هیات مدیره سندیکای
کارگران شرکت واحد میتواند بر بحران غلبه کند!


محمود قزوینی


• برکناری ریاست هیات مدیره در حوزه اختیارات هیئت مدیره است، اما اطلاعیه هیات مدیره سندیکای واحد در برکناری اسالو از چند نظر اشکال داشته است. لحن بیانیه و شکل برکناری آقای اسالو و خواست عدم حمایت اتحادیه حمل و نقل از او، خارج از استاندارد است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ بهمن ۱٣۹۱ -  ٣۰ ژانويه ۲۰۱٣


جبران یک اشتباه
هیات مدیره سندیکای شرکت واحد در اطلاعیه دوم بهمن ۹۱ خود، به برکناری اسالو اقدام نمود. اگر این برکناری، یک برکناری عادی بود، کمتر انتقاد و اعتراضی را برمیانگیخت. اما نامتعارف بودن و حرمت شکنی از شخص اسالو در انظار عموم، به حق اعتراضات و انتقادات زیادی را برانگیخت. برکناری ریاست هیات مدیره در حوزه اختیارات هیئت مدیره است، اما اطلاعیه هیات مدیره سندیکای واحد در برکناری اسالو از چند نظر اشکال داشته است. لحن بیانیه و شکل برکناری آقای اسالو و خواست عدم حمایت اتحادیه حمل و نقل از او، خارج از استاندارد است. هیچ سازمانی، چه کارگری و چه غیر کارگری، برکناری افراد خود از مسئولیتهایش را با نامه به سازمان دیگر به اطلاع عموم نمیرساند. با خارج شدن آقای اسالو از کشور، او خودبخود از ریاست هیات مدیره شرکت واحد برکنار بوده و هیات مدیره سندیکا همین را میتوانست با لحن محترمانه به عموم اعلام نماید. نامه به اتحادیه حمل و نقل برای قطع رابطه با اسالو به عنوان رئیس هیات مدیره میبایست در نامه جداگانه ای انجام گیرد و یک نامه کاملا اداری محسوب شود و نه یک نامه برای انتشار عمومی.
حفظ حرمت شخصی افراد یک پرنسیب و اصل مهم انسانی است. نمیتوان فرد را در انظار عموم به تخلفات مهم متهم کرد، بدون اینکه در باره آن حتی کوچکترین اطلاعی به عموم داد.   
هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد باید به جبران این اشتباه بپردازد و در اطلاعیه ای رو به عموم، ضمن اعلام برکناری اسالو، از فعالیتها و زحمات او تقدیر و تشکر کند. این هنوز دیر نشده است. این اطلاعیه میتواند رابطه اسالو با سندیکا را هم عوض کند و او را به موضع دشمنی بیشتر با رهبری سندیکا سوق ندهد.
در میان منتقدین اطلاعیه هیات مدیره سندیکای شرکت واحد، کمتر کسی را دیدم که خود هیات مدیره و تصمیم برکناری اسالو را مورد سوال قرار داده باشد. معدود افرادی پا را از عرف معمول بیرون گذاشته اند و اطلاعیه هیات مدیره سندیکای شرکت واحد را توطئه وزارت اطلاعات خوانده اند. چنین اظهار نظرهایی جدا از بی مسئولیتی افراد، اتهامات بی اساس و زمختی را متوجه افرادی در هیات مدیره سندیکای شرکت واحد میسازد.

حاد شدن بحران در سندیکا
اما بحران در سندیکای شرکت واحد با برکناری اسالو از ریاست هیات مدیره آغاز نشده است، بلکه این یکی از بروزات قوی بحران در سندیکا بوده است. مشکل سندیکای شرکت واحد حتی با حل صحیح مشکل پیش آمده، یعنی شکل برکناری اسالو حل نمیشود، بلکه ریشه دارتر از این حرفهاست. برکناری اسالو، ادامه یک بحران تشدید یابنده در سندیکای شرکت واحد بوده است. مدتها بود که سندیکای شرکت واحد از کارکرد خود به عنوان یک سندیکا و تشکل توده ای خارج شده بود و عدم برسمیت شناسی این وضعیت و عدم تمایل برای چاره جویی و استفاده از ترکیبی دیگر از اشکال تشکلیابی کارگران در درون سندیکا، رهبران و فعالین شرکت واحد را به محافل مختلفی تقسیم کرد که فعالیتشان کم کم و به تدریج به رقابت و مبارزه با یکدیگر کشیده شده بود، تا سازماندهی کارگران در این و یا آن شکل آن.
