برگردان سه شعر از جان موکش، ,John Mukesh ۱۹۵۹


اکبر ایل بیگی


• این دست
بیشتر به آنچه شب به چنگ می آورد
نرم می گردد
بر آن گوشت که زنده و گرم است.
(دست گرگ) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ اسفند ۱٣۹۱ -  ۶ مارس ۲۰۱٣


 
 
• دست گرگ

این دست
بیشتر به آنچه شب به چنگ می آورد
نرم می گردد
بر آن گوشت که زنده و گرم است.
و روز
چراغ دشت های خشونت
تا شبی دیگر.


• سنگ روی آب نمی ماند

روی پل کودکی ایستاده است
در آب سنگ می اندازد
آن سوتر مرغابی ها بال می زنند و جمع می شوند.
سنگ روی آب نمی ماند
کودک فکر می کند که مرغابی ها فکر می کنند که دیر رسیده اند
نان را مرغی دیگر خورده است.
دوباره مرغابی ها دور می شوند
دوباره کودک سنگ می اندازد
دوباره مرغابی ها بال می زنند و جمع می شوند.



• شادی روی یخ

آمستردام، شهر کانال های آب
همه جا یخ بسته است
می شود حس کرد که ناخدایگان چرا غمگین اند
و بزرگسالان پشت پنجره ها.

اینجا پیش چشم من روی کانال
چند دختر و پسر دست در دست هم دایره وار
می چرخند و ترانه می خوانند
می بینم که آغاز و پایانی در این دایره نیست
و در ترانه شان که مثل دایره تکرار می شود.

می بینم و فکر می کنم
نه، شعر جای سیاست نیست
بر می گردم
کانال های سرم بیشتر یخ بسته است.