روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۱ -  ۴ مارس ۲۰۱٣


«کوک کن ساعت خویش!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛چندماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم و در آن هنگام که تقریبا تمامی گروه ها، احزاب و جریانات ضدانقلاب از داخل و خارج کشور با مدعیان اصلاحات ائتلاف کرده و به حمایت از میرحسین موسوی برخاسته بودند، طی یادداشتی در کیهان آورده بودیم که آنچه روی تابلوی بیرونی این ائتلاف نوشته شده و آشکارا اعلام می شود نمی تواند هدف واقعی و مقصود اصلی ائتلاف مورد اشاره باشد، چرا که گروه ها و جریانات ائتلاف کننده در بسیاری از مواضع و سوابق ثبت شده خود با یکدیگر تفاوت های جدی و بعضا متضاد دارند.
گروه هایی نظیر منافقین، سلطنت طلب ها، بهایی ها، مارکسیست ها، نهضتی ها، ملی گراها و مدعیان اصلاحات اگرچه گردهم آمده و پرچم حضور فعال در انتخابات ریاست جمهوری دهم و حمایت از نامزدی میرحسین موسوی را روی دست گرفته بودند ولی برخی از آنها- بیشتر آنها- اساسا اعتقادی به اسلام، انقلاب و نظام اسلامی نداشتند، بنابراین بدیهی بود که ادعای فعالیت انتخاباتی برای نامزد مدعیان اصلاحات، آنهم در چارچوب قانون اساسی و قوانین جمهوری اسلامی ایران از جانب آنها نمی توانست پذیرفتنی باشد.
آن روزها برای کشف مقصود و هدف واقعی اینگونه ائتلاف ها به فرمولی اشاره کرده و نوشته بودیم، «وقتی چند گروه و جریان نامتجانس که مواضع و عملکردی متفاوت و متضاد دارند، در یک ائتلاف شرکت می کنند. برای پی بردن به هدف واقعی این ائتلاف باید از مواضع آنها مخرج مشترک گرفته و نقطه ای را که تمامی آنها در آن اشتراک نظر دارند، به دست آورد. این نقطه می تواند هدف واقعی اینگونه ائتلاف ها باشد».
نقطه مشترک ائتلاف یاد شده همانگونه که در فتنه آمریکایی-اسرائیلی ٨٨ به اثبات رسید، «براندازی نظام» با مدیریت ابتدا، پنهان و به تدریج نیمه آشکار و سپس آشکار مثلث آمریکا،انگلیس و اسرائیل بود. بعدها، «ریچارد هاوس» مسئول شورای روابط خارجی آمریکا از آن ائتلاف با عنوان «ائتلاف سفید»! یاد کرد و بعد از حماسه ۹ دی ابراز ناخشنودی کرد که فتنه گران پله های به ترتیب طراحی شده را طی نکرده و زودتر از آنچه پیش بینی شده بود فلش حرکت خود را به سوی رهبر انقلاب- پروژه «مهندسی معکوس»فرانتس فوکویاما- و موجودیت و مشروعیت نظام نشانه رفتند!
امروز اما، در پی آنیم که به کاربرد «وارونه» همان فرمول اشاره کنیم و از این زاویه به ارزیابی فعالیت های انتخاباتی زودهنگامی که در عرصه سیاسی کشور جریان دارد بنشینیم. توضیح آن که ائتلاف مورد اشاره در فتنه آمریکایی- اسرائیلی ٨٨ می تواند به گونه ای متفاوت و با صورت مسئله ای متضاد نسبت به ائتلاف قبلی برنامه ریزی شده و به کار گرفته شود. در حالت قبلی گروه ها و جریانات ناهمگن روی یک نقطه با یکدیگر ائتلاف می کردند و همخوانی و همراهی خود را پنهان نمی‌کردند. اما در حالت وارونه، دو یا چند گروه و جریان سیاسی، علیه یکدیگر موضع می گیرند و در میدان سیاست به تخاصم و مقابله با هم صف می کشند. این دو یا چند جریان اگرچه به ظاهر با یکدیگر در تنازع و درگیری هستند ولی در پشت صحنه دست هایی به هم گره خورده دارند و برخلاف تظاهر به درگیری و مقابله با یکدیگر، هدف مشترکی را دنبال می کنند. در حالت قبلی، برای کشف هدف واقعی از ائتلاف گروه های ناهمخوان بایستی از مواضع و عملکرد آنها مخرج مشترک گرفته می شد. اما در حالت اخیر دو یا چند جریان که به ظاهر ناهمخوان هستند، در پشت صحنه با یکدیگر گره خورده و همدست شده اند. این ترفند را چگونه می توان کشف کرد؟!
در این باره ابتدا باید گفت بهره گیری از ترفند یاد شده در عرصه های سیاسی- چه امروزه و چه در گذشته های دور- سابقه ای طولانی دارد و از این روی برای کشف و خنثی سازی آن نیز، راه کارها و فرمول هایی ارائه شده است که از آن میان، کارآمدترین فرمول برای پی بردن به ماهیت واقعی اینگونه درگیری های ساختگی- بخوانید جنگ زرگری- ردیابی فلش حمله هریک از این دو جریان به ظاهر متضاد است. به بیان دیگر، هرگاه مشاهده شد دو جریان ظاهراً متفاوت که مدعی درگیری با یکدیگر هستند، درباره اصلی ترین مسائل سیاسی کشور مواضع مشترکی دارند ابتدا بایستی در واقعی بودن درگیری آنها تردید کرد و سپس با پی گیری فلش حرکت آنها، چنانچه این فلش ها به سوی اهداف مشترکی نشانه روی شده باشند، می توان به این اطمینان رسید که درگیری آنها ظاهری و از نوع «جنگ زرگری» است.
امروزه با نگاهی- هرچند گذرا- به عرصه سیاسی کشور و تبلیغات زودرس انتخاباتی که همه روزه شتاب و گستره بیشتری پیدا می کند، دو جریان به ظاهر متفاوت «حلقه انحرافی» و «اصحاب فتنه» را می توان دید که هرچند مدعی دشمنی و درگیری با یکدیگر هستند ولی مراجعه به فلش حرکت آنها نشان می دهد که در نهایت یک هدف مشترک را دنبال می کنند و از این روی می توان و باید درگیری این دو جریان را ساختگی تلقی کرد و از افتادن در دامی که پیش روی گفتمان اصولگرایی گسترده اند، برحذر بود.
هر دو جریان به گونه ای آشکار و بی پرده به گفتمان اصولگرایی حمله می کنند. گفتمانی که ترجمه دیگری از اعتقاد به اصول و آموزه های اسلامی و انقلابی است و تمامی پیشرفت های حیرت انگیز علمی، عمرانی و تکنولوژیک جمهوری اسلامی ایران و اقتدار مثال زدنی آن را در پی داشته است و امروزه انقلاب های اسلامی در منطقه و تحولات ضد استکباری در جهان را پرچمداری می کند.
جریان فتنه و حلقه انحرافی هریک به زبانی ظاهرا متفاوت ولی در نهایت مشترک و همسو از سکولاریزم- جدایی دین از سیاست- حمایت می کنند. اصحاب فتنه به صراحت از ناکارآمدی حکومت دینی و ضرورت بایگانی شدن دین سخن می گفتند که شرح وطن فروشی ها و جنایات آنها بارها آمده است و نیازی به تکرار ندارد و حلقه انحرافی نیز با پیش کشیدن «مکتب ایرانی»! به جای «مکتب اسلام» و اعلام پایان دوران اسلامگرایی! و... در همان بستر حرکت کرده است.
هر دو گروه فتنه گران و حلقه انحرافی در مقابل قدرت های استکباری، مواضع سازشکارانه دارند و بارها نشان داده اند که از قربانی کردن منافع ملی در پای این حرکت سازشکارانه امتناعی ندارند. هر دو جریان از قدرتی که نظام در اختیار آنان قرار داده است و از ثروت ملی که به اقتضای مسئولیت و در قالب امانت در دست دارند- جریان فتنه در دوران اصلاحات و سازندگی و حلقه انحرافی در دوران کنونی- به عنوان «رانت» برای اهداف سیاسی و غیرمردمی خود بهره گرفته و می گیرند.
هریک از دو جریان یاد شده وقتی پای مفسدان اقتصادی و غارتگران بیت المال به میان می آید، به گونه‌ای از آن حمایت می کنند! حلقه انحرافی فساد کلان و اثبات شده اقتصادی را «هوچی گری» معرفی می کند و جریان فتنه، مفسدان اقتصادی را «کارآفرین»! و «شایسته تقدیر»! می داند. در عرصه فرهنگی نیز همخوانی این دو جریان به وضوح و بدون نیاز به بررسی و کاوش های پیچیده، قابل دیدن است و... فهرست همخوانی این دو جریان به ظاهر متفاوت که این روزها در پوشش یک جنگ زرگری علیه یکدیگر قداره می کشند نیز به درازا می انجامد که به فرصتی دیگر می گذاریم.
اکنون باید دید و پرسید، دو جریان فتنه و حلقه انحرافی چه اختلاف و تفاوتی با یکدیگر دارند که به تخاصم در برابر هم ایستاده اند؟! و اگر هر دو جریان در یک باشگاه کباده می کشند، چرا به اختلاف و درگیری با هم تظاهر می کنند و از این جنگ زرگری چه مقصودی دارند؟!
