دروغهای سلطنتی رضا پهلوی - محمود دلخواسته

نظرات دیگران
  
    از : رحمان ن

عنوان : ازموده را ازمودن خطاست
با درود به شما گردانندگان سایت اخبار روز و اقای دلخواسته برای نشر این مقاله و نوشتن باز هم بیشتر در این مورد. دوره شاهنشاهی گذشته است با احترام به مردم افغانستان ، امریکا بعد از طالبان تلاش نمود ظاهر شاه را بر گرداند اما مردم قبول نکردند. رضا پهلوی مردم ایران را از افغانستان نا اگاه تر دیده است که چنین خیالاتی شده است،. اولا" خانواده پهلوی برابر قانون اساسی مشروطه ،خود قانون را زیر پا گذاشته و همه برابر همان قانون پاید محاکمه شوند در ثانی مشکل کشور ما در نداشتن پادشاه نیست ممکن است افراد کمی در جامعه ایران باشند که دل بدروغهای رضا پهلوی خوش کنند اما اکثریت جامعه ایران باسوادو اگاه به امور هستندو خواهان جامعه ای ازاد ودموکراتیک مانند کشور های ازاد جهان هستند ، رضا پهلوی کلاه خود را بالا بیندازد که دست مردم ایران به ایشان نمی رسد جون باید حساب پولهای دزدیده شده مردم ایران به وسیله پدرش را بدهد .
۵۱۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۱       

    از : فردی از جبهه مخالف رژیم

عنوان : چرا اول ‫بیش از حد بدبینی و پیشداوری؟
‫جناب صدرالعلما، البته که بنده مفتخرم که هم بچه هستم و هم آگاهی ندارم، ولی برای چه سفسطه کنم، والا این را هم قبول میکردم تا شاید شمارا خشنود کند.

کجا من انکار کردم که کشورهای دیگر در انقلاب و یا شورش بقول شما دخالت نداشتند؟ اینکه رهبران انقلاب در مذاکره دائم با آمریکا بودند ذیگر حداقل امروز اظهر من الشمس است! اینکه شاه شخصیتی ترسو بود و همواره فرار را بر قرار در شرایط بحرانی ترجیح میداد دیگر کاملاً مثل روز روشن است! مگر باید در هر کامنت تمام این پیش فرضها را نوشت؟

همین الان هم بسیاری دخالتها و بسیاری مذاکرات با کشورهای مختلف صورت میگیرد که شما و بنده از آن بیخبریم. منظور کامنت من این بود که اگر ناچار شویم یک امتیاز به انقلاب بسیار ناموفق و ارتجاعی ۵۷ بدهیم، همان بسیج و اتحاد نیروهای مختلف است که بدرست و یا نادرست، آگاهانه و یا ناآگاهانه، با دخالت و یا عدم دخالت و تحت تأثیر کشورهای غربی و آمریکا، جبهه واحدی را علیه رژیم تشکیل دادند و یا داده شد.

