تو باختی - نامه ی رضا رخشان به منصور اسانلو - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : «وی در تشکیل سندیکا از دیگران برجسته تر نیست»(از فرمایشات تاریخی روزبه صالحی عزیز)
سلام دوستان

جمله ایست که پیوسته تکرار می کنم تا شاید تأثیر بگذارد. می نویسم: این متن انشاء نیست، لطفن به مفهوم آن دقت کنید.
لطفن با دقت بیشتری بخوانید.
روزبه ی بسیار عزیز، من شما را انسانی منصف یافته بودم، ولی حالا متأسفانه می بینم که در "انشاء" نویسی نیز شرکت می کنید. این البته می تواند دلیل بر بی انصافی شما نباشد؛ بلکه دلیل بر بی اطلاعی شما عزیز باشد. فکر می کنید که یک روز توی حیاط شرکت واحد که جمع آمده بودند ناگهان همه با هم گفتند: زنده باد سندیکا! بیایید سندکا تشکیل دهیم!
شما و چون شما، در گردنه های حیران زندگی و پیچ های تاریخ به مبارزه ی مردم ایران بخاطر درک سرسری و یا کتابی از جامعه و مبارزه، لطمات جبران ناپذیری زده اید. با همین حکم های عجیب و غریب و "جرأت" کیلویی نظر دادن، گاهی تاریخ را کژ کرده اید. و بعد هم گفته اید: بابا یارو جلاده، آدم می کشه! مثل اینکه شما ها می خواستید نازتان کنند شمشیر و تازیانه بدست!

جلاد شغل اش آن است. تو اما شغل ات شورشی بودن است و خرد را ستودن. تو نمی توانی گناه گژ راهه روی خود را به گردن جلاد بیندازی. جلاد کار اش جلادی و شکنجه و آدمکشی است. و تو کارت این است که وقتی تو را زخمی کردند و خرد و عصبی نمودند؛ و بعد تلاش کردند به دامچاله ی خود اندازند، و در آن حال چاقو را به دست ات بدهند تا خود زنی کنی، نکنی. تا برایت مثال نیاورم و بیش از این وقت مردم گرفته نشود، خودت در این سی و اندی سال کمی به عقب بر گرد و ژرف تر از همیشه بنگر.

نه روزبه جان عزیز، آنطور که تو گفته ای نیست. برو همین امروز از رانندگان شرکت واحد رای گیری کن. آنهایی که آگاه اند از آنچه گذشته، به تو خواهند گفت تکشیل سندیکای شرکت واحد تهران و حومه، بی منصور اسانلو، خیالی بیش نمی توانست باشد. معما چون حل شود، آسان شود.
اسانلو، همین مردی که حالا هر کسی که از راه می رسد طلبکار بهش می تازد، بنیاد گذار آن سندیکا است.
آیا این دلیل بر آن است که نقش دیگران بی ارزش و یا کم ارزش است؟
نه، هرگز.
ولی ایجاد تشکل، کار هر کسی نیست. تو می توانی شریف و انساندوست و با گذشت و مبارز و حتی خیلی خوب با سواد باشی، اما شاید توان ایستادن و یا توانایی متشکل کردن را نداشته باشی. من شما را نمی شناسم. شاید از کسانی هستید که اتفاقی جایی حتی دستگیر شده اید و جلادان، بیداد بر شما روا داشته اند. و شاید هم حتی یک سیلی در این راه نخورده باشید.
کار اسانلو اما فرق اساسی با کار شما دارد.
کار او دو شناسه ی عمیقن اسانلویی را با خود به همراه دارد روشن چو آفتاب.

۱ - ایستادن، تا پای جان ایستادن. اسانلو رفت دم قصابی شان ایستاد و گفت: «یا مرگ یا مصدق»(ضرب المثل است در شمال ایران - وای به حال ما که ناچاریم همه چیز را توضیح دهیم.)