پاسخ این سوال اگرچه به شرح بیشتری نیاز دارد که در محدوده این وجیزه محدود نمی گنجد ولی در یک کلمه و به عنوان جان کلام می توان گفت؛ مشغول کردن اصولگرایان به مسائل فرعی و به بازی گرفتن آنان در میدان دشمن، اصلی ترین مقصودی است که دنبال می کنند. هر دو جریان به خوبی می‌دانند که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در میدان و بستر گفتمان اصولگرایی با پایگاه مردمی عظیم و گسترده آن رقم می خورد و به یقین حماسه بی نظیر دیگری مانند ۲۲ بهمن امسال و یا ۹ دی سال ٨٨ در پیش است. حماسه ای که در آن، باز هم مانند همیشه، نگاه و معیارهای برگرفته از آموزه های اسلامی و انقلابی با قطب نمای رهبری، حرف اول و آخر را می زند. از این روی هر دو جریان مورد اشاره دقیقا گفتمان اصولگرایی را نشانه رفته اند و از دو سو به آن می تازند.
جریان فتنه که از گفتمان اصولگرایی ضربه سخت و خردکننده‌ای دریافت کرده است با استناد به مواضع و عملکرد حلقه انحرافی، تلاش می کند این مواضع منحرف و آسیب رسان را به حساب «گفتمان اصولگرایی» و نه «حلقه انحرافی» بنویسد و حلقه انحرافی از سوی دیگر، با مواضع و عملکرد بیرون از بستر اصولگرایی، برای توهم پراکنی جریان فتنه زمینه سازی کرده و سوژه فراهم می کند. و حال آن که اصحاب فتنه ٨٨ و مدیران بیرونی آنها، ضربه شکننده را از گفتمان اصولگرایی دریافت کرده اند که حماسه بی نظیر ۹ دی نمادی از تجلی آن بود و حلقه انحرافی با عبور از آموزه‌های اصولگرایی به مواضع و عملکرد فتنه پسند روی آورده است. و اما، در این میان، اصولگرایان مسئولیت ویژه ای برعهده دارند و انتظار آن است که از یکسو ماهیت اصلی دو جریان یاد شده را زیر نظر داشته باشند و از سوی دیگر بی اعتنا به جنگ زرگری آنها، حرکت اصولگرایانه خود را دنبال کنند زیرا به گواهی شواهد و قرائن بسیار که ۲۲ بهمن امسال از جمله آنهاست، در انتخابات خرداد ۹۲ نیز سحر روحبخشی دمیده خواهد شد از این روی نباید به صدای خروس هایی که بی محل می خوانند و آدرس غلط می دهند، فریفته شد.
کوک کن ساعت خویش!... اعتنایی به خروس سحری نیست دگر !...

خراسان:اعدام در یرموک و جعل محور مقاومت
«اعدام در یرموک و جعل محور مقاومت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته خبر اعدام ۲ فلسطینی در اردوگاه فلسطینی‌ها در دمشق، بار دیگر این پرسش را ایجاد کرد که به راستی ماهیت درگیری ها در سوریه چیست؟ این اعدام درحالی رخ داد که ٣ روز پیش از آن شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر در سخنرانی خود در افتتاحیه کنفرانس 'ائتلاف تمدن ها' در وین با انتقاد از جامعه بین الملل، از کشورهای جهان خواسته بود به مسئولیت های خود عمل کنند و 'در کنار مردم سوریه و فلسطین بایستند'. آیا آن چنان که کشورهایی چون قطر و ترکیه می گویند، مردم فلسطین و سوریه دچار ظلم مشابهی شده اند؟
یرموک کجاست؟!
دیروز 'چه کسانی' و 'در کجا' چه کردند؟ به گزارش خبرگزاری فرانسه گروه مسلح موسوم به 'جبهه النصره' ۲ آواره فلسطینی را به اتهام ارتباط با دولت سوریه، در اردوگاه الیرموک به دار آویخت. انور رجا، سخنگوی جبهه آزادی بخش ملی فلسطین با تایید این خبر اعلام کرد: «جبهه النصره عامل اصلی این جنایات است.» فلسطینی ها اردوگاه یرموک (مخیّم الیرموک) را که در ٨ کیلومتری مرکز دمشق واقع شده، سال ۱۹۵۷ تاسیس کرده اند. یرموک در ۵۶ سال گذشته اندک اندک بخشی از دمشق، پایتخت سوریه شده است. به گزارش آژانس امداد و کار پناهندگان فلسطینی سازمان ملل(UNRWA)، این اردوگاه محل زندگی بیش از ۱۰۰ هزار فلسطینی است که برخی از آن ها 'تحصیلات عالیه' دارند و به عنوان پزشک و مهندس مشغول به کار هستند. افرادی که تبعا در سال های زندگی در سوریه به این موفقیت ها دست یافته اند.
جبهه النصره چیست؟
جبهه النصره در ژانویه ۲۰۱۲ اعلام موجودیت کرد. ابومحمد جولانی، رئیس این گروه در یک پیام صوتی اعلام کرده است که او و همراهانش 'از یک میدان جهادی دیگر' به این کشور آمده اند تا به مردم شرق مدیترانه در برابر بشار اسد کمک کنند. الجولانی در ۲۴ ژانویه با امتناع از پذیرفتن کمک کشورهای غربی، 'جهاد علیه بشار اسد' را اعلام کرد. جبهه النصره ۵ ماه پس از تاسیس در ۲۰ ژوئن گذشته با انتشار بیانیه ای خود را این چنین توصیف کرد: «جبهه ای مقدس که بهترین مجاهدین را از گوشه و کنار زمین در یک گروه واحد در شرق مدیترانه گرد هم آورده است تا بشار اسد منفور و سربازانش را از بین ببرد و 'حکومت ا...' را در شرق مدیترانه ایجاد کند. اما نه فقط یک تغییر ظاهری در افراد و اسامی مانند آن چه در یمن، مصر، تونس و لیبی رخ داد بلکه هدف جبهه از جهاد، این است که سیستم حکومتی را تغییر بدهد و عدالت، آزادی و برابری را در کشور برقرار کند، همان گونه ای که خداوند دستور داد، نه آن گونه که غرب ترویج می کند.»
نمونه جعلی محور مقاومت
البته این واقعیت وجود دارد که فلسطینی های میهمان خاک سوریه درباره دولت سوریه اختلاف نظر دارند. اردوگاه آوارگان فلسطینی 'یرموک' پیش از این نیز خبرساز شده بود. چند ماه پیش در درگیری های گروه مسلح و ارتش سوریه، مخالفان دولت سوریه مدعی شدند که ارتش سوریه این اردوگاه را هدف بمباران هوایی خود قرار داده است. آن زمان دمشق پاسخ داد قصد داشته گروه های مسلح را از این اردوگاه خارج کند و پس از آن نیز تامین امنیت اردوگاه را به فلسطینی ها واگذار کرد. با این حال بلوک مخالفان داخلی و خارجی دولت سوریه و شبکه های رسانه ای آن ها مانند الجزیره و العربیه در انعکاس این خبر تلاش کردند بگویند سوریه در حمایت از مردم فلسطین صادق نیست و در وقت مقتضی حاضر است آن ها را هم قربانی قدرت طلبی خود کند. اما عقب نشینی ارتش سوریه و همچنین اعدام فلسطینی ها در واقعه دوم یرموک نشان می دهد این مخالفان دولت سوریه هستند که می خواهند از موضوع فلسطین در بحران سوریه سوء استفاده کنند. گروه هایی که ادعای 'جهاد برای اسلام' را دارند، اما از اعدام مظلوم ترین افراد امت اسلام به جرم حمایت از دولت سوریه ابایی ندارند. جالب این که کشورهای حامی این گروه های مسلح از جمله قطر و ترکیه همزمان ادعای حمایت از مردم فلسطین را هم دارند. ادعایی که در واقع تلاش برای ایجاد نسخه های جعلی اسلام گرایی سیاسی و 'مقاومت' است. اظهارات امیر قطر و نخست وزیر ترکیه در اجلاس ائتلاف تمدن ها در وین نمونه های بارز تلاش برای 'جعل محور مقاومت' است. افرادی که هنگام سخنوری و شعار دادن ادعای حمایت از مردم فلسطین دارند، اما در افزایش حجم مبادلات اقتصادی با رژیم صهیونیستی با هم رقابت می کنند.
از 'یرموک' در سوریه تا 'یرموک' در عراق
البته روز گذشته فقط اردوگاه 'یرموک' در دمشق خبرساز نشد. دیروز همزمان خبرگزاری فرانسه در گزارشی درباره انفجارهایی در بغداد خبر داد که ۱۰ نفر که ٣ زن و کودک در میان آن ها بودند، در اثر این انفجارهای تروریستی به بیمارستان 'الیرموک' بغداد منتقل شدند. عملیات تروریستی انتحاری در بین الحرمین را هم باید به خبرهای ناگوار دیروز بیفزاییم. خبرهایی که در همه آن ها می توان دیپلماسی خونین برخی کشورهای جهان و منطقه در بازی گرفتن از گروه های مسلحی را که سلاح هایی پر دارند اما اندیشه هایی تهی، مشاهده کرد و نشان می دهد گروه های تکفیری مشابهی امنیت مردم عراق و سوریه را تهدید می کنند. عراقی که با روی کار آمدن دولت جدید انتظار برخی برای پیوستن به 'محور سازش با اسرائیل' را برآورده نکرده است.

رسالت:تراکم شعارهای انتخاباتی بدون تراکم گفتمان سیاسی‏
«تراکم شعارهای انتخاباتی بدون تراکم گفتمان سیاسی‏»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛
در انتظار مناظره‌ها... انتخابات، باید انرژی تازه‌ای بر پیکر سیاست وارد کند. انتخابات، می‌تواند فوران ایده‌های خلاق برای اداره کشور باشد. این ایده‌ها، از اعماق جامعه رو می‌آید، و به دستور کارهای آینده الهام می‌بخشد. از این گذشته، انتخابات، نوع تازه و مشهودی از حمایت مردمی از تدابیر و سیاست‌ها و سیاستمداران فراهم می‌آورد، که کشور از آن انرژی می‌گیرد، و می‌تواند، لااقل به قدر چهار سال، وطن را به پیش برد. البته، تحقق همه این میوه‌ها، منوط است به فعالیت مسئولانه نخبگان سیاسی.
