از : البرز
عنوان : جارییم در سخننانمان
سینای عزیز، نثر ذیل را در باره بعدی از فرهنگ میهن عزیز نوشته ام. به گمان من، علیرغم کژی های بسیار در تاریخ گذشته و حال میهن، بسیارند هموطنانی که گامی به جلو برداشته، و در تلاشند، در همفکریها و تلاشهای مشترک عمومی و ملی، به راه حلهای مفید و مدون برای ایران حال و فردا برسند.
جارییم در سخننانمان
این روزها علاقه پیدا کرده ام به ترانه های ایرانی،
بخصوص ترانه های این سالهای نزدیک به روز.
پیشترها وقتی ترانه های فارسی می شنیدم،
احساسی از غم و نا امیدی در من ایجاد میشد،
ولی این روزها صدای آوازه خوانهای فارسی زبان طنینی دیگر دارند، در ذهن و احساس،
احساسی از یک شادی زیبا و پر مفهوم می آفرینند.
اگر من حرف نزنم،
اگر تو یا شما حرف نزنی،
اگر یکی از راه برسد و بگوید حرف نزنیم، حرف نزن.
میشنوم،
یکی می گوید
اینگونه سخن گفتن دل و ذهن این را، و فردا دل و ذهن آن را می آزارد،
پس کی حرف بزنم، پس کی حرف میزنی و پس کی حرف بزنیم.
میشنوم،
گفته میشود، اینگونه سخن گفتن، خارج از مرام است، خارج از اساسنامه و قرارهای رایج است، اصلا روان پریشی است.
بس نیست، این همه ایراد از نحوه سخن گفتن یکدیگر گرفتن.
با خود میگویم پس کی میخواهی،
بنشینی یا بایستی و بگویی، نظرت را
با خود میگویم، تو که میدانی تمام حقیقت نزد تو نیست،
چرا حین سخن گفتن یا قبل و بعد از آن گوش جان نمی سپاری، به سخن انسانهای سمت چپ و راست، و جلو و عقبت.
مگر نه این است که حقیقت جمع منصفانه همه این سخنهاست.
با خود میگویم، حرف از انصاف و منصفانه بودن میزنی، کجا هستند منصفان.
میشنوم،
همینجا. ولی ترازوهای منصفان قدری زنگ زده اند، غبار زنگ باعث میشود عقربک ترازوهای منصفان گاهی به چپ، و گاهی به راست بزند.
میشنوم،
سخن، کاغذ سنباده و رنگ ضد زنگ چنین ترازوهایی است.
اگر من حرف بزنم،
اگر تو حرف بزنی،
اگر ما حرف بزنیم.
اگر من بگذارم تو حرف بزنی،
اگر تو بگذاری من حرف بزنم،
اگر ما بگذاریم حرف بزنند ،
ترازوهای عدل و انصاف مستقر در وجود ما امکان و فرصت زنگ زدن نخواهند داشت.
خواندم که چیزی حدود هفتاد در صد وجود من، تو و ما، آب است.
من میدانم، تو میدانی، آب اگر جاری نباشد، از گزند عفونت در امان نخواهد بود.
من، تو و ما جارییم در سخننانمان.
پس بگذاریم همه جاری باشند.
با نوشیدن از آب راکد، سرایت عفونت، هم به من، هم به تو و هم به ما حتمی است.
۵۱٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۱
|