حزب مشروطه: دومین سالگرد درگذشت دکتر داریوش همایون - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : اصغر الهیاری

عنوان : دموکراسی یعنی حاکمیت قانونی مردم ، نه شاه ، نه قران !
جناب "حق" لطفا با کلی گوئی مطلب را بی ربط و بی ثمر نکنید. با کمال احترام بی پاسخ خواهد ماند.
یعنی چه « در غرب هم دعواها در قرون گذشته بوده ولی بالاخره بر سر اصول توافق و همکاری کردند و به اینجا رسیدند.» ؟
انقلاب کبیر فرانسه در اواخر قرن هیجدهم صورت گرفت و دموکراسی بمعنی حاکمیت مردم و حکومت قانون برای تمام شهروندان آغاز شد. بعداز آن کم و بیش برتمام کشورهای اروپا و جهان تاثیر گذاشت. انقلاب مشروطه ۱۰۷ سال پیش صورت گرفت ولی هنوز نه حاکیمت به مردم تعلق دارد نه قانون بر تمام اهالی ایران بدون استثنا حکومت می کند. چرا؟
حاکمیت مردم در دموکراسی ها ، یعنی قانون مند شدن آزادیهای فردی واجتماعی ، از همه مهمتر رقابت آزادانه احزاب که بعنوان مثال ؛ در انگلستان رقابت بین احزاب راست " محافظه کار" و حزب سوسیال دموکرات "کارگر" صورت می گرفت.بدلیل تغییرات اقتصادی ـ اجتماعی، ترکیب جمعیت بکلی دگرگون شده و با گسترش اقشار میانی احزاب جدیدی در تمام کشورها در حال تاسیس ی باشند. در آحرین انتخابات انگلستان با وجودیکه حزب محافظه کار بیشترین آرا را کسب کرده بود نتوانست بتنهائی تشکیل کابینه دهد . ناچار با حزب میانی لیبرال ائتلاف نمود. این موضوع از بعداز جنگ جهانی دوم بیسابقه می باشد.

جناب "حق" در آلمان هم همینطور است ، در فرانسه نیز؛ شما میدانید که احزاب دیگری هم در امور سیاسی شرکت دارند . حتی افراطیون نژاد پرست که در آلمان وفرانسه نفوذ زیاد دارند.احزاب آینه روحیات مردم باشند که با رای مخفی ابراز میشود
تمام این احزاب در دموکراسی های پارلمانی در چارچوب قانون اساسی فعالیت می کنند و قانون اساسی را رعایت می کنند و به آن سوگند میخورند.

مردم ما از رسیدن به چنین شرائطی هرگز عقب نشینی نخواهند کرد نه شاه توانست با دیکتاتوری ادامه دهد و نه ولی فقیه می تواند . موانع را باید در ایران برطرف کرد . مبارزات مردم ادامه ء جنبش مشروطه و ملی شدن نفت ایران می باشد. تمام احزاب راست ومیانی و چپ و قومی می توانند برای تحقق حکومت قانون با محوریت مردم کوشا باشند.بامید پیروزی مردم در تحصیل حکومت قانون .