نخبگان سیاسی، باید حرف مردم را بشنوند، مسائل آنان را درک کنند، برای آن مسائل راه‌حل‌های به قدر کافی جزئی بسازند، آن راه‌حل‌ها را در سطوح مختلف با مردم در میان بگذارند، و در نهایت، پس از جلب حمایت مردم در انتخابات، و به اتکاء پشتیبانی مردم از آن سیاست‌ها و تدابیر، پیروزی انتخاباتی را سرمایه‌ای برای قدرت اجرای چهار ساله سیاست‌ها بسازند.
ولی...
ولی آن چه در حال وقوع است، انتظار و انفعال نخبگان سیاسی است.
نخبگان سیاسی، کارویژه خود را در جریان انتخابات، تنها تعیین و انتخاب کسانی می‌دانند که توان و جذابیت بیشتری برای رأی آوردن داشته باشند. آن‌ها به وجیه‌المله بودن، زبان‌آوری، با نفوذ بودن، راضی کننده بودن برای همه طرف‌ها، توان جلب توافق سرمایه‌گذاران، و گاه حتی به خوش‌چهرگی منتخب معطوف می‌دارند. ته همه حرف‌ها هم برمی‌گردد به این که آیا نامزد مورد نظر می‌تواند در مناظره‌ها به قدر کافی حاضرجواب باشد یا نه. آیا چهره او در تبلیغات و مناظره‌ها، برای رأی دهندگان به قدر کافی انفعال‌برانگیز و دوست‌داشتنی هست یا نه. بله؛ نخبگان سیاسی، همه بحث‌ها و مناقشات بر سر سیاست‌ها را بر عهده مناظره‌ها می‌اندازند.
‏‏عیب‌جویی و زاویه ‌جویی در خلأ اتخاذ مواضع سیاسی برای حل ریز ریز مسائل جامعه، نخبگان سیاسی، کاری در تفصیل مواضع مقام معظم رهبری مد ظله العالی صورت نمی‌دهند. موضع‌گیری‌های سیاسی، اگر هم صورت بگیرد، تقلیل می‌یابد به تکرار سیاست‌های کلی مد نظر مقام معظم رهبری، و حمله به کسانی که با آن 'سیاست‌های کلی'، 'زاویه' دارند؛ و همین هم جرأت را از خیلی گرفته است که حرفی بزنند و سخنی بگویند که از اعماق آن 'زاویه' در بیاید و در اینجا و آن‌جا شعار 'مرگ بر نخبه بی‌بصیرت' را به گوش آنان بنوازد. این، آن وضعی است که اخیراً صدای اعتراض مقام معظم رهبری مد ظله العالی را هم در آورد.
بخشی از این انفعال، قابل درک است. نخبگان سیاسی، درگیر شرایطی هستند که به نحو بی‌سابقه‌ای پیچیده و غامض است. آن‌ها با بحران اقتصاد جهانی مواجهند که وقتی به ایران می‌رسد، با تحریم‌ها تشدید می‌شود. آن‌ها با تلاش بی‌پرده غرب برای مداخله در سیاست کشور تا مرز فروپاشی و تسخیر آن مواجهند. آن‌ها به چشم می‌بینند که کشور درگیر نبرد است. خب؛ در چنین شرایطی، وحدت رویه عمومی در کشور، حول محور رهبری، به اولویت قابل درک سیاستمداران تبدیل می‌شود.
ولی، استمرار فرسایشی این وضع انفعال، موجب می‌شود که کشور، از ایده‌های تفصیلی و جزئی برای حل مسائل خالی شود. تمام نیروها، معطوف و مصروف حمایت از سیاست‌های کلی برای رویارویی با تهاجم فرساینده بیرونی شود. ولی اگر به رسمیت بشناسیم که چه در مقطع کوشش ملت برای استقلال در سال‌های منتهی به ۱٣٣۲، و چه در دوره درخشان پس از انقلاب، همواره ما با چنین دسیسه‌چینی‌هایی روبرو بوده‌ایم، و اگر در شرایط توطئه و حتی شدت توطئه، نخبگان سیاسی، فعالیت برای دستیابی به راه‌حل‌های خلاقانه را تعطیل کنند و نقش سربازان دستپاچه جنگ را بازی کنند، کشور به رکود کشیده خواهد شد. با این وضع، اگر در کوتاه مدت، در مقابل تهاجم حاد بیگانه سر فرود نیاوریم، در بلندمدت، به دلیل رکود سیاست‌ها، مزیت‌های خود برای مقاومت را از دست خواهیم داد.
از این قرار، طی این مدت، خصوصاً پس از شدت یافتن تهاجم در سال هشتاد و هشت، بارها آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای، این سیاست کلی را مطرح فرموده‌اند که هر کس در هر جا و پایگاهی که هست، کار خود را درست انجام دهد و روی این سخن با نخبگان سیاسی هم هست.
همان طور که یک نظامی، یا یک معلم، یا یک دانش‌آموز، باید کار خود را درست انجام دهد تا کشور بی‌تأثیر از این آزارها روند تکامل خود را طی کند، نخبگان سیاسی نیز باید از انفعال و حواس‌پرتی دست بردارند و شجاعانه راه‌ها و شیوه‌های جدید را برای حل همه مسائل کشور بجویند. با این استدلال، آنچه در حال حاضر در جریان است، وضع مطلوبی نیست. انفعال نیروهای سیاسی، در سه ماه مانده به انتخابات، نشان از طرح ایده‌های جدید برای اداره کشور ندارد. مضحک آنکه یکی از این فعالان سیاسی، از 'تراکم گفتمانی' سخن گفته است، در حالی که تراکم گفتمان سیاسی واقعی در کار نیست. باید تصحیح و تصریح کنم که آنچه هست، 'تراکم شعارهای انتخاباتی' است، نه 'تراکم گفتمان سیاسی'. یک فضای فکری، با پیش‌فرض‌های خلاقانه و مقبول که با اعماق نیازهای مردم ارتباط برقرار کند در کار نیست.
تلاش منظمی برای کشف مسائل کشور و توضیح و تبیین آنها و نهایتاً ارائه راه‌حل‌ها و اقامه گفتمان‌های سیاسی برای انتخابات آتی لازم است. دیر است، ولی لازم است.‏

تهران امروز:قیمت‌ها باید در عمل کاهش پیدا کند
«قیمت‌ها باید در عمل کاهش پیدا کند»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدشریف حسینی
است که در آن می‌خوانید؛طی روزهای اخیر فعل و انفعالاتی در درون دولت برای مهار قیمت‌ها صورت گرفته که آخرین آن نشست شنبه شب ستاد تنظیم بازار به ریاست رئیس‌جمهور بود که ظاهرا ۱۵ مصوبه برای تنظیم بازار را هم در پی داشته است. مقدمتا باید گفت هر اقدامی که به آرام‌سازی بازارها منجر شود مورد استقبال است و نمایندگان مجلس هم انتظاری غیر ازاین از دولت ندارند. اما از این مرحله که بگذریم پای حساب و کتاب و نتیجه عملی طرح‌ها و دستورات برای مهار قیمت‌ها به میان می‌آید.
به عبارت دیگر نشست و برخاست مقامات دولتی و صدور دستور برای کنترل بازار خوب است منتهی به شرط اینکه در عمل هم این اتفاق رخ بدهد و قیمت‌ها واقعا پایین بیاید. تاکنون دولت در مرحله عمل موفقیت چندانی نداشته است و متاسفانه سال‌جاری در شرایطی به انتها رسیده است که یکی از بالاترین تورم‌های سالانه طی چند دهه گذشته به ثبت رسیده است.
ثبت چنین رکوردی از تورم نشانه ناموفق بودن برنامه دولت برای غلبه بر گرانی و افزایش قیمت‌هاست. در این میان باید نگاهی ویژه هم به وضعیت خودروسازان داشت. چرا که افزایش قیمت‌ها در این بخش به حدی بود که خودبه‌خود نگاه‌ها را به سوی خود جلب کرد و به عنوان مثال یک پراید تا مرز ۲۰ میلیون تومان افزایش قیمت پیدا کرد. این در حالی است که دو و نیم برابر شدن قیمت خودرو پراید ظرف چند ماه اصلا منطقی نیست و نشانه‌ای از معیوب بودن سیاست‌های دولت است که ظاهرا خود دولت هم این عیب را پذیرفته و به همین دلیل در نشست شنبه شب ستاد تنظیم بازار بخش مهمی از جلسه به موضوع خودروسازان اختصاص یافت و نهایتا قرار شد قیمت خودرو مورد بازنگری قرار بگیرد.
در اینجا باید این نکته را یادآور شد که مجلس چند ماه پیش و به منظور رفع مشکل نقدینگی خودروسازان طرحی را تصویب کرد که طبق آن مبلغ دو هزارمیلیارد تومان در اختیار آنان قرار گیرد لیکن به دلیل سنگ‌اندازی و بوروکراسی و کاغذ بازی‌های بی‌دلیل مسئولان دولتی این امر محقق نشد و پس از اینکه بازار خودرو دچار افزایش شدید قیمت شد حال دولت تصمیم گرفته مصوبه مجلس را به نوعی احیا کرده و به بخش خودرو‌سازی نقدینگی تزریق کند تا از مشکل مالی رهایی یابند. اگر این اتفاق همان زمان یعنی ماه‌های گذشته انجام شده بود شاهد افسارگسیختگی قیمت‌ها در بازارخودرو نبودیم.
به عبارتی ضرورت تزریق این حجم ازتسهیلات به خودروسازان امروز نمایان شده است. بنابراین باید نتیجه‌گیری کرد دولت و مسئولان دولتی با عدم برنامه‌ریزی و مدیریت غیر صحیح و نا مناسب بخصوص در سال‌جاری باعث به وجود آمدن چنین آشفتگی و تلاطمی در اقتصاد کشور شدند. حال باید منتظر ماند و دید که آیا دولت از اشتباهات گذشته خود درس گرفته و بازارها را به سوی آرامش هدایت می‌کند یا اینکه مصوبات دولت در حد شعار باقی مانده و موجی دیگر از تلاطم قیمتی شکل می‌گیرد.

