در باب همراهی سنجیده ی انقلاب گرایان با رفرم گرایان
(مختصر و مفید)
محمدعلی اصفهانی
•
امکان یا عدم امکان رفرم پذیری نظام کنونی، نمی تواند و نباید نقطه ی شروع بحثی باشد که می خواهد به امکان یا عدم امکان اتحاد عمل مقطعی رفرم گرایان و انقلاب گرایان بپردازد.تا زمانی که این اشتباه متداول را تکرار می کنیم و بحث را از میانه ی آن شروع می کنیم به نتیجه یی در خور نخواهیم رسید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۹ بهمن ۱٣۹۱ -
۷ فوريه ۲۰۱٣
امکان یا عدم امکان رفرم پذیری نظام کنونی، نمی تواند و نباید نقطه ی شروع بحثی باشد که می خواهد به امکان یا عدم امکان اتحاد عمل مقطعی رفرم گرایان و انقلاب گرایان بپردازد.
تا زمانی که این اشتباه متداول را تکرار می کنیم و بحث را از میانه ی آن شروع می کنیم به نتیجه یی در خور نخواهیم رسید.
آنچه باید نقطه ی شروع بحث قرار گیرد، تأثیر مطرح شدن خواست اصلاحات و رفرم بر مجموعه ی نیرو های موجود در صحنه است. یعنی مجموعه یی متشکل از نظام در کلیت آن، نظام در اجزای تشکیل دهنده ی آن، مردم در کلیت خود، و مردم در اجزای تشکیل دهنده ی خود.
برای واکاوی موضوع، هم فرض رفرم پذیری، و هم فرض رفرم ناپذیری نظام را مورد بررسی قرار دهیم.
اگر نظام موجود، رفرم پذیر باشد چه پیش می آید؟
--------------------------------------------------------
حد اقل های مورد توجه رفرم گرایان، فعالان مدنی، فعالان جنبش زنان، و توده های مردم، برآورده می شود. یعنی:
ـ آزادی های اجنماعی و مدنی و فرهنگی، در حد پایه یا بیشتر از آن.
ـ آزادی های سیاسی، در حد پایه یا بیشتر از آن.
ـ آزادی مطبوعات و رسانه های ارتباط جمعی، در حد پایه یا بیشتر از آن.
ـ تأمین ضرورت های معیشت عمومی، در حد پایه یا بیشتر از آن.
و ...
در چنان صورت مفروضی:
ـ انتظارات مردم، هر روز ببیشتر از روز پیش امکان تحقق می یابند.
ـ بنا به طبیعت کمال طلب و بی نهایت جوی آدمی، هیچکدام از این انتظارات را سقفی محدود نخواهد بود.
ـ از این رو، رسیدن به هر ارتفاعی از تحقق یک انتظار، سقف آن انتظار را بالاتر و بالاتر می برد.
ـ در پیوند ارگانیک با تحقق هر انتظار، انتظارات دیگری که معلول تحقق آن انتظار هستند، رخ می نمایند.
ـ و بدینسان، جامعه راه خود را به سوی افق های بازتر و وسیع تر می گشاید.
طبیعی است که افراد و نیرو های سیاسی و مدنی و فرهنگی، به اندازه ی توان خود، و شایستگی و لیاقت خود، و قدرت همراهی خود با شرایط تازه، در شتاب این حرکت، و سمت گیری اش، نقش خواهند داشت.
و اگر نظام موجود، رفرم ناپذیر باشد چه طور؟
-------------------------------------------------
در چنان صورتی، که به اعتقاد من نه صورت مفروض، بلکه صورت عینی مسأله است، همانطور که تا به حال شاهد بوده ایم:
ـ بخشی از نیرو های مجموعه ی حاکمیتِ رفرم ناپذیر، به دلیل مطرح شدن خواست رفرم، که سرنگونی و انهدام نظام را نشانه نرفته است، به این خواست می پیوندند. و پیوسته اند.
ـ بر اثر این تمایل ِ بخشی از نیرو های درون حاکمیت به رفرم، حاکمیت، وحدت و انسجام درونی خود را به صورتی فزاینده از دست می دهد. و داده است.
ـ از میان رفتن انسجام درونی حاکمیت، باعث دو قطبی و چند قطبی شدن آن می شود. و شده است.
ـ هر یک از قطب ها با ایجاد اختلال در کار قطب و قطب های دیگر، مجموعه ی نظام را به سمت متلاشی شدن می برند. و برده اند.
ـ از توان سرکوبگری نظام، هم به دلیل تضعیف شدگی کل نظام، و هم به دلیل آن که بخش مهمی از این سرکوب باید شامل حال نیرو های خودی شود کاسته خواهد شد. و شده است.