ولی حزب "مشروطه خواهان ایران" با منشور و برنامه سیاسی خود عملا از هم اکنون برای مردم بازگشت پادشاهی رضاپهلوی را خواب دیده است که با جنبش امروز مردم در تضاد است. شما این را می دانید و انکار می کنید.
۵۱۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : ....
الهیاری عزیز، همانطور که قبلا هم گفتم در مورد تاریخ معاصر ایران با شما زاویه دارم و از آن دوباره می گذرم. تاریخ معاصرمان را به پژوهشگران مستعد و مستقل می سپرم که در محیط دانشگاهی و آکادمیک و فارغ از دسترس سیاست کاران در ایرانی آزاد به آن بپردازند. نمی دانم منظورتان از اشاره به انتخابات کذایی سال ۸۸ چیست و چه ربطی به دومین سالگرد درگذشت زنده یاد همایون دارد؟ منکه شرکت گسترده ملت ایران در آنرا منکر نشده بودم. در مورد انقلاب مشروطه و ملی شدن صنعت نفت هم صحبتی نکرده بودم و تازه برای من آزاد کردن زنان که نیمی از هر جامعه ای هستند و تساوی حقوقشان با مردان از آن انقلاب و آن ملی کردن نفت مهمترست چون مستقیما با دمکراسی و حقوق بشر نیمی از جامعه سر و کار دارد. اینهم موضوع بحث من نبود. مهم حاکمیت ملی است و این نه بدون حضور زنان ممکنست و نه بدون توافق و همکاری بر سر اصولی که فرای جمهوریخواهی و پادشاهی خواهی است و با منافع ملی ایران عجین است. این منافع را هم من در حفظ تمامیت ارضی ایران، یگانگی ملی، دمکراسی پارلمانی و تدوین و اجرای کامل یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر می دانم. این اصول را در راستای امنیت و آزادی و استقلال و رفاه عمومی ملت ایران می دانم. جمهوری یا پادشاهی برایم نه سر و نه ته پیازست همانطور که در لیبرال دمکراسی های غربی هم چنین است. هر یک از ایندو هواداران خود را دارند و این حقشان است که نمی توان بزور ازشان گرفت. محتوای نظام و نه نامش مهمست. در غرب هم دعواها در قرون گذشته بوده ولی بالاخره بر سر اصول توافق و همکاری کردند و به اینجا رسیدند. ما هم چاره ای نداریم بجز توافق بر سر اصول و همکاری با هم وگرنه دیگری چیزی از ایران باقی نمی ماند تا من و شما درباره اش چیزی بنویسیم و فکری بکنیم و برایش حاکمیت ملی و و و بخواهیم. با آرزوی تندرستی و پیروزی برای شما. ارادتمند حق
۵۱۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : جناب "حق" باید از دموکراسی ها بیاموزیم که پایدارند
اگر جناب "حق" میخواهد مسائل سیاسی ، تاریخی و اجتماعی را بهم بریزد تا به نتیجه نرسیم مختار است . بحث نگارنده حق حاکمیت مردم ایران ا ست که در پارلمان تجلی می کند و قانون اساسی آن که در بر گیرنده ئ منافع آحاد جامعه ء ایرانی می باد . اساسا وبدبختانه شاهان و رئیس جمهوران و ولی فقیه در ایران ناقضان حق حاکمیت مردم بوده و هستند. لطفا کشورهای دارای دموکراسی پارلمانی ( پادشاهی و جمهوری ) در اروپا و جهان را با حکومت هی موروثی و دیکتاتوری ایران شاه و خمینی یا حسنی مبارک، قذافی و هر کشوری که فاقد انتخابات آزاد و ادواری ست در هم نیامیزید .بحث ما حاکمیت مردم و رسیدن به آن است.

مشکل تفاوت دید من شما به موضوع می باشد. نگارنده امیدوار است که مردم در رسیدن مجدد به پارلمانی که با انقلاب مشروطه شروع شد و اوج فعالیت آن آن بین سالهای ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد بود برسند که بزرگترین دستاورد آن تصویب قانون ملی شدن صنایع نفت ایران بود. نیروهائی که در این مسیر تلاش کرده و می کنند را بشناسیم و تقویت کنیم .نه آنهائیکه علیه حاکمیت مردم از هیچ شانتاژی دریغ نکرده و نمی کنند . جبهه ء مبارزه نیز ایران است که در تلاطم جدی میخواهد به حق حاکمیت خود برسد. ما در اینجا می توانیم بعنوان پشت جبهه از حقوق تضییع شده مردم دفاع کنیم.

جنبش مشروطه Constitutional Movmens در انقلاب کبیر فرانسه برای اولین بار حق حاکمیت مردم را تثبیت کرد و به جهانیان نشان داد و ۴ سال طول کشید تا اولین انتخابات برگزار شد و پارلمانتاریسم به معنی مدرن آن شروع شد. مقاومت اشراف فرانسه و کلیسا در هم شکسته شد. اولین جمهوری جهان شروع به کار کرد. مقاومت اشراف وفئودلها باعث خشونت نیز گردید.