کسانی که هیات مدیره سندیکا را آماج حملات خود قرار داده اند و بدرست از شیوه برکناری آقای اسالو و لحن بیان اطلاعیه هیات مدیره شرکت واحد تعجب میکنند وعصبانی هستند و حتی بعضی بسیار غیرمسئولانه آن را توطئه وزارت اطلاعات میدانند، یک لحظه تعمق نمیکنند که راستی چطور میشود که رئیس هیات مدیره یک تشکل توده ای بدون اطلاع اعضای رهبری آن تشکل و حتی شاخص ترین آنها کشور را ترک میکند. آیا هیچ رهبری میتواند خود را در این وضعیت غیرعادی قرار دهد. آیا خود همین مسئله نمیتواند این سوال را نزد افراد برانگیزاند که نحوه خروج آقای اسالو به اندازه خود اطلاعیه سندیکای شرکت واحد غیرطبیعی و شوک آور است. حتی یک رهبر و فعال مخفی و تحت تعقیب پلیس این چنین خروجی از کشور ندارد، چه برسد به کسی که رهبر یک تشکل قانونی در کشور میباشد.
یک رهبر کارگری باید چقدر از تشکل خود فاصله گرفته باشد که خروج او از کشور بدون اطلاع اعضای شاخص آن تشکل صورت گیرد و تقریبا تمامی اعضای هیات مدیره در برکناری او و حتی بی احترامی به او متفق القول باشند. این دیگر به عملکرد خود اسالو برمیگردد. هم چنین نمیشود در دفاع از یک رهبر کارگری، بقیه فعالین و رهبران سندیکای شرکت واحد را خوار و حقیر کرد. مگر اقایان رضا شهابی، مددی و بقیه اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد، ارزشی کمتر از اقای اسالو دارند که مورد این همه حمله و توهین قرار میگیرند. نشانه ها ی کافی وجود دارد تا افراد با صبر و متانت بیشتری به واقعه نگاه کنند و بعد به اظهار نظر بپردازند.
ذکر این نکته هم دارای اهمیت است که برخیها وجود عقب ماندگیهای اخلاقی سنتی و مذهبی معمول در جوامع خاورمیانه ای را در تصمیم گیری هیات مدیره موثر میدانند. اما مشکل بخشی از رهبری اتحادیه با آقای اسالو دیرپا تر از این است و نمیتوان همه مسئله را به عقب ماندگی اخلاقی ربط داد.

علت بحران
هیچ کسی عللی را که به این وضعیت منجر شده است را مورد بررسی قرار نمیدهد. فقط دو تن از فعالین سندیکای شرکت واحد ، آقایان غلامحسین حسینی و حمید مجیدی در مطلبی تلاش کردند تا این معضل را بشکافند و از یک نقطه نظر وضعیتی که موجب بروز بحران به این شکل شده است را مورد بررسی قرار داده اند. جدا از کاستیهای آن نوشته و دیدگاهی که بازتاب دیدگاه هیئت موسسان سندیکایی در باره اعتصاب کارگران شرکت واحد میباشد، به نظر من مطلب این دوستان مسئله را تحلیل کرده و برای شناخت از وضعیت سندیکای شرکت واحد ماتریال خوبی به دست میدهد. فعالین و رهبران کارگری شرکت واحد برای عبور از وضعیت کنونی، مجبورند به تحلیل وضعیتی بپردازند که منجر به این بحران شده است.
