نکاتی در حاشیه رشد بی سابقه حوادث محیط کار در ایران


ناصر اصغری


• مهمترین و عمده ترین عامل بروز حوادث ناشی از کار در ایران هم نه "بی احتیاطی" کارگر، که قوانین حاکم بر روابط کارگر و کارفرما است. احتیاط جزئی از زندگی هر انسانی و بتبع آن هر کارگری است. در بسیاری از کشورهای غربی، هر گاه کارگری احساس ناامنی از انجام کاری کرد که به آن محول شده است، حق دارد از انجام آن سرپیچی کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ اسفند ۱٣۹۱ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱٣


ایلنا در خبری به نقل از سازمان پزشکی قانونی جمهوری اسلامی روز ٥ اسفند، گزارش داد که هر دو روز ١١ نفر در محیط کار در ایران کشته می شوند. این گزارش می گوید که در ده ماهه نخست سال ١٣٩١ ١٣٣١ نفر جان خود را بر اثر حوادث کار از دست داده اند؛ که در مقایسه با سال گذشته ١٤ درصد افزایش یافته است. ایلنا همانجا می نویسد که این تعداد مرگ و میر، فقط گوشه ای است که گزارش شده: "با نگاهی گذرا به اخبار بخش کارگری ایلنا در می‌یابیم که تنها ظرف هفته گذشته، شش خبر رسمی از مرگ و مصدومیت شدید کارگران ساختمانی منتشر شده که بدیهی است انتشار این تعداد خبر رسمی - از خیل وقایعی که هیچ‌گاه به سطح رسانه نمی‌رسند - نشان از مرگ خاموش کارگرانی دارد که برای تامین معیشت خود و خانواده‌شان، مجبور هستند به کار در هر شرایطی تن دهند." جمهوری اسلامی که خود باعث و بانی همه بدبختی ها در آن مملکت است هیچگونه مسئولیتی را در قبال جان این کارگران برای خود قائل نیست. اتفاقا تقصیر را برمی گرداند به خود کارگران. ایلنا در همان گزارش نوشته است: "روز ٣ اسفند سازمان تامین اجتماعی در گزارشی "بی‌احتیاطی" را مهمترین عامل حوادث ناشی از کار اعلام کرده بود." یعنی اگر کارگر احتیاط کند، حادثه ای پیش نمی آید!
همچنین لازم به یادآوری است که منظور نهادهای رژیم اسلامی از مرگ مربوط به کار کارگران فقط مرگهای دلخراشی چون سقوط از بلندیها، انفجار معادن، انفجار در کارخانجات، انفجار مثل انفجار دیگ بخار در کارخانه آروین پلاستیک قزوین در روز ٢٨ بهمن ٩١ که جان ٨ کارگر را گرفت و غیره است. مرگ تدریجی کارگران بر اثر استنشاق دائم گازهای سمی و آزبست و غیره را اصلا کسی به حساب هم نمی آورد! ظاهرا برای کارگر ارزان و مفت ایرانی زیادی لوکس است که به چنین چیزی نگاه هم بکنند.
ما درباره این جنگی که کارفرمایان بر علیه کارگران راه انداخته و روزانه در سکوت کامل جان کرور کرور کارگر را می گیرند، زیاد نوشته ایم. برای کارگران در ایران در واقع روز خوش روز بدون حادثه است. ظاهرا کارگر ایرانی بیش از حد "بی احتیاط"تر از کارگران در کشورهای هستند که مرگ و میرشان در محیط کار دائم مشغله جامعه می شود و برای پیشگیری از آنها راه حل جستجو می شود.
در بخش نظردهی خبر فوق از سایت ایلنا، فردی چنین کامنتی گذاشته است: "بنده بعنوان بازرس کار و مسئول نظارت بر اجرای قانون و مقررات کار در کارگاههای تابع بعرض می رساند مهترین عامل بروز حوادث ناشی از کار عدم توجه به رعایت اقدامات ایمنی و حفاظتی در محیط کار توسط کارفرمایان می باشد. کار نظارتی نیازمند پشتوانه قوی اجرایی می باشد. قانون کار که چارچوب روابط کارگر و کارفرما و همچنین وظایف کارفرما در محیط کار را مشخص می کند متاسفانه بدون پشتوانه مانده و مسئولین مربوطه در ادارات نیز هیچ توجهی به این موضوع نمی نمایند. هر کدام از ما بازرسان کار بر اساس برنامه تنظیمی در سال حدود ٥٠٠ مورد بازرسی از کارگاهها انجام می دهیم و موارد تخلف مشاهده شده علاوه بر گوشزد حضوری به کارفرما، بصورت نوشتاری نیز به وی اخطار ارسال می گردد. اما همانطور که گفته شد وقتی که پشتوانه ای اجرایی نباشد کار نظارتی نیز ناقص و بی ثمر می ماند. در سنوات گذشته بسیار کارفرمایان متخلفی که ما به مراجع قضایی معرفی نمودیم که پس از سالها هنوز نتیجه ای حاصل نگردیده است. حالا با این وضعیت چه انتظاری از بازرسان کار می شود داشته باشید و انتظار دارید که آمار حوادث روند کاهشی داشته باشد." در حاشیه این کامنت گویا چند نکته را بار دیگر باید یادآوری کنیم.
١) کارفرمایان در ایران بخشی از دزدانی هستند که دستشان در دست مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی است که زندگی را بر مردم زحمتکش آنجا تلخ کرده و به تباهی کشانده اند. کارفرماها، که از قضا جمهوری اسلامی بعنوان دولت ایران خود بزرگترین کارفرما در ایران است، از طریق نمایندگان خود در مجلس و قوه قضائیه و دولت و رهبری و امام زاده ها و غیره، دائم در حال گذراندن قوانینی هستند که شرایط را هر روز از روز قبل برای استثمار وحشیانه تر و کاهش هر چه بیشتر قوانینی که می تواند لگامی بر وحشیگری کارفرمایان بزند و امنیت جانی کارگران را بطور نسبی تأمین کند، فراهم تر کرده و آنچه را که برایشان حائز کمترین اهمیت است جان همین کارگرانی است که بخشا دستمزدشان هم پرداخت نمی شود!
٢) بازرسان کار در جائی مثل ایران که رشوه دهی و رشوه گیری تحت شرایط فلاکتبار اقتصادی و معیشتی آن کشور به جزئی از فرهنگ آنجا تبدیل شده است، بخش وسیعی از تخلفات مدیران و کارفرمایان را در ازاء رشوه و تهدید و غیره، هیچوقت گزارش نمی کنند و اگر جائی هم گزارش کردند همانطور که کامنت بالا می گوید، تخلفات کارفرمایان هیچوقت بررسی نمی شوند. روابط حاکم بر زندگی در ایران در را بر روی رشوه دهی و باند بازی باز گذاشته و چوب آن را همه جامعه و بیش از همه کارگران و خانواده های آنها می خورند.
٣) مهمترین و عمده ترین عامل بروز حوادث ناشی از کار در ایران هم نه "بی احتیاطی" کارگر، که قوانین حاکم بر روابط کارگر و کارفرما است. احتیاط جزئی از زندگی هر انسانی و بتبع آن هر کارگری است. در بسیاری از کشورهای غربی، هر گاه کارگری احساس ناامنی از انجام کاری کرد که به آن محول شده است، حق دارد از انجام آن سرپیچی کند و مورد ناامن را به کارفرما، کمیته بهداشت و ایمنی محل کار (Joint Health and Safety Committee)، اداره و وزارت کار و اتحادیه کارگری محل کار گزارش بدهد. در ایران اما کامنت آن بازرس کار تکلیف کارفرما و اداره کار را روشن کرد! "کمیته ایمنی و بهداشت محل کار هم زمانی معنی می دهد که برای کارگر حقی در نظر گرفته شده باشد که چنین چیزی در ایران بی معناست و کارگر در معادلات اسلامی سران قانون گذار رژیم، "کارپذیر" است نه کارگر و نه انسان. ذکر نام تشکل کارگری هم که خود می تواند همان امنیت نسبی‌ای که کارگری در محیط کارش می تواند داشته باشد را نیز از او سلب کرده و با پاسدار و پاسبان طرف حساب خواهد شد. در نتیجه حرف زدن از "بی احتیاطی" کارگر نه تنها حرف مفتی است، بلکه دروغی است که خودشان هم باور نمی کنند.