بعضی از کشورهای پادشاهی اروپا نیز حتی بدون خونریزی به جمهوری فراروئیدند. و لی انگلستان ، سوئد ، نروژ، دانمارک ، اسپانیا، هلند و بقیه بتدریج با اصلاحات جدی در قانون اساسی و مجالس خود قدرت را به اقشار مردم واگذار کردند و شاهان وسلاطین یا ملکه های آنها مطابق قوانین از اختیارات ومسولیت های دولتی مبری شدندو در حد تشزیفاتی با احترام کامل و سمبلیک در جامعه حضور دارند. در اتحادیه اروپا اثری از درباریان وشاهزادگان نمی بینیم.

دریغ که شاه ایران بعداز کودتای ۱۳۳۲ که منشور جهانی حقوق اشر نیز قبلا صادر شده بود را نادیه گرفت. تو گوئی در کره زمین نبود و در اروپا نیز با روند کشور داری و سیاستگزاری آشنا نشده بود و نمی خواست از ملکه الیزابت و بئاتریس تاسی کند یا به پادشاه سوئد نظری اندازد. میخواست یک تنه بسوی دروازه های تمدن بزرگ برسد تو گوئی اروپا و آمریکا در خواب غفلت بودند .

بهرصورت آن شد که نباید میشد و طرفداران حکومت سرنگون شده به نادرستی مورد طلم وستم قرار گرفتند. چه فرقی می کند که شاه ۲۵ سال ظلم وستم نمود و انقلاب هم با همان روش نادرست عمل نمود. بنظر نگارنده تمام سرکوبهای نادرست و غیر قانونی دولت موقت انقلاب نقض آشکار حقوق بشر بود . بهمان شدت که شاه در طول ۲۵ سال حقوق بشر را نادیده گرفت قابل تعقیب است.

جمهوری اسلامی بعداز سرکوب خونین فرماندهان و بعضی رهبران سیاسی حکومت گذشته مردم را نسبت به عواقب اعتراض و درخواست های مدنی ترساند ولی شعله های آزادیخواهی هرگز خاموش نشد . قانون اساسی ارتجاعی ولایت فقیه تردیدی باقی نگذاشت که حق حاکمیت مردم به سرقت رفت و بجای پادشاه ولی فقیه بعنوان قیم مردم بر امواج سوار شده ست. این فاجعه هنوز ادامه دارد و حکومت به سرکوب خونین بقیه دگراندیشان ادامه میدهد.

آیا شرکت ۸۵ درصدری مردم در انتخابات ۸۸ نشانهء را مبارزه مردم علیه ولی فقیه وتمام دم ودستگاه سرکوب او میدانید یا نه ؟ آیا آن نیروئی که تمام جهان را به حیرت وا داشت را نیروی بالنده برای تغییر توازن قدرت تا رسیدن به حاکمیت مردم می شناسید یا نه ؟

از این زاویه دلیلی نمی بینم که تحرک های نیروهای اقتدار گرا در هر شکل و شمائلی را در داخل و خارج از کشور زیر ذره بین قرار ندهم.

امیدوارم نیروهای مترقی و شریفی که در حکومت پادشاهی منشاء خدمات برجسته و مفیدی برای مردم و کشور بودند با طرح انتقادهای منطقی از روابط و عملکرد های دیکتاتوری شاهنشاهی وفاصله گرفتن و طرد نیروهای فاسد و مرتجع بتوانند در جنبش مردم سالاری ایران شرکت نمایند. مسیر این جنبش روشن و برجسته می باشد تلاش برای رسیدن انتخابات آزاد ادواری برای پارلمان مردمی ـ شورای ملی و موسسان ـ تدوین قانون اساسی مناسب امروز ایران .
۵۱۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : بچسبیم به اصول دمکراسی و حقوق بشر. جمهوری و پادشاهی هیچکدام نه از اصول و نه از فروع اند. فقط نامند مثل نام من و شما
آقای الهیاری عزیز، با بسیاری از دیدگاه های شما نسبت به تاریخ معاصر ایران موافق نیستم و از آنها می گذرم چون به پرسشهایی که از شما کردم مربوط نیستند.