آفرینش:روز نیکوکاری پیوند عاطفه‌ها
«روز نیکوکاری پیوند عاطفه‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛با نزدیک شدن به پایان زمستان و سرآغاز بهار، جنب و جوش خاصی دربین مردم به پاشده، همه درگیرخرید عید و آماده شدن برای سال جدید هستند. براساس این سنت پسندیده مردم ایران درآستانه سال نو باذوق و شوق درپی نوونوار کردن وضعیت خود هستند.
خانه تکانی،خرید لوازم جدید منزل، خرید لباس، آجیل و ... بهانه ای برای دلخوشی جامعه پس از یک سال تلاش و تحمل فزاینده درمیان مشکلات فراوان می باشد. جای شکر دارد که جامعه به این بهانه دلخوشی نسبی و طراوتی مجدد پیدا می کند.
قصد نداریم با بیان مشکلات اقتصادی،فقر و تنگدستی شیرینی این ایام را به کام مخاطبان تلخ کنیم.
همواره با فرارسیدن روز وهفته 'نیکوکاری' از سوی رسانه ها برای تبلیغ این مناسبت، تصاویر و کلیپ هایی از خانواده های بی سرپناه و بی بضاعت نشان داده می شود که بعضاً مخاطبان به خاطر طاقت نیاوردن دیدن این تصاویر اجباراً موضوع بحث را عوض می کنند!.
اما امسال بیاییم طور دیگری به قضیه نگاه کنیم؛ سالی که گذشت به لحاظ اقتصادی، فشارهای زیادی برتمام اقشار جامعه وارد شد خصوصاً قشرمتوسط به پایین که اکثریت جمعیتی کشور را دربر می‌گیرند به لحاظ مالی تحت فشارهای سنگینی قرار گرفتند.
گرانی موادخوراکی، گرانی هزینه های درمان، گرانی خدمات شهروندی و بسیاری از موارد دیگر، معیشت اکثریت مردم را با مشکل مواجه ساخت. به هرحال با تحمل سختی ها و درکنار یکدیگر توانستیم تا آستانه پایان سال پیش بیاییم. حالا هم که به قولی شب عید فرارسیده می توانیم بازهم درکنارهم از شور وشعف عیدانه لذت ببریم، به شرط آنکه خود را درکنار دیگران احساس کنیم.
امسال می توانیم جدای از بحث اجر وپاداش معنوی، بانگاهی انسان دوستانه و درراستای حفظ همگرایی میان هموطنانمان بخشی از شادی های مادی و معنوی خود را بادیگران شریک شویم.
هرچند که مردم فهیم ما هرساله به مناسبت جشن نیکوکاری کمک های نقدی فراوانی به نهادهای حمایتی و نیازمندان می کنند، اما متاسفانه ما با عدم فعالیت های مناسب، جشن نیکوکاری را در افکارعمومی به کمک نقدی و یا خرید لباس برای نیازمندان درشب عید محدود کرده ایم. درحالی که بسیاری از هموطنان ما نیازمند محبت و توجهات انسانی هستند.
بسیارند بیمارانی که دربیمارستان ها بستری هستند و علاوه بر نیازهای مالی، بیشتراحتیاج به همدلی و محبت ما دارند.
در خانه های سالمندان و بهزیستی چشم های منتظر درپی حضور امثال ما هستند تا با دستان گرم محبت آمیزمان دست سردشان را بفشاریم و این را برایشان تداعی کنیم که فراموش نشده اند...
سرطانی ها، جانبازان عزیز جنگ، حتی پدرومادرهای بیماران ناعلاج با حضور و عیادت دیگران غم تنهایی و حسرت اینکه نمی توانند دراین ایام همچون ما و شما در تکاپوی سال جدید باشند، اندکی ازدلشان زدوده می شود.
همه ما قبول داریم که بارفشارهای مالی بردوش بسیاری از مردم شهر سنگینی کرده و کمرهای بسیاری را خمیده نموده است، اما چون همه ما طعم تلخ این فشارها را چشیده‌ایم می توانیم به تناسب توانایی خود کمکی به دیگرهم وطنانمان بکنیم و دستی بربارافتاده شان داشته باشیم تا همه درکنارهم از شیرینی ایام پایان سال لذت ببریم.
امروز در مزرعه عشق، بذر نیکوکاری می پاشند، تا فردا در بهار دل ها، گل های معنویت شکفته شود. سرسبزی فردا مدیونِ همت مردان و زنانی است که شادی های خود را بر کویر نیازهای هم وطنانِ خود می پاشند.
فرخنده باد این شور و خجسته باد روز با طراوت نیکوکاری.

مردم سالاری:امیدواری به بهبودی شرایط
«امیدواری به بهبودی شرایط»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی بیگدلی است که در آن می‌خوانید؛از گذشته‌های دور تا به امروز ما در مذاکرات هسته ای خود با غرب از نوعی دیپلماسی پنهانی بهره می بردیم و در واقع بین ما و اعضای ۱+۵ و دفتر خانم اشتون چنین روشی برقرار بوده است و احتمال دارد به همین دلیل هم در نشست آلماتی سیگنال‌هایی بروز پیدا کرد که حکایت از نزدیکی نقطه نظرات دو طرف می‌کند ولی اینکه یک باره آقای وزیر خارجه بگوید به زودی ما شاهد لغو پله‌به‌پله تحریم‌ها خواهیم بود مقداری همه را بهت زده کرده است و از طرف دیگر آقای لاوروف، وزیرامورخارجه حدود یک سال‌ونیم پیش این پیشنهاد را کرده بود و آقای صالحی در سفر اخیرش به مسکو هم آنجا و هم در بازگشتش اشاره‌ای به این مساله کرد که امیدواریم در آینده شاهد لغو پله‌به پله تحریم‌ها باشیم.
اما سوال همه برسر این است که آیا آنها(۱+۵) هم همین انتظاری که از ما دارند ما این انتظارشان را برآورده می کنیم چون قرار بود برابر آن سه تقاضایی که آژانس بین‌المللی اتمی و ۱+۵ از ما دارد یعنی کاهش غنی‌سازی از ۲۰ درصد به ۵ درصد و خارج کردن سوخت از ایران و همچنین بسته شدن سایت فوردو پاسخی واضح به آنها بدهیم و آیا ما هم برابر این پیشنهادها امتیازی به دست می آوریم یا نه؟اگر ما بعید به نظر می‌رسد که ما هم امتیازی نداده باشیم که تحریم‌ها لغو می شود چون لغو تحریم‌ها کارآسانی نیست که به یکباره آقای صالحی یا خانم اشتون اعلام کنند تحریم‌ها از فلان ساعت لغو خواهد شد.
آن تحریم‌هایی که مربوط به شورای امنیت است یعنی آن چهار قطعنامه‌ای که صادر شده باید باز دوباره این مساله در شورای امنیت مطرح شود البته آن تحریم‌های انحصاری که آمریکا و متحدین آن اعمال کردند قابل حذف آن هم به سرعت وجود دارد، اما تحریم‌های مربوط به شورای امنیت باید یک فرایند حقوقی را پشت سر بگذارد ولی به هرحال از طرفی هم یک مقام برجسته‌ای که مسوولیت دیپلماسی ما را دارد چنین اظهار نظری کرده است ناچاریم این اظهار نظر را بپذیریم.
ولی درباره چند‌وچون آن ایشان صحبتی نکردند و از طرفی هم امروز شاهد کاهش نرخ ارز و کاهش قیمت طلا بودیم بنابراین، این اظهار نظر نمی‌تواند بی‌پایه باشدکه البته تمامی رویدادها براساس دیپلماسی پنهانی پیش رفته است، اما سوال این است که آیا آنها هم پذیرفته‌اند یعنی ایران هم پذیرفته که این انتظارات آژانس را پاسخ دهد؟ بیان این اظهار‌نظر نشان دهنده آن است که فضای بین ما و غرب در حال خروج از خصومت است و دو طرف به سمت یک نوع اعتمادسازی حرکت می کنند و این دیپلماسی بسیار با ارزشی است که این دیپلماسی را باید ستایش کرد چون فشارهای اقتصادی بر مردم تا حد زیادی پیش رفته و امیدواریم که این اقدام بتواند تا حدودی بارسنگین زندگی مردم را سبک‌تر کند. اما بعد از آلماتی یک توافقی در قیمت طلا و ارز داشتیم البته قیمت نفت آمریکا هم به ۹۰ دلار رسیده ولی در همان لحظه که ما مذاکرات را با آلماتی به پایان رساندیم این قیمت‌ها در داخل ایران با یک مکثی مواجه شد ولی صحبت آقای صالحی روی قیمت‌ها اثرگذاشته است.
به هرحال آقای صالحی به عنوان وزیر امور خارجه یک مقام دست اولی در تصمیمات سیاست خارجی ما محسوب می‌شود و البته این مساله همچنان برای ما مبهم است که وقتی آقای صالحی این چنین اظهار نظری را مبنی براینکه به زودی شاهد لغو تدریجی تحریم ها هستیم آیا ما هم به آن سه تا تقاضای خانم اشتون و ۱+۵ پاسخ مثبت داده‌ایم و ما پذیرفته‌ایم یعنی گیر این مساله برای همین مساله است.