البته اگر رژیم شاه هم سیاستهای دیگری، بخصوص سیاست های مردم گرا و دموکرات تر را اگر از سال ۵۳ به اینطرف اعمال میکرد دچار سیل انقلاب ۵۶ و ۵۷ نمیشد. مسئله اینست که وقتی سیل انقلاب در ۵۶ شروع شد، دگر همه ‫راه حل ها برای سدبندی انقلاب کارکرد نداشت و شاه در چنین زمان دیری چاره ای جز فرار نداشت، اگرچه شخصیت و ویژگی هایش هم ریسک ماندن و جنگیدن با انقلابیون را نداشت.
من و شما اختلاف چندانی با هم نداریم و این همان موضوعی است که اشاره شد که قبل از پیشداوری و محاکمه باید اول سر آن گفتگو و مذاکره با احساس کامل حسن نیت و مسئولیت پذیری کنیم. شاید نویسنده بایستی ابتدا با رضا پهلوی مکاتبه و مکالمه میکرد و نکات و انتقادت خودرا با او درمیان میگذاشت و مورد بحث و کالبد شکافی قرار میداد و اگر جواب نمیداد ‫آنوقت شاید اینچنین شروع به نوشتن شرح واقعه ‫میکرد....
پیروز باشید.
۵۱۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : انقلاب یا شورشی خونین و برنامه ریزی شده؟
جناب فردی از جبهه مخالف رژیم
عرض شود که یا در زمان آغاز شورش خمینی نبودید یا خیلی بچه بودید و آگاهی از وقایع ندارید یا اینکه از بوجود آمدن این شورش خونین و بد فرجام بد فهمی و معالاً سفسطه میکنید.
خدمتتان عرض کنم که تصمیم به تغیرات سیاسی اصولاً و اساساً در محافل از بهتران گرفته میشود و با برنامه طولانی ولی موئثری و مخارج هنگفت و ضایعات شدید انسانی همراه است. شورش خونین خمینی دقیقاً برنامه ریزی و با کوچکترین نقصی به اجرا در آمد. فرار رژیم شاه خائن بلفطره بر خلاف برداشت شما که میفرمائید { شاید تنها فایده قیام و انقلاب بهمن همین اتحاد عظیم جبهه مخالفش بود که برای رژیم چاره ای جز فرار و ترک تاج و تخت باقی نگذاشت } بلکه در درجه اول سرمایه گذاری روی نادانی ملت از تاریخ خود و دوم عوامل مخفی و مزدور یانکیها و موقعیت شناسی رذیلانه یانکیها ، بعد ار ۱۴ ماه به نتیجه خونبارش رسید. تجربه تاریخی بویژه تجربه مرداد ۱۳۳۲ به آنها ثابت کرده بود که این ملت را حتی براحتی مانند آن زمان که روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ در خیانها فریاد میزدند ( از جان خود گذشتم با خون خود نوشتم یا مرگ یا مصدق ) روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ براحتی میتوان از حلقوم آنان با دادن پنج تومان آنزمان ندای ( مرگ بر مصدق – جاوید شاه ) در آورد. فراموش نفرمائید که همین ملت سال سیاه ۵۷ با جمعیتی پنج میلیونی به استقبال جلادشان رفتند و بعد از ده سال جلادی رذیلانه اش و کشتار جوانانش چه در جنگ و چه در زندانهای مخوف اسلامی و ویرانی مملکت پس از سَقَط شدنش با جمعیتی ده میلیونی جسد عفن آورش را تشییع کردند.
این یک اشتباه محض است که تصور شود ملتی که ۳۴ سال در نهایت خفت و خواری اداره شده و تحت نفوذ اهریمنی آخوندی قرار گرفته و شستشوی مغزی شده، قیام کند و تشکیل دادگاه های خلقی بدهند و چنان و بهمان بکند. اینها یک خیالبافی اتوپی است که با واقعیات هرگز همخوانی ندارد. از دیگر سو همانطور که اشاره کردم چنین تصمیمات سیاسی در محفل از ما بهتران گرفته و برنامه ریزی میشود. بعد از ۷۴ سال سن و دنیا گردی اینها که گفتم برداشت عینی و تجربی منست. تلقین به اینکه ملت با همبستگی کامل انقلاب؟؟؟ کرد و شاه را فرای داد یک سفسطه حال خواسته یا ندانسته است. .
۵۱۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : فردی از جبهه مخالف رژیم

عنوان : همه لایه های ‫مردم را نمایندگی و طرفداری کنیم، نه اینکه خودرا وکیل و وصی و قاضی و دادستان ‫مردم!
مردم مبارز و مخالف رژیم و مردم ساکت و بی تفاوت در برابر رژیم همگی به افزایش برایند نیروی مخالف در یک صف و جبهه باور دارند. از شما نویسندگان و ما کابران انتظار دارند در جهت افزایش گفتمان و ایجاد وحدت یک جبهه متحد و مخالف و مقابل رژیم بنویسید و تلاش سیاسی کنید، نه اینکه کار خود را رها کرده و لباس قاضی و دادستان ووکیل مدافع بپوشید و همان اول این راه دراز بساط دادگاه و محاکمه و ترس از روز مبادا را فریاد بزنیم.

تجربه تلخ خمینی مارا بیش از حد ترسان و نگران و مار گزیده کرده. در سیاست باید بهترین و کم هزینه ترین راه بسیج و فراخوانی مردم انتخاب و فراهم شود.