کمتر کسی است که دیگر نداند محتوای یک نظام مهمست و نه نام آن. نه جمهوری به صرف نامش معادل با حاکمیت ملی و حقوق بشر و همه چیزهای خوبست و نه پادشاهی وگرنه همه جمهوری ها در جهان منجمله جمهوری اسلامی باید خوب از آب درمی آمدند و همه پادشاهی از دم بد. خودتان بهتر از من می دانید که در جهان امروز در کنار بدترین جمهوری ها، بدترین پادشاهی ها، و درکنار بهترین جمهوری ها، بهترین پادشاهی ها را داریم. بنابراین، نام یک نظام هیچ ارتباطی با محتوای آن نظام ندارد و هیچیکدامشان به صرف نامشان به لحاظ ماهوی نمی تواند ادعای بهتر بودن خود را بکند. نمونه اش در غرب انگلیس پادشاهی و فرانسه جمهوریست. هر دو نظام بواسطه ماهیت و محتوای لیبرال دمکراتیک شان توانسته اند برای ملت انگلیس و فرانسه امنیت و آزادی و رفاه برقرار کنند.

ما هم تجربه پادشاهی در ایران داشتیم و هم تجربه جمهوری را. با تعویض این به آن و آن به این، نه ما بلکه در هیچ جای دیگر در جهان کسی به امنیت و آزادی و رفاه نرسیده که ما دومیش باشیم. بجز ایندو نام برای نظامها هم در جهان نام سومی نیست که مردم انتخاب سومی هم داشته باشند. هر کدام از ایندو نام برای نظامها هم، هواداران خود را در میان ایرانیان دارند و هر دو طرف حق تبلیغ و رقابت سالم باید داشته باشند. هیچکدام حق ندارد دیگری را در هیچ زمانی حذف کند یا نادیده بگیرد چون هر کدام قشری از مردم را با خود دارند. دمکراسی با حذف دیگران به صرف اینکه کسی پادشاهی خواه یا جمهوری خواه است میانه ای ندارد. این ملت ایران هستند که خود باید بدون واسطه انتخاب کند که نام نظامی که برای خود می خواهد چه باشد. هیچ کسی و گروهی و حزبی حق قیمومیت از جانب ملت ایران را ندارد که از حالا حکم دهد که نظام اینده در ایران چه باید باشد. این حق دمکراتیک ملت ایران است که خود این انتخاب را انجام دهد و هیچ فرد و گروه و حزب دمکراتی با این مشکلی نمی تواند داشته باشد. فقط غیردمکراتها هستند که با این مشکل داشته و دارند و خواهند داشت. نام یک نظام هیچ ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر در یک کشور ندارد. هر وقت نام شما و نام من معادل خوب بودن یا بد بودن و دمکرات تر بودن و دیکتاتورتر بودن یکی از ما بود آنوقت می توان حکم داد که پادشاهی یا جمهوری خود به خود به معنای دیکتاتورتر یا دمکرات تر بودن این یکی و یا آن یکیست.

آنچه مهمست، بنابراین، نه نام یک نظام بلکه محتوا و ماهیتش است که مهمترین شاخصه اش قانون اساسی اش است و اجرای آن. حضور یا فقدان اصول دمکراسی و حقوق بشر در قانون اساسی یک کشور در وحله اول گویای ماهیت آن نظامی است که ادعایش را می کند. قانون اساسی ای که بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر نباشد هرگز نمی تواند ادعای دمکراسی و امنیت و آزادی و حقوق بشر را داشته باشد. منشور جهانی اصول دمکراسی و حقوق حقه هر بشری است. این حقوق حقه که آدمیزاد با آن متولد می شود را احدی حق ندارد از او بگیرد. این حقوق انقدر ماهوی و بنیادین و اصول دمکراسی هستند که نه تنها در ایران آینده بلکه در هیچ جای این کره خاکی نباید کسی بخود حق بدهد که آنرا به رای بگذارد. اما نام یک نظام را براحتی در هر زمانی می توان به رای مردم گذاشت چون از اصول دمکراسی نیست و صرف نام یک نظام، حق و حقوق کسی در منشور جهانی حقوق بشر ضایع نمی شود.

