و انشعاب مطرح نیست. یک نفر از کشور خارج شده و دیگر نمی تواند عضو سندیکا و رهبری آن باشد. هیئت مدیره هم ضمن برکناری او مواردی از تخلفاتش را برشمرده است. این که آقای اسالو مبارز بوده قبول. خب رضا شهابی هم مبارز بوده. موضوع اینجاست که آقای اسالو در مقابل خواست و خرد جمعی سندیکا ایستاده. آنهم به تنهائی. و این شورش یک فرد در برابر جمع است و نباید مورد حمایت قرار گیرد. فعالان چپ که تمام تخم مرغ هایشان را در سبد اسالو گذاشته اند باید بدانند که شروع کار اسالو با تلویزیون راست میهن و یک گزارش بی نهایت راست بوده است. در گزارشات و مقالاتی هم که فعالان سندیکائی از جمله آقای همایون جابری عضو سندیکا نوشته و در مقاله قراگوزلو هم به آن اشاره شده گفته شده آقای اسالو می خواسته مانند لخ والسا رئیس جمهور شود. من این مسئله را در یادداشتی که روز گذشته به قلم سعید کیوان در سایت کمیته هماهنگی منتشر شده هم خواندم. حالا میتوان بهتر در اینباره قضاوت کرد
۵۱۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : نادر کاظمی
عنوان : اسانلو و خبرگزاری هرانا
از قضا نظرات آقای اسانلو بعد از خروج از کشور و در مصاحبه با تلویزیون میهن روشن است. ایشان در گزازش خود بارها از "حقوق بشر" یاد می کنند و به نهادهای معلوم الحال حقوق بشری غرب چراغ سبز نشان می دهند. البته در سابقه مبارزاتی منصور اسانلو شکی نیست اما به یا داشته باشیم این آقای اسانلو بود که در انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی گفت" به کاندیداهای جبهه مشارکت رای بدهید" رابطه آقای اسانلو با سران اصلاح طلب چیز پوشیده ای نیست. ایشان زمانی هم که به خارج رفته بودند مرتب از قوانین مدنی رژیم دفاع می کردند. در سندیکای واحد جناح راست دست پایین یافته و افراد مستقلی مانند رضا شهابی و ابراهیم مددی دست بالا گرفته اند. این را نه فقط از بیانیه اکثریت قاطع اعضای هیئت مدیره می توان فهمید بلکه از گزارش آقای اسانلو و ماهیت حامیانش نیز می توان فهمید
آقای اسانلو گزارش خود را به "هرانا" داده است. پیام روشن است. نیست؟
۵۱۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : ا. شایان
عنوان : آقای جابری گویا خود در آمریکا تشریف دارند
بنا بر آنچه در نظر کاربران در زیر مطلبی که نشانی آن را آقای قرا گوزلو در روشنگری داده است، نویسنده مطلب(همایون جابری) که عضو سندیکا معرفی شده است خود دوسالی است که در آمریکا بسر می برد. در ضمن معلوم نیست چرا آن اتهام مربوط به خیالات رئیس جمهور بودن(احتمالا منظورشان شدن بوده است) از سوی او به اسالو چرا توسط آقای قرا گوزلو جدی گرفته شده و ایشان یاد لخ ولسا افتاده است. به ماند این که هنوز نه سندیکای کارگران شرکت و نه هیچ سندیکای دیگری لخ والسایی برای ایران دارد نه پاسداران درنده خو را می توان با ژنرال یاروزلسکی مقایسه کرد.
۵۱۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : پرسش
عنوان : واقعأ کپی؟
آقای قراگوزلو مثل همیشه هم خیلی دیر آمده هم طلبکار. چندین روز از اطلاعیه ی سندیکا می گذرد و ایشان تازه به نوشتن این مطلب مبادرت کرده و ادعا هم می کند که آنانی که در مورد اطلاعیه مطلب نوشته اند و اظهار نظر کرده اند حزفهای تکراری زده اند و از روی هم کپی گرده اند. اگر کسی حتی چندتا از آن مطالب را خوانده باشد و این نوشته ی آقای قراگوزلو را هم بخواند می بیند که این نوشته و موضع قراگوزلو کاملأ خلاصه و کپی شده ی نوشته ها و مواضع این چند روز گذشتهً دیگران می باشد
۵۱۰۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سهرابی
این مقاله انگیزه انتشار نامه شرکت واحد را کاملا آشکار کرده است. فعالیت علنی سندیکایی در زیر سلطه حکومت غّدار بسیار دشوار است.
۵۱۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : کودتای تمام عیار...
"... به عبارت دیگر بیانیه از همه گان و از جمله آقای اسانلو می خواهد که قواعد بازی را در زمین جدید رعایت کنند. این نیز پدیده ی شگفتی نیست و هیچ بخشی از سنت ها و پرنسیپ های کارگری را نقض نمی کند.... در نتیجه به نظر من بیانیه یک گام به پیش است."
کارنامه مبارزاتی آقای منصور اسالو بر کسی پوشیده نیست.آقای اسالو مقاومت و صداقت مبارزاتی خود را در مقابل دردناکترین شکنجهها به تکرار سالها در زندان گذراندن نشان داده است . کسانیکه که در مقابل کوهی از فشار ها بر عقاید خود استوار مانده اند ، تحمل سایر شرایط را بر دگرگونیها خواهند داشت.(۱)
قبول "اکثریت آرا" همیشه در تمام شرایط و زمانها نظر درستی نمیتواند باشد.هیئت مدیره را میتوان خرید ، افراد "خرید و فروش" شدنی را هم میتوان خرید حتی با وعده یا دادههای موقتی هم میتوان جمعیّتی میلیونی را خرید...
" آب و برق را مجانی میکنیم،برای همه مسکن،کار امکانات زندگی فراهم میکنیم ،ایران را بجای قبرستان گلستان میکنیم... به هر خانواده دو هکتار زمین میدهیم ،خانوادهها میتوانند با پس انداز یارانهها برای آینده فرزندان خود سرمایه میلیونی پس انداز نمایند..."
اکثریت آرا هنگامی قابل قبول و یا نزدیک به واقعیت است که برای نظرات مخالف امکانات مساوی فراهم شده باشد ، در غیر این صورت تغییرات "یک کودتای تمام" عیار است.
(۱)http://www.youtube.com/watch?v=XervL۰dlVD۴&feature=share
۵۱۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱
|