از دست کارگران چه برمی آید؟
وقتی که به سخنان رد و بدل شده بین احمدی نژاد و لاریجانی در مجلس گوش دادم، برای اولین بار با تمام وجود احساس کردم که تعدادی چاقوکش و سرگردنه بگیر بر این جامعه چنگ انداخته و زندگی مردم را به گرو گرفته اند. رئیس جمهورشان می آید و در برابر کل جامعه و روبروی میکروفون و دوربین‌های تلویزیون به رئیس مجلس می گوید که تو وزیر من را استیضاح نکن و من هم از دزدیهای اخویها و فک و فامیلانت پرده برنمی دارم. طرف هم بر می دارد و به رئیس جمهور آن کشور می گوید که خوب شد شما آمدید و این حرفها را زدید که مردم بدانند شما چقدر بی شخصیت هستید! بعد با انگشت همدیگر را تهدید می کنند. می خواهم بگویم که کارگر در کشوری تحت سلطه و حاکمیت اینها بیخود منتظر بهبود شرایط زندگی و از جمله امنیت جانی اش نمی ماند. باید اینها را سرنگون کند که بتواند نفس راحتی بکشد. جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه زندگی کارگران آن جامعه را گرو گرفته است. دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر، عدم پرداخت دستمزدها و مرگ ١١ نفر در هر دو روز! این آن وضعیتی است که کارگران ایران در آن دست و پا می زنند. غیرقابل تحمل است.