باید از نیروهای متفاوت و رنگارنگ مخالف رژیم بهترین و بیشترین جبهه را که اتفاقاً همه بخش های مختلف مردم مخالف رژیم هم همان را میخواهند، ساخت. باید با مخالفان رأی و نظرمان گفتگو و گفتمان کرد، نه اینکه با نوشتن مقالات باز و بی حد و حصر و بی مسئولیت هیزم آور این تنور دشمنی و آتش ‫بیار این آشفته بازار دشمنی و دشمن سازی شد. تا ما این چنین براحتی همدیگر را میزنیم ، رژیم را هیچ دغدغه ای نیست. سوریه هم به همین درد مبتلاست. شاید تنها فایده قیام و انقلاب بهمن همین اتحاد عظیم جبهه مخالفش بود که برای رژیم چاره ای جز فرار و ترک تاج و تخت باقی نگذاشت.
۵۱۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : برای استقرار ازادی ها باید در همه صحنه ها حضور داشت
هموطن عزیز آقای ارجمند، شما اگر با کارهای اینجانب آشنا باشید متوجه خواهید شد که اکثر کارهای من در رابطه با مبارزه با مافیای حاکم بر وطن می باشد. از فردای کودتای خرداد شصت بر این نظر شدم که رژیم حاکم مشروعیت و قانونیت خود را از دست داده است و برای ادامه انقلاب در اهداف و اندیشه راهنمای آن، باید سرنگون شود و بر اساس همین تحلیل بود که در اوج غلبه گفتمان اصلاح طلبی هم همراه موج نشدم و سخن از ادامه انقلاب و براندازی رژیم خیانت، جنایت و فساد گفتم.

ولی مشکل وطن ما تنها مافیای حاکم نیست، بلکه مخالفانی که از منظر اندیشه راهنما و از آنجا که قدرت را اصل و بنابراین از طریق قدرتهای خارجی می خواهند بوطن باز گردند هم از موانع استقرار مردم سالاری در ایران مستقل هستند که باید با آنها مقابله کرد. به ضرس قاطع می گویم که اگر نبودند این جریانهای وابسته و قدرت طلب، ما سالهای سال بود که شاهد سرنگونی رژیم جنایتکار و استقرار مردم سالاری بودیم.

لطفا دوباره مقاله را بخوانید و سخن اصلی من را در یابید:

- به کسی که دروغ می گوید و دروغ بر دروغ می افزاید و کسانی که با چنین فرد دروغگویی همراهی می کنند و یا چشم بر کذاب بودن آن فرد بر می بندند نمی شود و نباید اطمینان کرد.

- کسی که دروغ می گوید با دروغ گفتن خود می گوید که به ازادی باور ندارد از جمله به این دلیل که تنها از طریق سانسور است که می تواند دروغ خود را از چشم مردم بپوشاند.

- اگر در پی آزادی هستیم لازم است اخلاق و روش و منش آزادگان را بیابیم و شهر وند به معنای واقعی کلمه شویم. چنین انسان هایی هیچگاه دروغ به خود و کوشش برای فریب خود را از طرف هیچ کس نباید بر تابند و چنین توهینی را نباید بپذیرند و آنها را از خود طرد می کنند. اقای رضا پهلوی بسیار زیاد دروغ گفته اند. ولی من تصمیم گرفتنم که فقط به یکمورد از دروغهای ایشان تکیه کنم چرا که دروغهای پی در پی ایشان هیچ توجیهی جز کوشش برای فریب مردم ندارد.


