از : محمد رضا رقابی
عنوان : از محافظان مقامات قد و نیم قد جمهوری آخوندی روشن میشود که تا چه اندازه این "دو" پایان در دل مردمند
فراموش نمیکنم زمانی که دانشجو بودم، بامدادی برای صبحانه کله پاچه خریده و برای بازگشت از میدان ۲۴ اسفند، دوباره سوار تاکسی سرویس ۵ ریالی شدم و روانه خانه. نزدیک چهار راه کاخ- شاهرضا. در مسیر متوجه شدم که راننده "بنز ۱۸۰ "مست است و یکی دوبار هم با ترمزهای شدید باعث شد که مقداری از آب کله پاچه بکف تاکسی سرازیر شود... و زمانی هم که از راننده خواستم سر چهار راه توقف کند، زد بپشت ماشین جلوئی که پشت چراغ قرمز توقف کرده بود. با عصبانیت و دیگ کله پاچ بدست، از صندلی عقب ِ سمت راننده پیاده شدم و زمانی که از کنار پیکان تمیز ِتصادف شده میگذشتم نیم نگاهی هم به پشت پیکان انداختم و بلافاصله راننده پیکان که از ماشینش پیاده نشده بود با ناراحتی رو بمن کرد و سئوال کرد که آقا ماشین من خسارت دیده !؟ نیم نگاهی باو کردم، متوجه شدم پهلبد است، پاسخش دادم که نه آقا مردتیکه مست ِ مسته.
نکته اینجاست که ما مردم بر علیه آن رژیم نا مردمی انقلاب کردیم که وزیرش بتنهائی سوار ماشین پیکانش! میشد و عازم کار... و این جانوران که با اسلحه و دغل بجای آنها نشسته اند و ادعا دارند "مستضعف" نوازند!!؟، مردم دوستشان دارندو در دلشان جا "خوش کرده اند!!؟؟" گاهی با ده ها محافظ و ماشین ضد گلوله دولتی و حتا هلیکوپتر...عازم "کارند..." تفو بر تو ای چرخ گردون تفو !
۵۱۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۱
|