وطن امروز:به عشق یاران دمشق؛سوریه ایستاد ایران اوج گرفت
«به عشق یاران دمشق؛سوریه ایستاد ایران اوج گرفت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که ر آن می‌خوانید؛در این یکی دو سال، افتخار همنشینی با دوستانی تازه از پیشروترین قلمروی فرهنگی جهان عرب را داشته‌ام. از آنجا که «تیتر» این نوشته امکان هر نوع چیستان‌گویی را از نویسنده می‌گیرد، پس دلیلی ندارد از شمای مخاطب بپرسم که «حدس می‌زنید این دوستان از کدام کشور عربی باشند؟»
پاسخ چیستان طرح نشده بالا اما برداشتی است که من و دیگر بچه‌های ایرانی همراهم، از همکاری و همنشینی با بچه‌های سوری که وصفشان رفت داشته‌ایم. آنها که چند صباحی است برای تحصیلات عالیه میهمان ما هستند و مایی که چه بسا قرن‌هاست با عشق، میهمان دمشقیم و زائر زینبیه.
اگر به بچه‌های عراقی و لبنانی و یمنی و البته دیگر دوستان خلیجی و حجازی و حتی مصری، بر نمی‌خورد، باید بگویم که اتفاق‌نظر جمعی ما، روی سختکوشی، غنای فرهنگی و سطح فکر بالای دوستان سوری نامبرده است و با توجه به جمیع تفاوت‌های قومی و زبانی و مذهبی میان ملل عرب و عجم، مردم سوریه را نزدیک‌ترین ملت به ملت ایران شناخته‌ایم.
مساله فقط این نیست که دولت‌های ۲ کشور روابط نزدیکی دارند، هر ۲ ملت به یک اندازه از اسرائیل متنفرند یا حتی اینکه بیشترین جمعیت شیعیان (البته پس از عراق) در سوریه زندگی می‌کنند یا آنها هم مثل ما پراید سوار می‌شوند؛ شباهت ایرانی و سوری، از قیاس ملت ما با تک‌تک ملل همسایه یا هم‌منطقه‌مان و حتی چه بسا ملل پارسی‌زبان، استنباط می‌شود.
تهران و دمشق طی ربع قرن اخیر، ۲ سرپل ترقی‌خواهی و عدالت اجتماعی در خاورمیانه استعمارزده بوده‌اند و این به انتخاب هر ۲ ملت نیز بازمی‌گردد.
همین می‌شود که فجایع ۲ سال اخیر سوریه، قلب کسی را که به شباهت‌های ایرانی و سوری واقف باشد، بیشتر به درد می‌آورد. مثل وقتی که دوستم «شاهر» ـ که اتفاقا از خانواده‌ای مخالف بشار اسد برخاسته ـ از جنایت‌های وهابی‌های گرگ‌صفت در حلب و حومه دمشق و لازقیه تحت محاصره سخن می‌گوید، سلفی‌هایی که نه شیعه سرشان می‌شود، نه سنی و نه بدیهی‌ترین اصول انسانی. یا وقتی که از دسته‌های بزرگ زنان و کودکان می‌گوید که صرف‌نظر از شیعه یا سنی یا کرد بودنشان و صرفاً به خاطر اینکه اصالتاً سوری هستند توسط القاعده‌ای‌ها و طالبانی‌ها و دیگر مزدوران آدمکش عربستان و قطر و ترکیه به گروگان گرفته می‌شوند اما نه آن‌طور که بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید برای آزادی و صلح و حتی زیر فشار گذاشتن بشار، بلکه برای پول بیشتر و البته تفریح بیشتر. بله سر بریدن و تجاوز به زنان و کودکان و پریشان کردن مغز مردمان و سوزاندن آنها، بهترین تفریحی است که دست‌پروده‌های مکتب ضدانسانی وهابیت در زندگی جست‌وجو می‌کنند. هرکسی که بداند سوری‌ها چقدر شبیه ما هستند و هرکسی که بداند امروز حقیقتاً در سوریه چه می‌گذرد، بلافاصله متوجه آن روی دیگر سکه ترور و نسل‌کشی در شام می‌شود. آیا سوریه بوته ‌آزمایشی برای اهداف غایی آمریکا و اسرائیل درباره ایران نیست؟
اگر فکر می‌کنید نویسنده این مطلب به بیراهه رفته، فقط لحظه‌ای خبر زیر را به نقل از سایت تحلیلی اسرائیلی «تیک دبکا» بخوانید:
«مخالفان رژیم سوریه در جنگ شکست خورده‌اند و بحران سوریه موجب افزایش قدرت ایران در خاورمیانه شده است!»
حال کافی است تحلیل کارشناس اسرائیلی را برعکس کنید تا پی به هدف غایی صهیونیست‌ها و شرکای غربی و عربی و عثمانی‌شان برای انداختن گرگ‌ها به جان ملت مترقی سوریه و باز هم تاکید می‌کنم مترقی‌ترین ملت عرب، ببرید.
تحلیل مزبور در واقع نقض غرض یک تحلیل اولیه به این شکل محسوب می‌شود:
«اگر مخالفان رژیم سوریه در جنگ پیروز می‌شدند، بحران سوریه باعث کاهش قدرت ایران در خاورمیانه می‌شد!»
پس آنها حقیقتا پی به شباهتی که سعی در اثبات آن داشتیم برده‌اند و ارتباطی منطقی میان ثبات در سوریه و قدرت ایران یا برعکس ناآرامی در شام و افول پارت برقرار کرده‌اند. بخوانید ادامه تحلیل این سایت صهیونیستی را: «ایران، سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان به همراه روسیه، معرکه جنگ در سوریه را بردند. یکی از دستاوردهای مهم محور ایران، حفظ ارتباط استراتژیک میان تهران – دمشق است، به طوری که ایران توانست با حمایت از سوریه برابر دیگر کشورهای عربی، دامنه تاثیر شیعه را در منطقه خلیج‌فارس گسترش دهد و دستاوردی تاریخی و مهم را برای خود رقم بزند».
برای آنکه به درک بهتری از ارتباطی که نویسنده اسرائیلی میان ایران و سوریه برقرار کرده برسیم، کافی است جمله معروف سفیر روسیه در دمشق را یادآوری کنیم که می‌گفت: «سوریه دروازه تمدن خاورمیانه است و اگر غرب از این دروازه بگذرد، از سایر دروازه‌ها نیز خواهد گذشت». مفهوم این جمله وقتی بهتر فهمیده می‌شود که دریابیم غرب با در اختیار داشتن افسار شیخ‌نشین‌ها و شاه‌نشین‌های خاورمیانه به اضافه اسرائیل و ترکیه و به رغم اشغال عراق و افغانستان، باز هم نتوانست سلطه خود بر خاورمیانه را نهادینه کند و همین شد که به عقب بازگشت و سرزمین شام، دروازه خاورمیانه را هدف گرفت که البته این تیرش هم به سنگ خورد.

حمایت:تکرار گزارش‌های مغرضانه
«تکرار گزارش‌های مغرضانه»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم محمد حسن آصفری است که در آن می‌خوانید؛چهارمین گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، درباره وضع حقوق بشر در ایران که به تازگی‌ منتشر شده است، حاوی همان اتهام‌هایی بود که در گزارش‌های قبلی نیز بیان شده بود، با این تفاوت که این بار اوضاع حقوق بشر در ایران غیرعادی‌تر و وخیم‌تر جلوه داده شده است.
اگرچه اصول گزارش‌نویسی حکم می‌کند که بند بند گزارش با استناد به دلیل و شواهد معتبر نوشته شود؛ این اصول از سوی گزارشگر ویژه سازمان ملل در گزارش اخیر و سایر گزارش‌هایی که وی تا به حال درباره جمهوری اسلامی منتشر کرده رعایت نشده است. آقای احمد شهید به جای اینکه در گزارش‌هایش به مدارک معتبر استناد کند، با مخالفان نظام و اپوزیسیون گفت‌وگو و مصاحبه می‌کند و بر اساس ادعاهای آنان گزارش خود را به نگارش در می‌آورد، در حالی که بدون مصاحبه با آنان هم می‌تواند خود همین اتهامات را وارد کند.
ادعاهای احمد شهید درباره وضع حقوق بشر در ایران در حالی مطرح می‌شود که ایران تنها کشوری است که همه اقلیت‌های دینی در مجلس شورای اسلامی آن نماینده دارند و می‌‌توانند آزادانه و مانند سایر نمایندگان فعالیت کنند؛ زنان در جمهوری اسلامی مانند مردان در همه عرصه‌ها و میدان‌ها حضور دارند در حالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی بسیار محدود بود؛ خدماتی که در زندان‌ها به زندانیان ارایه می‌شود در سطح استانداردهای بین‌المللی است و رفتار خلاف قانونی با زندانیان صورت نمی‌گیرد.
سازمان ملل اگر واقعاً به دنبال احقاق حقوق بشر است گزارشی از وضع زندان‌های ابوغریب و گوانتانامو تهیه کند یا درباره اوضاع آوارگان فلسطینی و اوضاع مردم در بحرین گزارش بدهد تا مشخص شود حقوق بشر در کجا و از سوی چه کسانی رعایت نمی‌شود. آقای احمد شهید اگر به دنبال رعایت حقوق بشر در دنیاست باید گزارشی از وضع مسلمانان در میانمار تهیه کند و اول وضع حقوق بشر در آنجا را سروسامان دهد؛ اما متأسفانه امروز سازمان ملل ماهیت اصلی خود را از دست داده و به ابزاری در دست استعمارگران برای رسیدن به اهداف خود تبدیل شده است.
معیوب بودن ساختار سازمان ملل منجر شده است که مستکبران از ابزارهایی که در اختیار این سازمان برای احقاق عدالت در دنیا ست سوءاستفاده کنند و از این طریق به کشورهای مستقل تسلط پیدا کنند؛ از این رو گزارش‌هایی که گزارشگر این سازمان درباره وضع حقوق بشر در ایران منتشر می‌کند تنها جنبه سیاسی دارد و به هیچ وجه قابل استناد نیست.

ابتکار:مرز دانستن و درب‌های بسته؟!