در هر حال من بوظیفه خود و در حد امکان عمل می کنم تا دیگر هیچ ناشناخته ای باقی نماند. ما در انقلاب بهمن ضربه را از ناشناخته ها خوردیم. برای مثال اگر می دانستیم که آقای خمینی از هوادران و فعالان در کودتای ۲۸ مرداد بوده است مگر امکان داشت او را از کنج عزلت نجف به رهبری انقلاب بر گزینیم؟ از تجربه باید آموخت.
۵۱۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : آقای دلخواسته دورغهای سلطنتی یا توطئه نژاد برتر !
آقای دلخواسته با پیگیری خستگی ناپذیر در القائ این تفکر که رضا پهلوی چه ها که نگفته آنهم در مصاحبه با یک نشریه آلمانی نشان دادند که فردی بسیار مبارز و آزادی خواه و... میباشند فقط حیف که ایشا ن و امثالهم یک دهم وقتیکه برای رسوا کردن رضا پهلوی البته به زعم خویش !صرف میکنند را صرف رسوا سازی رژیم ولایت و فقها نمیکنند ! چرا و به چه دلیلی شکایت شخصی از یک مجله در محکمه ای را باید طبق درخواست شما با تمام جزئیات در اختیار شما قرار دهند ؟! مگر شما یا اشخاص خارج از این دعوای حقوقی چه حقی دارید که نام وکیل مثلا من یا هموطن دیگری را و نام محکمه و... را بدانید و به کدام حقی ؟ من اینجا بحثم دفاع از آقای رضا پهلوی نیست بلکه بنا به تجربه همکاری های بسیار پنهان و روابط بسیار تنگاتنگ همین آلمانها با رژیم ولایت را یا از یاد برده اید و یا نمیخواهید به آن بپردازید آنطور که آسمان و ریسمان میبافید که مثلا مچ رضا پهلوی را باز کنید ! صدها دلیل و برهان قاطع را میتوان ردیف کرد از این همکاریهای پنهانی و استراتژیک نژاد برتر !؟ با آخوندهای برتر از دیگر ایرانیان که رسما هم مدعیند مردم ایران غیر خودیند ! اینکه رضا پهلوی بخاطر نام و موقعیت انکار ناپذیرش مجبور میباشد با هر جریانی از مطبوعات در تماس باشد امری است طبیعی فقط ایشان از روی صداقت و یا سیاست مجبور شده اند در واقع با یکی از ارگانهای حامی رژیم آخوندی مستقر در غرب مصاحبه ای داشته باشند . حقیقت امر برای من ایرانی تبعیدی این است که به هر جریانی یا شخصی که کارشان فقط برای حمله به اپوزیسیون رژیم فقها میباشد سئوال بر انگیز میباشد آنهم در این زمان و شرایط یا خدمتگزاران ولایت هستند ، یا ساده لوح و یا اسیر در گذشته های دور و رویا های دست نیافتنی ، ویا کینه و مسائل کاملا شخصی خود گرفتارند . بجای مچ گیری از مخالفان و مبارزان این رژیم اهریمنی راه حل و راه مبارزه را نشان دهید . در آخر توجه شما را به یک نکته کلیدی جلب میکنم و آن اینکه یکی از اشتباهات ایرانیهای تبعیدی باور کردن به هر آنچه که جراید غربی منتشر میکنند میباشد در حالیکه بسیاری از اینکارها در چهار چوب خواستهای سازمانهای اطلاعاتی ایشان میباشد و ایجاد نفاق و توطئه در میان مخالفین مکتب ولایت فقیهه !
۵۱۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : حق با هموطنمان البرز است
با سپاس از انتقاد سازنده شما. البته عبارت "سوخته های سیاسی" کار برد خود را دارد ولی نیاز به تعریفی دوباره دارد و بدون این باز تعریف، از این عبارت بیشتر به عنوان همیشه به عنوان توهینی مودبانه استفاده شده است و از این منظر حق با شماست و مناسب نبود که عبارت را بدون باز تعریف بکار گیرم.

اصولا هیچکس توانا به خراب کردن دیگری نیست و تا خود فرد، خود را آلوده و خراب نکند دیگری/دیگران قادر به این کار نخواهند بود. من هیچ میل نداشتم کسانی مانند آقایان رضا پهلوی و رجوی( که اخبار متواتر ناشی از آن است که بسیار به یکدیگر نزدیک شده اند. البته از منظر اندیشه راهنما دور نبودند که نزدیک شوند.) در این راه بیافتند. بهتر این بود که اقای رضا پهلوی، از خود را شاه قسم خورده بودن کنار می کشید، ثروتهایی که پدرش از ایران خارج کرده بود، در اختیار رژیم مردم سالار و مستقل اینده می گذاشت و پرده از روی تمامی روابط پنهان خود با سیا و دولتهایی مانند عربستان و اسرائیل بر می داشت و آنچه می دانست در سبد اخلاص برای مردم بیان می کرد و آنگاه مانند یک شهر وند معمولی، بقول مصدق، در ته صف به مبارزه برای مردم سالاری مشغول می شد. و یا آقای رجوی، اصول میثاق شورای ملی مقاومت ( استقلال، آزادی و عدم هژمونی.) که امضایش را زیر پایش گذاشته بود زیر پا نمی گذاشت و با به خدمت صدام در آدن مرتکب خیانت عظمی نمی شد و...و.