۲ - کاری که اسانلو کرد در تاریخ ایران بی سابقه است. زیرا حتی اگر بزرگان سندیکایی پیشین را در نظر بگیریم، می بینیم که از پشتوانه ای سازمانی و ... بر خوردار بودند. ولی اسانلو به تنهایی آغاز کرد. و گفت: آ که گِرد آییم به گِردِ گِرد ها! و آن سخن در حد کفر شمرده می شد. نقش برجسته ی او این بود که با آنچه در طول تاریخ از علی امید ها آموخته بود؛ کلاس تشکیل داد و به دیگران آموخت. اسانلو آموزگار کارگران شد، و آگاهی سندیکایی داد برای تشکیل سندیکا. او یک آموزگار معمولی در شرایط صلح نشد؛ او در خفقانی ترین لحظه تاریخ بر علیه کارگران، برای کارگران به میدان در آمد آموزگار و تشکل دهنده ی و استوار.

بنازم به آن همه انصاف شما مردم دچار بیداد نظری شده!

تو فکر می کنی بعضی از بچه های سندیکا که حتی مخالف اسانلو هستند و امروز سکوت کرده اند، و در اسانلو کشی شرکت آشکار ندارند؛ گرچه در جلسه ی رای گیری بر علیه او رای دادند؛ سکوتشان اتفاقی است!؟
نه دوست عزیز؛ اتفاقی نیست. آنها گرچه از بعضی کار های اسانلو ناراحت اند، ولی می دانند که روزی اسانلو معلم سندیکایی شان بود جان بر کف. و نیک می دانند که بی حضور او امروز سندیکای شرکت واحد نبود. پس شرم و شرف کارگری شان اجازه نمی دهد در اسانلو کشان آشکار شرکت جویند.
دوست عزیز اگر اطلاع ندارید، این جرم نیست. ولی اگر اطلاع ندارید و انشا می نویسید، این زننده است. اسانلو جز نوادر کشور ماست در خطه کارگران در باب ایجاد تشکل. او در این خطه قهرمان ملی ماست. آنچه تو امروز می بینی - سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه - نتیجه ی جان بر کفی و دانش سندیکایی اسانلوی دیروز است. آنچه تو امروز می بینی نتیجه معلمی کردن اسانلو است در زیر شمشیر دامکلس مرگ و زبان بُری. وقتی تبر بر می دارید بر علیه دیگران بیرحم، لطفن یک سوزن هم به خود بزنید.
مدتهاست وقتی نظراتی مثل همین نظر شما عزیز را می خوانم، به مقوله ای به نام بیداد نظری می اندیشم. بیدادگر نظری هم همان بیدادگر عملی است. با این تفاوت که او فعلن امکان عملی کردن نظر خود را نیافته. پس فعلن نظری می زند، نظری می کشد، تا وقت عمل فرا رسد.

در مورد لحن آقای جهانشاهی من دقیقن با شما موافقم. «من از اسانلو خواسته ام ...» در تأیید حرف شما عزیز باز باید بگویم که آنها حتی نام ها را بر نمی تابند. و یا نام های بزرگان کار گری برایشان اهمیتی ندارد.

اسانلو دارد تاریخچه ی چگونه سندیکالیست شدن و مبارز و شورشی شدن خود را بر می شمرد. و می گوید: از معلم کار گران ایران علی امید و دیگران آموختم و بر جان دل دوختم و بعد به کارگرانش منتقل کردم. مجری تلویزیون می گوید: حالا از آنها بگذریم. از امروز بگویید. اگر اسانلو شیروانی خانه ی کارگران ایران است؛ علی امید ها ستون و دیوارند. و هنوز در جان های شیفته زنده و بیدارند.

و آنچه به رخشان عزیز و دلسوز می توانم بگویم این است که: اگر در نهیبی دوستانه و شرافتمندانه و دلسوزانه به اسانلو می تازیم، تا مفید افتد، باید متوجه باشیم که این تاخت و تاز آب به آسیاب دامچاله سازان نریزد. اگر ریخت، تو نیز از بازندگانی در آخر پاییز تاریخ که جوجه ها را می شمارند. یعنی چه بپذیریم و چه نه، با بی احتیاطی خود، اتومات در صف آن دسته قرار می گیریم.