«مرز دانستن و درب‌های بسته؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛در جهانی که انفورماتیک دسترسی به اطلاعات را سهولت بخشیده و عرصه اطلاع رسانی دموکراتیک گشته است،امکان کتمان واقعیت سخت می‌باشد. مطلع شدن و مطلع کردن به مهم ترین بخش حقوق اساسی تبدیل شده است. به همین دلیل عصر کنونی به عصرشفافیت و شیشه ای شدن کاخ سیاست لقب گرفته است.
به رغم این تحول شگرف که موجب تحول در معنای قدرت گردیده،همچنان سیاستمداران و صاحبان قدرت تلاش دارند بنام مصلحت درب‌ها را بردانستن مردم ببندند از این روی بسیار می‌شنویم که مذاکرات درپشت درب‌های بسته ! جلسه غیر علنی مجلس ! مذاکرات محرمانه! و.... جالب تر اینکه تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در قالب طرح اصلاح آیین نامه داخلی مجلس طرحی ارایه دادند که بر اساس آن حضور تصویر برداران و عکاسان در جلسات علنی به شدت محدود شود.
طرح گر چه با مخالفت دیگر نمایندگان به سرانجام نرسید ولی پژواک نگرش بخشی از گروههای حاکم می‌باشد. در تصور اینان دانستن مرز دارد و مردم اجازه دانستن بیش از مرزهای مورد نظرشان را ندارند. مهم ترین حد و مرز ترسیمی درنگاهشان منافعی است که بر آن عنوان منافع ملی نیز داده اند.
در موارد بسیار مصالح گروهی است که به آن عنوان مصالح عمومی گذاشته اند. درمواردی نیز این مرز تحت عنوان حریم خصوصی نام گذاری می‌شود،این در حالی است که مجلس،دولت، قوای حاکمیتی،حریم خصوصی نیستند.”مجلس خانه ملت است' تنزل دادن آن به خانه نمایندگان، ظلم به این جایگاه می‌باشد.
اگر مجلس از دریچه خانه ملت دیده شود، آنگاه نه فقط فعالیت خبرنگاران و عکاسان نباید محدود شود که پچ و پچ‌های در گوشی و توصیه نامه‌ها ومحتوای تلفن و مذاکرات عمومی و دو نفره و چند نفره نمایندگان می‌بایست عیناً به اطلاع موکلان برسد حق موکلان است که بدانند وکلایشان در زمان وکالت به چه اموری مشغول و سرگرم بوده اند و زمان وکالت را چگونه گذراندند چیزی بنام اسرار در حوزه فعالیت نمایندگی بی معناست.
مجلس اجازه ندارد به بهانه ای کوچک و ساختگی روند مذاکرات را غیر علنی نماید. تعدد جلسات غیر علنی عجیب و در نظر نگارنده مخالف حقوق موکلان می‌باشد. اینکه هر هفته یک روز مجلس در غیاب دوربین‌ها و به دور از چشم‌های نکته بین خبرنگاران سپری شود جای تأمل بسیار دارد دولتی که از دانستن مردم وحشت کند ناخود آگاه به استبداد گرایش پیدا می‌کند.
اگر هر دولتی خوفی از دانستن مردم نداشته باشد، ازافزایش سطح اطلاعات مردم حمایت کرده و بستر ساز ارتقاء سطح آگاهی‌های عمومی خواهد شد آزادی در کسب اطلاعات دقیق و صحیح در جامعه ای که مردم به منابع اطلاعاتی دست برده و همه انواع آن را با هر عقیده و نظری موشکافانه مورد بررسی قرار می‌دهند، موجب افزایش فرهنگ عمومی و گسترش توسعه سیاسی و اجتماعی می‌گردد.
اگر روند خود سانسوری مسئولان زیاد شود به مرور مسئولان برای مردم نامحرم می‌شوند. مردم در ایران هیچگاه نامحرم نمی‌شوند ولی عملکرد مسئولان و نحوه تعامل آنان با مردم امکان نامحرم سازی آنان را فراهم میآ ورد.
فرض بر اینکه نمایندگان مردم در حقیقت نمایندگان افکار عمومی هستند اگر قرار باشد خود ترمز آگاهی بخشی باشند و عامل سانسور واقعیت‌ها شوند، آنگاه به عهد خویش با موکلانشان پایبند نیستند اینان همچون خبرنگاران می‌بایست نقش وجدان بیدار جامعه را ایفا کنند اگرمردم ملاحظه کنند که بخشی از وکلای آنان که از اعتمادشان مجوز ورود به خانه شان(مجلس) را پیدا کرده اند و اکنون در نقطه مقابل حقوق آنان ایستاده اندحال بهتر است به این دسته نمایندگان لقب وکیل الدوله داده شود تا وکیل المله.

شرق: نقد حقوقی هشدار دیوان محاسبات
«نقد حقوقی هشدار دیوان محاسبات»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی نجفی‌توانا است که در آن می‌خوانید؛قوای سه‌گانه کشور موظفند وظایف خود را در چارچوب قوانین انجام دهند و طبیعتا شیوه‌های اجرایی و سیاست مربوط به آن با توجه به ظرفیت مدیریتی مسوولان اتخاذ می‌شود. در قبال اختیارات کلیه کارکنان نهادهای عمومی دولتی به‌ویژه مدیران، تکالیف و وظایفی مقرر و تعیین شده که حدود وثغور هر دو را ضوابط موضوعه کشور مشخص کرده است.
هدفمندی استفاده از این اختیارات، اجرای بهینه امور محوله هرگونه فعل یا ترک فعلی که بالمباشره یا بالتسبیب موجب عدم اجرای قوانین و گذر از اختیارات قانونی که برآیند آنها ورود اضرار به دولت، ملت و خزانه کشور شود، تخلف و در چارچوب قوانین داخلی موجب مسوولیت اداری، انتظامی، مدنی و کیفری خواهد بود. بر مبنای چنین اصولی است که قوای سه‌گانه موظفند برنامه‌های خود را در چارچوب قوانین مصوب اجرا کنند.
درخصوص چالش‌های اخیر در رابطه با استخدام نیروهای جدید برای واحدهای مختلف اجرایی باید گفت ظاهرا برداشت نهادها - قطع نظر از هزینه فکری و جهت‌گیری جناحی– دایر بر این مدار است که آیا دولت بر اساس قوانین موجود و بودجه مصوب و با اختیارات حاصله از قوانین، دست به استخدام نیروهای جدید یازیده است یا خیر؟ آنچه مسلم است دولتیان با اعتقاد به قانونگرایی در این زمینه معتقد به ارتکاب هیچ‌گونه تخلفی در این خصوص نیستند.
این در حالی است که نهاد نظارتی و شبه قضایی دیوان محاسبات با استناد به قانون برنامه پنجم توسعه و قانون خدمات مدیریت کشوری بر این باورند که عملکرد قوه مجریه در این زمینه در تعارض بیّن با قوانین تلقی می‌شود و اصولا وجهه و محمل قابل دفاعی در انطباق با قوانین ندارد. آنچه مسلم است قضاوت بی‌طرفانه در این زمینه، مستلزم بررسی کامل ادعاهای طرفین و مستندات آنها خواهد بود. طبیعتا یکی از وظایف اساسی دولت، تامین نیروها برای بخش‌های مختلف تشکیلات اجرایی کشور است.
از طرفی هر اقدام اداری به‌ویژه در مورد پرسنل، تشکیلات باعث برآیند مالی، اداری خواهد بود و چنین اقداماتی بایستی با لحاظ قوانین مصوب انجام شود. اما اینکه دیوان محاسبات با استناد به قوانین و مقررات علنا اقدام دولت را در این زمینه در تخالف با قوانین حاکم می‌داند، قطعا باید اعلام نظر در این خصوص را با رسیدگی‌های کافی و وافی انجام می‌داد زیرا این بیان با چنین ادبیاتی متضمن اعلام تخلف توسط دولت و موجب پیگرد قانونی علیه عاملین آن خواهد بود.
بدیهی است چنین اتهامی باید مستند به دلایل و مدارک کافی باشد. بنابراین حساسیت درخصوص چنین چالش‌هایی ایجاب می‌کند که قبل از بیان چنین مطالبی از طریق رسانه‌ها، موضوع با جلب‌نظر کارشناسان متخصص و مستقل بررسی و در صورت عدم کفایت مدافعات و وجود مستندات کافی، مانحن‌فیه بایستی به مرجع ذی‌صلاح، یعنی دادسرای دیوان محاسبات ارجاع و پس از رسیدگی‌های لازم با صدور کیفرخواست موضوع به مراجع قضایی ارجاع شود. آنچه مسلم است عدم رعایت قوانین، صرف بودجه از یک ردیف به ردیف دیگر، مصداق بارز تخلف اداری، در مواردی تضییع اموال دولتی و تصرف غیرقانونی، جرم و قابل مجازات است اما زمانی قابل اعلام است که رسیدگی‌های قانونی توسط مراجع ذی‌صلاح انجام و مدافعات طرف مقابل استماع و بعد از صدور تصمیم قطعی و لازم‌الاجرا، مراتب از طریق رسانه‌ها اعلام شود. زیرا بر فرض وقوع جرم در قبال انتساب اتهام، اصل برائت حاکمیت دارد و سنگینی این اصل به حدی است که تا اتمام رسیدگی و صدور تصمیم قطعی بر طرح هرگونه اتهامی غلبه دارد.

