زایش


مرجان کاظمی


• دارم خودم را از دست میدهم
صداهایی که رویِ تنم خط می اندازند،
و نگاههایی که تا تَهِ استخوانم فُرومیروند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ بهمن ۱٣۹۱ -  ۴ فوريه ۲۰۱٣


 
 دارم خودم را از دست میدهم

صداهایی که رویِ تنم خط می اندازند،

و نگاههایی که تا تَهِ استخوانم فُرومیروند.

این «منِ هر روزی» دارد از میان میرود،

و یک سوتِ مُمتَد

                     مغزم را میفشارَد،

آنقدر سخت که مویرگهایم بیرون میزنند!

دارم خودم را از دست میدهم...



عزیزم! دوست داشتنیِ نفرت انگیزم!

من به قطره قطره چکیدنهایِ قرمز

از لبان و دستانم عادت کرده بودم،

اما حالا

همه چیز داغ است.

دارم منجمد میشوم.

دلم تنگ شده،

و از ناگهانیِ این ملال دلزده ام.

میخواهم بروم،

اما گم شده ام.



برهنه،

با سینه هایی لرزان

و شکمی برآمده،

خودم را حامله ام!

من از آمیزشِ با زندگی

آبستن شده ام خودم را...



دارم خفه میشوم

در این رَحِمِ لَزِجِ خونالود...



داریم خفه میشویم...

تو نمیفهمی،

                میخندی،

                            میگذرانی...

من میدانم،

             نگاه میکنم،

                            نگاه میکنم...

*

هیسسسسس!

زاده نخواهی شد،

کمی از این زخمم را بِکَن

میخواهم بیرون بریزم...