البته حالا نیز دیر نشده. اگر بر اصل راستی، رستی عمل کنند و قضاوت را به مردم واگذار کنند هیچ شک ندارم که مردم ما از توانایی بالایی از بخشش برخوردار هستند.
۵۱۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : فرهنگ استدلال و گفتمان
‫آقای دلخواسته، ضمن قدردانی مجدد از مقاله روشنگرانه شما. باید بگویم‫،‫ من هم به مانند شما معتقد به ‫ایجاد‫ مردم سالاری، آزادی و استقلال میهن با تکیه بر نیرو و اراده مردم‫ میهن ‫هستم.
به گمان من، ‫وجود و ادامه زندگی هر نیرو و جریان سیاسی در میان مردم میهن،‫ نشان از وجود طرفدارانی در بین مردم میهن دارد. لذا ‫«...فرهنگ و اخلاق آزادی...» از ما میطلبد، به جای استفاده از واژه هایی چون «...سوخته های سیاسی...» ، همواره خود را در چارچوب‫ فرهنگ استدلال و گفتمان حفظ کنیم‫ تا‫ «...مردم خود را بین دو سنگ آسیاب...» ندیده، و در هر موردی بتوانیم،‫ به یاری یکدیگر سره را از ناسره تشخیص دهیم.
۵۱۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : آزموده را آزمودن خطاست
آقای رضا پهلوی در طول سالها بارها و بارها نشان داده اند که که از اخلاق و درایت تهی و از قدرت طلبی انباشته می باشند.

زبان دوگانه بکار بردن زبان فریب است و نیز وقتی عمل سیاسی نفی گفتاری که برای فریب بکار گرفته شده است را می کند بطور مضاعف نشان می دهد که صاحب سخن فردی فریبکار و دغل می باشد و آقای پهلوی بارها و بارها این را نشان داده اند.

دیگر اینکه خود را در اختیار قدرت خارجی گذاشتن و از طریق قدرت خارجی عمل کردن، نشان از آن دارد که هدف نه مردم سالاری و آزادی و استقلال که قدرت به هر قیمت است و این را هم اقای رضا پهلوی بارها و بارها ثابت کرده اند.

امیدوارم با کوشش در درونی کردن فرهنگ و اخلاق آزادی در خودمان، افرادی مانند ایشان که جز زبان دروغ و فریب نمی دانند هر چه زودتر به سوخته های سیاسی تبدیل کنیم چرا که امثال ایشان و اقای رجوی و...و از اصلی ترین عللی هستند که جامعه به جنبش در نمی اید. چرا که وقتی مردم خود را بین دو سنگ آسیاب رژیم و مخالفان هم جنسش ببینند، حالت فلج بهشان دست می دهد و این تنها در باز شدن فضا بسوی گفتمان استقلال و آزادی می باشد که جامعه اعتماد بنفس خود را باز یافته، امیدوار شده و با اراده و عزم برای به نتیجه رساندن انقلاب بهمن از طریق استقرار مردم سالاری و رشد و عدالت اجتماعی در استقلال و ازادی می باشد به جنبش در خواهند آمد.
۵۱۴۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : نظام و فرهنگ دموکراتیک
‫آقای دلخواسته، ضمن قدردانی و تشکر از نوشته روشنگرانه شما، باشد که از طریق نوشته های مستدلی چون نوشته شما، همگی نگهبان زایش سالم «...انسان جدید...»‫ در قلمرو فرهنگ ایران زمین باشیم.
با شما موافقم، وقتی که می نویسید، ‫«...نظام و فرهنگ دموکراتیک در خارج از ما ایجاد نمی شود... آزادی و مردم سالاری هدفهایی نیستند که فقط در آینده اتفاق بیافتند،‫‫ بلکه در زمان حال و از طریق تغییر دادن،‫ خود،‫ از انسانهای خو گرفته به فرهنگ استبداد، به انسانهایی معتقد به فرهنگ آزادیست،‫ که چنین تغییری آغاز می شود.»
۵۱۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : جواد مفرد کهلان

عنوان : تشکیل حزبشان را تبریک میگویم
ظاهرا تحت نام شورای ملی حزبی از سلطنت طلبان تشکیل شد که من تبریکشان میگویم. می توانند حزب سیاسی خود را در عمل پیاده کنند و جایگاه خود را پیدا کنند. گفتم سلطنت طلبان چه به قول محمد حسیبی اینان مشروطه خواه به معنی واقعی کلمه نیستند، چون در این صورت باید شاه را از اریکه قدرت پایین بکشند. نه اینکه او را سوار قدرت کنند که وی هم تشنه آن است. آرزو میکنم شورای ملی تشکیل شده در عمل تبدیل به همان حزب لیبرال دموکرات شود که داریوش همایون به طور داهیانه آن را مطرح کرده است.
۵۱۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : سیما سرابی

عنوان : پدر کی ندارد نشان از پدر!؟
عاقبت شاهزاده شاه شود
تو مپندار سر براه شود
۵۱۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۱