از : م-د-شالکول (عبداله جوادمهدی عبدی حسنعلی ده=دادکستر)
عنوان : ...چشم بیداری که نیست
...غزل درشعرمعاصربه نحو وسیعی به ویژه ازنظربیان ولحن وگفتار،مرتب خودرابه همراه دگرگونی های اجتماعی -اگرنگوییم به اجبارتغییرداده-ولی وقتی شاعرانی همچون لاهوتی-بهار-عارف-نسیم شمال و...درصدرمشروطه حتی درغزل به بیان ووصف دیدگا های نویی میپردازند،روشن میگرددکه آن دگرگونی می بایست با ورود تمام عیارعلی اسفندیاری=نیمایوشیج،مفاهیم شعرازاین دوره -درنحوه بیان-بطورعموم عوض شوند ...دراینجا(شعرزنده ام بیهوده،باامیددیداری که نیست...)آقای کریم سهرابی ،آگاهانه یا بطورغیرارادی ،دست به طرح وبیان ووصف اموری درغزل فوق می پردازد،که البته درشعرفارسی امروز-بویژه غزل، بسیارقابل اعتنا است -امااینگونه سخن گفتن (غزل)کمتردراشعارشاعرانی همچون محمدعلی سپانلو،شفیعی کدکنی،حسین منزوی و... سروده شده است.بنظرمیرسدشاعرشعرفوق، بیشترتحت تاثیراشعاره.ا.سایه است ونحوه ی بیان او، شعرهای این شاعر راتداعی میکند...امادراین شعر،شاعرباخودهیچ مشکل ومسله ای نداردوموضو ع واژه وکلمات ،همان درخواست های انباشته شده ی اجتماعی ای است که وصف عینی زندگی ...است.آنچه آشکار است:نبودوعدم آرزوهای بسیارابتدایی است -که براستی کریم سهرابی (شاعر)درتوصیف این وضعیت ناهنجار-دراین غزل-برآمده است...بایدگفت:امروزوهمیشه ،خلاقیت ادبی تنها شرط بلاغت نبوده ونیست،بلکه دیدن ووصف آن موضوعاتی است که هرهنرمندوشاعری بخواهدباجسارت به عدم ونبودهای اساسی مردمش حساسیت وواکنش عمیقی -از خود-نشان دهد...امیداست این شاعر،قوی ترازاین غزل ،شعربسرایدوشعرهای بیشتری ازاو بخوانیم...
۵۲۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۱
|