"دعوت به سفر" از مجموعه (گلهای دوزخ: آلام و آمال)
سروده ی شارل بودلر، مترجم: فریبا عادلخواه


- مترجم: فریبا عادلخواه


• بنگر در این نهرها
زورقهای باز ایستاده ازحرکت را
که دوره گردیست طبعشان؛ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۴ اسفند ۱٣۹۱ -  ۲۲ فوريه ۲۰۱٣


 
L’Invitation au voyage (Les fleurs du mal : Spleen et idéal)
سروده "دعوت به سفر"از مجموعه (گلهای دوزخ: آلام و آمال)


به طراوت بیاندیش
خواهرم،
فرزندم
به رفتن بدانجا
و زیستن
با هم!
به دوست داشتن
به غایت،
بی قید و شرط
به عشق ورزیدن و به فنا شدن
در سرزمینی که به تو ماند!
نمورآفتابِ این آسمانهای منقلب
در خیال من
گیرائیِ پر راز ورمز
جفاکار، چشمان تو را دارند
که در پس قطره های اشک
می درخشند.

نیست اِلاّ
زیبائی و انتظام،
شکوه، ارامش و التذاذ
آنجا.

اطاق ما
با کمدهای برّاق،
که جلا داده
دستِ زمان
مزیّن می شود؛
ونایاب ترین گلها
کامیخته با مشک وعنبر
عطرشان،
سقفهای گچ بری شده،
آینه های سنگی،
شکوه و جلال شرقی،
گوئی همه آنجا
سخن می گویند با روح
پنهانی
به لطیف زبان مادری.

ونیست اِلاّ
زیبائی و انتظام
شکوه، ارامش و التذاذ
آنجا


بنگر در این نهرها
زورقهای باز ایستاده ازحرکت را
که دوره گردیست طبعشان؛
محض بر آورده کردن کمترین حاجات توست
که زان سر دنیا می آیند
بدین سامان.
ـــ تنپوش سرخ و طلائی را
غروبهای خورشید
به برِ تمام شهر،
دشت و نهرها میکنند؛
و به خواب می رود
جهان
در هُرمِ یک نور.

نیست الاّ
زیبائی و انتظام
شکوه، آرامش و التذاذ
آنجا