سندیکای کارگران شرکت واحد، یک دستاورد مهم جنبش کارگری ایران در دوره اخیر است. رهبران سندیکا با درایت زیاد با استفاده از موقعیت عقب نشینی رژیم در دوره دوخرداد آن را بر پا کرده اند و توانسته بودند ٨۰۰۰ کارگر شرکت واحد را متحد و متشکل کنند، دو اعتصاب بسیار مهم را رهبری کنند و در مقابل عواقب آن و سرکوب رژیم مقاومت کنند. آن دو اعتصاب و مبارزه و مقاومت در مقابل سرکوبگری رژیم، ناخودآگاه دیدگاه حاکم بر رهبران و فعالین سندیکا را که بشدت متاثر از سیاستهای هیات موسسان سندیکایی بوده را تغییر داد، هر چند این تغییر و تحولات به صورت یک جمعبندی ارائه نگردیده است. سندیکا به جنبش کارگری ایران دهها رهبر و کادر ارزنده ارائه داد که تاکنون در تشکلات کارگری ایران بی سابقه بوده است.
با تشکیل سندیکای شرکت واحد، از همان ابتدا روشن بود که رژیم جمهوری اسلامی وارد یک نبرد نهایی با سندیکا میشود. شکست و پیروزی هر دو آبشنهای ممکن روبروی سندیکا بودند و باز هم روشن بود که سندیکای شرکت واحد بدون حمایت گسترده بخشهای دیگر کارگران نمیتواند بر رژیم پیروز شود و پیروزی سندیکا بر رژیم یک احتمال ضعیف پیش روی سندیکا بوده است. چون رژیم میدانست پیروزی سندیکا و به رسمیت شناختن دو فاکتو آن به معنی یورش وسیع کارگران برای تشکلیابی خواهد بود. برای همین رژیم برای شکست سندیکا با اهرم زندان، اخراج از کار و ایجاد ترس و وحشت متوسل شد. و در طی چند سال کاملا سندیکا را از کارکردش انداخت و رابطه رهبری سندیکا را با توده اعضاء دچار اشکال نمود.
رهبران سندیکا آموزشهای خود را از سنت و روش سندیکالیستی هیات موسسان سندیکایی گرفته بودند. به خاطر حاکم بودن این روحیه بر پراتیک و دیدگاهشان، تصور درستی از مبارزه پیش رو و میدان نبرد خود نداشته اند. یک صف از بهترین رهبران کارگری ایران در سندیکای واحد گرد آمده بودند، اما رهبران و فعالین سندیکای شرکت واحد آموزش خود را از هیئت موسسان سندیکایی گرفته بودند که فقط میدان سازش و کارکرد در آن محدوده ، که البته برای یک تشکل توده ای و هر مبارزه ای مهم است، را آموزش میداد. با پا گرفتن سندیکای شرکت واحد رهبران و فعالین کارگری شرکت واحد وارد یک مبارزه هست و نیست با رژیم شدند و پراتیکشان دیگر با تئوریها و آموزشهای هیئت موسسان سندیکایی ناسازگار بود و آن تئوریها و آموزشها دیگر کارآیی در نبرد سندیکا با رژیم را نداشتند. کارگران سندیکای واحد بدون یک افق رادیکال و رزمنده، وارد یک نبرد مهم و رزمنده با رژیم شدند. هیئت موسسان سندیکایی سه جانبه گرایی و سازش و قانون کار و قانون اساسی و ساختار کارکرد یک سندیکای قانونی....را خوب به کارگران درس داده بود، اما در دروس آن درس مبارزه برای استقرار سندیکا، در شرائط یک رژیم سرکوب غایب بوده است. کارگران به جای مطالعه شیوه سازماندهی و نبرد اتحادیه کارگران نفت جنوب در سال ۱٣۰۶ تا ۱٣۰٨ و تجربه شوراهای کارگری در سال ۵۷ و هضم آن به عنون شکل سازماندهی مبارزه اقتصادی کارگران در شرائط معمولی و آموزش از نقاط مثبت و منفی شوراها و سندیکاهای آن زمان و تجربه تشکلهای توده ای و غیرتوده ای برای استقرار در کشورهای مختلف در شرائط اختناق، به آموزش از تجربه سندیکاهای زرد پس از کودتای ۲٨ مرداد میپرداختند