آرمان:همکاری میان ایران و گروه ۱+۵
«همکاری میان ایران و گروه ۱+۵»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدعلی صباح‌زنگنه است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته وزیر امور خارجه کشورمان در رابطه با کاهش تحریم‌ها مسائلی را مطرح کرد. با توجه به اینکه دو طرف مذاکره‌ کننده نتایج نشست خود را در آلماتی مثبت خواندند به‌نظر می‌رسد که ایران، کشورهای گروه ۱+۵ را بعد از چند سال مورد ارزیابی جدی قرار داده و تفکر و اهدافشان را سنجیده است. از آن طرف هم کشورهای غربی و همپیمانانشان، ایران را در دولت‌های مختلف آزموده‌اند و باعث شده تا دو طرف به دیدگاه‌هایی در مورد یکدیگر برسند. آنچه به نظر می‌رسد که گروه ۱+۵ در دولت‌های مختلف به آن رسیده این بوده که ایران و هیات مذاکره‌کننده آن در تمامی دولت‌ها متفق‌القول بوده‌اند.
به‌واقع باید اشاره داشت که تغییر هیات مذاکره‌کننده در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. به همین خاطر آنها به این نتیجه رسیده‌اند که نباید مذاکرات با ایران را قطع کرد. درحقیقت قطع کردن مذاکرات با ایران به‌معنای ایجاد منطقه غیرقابل محاسبه خواهد بود که یا باید تصمیم حاد و تندی را اتخاذ کنند که نتایج بدی را برای کل جهان به همراه دارد یا مذاکرات را ادامه دهند تا به نتایج روشنی برای هر دو طرف برسند و آنها روش دوم را انتخاب کرده‌اند.
نکته بعدی که به‌نظر می‌رسد این گروه در طول مذاکرات به آن رسیده این است که ایران توانسته در برابر تحریم‌ها مقاومت کند و راه‌های گوناگونی برای گریز از تحریم‌ها یافته و گاهی این تحریم‌ها به ایران کمک کرده تا به خودش اتکا داشته باشد و راه اقتصاد ملی را پیش بگیرد. لذا ۱+۵ بهتر دانستند که در همین مقطع مسیر خودشان را از افزایش فشارها و اعمال تحریم‌های دیگر متوقف کنند و تغییر دهند.
گروه ۱+۵ دریافته که با وجود اعمال تحریم‌های همه‌جانبه ایران همچنان در صحنه‌های بین‌المللی تاثیرگذار است. از سوی دیگر ایران نیز به‌طور طبیعی با محاسبات و بررسی‌های انجام‌داده روش تعامل با این کشورها را توانسته به دست آورد و همکاری بین‌المللی را در مورد مسائل محل بحث ۲طرف پیشه کند. بنابراین ما در هر دوطرف شاهد رسیدن به یک نقطه مشترک و زمینه همکاری به‌جای تقابل بوده‌ایم. این همکاری می‌تواند به نفع ایران و سایر اعضای ۱+۵ از لحاظ منطقه‌ای نیز تاثیرگذار باشد.
از سوی دیگر روسیه و چین از سیاست‌های منفعلانه خود دست برداشته‌اند و به‌نظر می‌آید که غرب این پیام را دریافت کرده است که با کنار زدن و نادیده گرفتن روسیه و چین نمی‌تواند به نتایج مطلوب برسد. از سوی دیگر موضوعات بسیار حاد منطقه‌ای مانند بحران در سوریه، در رسیدن به این دیدگاه بی‌تاثیر نبوده است.
از جهت دیگر برآمدن جریانات دیگر در منطقه به تغییر نسبی دیدگاه‌های کشورهای غربی نیز کمک کرده است همچنین افراط‌گرایی جریان‌های تندرو در سوریه که به ضرر ملت‌ها بوده و منافع آنها در منطقه را به صورت جدی تهدید می‌کند که این جمع‌بندی به نظر در رسیدن ایران و کشورهای ۱+۵ به رویکرد همگرایانه کمک
کرده است.

بهار:بیم‌ها و امیدهای آلماتی
«بیم‌ها و امیدهای آلماتی»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم حمید کریم‌نیا است که در آن می‌خوانید؛
مذاکرات اتمی ایران با ۱+۵ در نوع خود یک نقطه عطف یا به عبارتی نوعی پیشرفت محسوب می‌شود. گروه ۱+۵ برای نخستین بار در روند طولانی مذاکرات گذشته خود از شرط تعطیلی تاسیسات فردو دست برداشت و علاوه بر آن موافقت خود را با نگهداری بخشی از اورانیوم ۲۰درصد غنی‌شده اعلام کرد.
در کنار این اتفاق تازه، پیشنهاد تسهیل برای برخی تحریم‌ها به غیر از نفت و عملیات بانکی بخش دیگری از این پیشنهادات بود، البته باید اشاره شود که پیشنهاد ارائه شده بر اساس اعلام هیات ایرانی خود یک تحول در نگرش‌های پیشین هیات ۱+۵ تلقی می‌شود. با این وصف نمی‌توان این نظرات را کاملا یک تحول مثبت تلقی کرد.
به نوشته نیویورک‌تایمز این پیشنهادات تازه از جنبه‌ای به منظور برآورد توان و انتظارات طرف ایرانی تلقی شده و در عین حال ایجاد فرصتی است برای هرگونه تصمیم‌سازی غرب به منظور احتمال یک تهدید نظامی علیه تاسیسات یاد شده. البته این می‌تواند یک نظر کارشناسی باشد و قابل تامل لیکن تنها یک نظر کارشناسی است و معلوم نیست ایده پیشنهاددهندگان ۱+۵ نیز چنین باشد.
اما آنچه محتمل بوده مذاکرات تحت‌تاثیر چند عامل بیرونی قرار گرفته که می‌توان آن را این‌گونه مورد ارزیابی قرار داد:
۱- بررسی میزان تاثیر تحریم‌های اقتصادی طی سال گذشته که از شدت بیشتری برخوردار شد.
۲- میزان تاثیر شرایط داخلی ایران به لحاظ انتخابات آینده ریاست‌جمهوری.
٣- ایجاد شرایط به منظور بهبود همکاری دو طرف ایران و هریک از کشورهای ۱+۵، به‌خصوص آمریکا.
الف) درباره مسئله تحریم‌های اقتصادی حساب زیادی نمی‌توان باز کرد، زیرا به اذعان مقامات آمریکایی این تحریم‌ها آن‌گونه که باید ایران را تحت‌تاثیر چندان جدی و تاثیرگذار قرار نداده و به هر حال وضعیت جاری شرایط پایداری هست و این در موقعیتی است که حداکثر فشار تحریم‌ها بر ایران اعمال شده است، به نحوی که تحریم کشورهای یاد شده فراتر از چیزی است که شورای امنیت مقرر کرده است.
این شدیدترین سطح تحریم اقتصادی تلقی می‌شود و به نظر نمی‌رسد که عملیات بیشتری را بتوان علیه ایران اعمال کرد. در این موقعیت است که ایران در مذاکرات هسته‌ای همواره به این نکته اشاره کرده است که رفع تحریم‌ها با مکانیسم قابل‌قبول خود علامتی بر نیت طرف مقابل بر حل این پرونده است.
ب) در مورد انتخابات آینده ریاست‌جمهوری در ایران و فضایی که در طول این ایام وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که تاثیری در روند مذاکرات و پرونده آن ایجاد شود، زیرا اولا؛ مواضع اصولی این پرونده در نزد هریک از کاندیداها و رییس‌جمهور آینده تفاوت اصولی نخواهد داشت و ثانیا رهبری معظم انقلاب خود به طور کامل بر این پرونده اشراف داشته و مواضع و رهنمودهای خود را برای پیشبرد اهداف پروژه اتمی ارائه می‌دهند. لذا هرگونه تحولات داخلی در این راستا نمی‌تواند به عنوان یک فرصت برای آنان تلقی بشود.
ج) ایجاد فرصتی برای توسعه همکاری‌های ایران با غرب در قالب مذاکرات این پرونده همواره قابل بررسی بوده است، به این معنی که طرفین مذاکره همواره مسائلی را در روند مذاکرات مطرح می کنند که در چارچوب روابط و آینده همکاری‌های دوجانبه نیز می‌گنجد. برای مثال آمریکا به طور غیرمستقیم اشاره به این داشته که هرگونه تحرک مثبت در روند رو به جلو در روابط دوجانبه، تاثیر مستقیم در حل پرونده اتمی دارد و به این ترتیب آن را نوعی امتیازدهی تلقی می‌کند.
سایر کشورهای مذاکره‌کننده نیز نظراتی چنین در حد خود دارند. این‌گونه است که از این فرصت‌ها در جهت انجام مقاصد دیگر در توسعه روابط استفاده می‌شود. این‌ها با نوعی بازی دقیق و حساب شده باید طرح و اجرا بشود و آگاهی از ارائه هر پیشنهادی و مقاصدی که در پشت آن قرار گرفته شده مهم است.
شاید تحولاتی که در مواضع دولت آمریکا از جمله رییس‌جمهور و وزیرخارجه جدید آمریکا پدید آمده، در همین راستا بوده و علامتی برای ایجاد فرصت جدی فراهم کرده باشد. پرونده اتمی ایران سال‌هاست که در جریان کشاکش‌های سیاسی قرار گرفته و آمریکا و اروپا سعی داشته‌اند از این طریق ضمن ایجاد تضییقات سیاسی و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران، فرصت‌هایی را برای کسب امتیاز گرفتن در مقابل ارائه نظرات و پیشنهاداتی ولو اندک فراهم آورند و روابط خود را با ایران به شکلی که خود مایلند، تنظیم کنند. ایران نیز با شناخت روشن از این فرصت در مقابل با ارائه پیشنهاداتی در قالب یک مجموعه نظرات، سعی کرده به طرح مسائلی استراتژیک در سطح داخلی و منطقه‌ای پرداخته و خواست‌ها و نظرات خود را ارائه کند و از این فرصت بهره لازم را ببرد.