الهیاری عزیز، شما منشور حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) را یا نخوانده اید یا درکش نکرده اید یا علاقه ندارید وگرنه می دیدید که ماده ۳ آن مشروط است به راههای قانونی و نه غیرقانونی. از حالا هم مثل جمهوریخواهان، نام جمهوری را از اصول نمی داند و به ملت ایران هم دیکته نمی کند که فقط جمهوری، بلکه آنرا واگذار به ملت می کند. تمام منشور این حزب مطابق با حقوقی است که منشور جهانی حقوق بشر برای مردم قائل شده است. اگر ما یک حزب جمهوریخواه ایرانی داشتیم که منشورش مثل منشور حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) بر اساس منشور جهانی حقوق بشر بود، منه جمهوریخواه حتما با آنها همکاری می کردم. ۹۰ درصد منشور این حزب مطابق میل منست و سکوی خوبیست برای سوسیال دمکرات هایی مثل من برای گسترش هر چه بیشتر عدالت اجتماعی در ایران.

الهیاری عزیز، در هیچ ماده ای در منشور جهانی حقوق بشر نیامده که جمهوری یا پادشاهی یکی از اصول حقوق بشرست که اگر رعایت نشود، حق کسی ضایع شده است. به عبارت دیگر، این منشور نسبت به جمهوری و پادشاهی همانقدر بیطرف است که نسبت به دین و مذهب و ایدئولوژی افراد در یک جامعه. نباید گذاشت جمهوری یا پادشاهی مانعی باشند تا از اصول دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر بیرون بیفتیم.

نه به منشور حقوق بشر اسلامی، و نه منشور جهانی حقوق بشر بنی صدر که ادعا می کند حقوقی که برای انسان در قرآن آمد خیلی بیشتر از حقوقیست که در منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل آمده است. در ضمن، او در حالی رئیس جمهور شد که از طرف خمینی تایید شده بود و برای هیچکدامشان هیچ اهمیتی نداشت که زنان یعنی نیمی از کل جمعیت ایران حق رقابت با او را نداشتند. ایندو جمهوریخواه برای زنان حق انتخاب شدن قائل نبودند و بنابراین، بنی صدر با چنین تقلبی اولین رئیس جمهور، جمهوری اسلامی شد.

یاد داریوش همایون، همیشه زنده باد
پاینده ایران و ملت ایران
۵۱۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : تفاوت ماهوی در حق حاکمیت مردم می باشد
برای "حق" می نویسم که بداند "حرب مشروطه ایران" و جمهوریخواهان تفاوت ماهوی دارند که ناشی از تفاوت دید آنها به حاکمیت مردم می باشد.
جمهوریخواهان ایران به مجموعه ء نیروهائی اطلاق میشود که برای کسب حاکمیت مردم در برابر حکومت ولایت فقیه قرار گرفته اند ( در گذشته حکومت مطلقهء پادشاهی بود) عبارت اند از اقشار میلیونی مردم که در فقط در سال ۸۸ بیش از ۸۵ درصد از واجدین شرائط شرکت در انتخابات یعنی بیش از ۵۰ میلیون در داخل و خارج از کشور و در راس آنها جوانان و زنان شرکت داشتند. طیف وسیعی از نیروهای ملی / ملی ـ مذهبی حکومتی و غیر حکومتی / چپ و دموکرات / نیروهای قومی و اقلیت ها/ از این جنبش پارلمانی در ایران حمایت می کنند. هدف کسب حاکمیت مردم می باشد.

چرائی نفوذ دیکتاتوری در ایران و سر سختی آن حکم می کند که بازهم برای "حق " توضیح دهم که متاسفانه قبل و بعداز خروج آخرین شاه از ایران بعلت نبودن پارلمان و قانون اساسی یعنی حاکمیت مردم کشور به بحران کشیده شد. وگرنه دلیلی ندارد که با بیماری یا استعفای شاه مملکت از هم بپاشد. تحربهء بحران شهریور ۱۳۲۰ که با حضور متفقین ولیعهد ایران بجای پدر جانشین شد و قانون اساسی هنوز رمقی داشت که دوباره با کوتای ۲۸ مرداد تضعیف گردد و تا ۵۷ از حیض انتفاع افتاد

در تمام کشورهای پارلمانی و پادشاهی در قوانین اساسی مواد بسیاری برای شرائط بحرانی مانند مرگ بیماری مربوط به شاه یا ملکه پیش بینی شده که اغلب پارلمان شخصی را بعنوان نایب السطنه انتخاب مینماید تا در وقت مقتضی شاه و ملکه تعیین شود. همین امروز شاهدیم که ملکه بئاتریس ۷۵ ساله در هلند کتاره گیری می کند.

