عاشقم، از رنگِ زردم می شناسیدم؟ - کریم سهرابی

نظرات دیگران
  
    از : آله می

عنوان : آیا عواطف انسانی از(فرهنگ اکتسابی ) تآثیر میپذیرداست؟
وقتیکه مام اوستا هی من غزلسرای کردی گوی از ندیدن عاشقان سالمنداز نوع ( مام وزین #)چنان غمگین میشود که به اشک ریختن میرسد - چنین میسراید( اگر چی شو درنگه ساقی بوم تی کا کمی کی تر...که وا امشو سری یلدا له ناخم دا خمی کی تر ...نما خانی هه تا وقته که اشکم دارژی درژی ...د نا یشته له کردستان د ژین زین و ممی کی تر ).در قیاسی کوچک با سروده ای از شاعری پرحساس وظریف بافرهنگی دیگر اما نه چندان دور که هر چند عاشقی را در سنین بالا بزیبائی توصیف اما (با طعن وتعجب) میشکندش - اینجاست که تفاوتی ظریف این شبهه را ایجاد میکند که ممکن است احساس و عواطف انسانی شاعر از فرهنگ متآثر گردیده باشد؟(آیینه میخواهدش خطی دوسه گر بر جبین ... با حضور زشتشان - هم آن که دانی میکند!) اما هاو ولاتی گرامی شما باید بخودتان ببالید از اینکه دلتان عاشقانه می طپد که عشق زمان را نمشناسد وجز خودش باهیچ چیز دیگری قابل معاوضه نیست (او کس ای رنگ زرد نیه وخانه خراب ... لی حرام بو لی حرم باذه وشراب.... او شرابه آله بو بی درد نیه .... لی حرام بو او کس ای رنگ زرد نیه ). خاک کردستان فقط رنگین بخون رزمنده و مبارز و پیشمرگه نیست - با تمامی بدبختی هایش معطر به بوی عشق وعاشقانی از نوع مام و زین هم هست. متآسفانه داستان این دو عاشق که در جوانی یکدیگر دوست میداشتند و در پیری خودرا یافتند حدود ۱۸۰ سال پیش اتفاق افتاده و احمد خانی آنرا تحریر کرده است - تا بحال بفارسی ترجمه نشده و ما کردها در ایران هم خواندن و نوشتن کردی نمیدانیم . من هم از طریق شفاهی ازکردهای عراق و ترکیه این داستانرا شنیده ام با بعضآ تفاوتها که دردناکترین آن زمانیست که پس عمری دردی دوری وقتی زین به مام میرسد و بگردنش میآویزد از فرط شوق جان میدهد . نفستان گرم وشعر وسرودتان همیشه بر قرار د دلتان همچنان عاشق باد هر بژی
۵۲٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