تا اینجا طرفین کار توانسته‌اند تهدیدات و فشارهایی را بر طرف مقابل وارد کرده و به این وسیله فرصت‌هایی را در جهت تحکیم مبانی خود در سیاست‌هایشان فراهم آورند اما باید گفت که هنوز خیلی زود است که نسبت به آینده این مذاکرات و پیش‌بینی کردن نتایج، اظهارنظر کنیم. زیرا شاید طرفین فرصتی را نیاز دارند که به طرح نظرات قطعی و اصلی خود بپردازند. ممکن است با توجه به اوضاع زمان مذاکره، طرفین کوتاه آمده یا به عکس سطح توقعات خود را بالا ببرند. باید تا آن موقع منتظر ماند و نسبت به خوشبین یا بدبین بودن، محتاط بود.

دنیای اقتصاد:تلویزیون خصوصی؛ مخالفان و موافقان
«تلویزیون خصوصی؛ مخالفان و موافقان»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشم‌خانی است که در آن می‌خوانید؛تلویزیون خصوصی؛ آری یا نه؟ آیا استمرار «انحصار» صدا و سیما در فضای شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی کشور، قدرت «رقابت» تولیدات ملی ما در حوزه رسانه‌ای را تضعیف نمی‌کند؟
آیا علت افزایش تدریجی مشتریان شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان در سال‌های اخیر، چیزی جز «رقابت» سنگین بین این شبکه‌ها برای جذب مخاطب بوده است؟
به نظر می‌رسد هم پرسش‌هایی که در ذیل سه پرسش فوق مطرح می‌شوند، هم استدلال‌هایی که پاسخ «آری» به پرسش نخست می‌دهند و هم استدلال‌هایی که به پاسخ «نه» برای پرسش نخست منجر می‌شوند، شباهت بسیاری به مطالبی دارند که حدود ۱۵ سال پیش در مورد ورود یا عدم ورود بخش خصوصی به حوزه‌هایی مانند بانکداری، تولید فولاد، مخابرات و امثالهم مطرح می‌شد.
اجازه بدهید اول برخی از پرسش‌هایی را که در حال حاضر در حاشیه صدور یا عدم صدور مجوز برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در زمینه راه‌اندازی تلویزیون خصوصی طرح می‌شوند، بررسی کنیم: آیا مطالبی که در مورد تاثیر محسوس «اقتصاد رقابتی» بر ارتقای توان رقابتی صنایع مختلف مطرح می‌شود، در مورد «صنعت رسانه‌ای» هم صادق است؟
آیا همان‌طور که از «مردمی ساختن اقتصاد» با هدف تزریق «اکسیر رقابت» به بطن کسب و کار صحبت می‌کنیم و معتقدیم که برقراری شرایط «رقابت سالم و برابر» در بخش‌های مختلف تولیدی به تحکیم توان رقابتی تولید ملی ما در عرصه بین‌المللی منجر می‌شود، به شکلی مشابه می‌توان از تزریق آرام آرام «نوشداروی رقابت» به فضای رسانه‌ای کشور نیز سخن گفت؟
گیریم که مدیران ارشد رسانه‌ای کشور اطمینان یابند که صدور مجوز برای ورود بخش خصوصی به حوزه تاسیس شبکه تلویزیونی کابلی، به افزایش جذب مخاطب برای تولیدات ملی رسانه‌ای منجر شده و موقعیت رقابتی تولیدات مختلف رسانه‌ای کشور را در عرصه رقابت بین‌المللی بهبود بخشد؛ چگونه می‌توان تضمین نمود که فعالیت شبکه‌های تلویزیونی خصوصی منجر به بروز انواع اتفاقات غیرمترقبه در فضای رسانه‌ای کشور نشود؟
تاملی بیشتر: شاید گشوده شدن مجدد پرونده «تلویزیون خصوصی» در بازدید اخیر محمود احمدی‌نژاد از صدا و سیما، بهانه‌ای باشد برای اندیشیدن دقیق‌تر به پاسخ پرسش‌های فوق. احمدی‌نژاد، در بازدید اخیر خود از صدا و سیما، به لزوم «مردمی ساختن» بخشی از امور رسانه‌ای و فرهنگی کشور و طرح پیشنهاد برای قانونی شدن ورود بخش خصوصی به راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیون کابلی اشاره کرد.
به‌این ترتیب بار دیگر پرونده بحث پیرامون «تلویزیون خصوصی» را باز کرد؛ پرونده‌ای که در سال‌های اخیر چند بار باز شده و معمولا هم به سرعت به تعلیق در آمده است: درست سه سال و ۱۱ ماه پیش مرکز پژوهش‌های مجلس پیشنهاد تصویب قانونی به منظور قانونی‌سازی فعالیت تلویزیون خصوصی را ارائه نمود و تاکید کرد که چنین اتفاقی می‌تواند مناسب‌ترین راهکار برای «کاهش نفوذ رسانه‌های مغرض فارسی‌زبان مستقر در خارج از کشور» باشد. ۲۰ ماه پیش هم کمیسیون فرهنگی مجلس طرحی را ارائه نمود که پیشنهاد می‌کرد هیات امنایی متشکل از سران سه قوه، رییس مجلس خبرگان رهبری و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شده و سازوکاری برای صدور مجوز جهت ورود بخش خصوصی به عرصه تاسیس شبکه‌های تلویزیونی خصوصی طراحی کند؛ طرحی که ظرف مدت کوتاهی به تعلیق درآمد.
«اکسیر رقابت»؛ قوت‌بخش تولیدات ملی رسانه‌ای: اجازه بدهید دوباره به پرسش‌های طرح‌شده در ابتدای این یادداشت بازگردیم. همان‌طور که اشاره شد، به نظر می‌رسد که هم استدلال‌های طرح‌شده در دفاع از انحصار کامل صدا و سیما در فضای رسانه‌ای کشور و هم استدلال‌هایی که در دفاع از صدور مجوز ورود بخش خصوصی به حوزه شبکه‌های تلویزیونی مطرح می‌شود، شباهت زیادی با استدلال‌هایی دارند که حدود ۱۵ سال پیش پیرامون ورود یا عدم ورود بخش خصوصی به حوزه‌هایی مانند بانکداری، مخابرات و صنایع سنگینی مانند تولید فولاد و آلومینیوم مطرح می‌شد.
برای مثال، ۱۵ سال پیش بسیاری از مخالفان سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در زمینه بانکداری معتقد بودند که ورود بخش خصوصی به این حوزه، این ریسک را دارد که مثلا به طور ناگهانی بانک‌های خصوصی تصمیم بگیرند کل پول مربوط به سپرده‌های مردم را از کشور خارج کنند و منجر به بروز اتفاقاتی غیرمترقبه در اقتصاد کشور شوند؛ تفکری که نگاهی بسیار بدبینانه به سرمایه‌گذاران غیردولتی داشت.
اما نتیجه چه شد؟ صدور تدریجی مجوز برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در زمینه بانکداری، به وضوح سطح رقابت در صنعت بانکداری کشور را ارتقا بخشید و رقابت سنگین بانک‌های دولتی و غیردولتی در جذب مشتری، باعث ارتقای محسوس کیفیت خدمات بانکی شد. مردمی که حدود ۱۰ سال پیش مجبور بودند در صف‌های طویل بانکی بایستند، هم‌اکنون مدت اندک انتظار در صف بانک را هم بر روی صندلی‌هایی راحت می‌نشینند. استدلال مشابهی در مخالفت با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در زمینه مخابرات مطرح می‌شد. با این وجود، به هیچ عنوان نمی‌توان انکار کرد که بعد از تزریق چند قطره از معجون رقابت به صنعت مخابرات کشور، روند بهبود کیفیت و قیمت و تنوع خدمات مخابراتی به شدت شتاب گرفت.
در دفاع از ورود بخش خصوصی به سرمایه‌گذاری برای تاسیس تلویزیون کابلی نیز، می‌توان استدلال مشابهی را مطرح نمود. به بیان دیگر، به نظر می‌رسد که حتی اگر صدور مجوز برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در زمینه راه‌اندازی تلویزیون خصوصی تابع قوانین بسیار سختگیرانه‌ای بوده و نظارت سنگینی بر جزئیات فعالیت شبکه‌های تلویزیونی خصوصی صورت گیرد، همین چند قطره معجون رقابت، خواهد توانست به بهبود محسوس رضایت مصرف‌کنندگان محصولات تلویزیونی منجر شده و توان تولید محصولات رسانه‌ای قابل رقابت در عرصه بین‌المللی را به طور محسوسی ارتقا بخشد. افزایش کیفیت محصولات رسانه‌ای نیز افزایش اقبال مشتریان داخلی (بینندگان شبکه‌های تلویزیونی) به تولیدات ملی رسانه‌ای را در پی خواهد داشت.
در مقابل، تفکر مدافع استمرار انحصار صدا و سیما در فضای رسانه‌ای کشور، ممکن است معتقد باشد که ممنوع‌سازی کامل استفاده از ماهواره (معادل با ممنوع‌سازی واردات محصولات رسانه‌ای رقیب خارجی)، می‌تواند به افزایش مشتریان محصولات رسانه‌ای تولیدی صدا و سیما کمک کند. به نظر می‌رسد که هر چقدر سیاست‌های ما در زمینه ممنوع‌سازی واردات پارچه و چای و شکر و امثالهم موثر بوده، سیاست ممنوع‌سازی ورود محصولات تلویزیونی خارجی به خانه‌های ایرانی هم موثر خواهد بود.
خلاصه آنکه تجربه دو قرن اخیر علم اقتصاد، دست‌کم یک چیز را به وضوح اثبات کرده: اینکه برای تولید هر محصول باکیفیت و مخاطب‌پسند، هیچ سمی مهلک‌تر از «انحصار» وجود ندارد. و باز هم تاکید بر مطلبی که در ابتدای این یادداشت مطرح شد: اصلا مگر افزایش تدریجی مشتریان شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی فارسی‌زبان در سال‌های اخیر، دلیلی جز رقابت سنگین بین این شبکه‌ها برای جذب مخاطب داشته است؟

منبع: جام جم آنلاین