ـ بخش قابل توجهی از افراد و نیرو های درون نظام، «ریزش» می کنند. و کرده اند. و بخش قابل توجهی از این بخش قابل توجه، به جای انفعال، به صف خلق (و به فراخور حال خودشان، به جایی در ابتدا یا میان یا انتهای این صف) می پیوندند. و پیوسته اند.
ـ صفوف رفرم گرایان تصفیه می شود. بخشی به انفعال می رسند؛ بخشی به عقب بر می گردند و از خواست هایشان، به صراحت یا به تلویح، عدول می کنند و فرو تر و فرو تر می روند؛ و بخشی دیگر و دیگرتر اما روز به روز و گام به گام به افق های باز تر می رسند و فراتر و فراتر می آیند.
و آمده اند.
آمده اند و خواهند آمد!
پس در هر دو صورت، راهکار کلی یکی است
-------------------------------------------------
با توجه به دو مورد بالا، می بینیم که چه نظام موجود رفرم پذیر باشد (که به اعتقاد من چنان نیست)، و چه نظام موجود رفرم ناپذیر باشد (که به اعتقاد من چنین است)، راهکار کلی یکی است:
ـ در عین سختکوشی برای متحد شدن حول محور خواست های متعالی تر،
ـ در عین تلاش برای ایجاد تشکل های خاص، و خاص الخاص ِ منطبق تر بر هویت سیاسی خود،
ـ در عین آگاهی از این که اتحاد عمل، که متحد شدن در عمل است، معنایی متفاوت با وحدت، که یگانگی است دارد،
ـ در عین توجه به این که چون هیچ موقعیتی پایدار نیست، هیچ اتحادی که بر مبنای موقعیتی معین شکل می گیرد نمی تواند و نباید پایدار باشد، و با تغییر آن موقعیت معین، یا از میان می رود و یا در فرم و محتوا تغییر می کند،
ـ در عین هوشیاری در برابر هرگونه انحراف در جنبش به سمت سکون یا خروج از صف خلق،
ـ در عین ...
ـ در عین ...
ـ در عین ...
با همه ی نیرو های درون خلقی، از رفرم گرا تا انقلاب گرا (و نه وابستگی گرا و آویزان شده به دامان خون آلود جنایتکاران جنگی و جنایتکاران علیه بشریت در آمریکا و اروپا، و آل سعود و آل نهیان و آل خلیفه و آل کوفت و آل زهر مار در منطقه)
حول محور خواست های حداقلی و پایه یی،
ضمن حفظ مرزبندی های دقیق و خدشه ناپذیر،
و فقط تا منتهی الیه مرز پرنسیپ ها، نه حتی یک گام نیز بیرون از آن،
به منظور رسیدن به یک نقطه ی عطفِ پیشاپیش مشخص شده،
و با سمت گیری به سوی بسی دورتر از این نقطه ی عطف،
به درجه یی از اتحاد عمل رسیدن.
و در این اتحاد عمل، رودربایستی با خود و با دیگران نداشتن، و به خاطر خوشایند و بدایند این و آن دچار تردید و تزلزلزل و بکنم یا نکنم و جواب فلانی را چه بدهم و جواب بهمانی را چه ندهم نشدن و جا نزدن و وا ندادن.
و در ضمیر نهان و آشکار خود حک کردن این حقیقت ساده اما دشوار را که شرافت و صداقت و شجاعت و شهامت سیاسی و اخلاقی یک مبارز انقلابی، نه در برابر آینه و یا آینه های متوازی و متقاطع، بلکه در آن جایی به آزمون گرفته می شود و به محک زده می شود که پای انتخاب میان منافع خلق و یا چهره ی «وجیه» خود به میان می آید.
«آن که می خواهد خود را برای خود و همفکران خود ثابت کند، در خود و همفکران خود مدفون خواهد شد. با شاید گنبدی از طلا بر مزار خویش. و زائرانی همیشگی پیرامون خود.
اما آن که نه دغدغه ی اثبات خود برای خود و همفکران خود، بلکه دغدغه ی رهایی و بهروزی خلق را دارد، در سینه ی تاریخ خلق، تا همه ی فردا ها زنده خواهد ماند. با اگرچه شاید پذیرش تلخی نگاه های خیره و شماتت گر همراهان تنزه طلب امروز خویش. یعنی همان ها که فقط در پی اثبات خود برای خود و همفکران خود هستند و سرانجامشان مدفون شدن در خود است.». ٭
مختصر و مفید
والسلام
۱۹ بهمن ۱۳۹۱
٭ «حتماً در پای همسایه خاری هست؛ اما...» ـ به همین قلم
www.ghoghnoos.org
|