دریغ که اعلیحضرت همایون محمد رضا پهلوی شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران تا توانست فرا تر از مجلس و قانون اساسی در حامیت مردم را سلب کرد چون خود را فراتر از همه میدانست. بخصوص بعداز تشکیل حزب رستاخیز انقلاب مشروطه را نیز به "سخره" گرفت. در نتیجه در هنگام بحران ۵۷ برخلاف ادعای شاهدوستان، کشوری بدون مجلس مردمی و قانون اساسی منسجم و نهادهای مدنی بجا گذاشت . از حاکمیت مردم خبری نبود .توده های مردم و میلیونها حاشیه نشین به نزدیک ترین امکانات سیاسی آنروزها که مسجد ها بود روی آوردند. انتظار داشتید معجزه شود؟ یا روشنفکران سکولار که کتابهایشان منتشر نمیشد و برای یک کتاب زندانی میشدند و سرکوب شده بروند در رادیو تلویزیون ساواک زده از مردم بخواهند که دست از شورش بردارید ! چرا پرویز ثابتی سر شکنجه ساواک قبل از همه فرار کرد؟ حکومت شاه مردم را نسبت به همه چیز بدبین کرده بود نه روشنفکران ! در اختناق آریامهری که تیراژ روزنامه ها و مجلات رسمی ناچیز بود و تیراژ کتابهای منتشر شده ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ بود با آن زمینه بدون رسانه های غیر دولتی کدام تریبون برای مخالفت با حکومت وجود داشت که ادعا کنیم روشنفکران باعث سقوط حکومت شاهنشاهی شدند.
زندانیان سیاسی در اواخر دیماه بعداز خروج شاه آزاد شدند. تبعیدیان در اواخر۵۷ با عشق و غلاقه بوطن بازگشتند.
در تمام آن سال بحرانی فقط نیروهای مذهبی امکانات مالی و رسانه ای و در بین مردم پایگاه داشتند تا توده های میلیونی را بسیج کنند. کسی فکر نمی کرد که بعداز حکومت شاه مجددا حاکمیت مردم دزدیده میشود.

دیکتاتور رفت ولی دیکتاتوری ریشه در تاریخ خونبار ایران دارد تا انقلاب مشروطه، شاهان و سلاطین با جنگ و خونریزی قتل و غارت حتی قتل نزدیکترین اقوام خود، قرزند و برادر و کورکردن و نابود کردن وزرا ـ آخرینش امیرکبیرـ منشی بغایت ضد مردمی در جامعه اشاعه دادند که عروج مشروطه با آن پشتوانه ء خونین مبارک بود که مسالمت آمیز و متمدنانه در آن روز ایران صورت گرفت . سپاس از دستاوردهای ارجمند دموکراسی و حق حاکمیت مردم که از اروپا الهام گرفته شد.

دیکتاتوری هر از چند گاه بعداز مشروطه دندان خونین و چرکین خود را به مردم نشان داده ست. در صدر مشروطه شیخ فضل الله نوری توسط مردم و مشروطه خواهان در
توپخانه بدار کشیده شد و ۷۰ سال بعد خمینی رهبر مردم شد. و با مجلس خبرگان قانون اساسی ولایت فقیه را بمردم تحمیل کرد .

آری ، جمهوریخواهان عموما برای افشاء حکومت ولایت فقیه که با ماسک جمهوری اسلامی حاکمیت مردم را سلب کرده در سراسر ایران تلاش می کنند و بدون هیچ پرده پوشی ولایت فقیه و نقش سلطانی آنرا افشا می کنند در منشور "اتحاد جمهوریخواهان ایران" از بدو تشکیل علیه تجاوزات حکومت ولایت فقیه به حاکمیت مردم صحبت شده ست . در منشور "جنبش جمهوریخواهان لائیک و دموکرات " نیز با اختلافاتی بر حاکمیت مردم تاکید شده ست. سازمان جمهوریخواهان ایران ، نهضت آزادی، جبهه ملی ، تمام نمایندگان ادواری مجلس ، تمام شخصیت های سیاسی جمهوری اسلامی که امروز از حکومت ولایتی فاصله گرفته اند ، اولین رئیس جمهور ایران دکتر بنی صدر ، همه و همه برای رسیدن مردم به حق حاکمیت خود تلاش می کنند و کسی تا امروز برای رسیدن فردی به مقام ریاست جمهوری حرفی نزده ست.