دفعه پیش از نقش بزرگ ایجاد کنندگان تشکل نوشتم. متأسفانه بعضی انشاء نویسان آمدند روی خط که: «اینها به رهبری جمعی اعتقاد ندارند.»
نه پدر جان، من همه ی عمر برای رهبری جمعی جنگیده ام. زیرا اعتقاد دارم که اگر یک نفر همه کاره باشد، با انحراف نظری و یا عملی او، کل سازمانی می تواند به روز سیاه بنشیند. تشکل دهنده را شما لطفن با رهبری یک سازمانی به اشتباه مگیرید. اگر فرق ها را نمی شناسید، حد اقل سکوت کنید تا به مرور دریابید. دچار بیداد نظری شدن هم مانند بیداد عملی مسئولیت دارد. پس کمی به سود خود هم که شده، هنگام این نظربازی های مجازی، محتاط باشید. باور کنید که به سود شماست اگر این گردید.

ما که اینجا می نویسیم بخاطر کارگران و زحمتکشان میهن، عمری در این راه خون دل خورده ام. پس اگر سخنی به میان می کشیم، از روی میل به انشا نویسی نیست، بلکه برای انتقال تجربه ای بزرگ و تاریخی می باشد. و برای سر گرمی نیز اینجا حضور پیدا نمی کنیم. وقت اضافی هم نداریم. دلسوزی ما را به این کرانه ها می کشانَد. «چو ما شوی بدانی.»
۵۲۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۱       

    از : روزبه صالحی

عنوان : عنوان : رخشان عزیز! نگذاریم باخت اسانلو بیشتر شود .
کارگر فعال زحمتکش سندیکای نیشکر هفت تپه حس انزجارت از همجواری عضو سابق هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد با عمال سرمایه داری را درک می کنم ؛ حسی سرشار از صداقت کارگری و همراه با دید طبقاتی به عمال سرمایه داری . اما حواس مان باشد که باید بازنده بازی منصور اسانلو را از ادامه همراهی با نهادهای حامی سرمایه باز داریم .در این کوچک ترین شکی نیست که اسانلو در بازی پیوستن به موج سبز همه چیزهای خوب ناشی از فعالیت سندیکایی اش را باخت . باید از ترفندها و دامگسنری سرمایهداری در برابر صید کارگران فعال جلوگیری کنیم . اینکه منضور چرا وچگونه یکباره با تصمیمی غیرقابل پیش بینی بر تمامی تعهدات خود پشت کرد و چنین کرد تا از نام و گذشته خود درگذرد خودش می داند و پاسخگوست .اینکه چه فرجامی در برابر او قرار خواهد گرفت موضوعی است که خودش باید تاوانش را بپردازد .اما نباید بهراسیم که سندیکا بدون وی از حرکت بازخواهد ایستاد . اگرچه نقش وی در تشکیل سندیکا از دیگران برجسته تر نیست . البته باید تلاش های وی را تحسین کرد . رفیق کارگر تشکیل سندیکا وتداومفعالیتآمرهون ارادهجمعی کارگران عضوسندیکا می باشد .بنابراین نقش وی تاثیری خاص بر روند فعالیت سندیکای کارگران شرکت واحد نخواهد داشت . اکنون منصور از منصب رئیسی سندیکا برکنار شده است . گرچه خوشایند ما علاقمندان جریان سوسالیسم و چپ نمی باشد اما رها کردن عضو سابق سندیکا و کسی که تا دیروز در ایران همراه ما بود نیزخوشایند نیست . برابر خبر تائید شده تردیدی نیست که اینک اسانلو به خدمت رئیس موج سبز در آمده تا در صف سرمایه داری قرار داده شود . نیازی هم به تائید نیست زیرا بنا به حکم صادره ؛ اسانلو رخت دفاع از منافع کارگران را از تن درآورده تا ماموریت محوله موج سبز را انجام دهد .لحن جملات جهانشاهی مبنی برگماردن اسانلو در موقعیت « ستاد هماهنگی فعالان کارگری » سراپا چنان است که اگر چند هفته دیگر عضو سایق هئیت مدیره سندیکای شرکت واحد تنزل مقام یافت حبرت آفرین نیست .بهرصورت منصور از صندلی چوبین برخاست تا بر کرسی مخملین سرمایه داری نشانده شود . نگذاریم بیشتر فرو رود .
۵۲۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : هوادار حقیقی کارگر

