از شین آباد قاضی محمد تا ورزقان پیشه وری - فرزانه کیوانی
به مناسبت هفتاد و هفتمین بزرگداشت خودمختاری کردستان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۴ بهمن ۱٣۹۱ -
۱۲ فوريه ۲۰۱٣
قلم زدن در مورد آنچه من ملتهای بزرگ کرد و ترک می خوانمشان کاری است بس دشوار و نه در حد دانش نگارنده. اما از آنجایی که در شرایط تاریخی قرار گرفته ایم که هیچ وجدان بیدار و آگاهی نمی تواند بی تفاوت نسبت به شرایط ملت ها باشد، بالاخص که این دو ملت در تاریخ همیشه مورد ظلم و بی مهری های فراوان قرار گرفته اند.
از توهین های فرهنگی گرفته تا محکوم کردن به اعمال ناجوانمردانه و نسبت دادن اعمال و رفتاری به یک ملت که هیچگاه جای پایی در واقعیت نداشته و ندارد. و از آنجایی که حق هر ملت است که در چهارچوب عقاید، رسوم، فرهنگ ها و باورهای خود بالنده شود، مسیر زندگی اش را آنگونه که مناسب سلیقه ها و باورهای درست هر قومی است با هر مذهب و عقیده ای پیش برد. این دو قوم بزرگ هم در بین اقوام دیگر ایرانی و همچون ایشان به دنبال احقاق حقوق حقه خویش هستند. اما باید به این باور برسیم که حق نزد ماست و به معنای سنتیش ستاندنی نیست. انسان با حقوقش زاده می شود مانند حق تکلم به زبان مادری، حق تحصیل، حق انتخاب دین، حق انتخاب مکان زندگی و هزاران حقوقی دیگر که مسلم برای داشتنشان باید مبارزه کند. زیرا قوانین جهان هیچگاه عادلانه نبوده و نیست و انتظار بیهوده ای است که نیروهای بازدارنده حذف شده قلمداد کنیم.
از حادثه دلخراش و جانسوز شین آباد پیرانشهر کردستان تا وقایع زلزله زدگان ورزقان آذربایجان درد و رنج یک ملت است و آن ملتی نیست جز ملت ایران. حال به جهت نزدیکی های جغرافیایی و فرهنگی این دو ملت شاید نزدیک تر به ذهن باشد اگر بگویم دو ملت کردستان و آذربایجان یعنی دو قوم بزرگ ترک و کرد این مرز و بوم از دیرباز تا کنون مسائل و رنجهای بیشماری را پشت سر گذاشته اند . این دو واقعه جان خراش گویی پرده از واقعیتهایی بر می دارد که بارها گفته اند و باز می گوییم که بی توجهی به این دو ملت تاریخ ساز ایرانی نتیجه ی چیست؟
دو ملتی که در تاریخ دست در دست هم گذاشتند و برای آبادانی و ارتقاء سطح فرهنگی و قومی خویش از حق خود بهره بردند و در این راستا موفق به تشکیل خودمختاری کردستان در دوم بهمن ۱۳۲۴ و تشکیل فرقه دموکرات آزربایجان در دوازدهم شهریورهمان سال شدند. انرژی این خودباوری و این بازو به بازوی هم مقاومت و ایستادگی این دو ملت امروز صرف بازی های قومی و قبیله ای می شود که دیگری زبان آن یکی را بر نمی تابد و آن یکی رنگ لباس این دیگری را نمی پسندد. آیا پدران ما برای این مطلوب دست در دست هم گذاشتند؟ یا نظر و نگاهشان به افقی بس روشنتر برای این دو ملت بود .
مقصر سوزهای تن دخترکان خورشید در مدرسه شین آباد ما ملتیم ، ما که بی باورانه در انتظار لقمه ای حق نشسته ایم که شاید از طرف صاحبان زور به سویمان نازل شود.ناله ی به خاموشی گراییده ، نوزادی که از سرمای بیدادگر آزربایجان جان سپرد. همگی نشان از خودبیگانگی ملتی دارد که متاسفانه در غفلتی عظیم فرو رفته است.
گاهی باید برگشت به گذشته نگاه کرد ، از آن آموخت اما همچنان در گذشته ماندن و بالیدنهای تکراری به آن ما را در راه زندگی همچون راننده ای ناشی با مانعی عظیم روبرو خواهد ساخت.
تاریخ خوب است و چه خوب است که ما تاریخی کهن و عظیم داریم . اما امروز چه داریم؟ صورت سوخته دخترکان معصوم یا بی خانمانی مردمان ورزقان یا خوزستان خوابیده در ثروت که برای جرعه ای آب دهانش تفتیده شده یا گیلانی که نمی دانیم آیا در چند سال آینده سبزی جنگل هایش تبدیل به خاطره ای در ذهن هایمان خواهد شد یا خیر؟
مسیر را اشتباه آمدیم دوستان ، کمی تامل ، کمی صبوری در مقابل یکدیگر و شاید مقاومت در مقابل کسانی که نام دولت بر روی خود گذاشته اند. باید بازوان ما را محکم تر از گذشته در هم گره زند . داشتن یک گرمای امن، حق من است.کشورم سرشار است از معادنی که می تواند این گرمای امن را بر سر کلاس های ما بیاورد. داشتن سرپناهی در زمستان، حق من است . چرا که من از مردمان قطعه سرزمین زرخیز آذربایجانم . نوشیدن آبی گوارا حق من است . چرا که من در خوزستانی زندگی می کنم که مردمانش برای حفظ شرافت این خاک بهترین فرزندانش را هدیه کرد.
حال باید درروزی تاریخی که دو ملت کرد و ترک دست در دست یکدیگر و برای داشتن سرزمین های پدری و آبادی آن تلاش کردند دستانمان را بگشاییم و به همه اقوام ایرانی از لر و فارس و بلوچ و عرب گرفته تا گیلانی و مازنی ادای احترام کنیم و بگوییم چه خوب بود اگر امروز همگی در کنار هم دستانمان را به یکدیگر می دادیم و فارغ از جنگ های به راه افتاده قومی و قبیله ایی که صاحبان زور از آن بهره ها می برند یک صدا می گفتیم.
بژی آذربایجان ...یاشاسین کردستان ...زنده باد ایران
* فرزانه کیوانی - فعال امنستی از نروژ
|