مقوله "شورای مقاومت" و کاندیداتوری خانم مریم رجوی برای ریاست جمهوری موضوعی ست که تشابه کامل با آرزوی طرفدران "جرب مشروطه ایران" برای بقدرت رساند آقای رضا پهلوی دارد که در این مورد با جناب "حق" موافقم که بهتر ست از این آلترناتیو سازیها صرفنظر شود.

مردمی که ولی مطلقه فقیه و خیمه های "ام القرای" آنرا بر نمی تابند بمعنی نفی هر نوع دیکتاتوری می باشد. به کمتر از حق حاکمیت خود در تمام شئونات اجتماعی تن نخواهد داد.
۵۱۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : ....
آقای الهیاری عزیز، خب جمهوریخواهان هم در منشورشان تاکید بر جمهوری دارند. آیا به آنها هم حذف این ماده را پیشنهاد می دهید یا نه؟ یا انتظار دارید که فقط حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) ماده ۳ را از منشورش حذف کند؟

با بقیه منشور این حزب میانه تان چیست؟

با سپاس
۵۱۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : مبارزه مردم برای حق حاکمیت خود ادامه دارد.
تا "حزب مشروطه ایران " نپذیرد که حق حاکمیت مردم یعنی بر آیند حق فرد فرد مردم ایران است که در انتخابات ادواری نهادینه میشود و در خانه ء مردم متبلور میگردد. گپان نمی کنم که با پذیرش جامعه سیاسی روبروشود.

حق حاکمیت مردم نه در حکومت پادشاهی مطلقه و نه در حکومت ولایت مطلقه مرعی نگردیده است. متخلفین به درجات متقاوت بخاطر نقض منشور جهانی حقوق بشر قابل تعقیب و محاکمه خواهند بود.

جنبش حق طلبانه مردم ایران با تلاطم هر چه بیشتر برای اعمال حاکمیت خود در یک پارلمان مردمی به پیش میرود و ولی مطلقه فقیه با اعوان و انصار معمم، مکلاء ، نظامی و اطلاعاتی خود نخواهد توانست مردم را بعقب نشینی وادار کند.

روزی که مردم ایران توانست حکومت پارلمانی خود را مانند تمام کشورها دموکراتیک آغاز و نمایندگان مردم در تدوین قانون اساسی مناسب امروز ایران بکوشند. حتما خواهد توانست در بارهء مواد قانون اساسی و شکل حکومتی نیز به توافق برسند.
این پروسه قبلا در ایران شروع شده و نفس در گلوی ولی فقیه پائین نمیرود و عزای انتخابات پیش رو را گرفته ست . خامنه ای از مردم وحشت دارد و دیگر نمی تواند دیکتاتوری خود را اعمال نماید.

در این شرائط تاریخی چسبیدن به منشور "حزب مشروطه ایران" و برنامه ء سیاسی آن بخصوص ماده ء ۳ آن غیر منطقی می باشد .این ماده در زمان حیات شادروان داریوش همایون نیز بحث انگیز و باعث انشعاباتی شد بعداز فقدان او نیز تضادها تشدید گردید.

۳ ـ ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسب ترین رژیم و شکل حکومت برای ایران می‌دانیم و از هیچ گونه تلاش قانونی و دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد.

برخورد شما با جنبش حق طلبانه مردم ایران در تضاد اساسی قرار دارد بگذارید مردم برای احقاق حاکمیت خود را تا پایان به پیکار ادامه دهند. دیگر نمی توانید از بالا حاکمیت را بر مردم اعمال کنید.
بامید تغییر منطقی در منشور سیاسی "حزب مشروطه ایران"
۵۱۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۱