و با شعار احیای سندیکاها، مدعی بودند که میخواهد سندیکای سال ۱٣٣۷ را احیاء کند. شعار احیاء سندیکاها که شعار هیئت موسسان سندیکایی بوده و به سندیکاهای زرد پس از کودتای ۲٨ مرداد رجوع داشت، منبع الهام بسیاری از رهبران سندیکای شرکت واحد تبدیل شد. اما در تئوریهای آموزشی هیئت موسسان سندیکایی این مسئله جایی نداشت، که اگر رژیم اسلامی تن به احیاء سندیکا نظیر سندیکای ۱٣٣۷ ندهد، جریان چه میشود. شرائط دو خرداد برایشان یک فرصت فراهم کرده بود و فکر میکردند این فرصت دائمی خواهد بود. اما به زودی این خوشخامی به سنگ خورد و رژیم اسلامی نشان داد که به هیچ نوع تشکلی گردن نمیگذارد. اینجا دیگر تئوری هیئت موسسانی کاررایی نداشت و فعالین و رهبران شرکت واحد میبایست خود را با شرائط جدید مبارزه سازگار کنند. اما جریان رزمنده و رادیکال کارگری نتوانست افقی در مقابل رهبران و فعالین سندیکا بگذارد و اصلا قدرت آن را نداشت که صف و سیاستهای مجزایی را برای پیشبرد با درایت و مسئولانه مبارزه ارائه دهد.
در حالی که مبارزه میان سندیکا و رژیم بیش از پیش به خارج از دایره سندیکا کشیده شده بود، رهبران و فعالین سندیکایی به چهارچوب سندیکا چسبیده بودند. در حالی که در نبرد نابرابر میان سندیکا و رژیم، فعالین و رهبران سندیکا میبایست ضمن حفظ صوری نام سندیکا، مبارزه خود را برای تشکلیابی کارگران خارج از دایره متعارف سندیکا انجام دهند، سندیکا به اظهار وجودهای ظاهری و غیرضروری مانند نوشتن قطعنامه ها با تشکلهای غیرتوده ای و یا صدور اطلاعیه های غیرضروری و بدون پایه مادی روی آورده بود. سازماندهی مبارزه توده ای در شرائط نامتعارف، سنتی که در تجربه کارگری ایران و جهان بسیار شناخته شده است، در تجربه هیئت موسسان سندیکایی و شعار " احیاء سندیکاها" جایی نداشته است. اگر فعالین و رهبران کارگری به جای شعار احیاء سندیکاهای زرد پس از کودتای ۲٨ مرداد، به سراغ چگونگی سازماندهی کارگران نفت جنوب در سال ۱٣۰۶ ، ۱٣۰٨ و برپایی سندیکای کارگران نفت جنوب میرفتند. آنوقت افق و پراتیک و حتی طرح مسائل پیش رو آنها از اساس دگرگون میشد. من این را کتمان نمیکنم که تئوری هیئت موسسان سندیکایی در برپایی سندیکا نقش داشته است، اما تئوریهای آنها بدرد مبارزه سندیکا در نبرد برای موجودیت خود و رهبری مبارزه کارگران نخورده است.
امروز رهبران و فعالین شرکت واحد، بخصوص هیات مدیره سندیکای شرکت واحد که مسئولیت رهبری سندیکا را به عهده دارد، باید به سمت محکم کردن رابطه فعالین با توده کارگران برود. برای این استحکام تجربه سندیکاهای استقرار یافته با مجمع عمومی اعضاء و کارکرد متعارف یک سندیکا در شرائط آزاد، کمکی به هیات مدیره و فعالین سندیکا نمیکند. سندیکا باید بر فعالین و کادرهای مجرب خود که مورد اعتماد توده های کارگر هستند تکیه کند و مجمع عمومی سندیکا در شرائط امروز باید مجمع عمومی همین نمایندگان و فعالین باشد. امروز پراتیک سندیکا بیانگر موجودیت و دموکراسی درونی آن است و نه مجمع عمومی اعضاء.
با رفتن به این سمت و با دوری از اظهار وجودهای گاها غیر ضروری کاغذی، سندیکا میتواند گامهایی به سمت خروج از بحران بردارد.
به امید اینکه هیات مدیره سندیکا با درایت بتواند سندیکا را از این مرحله عبور دهد.