عنوان : دم خروس را باور کنیم یا ... ؟
متأسفانه آقای رخشان با هدف نادرست (تخریب) به مطلبی اشاره می‌کنند، اما خودشان در ادامه به نحو بدتری دقیقاً در همان چاهی می‌افتند که برای دیگران کنده‌اند. مطلبی که عباس عبدی درباره کیفیت رأی گفته، یک خبط شدید است. اما آقای رخشان که در نقل این توهین به کارگران، رگ گردنشان به شدت بیرون زده، در ادامه مطلب‌ خطاب به اسانلو می‌گوید: "شما حتی وزیر کار که هیچ، آبدار چی وزیر کار هم نمی شوید."! یعنی عددی نمی‌شوی ... هیچی نمی‌شوی!
رخشان گرامی، شما که خودت در ذهنت شأن کارگر چنین است که وقتی می‌خواهی مثال هیچی نشدن بیاوری از "آبدارچی" مثال می‌زنی، به چه حقّی در این باره به کس دیگر ایراد می‌گیری؟ به نظر می‌رسد دم خودت بدجوری زده بیرون.
عزیز من
دوره‌ی نفرت پراکنی و ضمناً دروغ‌پردازی‌هایی از این دست گذشته
تاریخ باید قضاوت کند که امثال میرحسین یا حتی خاتمی به کارگران این کشور بیشتر خدمت کرده‌اند یا همفکران شما (البته آن‌هایی که دم‌شان بیرون نزده و در ابراز نظرشان صادقند.)
۵۲۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : ونداد اولادعظیمی

عنوان : تکذیب خبر
با درود و احترام فراوان به مسوولان سایت اخبار روز
خبر پیوستن آقای اسانلو به موج سبز و هر گونه مسوولیت در آنجا ؛ تا این لحظه توسط آقای اسانلو تایید نشده است.
۵۲۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۱       

    از : بد بخت بی امکانات

عنوان : نظر
دوستانی که خودشونو فعال حالا در هر عرصه ای میدونن و ادعاهاشون سر به آسمون میزنه ولی در عمل هیچ کاری ازشون بر نمیاد بدونن صرف نقد این و اون نمیشه واسه خودشون کلاهی بدوزن...اسانلو یه سندیکایی درست کرده که تا قبلش هیچکس جرات فکر کردن بهشو تو این شرایط نداشته...او مرد عمل هستش...به هر حال هر عملی تعدادی موافق و مخالف داره...به قول یه ضرب المثل قدیمی:آدم خوب ،آدم مرده هستش...
۵۲۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سیامک هاتف نیا

عنوان : دو اشتباه آقای رخشان
آقای رخشان در مطلب خود به خوبی رفتار منصور اسانلو را نقد کرده است. اما در مطلب او دو اشتباه بزرگ به چشم می خورد .
یکی اینکه گروهی که جهانشاهی به عنوان موج سیز دارد، به کلی متفاوت از جنبش سبزی است که از سال ۱۳۸۸ به راه افتاد.
از آقای رخشان انتظار نمی رفت که چنین اشتباه بزرگی را مرتکب بشود.
نکته دوم نیز این است که این نخستین مصاحبه تلویزیونی اسانلو نبوده است.
امیدوارم که آٔای رخشان بتواند اشتباهات موجود در مطلب خود را تصحیح کند.
۵۲۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۱