سمت وسوی یک سیاست خارجی صهیونیستی- مسیحی
فیلیپ جیرالدی - ترجمه: فرامرز منصور
•
صهیونیسم مسیحی بخودی خود یک مذهب نیست بلکه مجموعهای از باورهای مبتنی بر تفسیرهایی است از بخشهایی از تورات – عمدتا کتاب مکاشفهها و پارهای از حزقیال، دانیال و اشعیاء – که به بازگشت یهودیان به «سرزمین مقدس» مربوط می شود، و به پیش زمینه های ظهور دوباره مسیح اشاره می کند. این باور که اساسا اسراییل، روند درآمیزی مسیحیت با صهیونیسم را شکل داد، وجه تسمیه این جنبش است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۰ اسفند ۱٣۹۱ -
۱۰ مارس ۲۰۱٣
ملتها اغلب از خود تعریفی بدست میدهند که فکر میکنند حقیقی است. اما وقتی که این باور با واقعیت سازگار نباشد، ممکن است به یک «افسانه ملی» بدل شود. در ایالات متحده بسیاری بر این باورند که قانون اساسی آمریکا جدایی میان دین و دولت را تصریح کرده است. اما این تفکیک هرگز واقعا عملی نشده است. مگر تا آنجایی که به آزادی آمریکاییان در پذیرش یا عدم پذیرش یک مذهب مربوط می شود. از زمان شکل گیری حکومت ایالات متحده تا کنون مسیحیت بعنوان دین مسلطِ کشور، عملا سیاستهای دولت را در بسیاری از مهمترین عرصهها رقم زده است. معافیت کلیساها از پرداخت مالیات نمونهایست از نقض قانون از طریق اعمال تبعیض به سود مذهب که در سده نوزدهم توسط فرمانداران برخی از ایالت های آمریکا بصورت تبصرههای دینی در قوانین ایالتی آنها وارد شد. و نیز یک مالیات ده درصدی ویژه برای حمایت از مذهب مسیحی مسلط این ایالتها تدوین گردید و کار با تصویب چهاردهمین اصلاحیه قانون در سال 1868 به انجام رسید.
صهیونیسم مسیحی بخودی خود یک مذهب نیست بلکه مجموعهای از باورهای مبتنی بر تفسیرهایی است از بخشهایی از تورات – عمدتا کتاب مکاشفهها و پارهای از حزقیال، دانیال و اشعیاء – که به بازگشت یهودیان به «سرزمین مقدس» مربوط می شود، و به پیش زمینه های ظهور دوباره مسیح اشاره می کند. این باور که اساسا اسراییل، روند درآمیزی مسیحیت با صهیونیسم را شکل داد، وجه تسمیه این جنبش است.
این دیدگاه اهمیت سیاسی فوق العادهای دارد. زیرا معنایش آنست که بخش بزرگی از مسیحیان از سیاست خارجیای که مبنایی موهوم دارد دفاع میکنند. سیاستی که بر تفسیری مناقشهانگیز از تورات که از خشم وشهوت آکنده است، متکی است. صهیونیسم مسیحی دربرگیرنده مسیحیانی است ( معمولا از پروتستان ها ی انجیلی ) که معتقدند زمانی شرایط برای ظهور دوباره عیسی مسیح پدید خواهد آمد و همه مومنان راستین شادمانه روانه بهشت خواهند شد. هر چند در مورد جزییات تصویری این پرواز ملکوتی و زمان آن اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از صهیونیست های مسیحی بر این باورند که ظهور دوباره مسیح نزدیک است و طی یک نسل پس از بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس رخ خواهد داد. از اینرو آنها از حکومت و مردم اسراییل بطور کامل و بی قید و شرط حمایت میکنند و این پشتیبانی در همه زمینههاست؛ از جمله در تحقق بخشیدن به پیشبینی(ظهور دوباره) از طریق تشویق اسراییل به توسعه قهرآمیز سلطه خود بر تمامی منطقه تاریخی یهودیه که نواحی باقیماندهی متعلق به فلسطینیها در کرانه باختری رود اردن را نیز شامل میشود.
جنبه دیگر صهیونیسم مسیحی وجود این اعتقاد در شماری از پیروان آن است که در آستانه حدوث آخرزمان حکومتی جهانی (که انگار ردایش برازنده قامت آمریکاست) سیطره خواهد داشت و جنگ و آشوب در جهان سالها ادامه خواهد یافت تا سرانجام در یک جنگ نهایی مهیب، نیروهای خیر به جان نیروهای شر خواهند افتاد، همه گناهکاران نابود خواهند شد و صالحان و متقیان به پیروزی خواهند رسید. این جنگ بزرگ گویا در آرماگدون (Armageddon) رخ خواهد داد، مکانی نامعلوم درخاورمیانه که برخی برآنند که این نام از مهگیدو (Megiddo) پایتخت هیتی باستان مشتق شده است.
این صهیونیستهای مسیحی بر این باورند که بازگشت مسیح نزدیک است و جنگهای مهم و یک جنگ نهایی در خاور میانه مقدمه آنست. این موضوع برای بسیاری از ما ممکن است نامربوط بنظر برسد اما پیامدهای جهانی واقعیای که این وضع ببار می آورد (بخا طر ارتباط آن با سیاست آمریکا بویژه در برخی از وجوه سیاست خارجی آن) بسیار جدی است. مسیحیان انجیلی مدتهاست که فعالیت خود را آغاز کرده اند. آنها طی سالهای آخر دهه 70 و در دهه 80، در جریان مبارزه خود علیه اقدام جیمی کارتر برای تعیین وضعیت مالیاتی مدارس مسیحی، به یک نیروی سیاسی مقتدر تبدیل شدند.
بسیاری از موضوع هایی که صهیونیستهای مسیحی از آن دفاع می کنند فرقهگرایانه و بازتاب ضدیت آنها با کا تولیسیسم است. آنها به کاتولیسیسم لقب «روسپی بابل» را داده اند. و بر این باورند که پاپ، دجال است. در عرصه مسائل اجتماعی نیز موضوعهایی چون مخالفت با سقط جنین و یا انکار حقوق همجنسگرایان، مشغله فکری آنهاست. افزون بر اینها از همان آغاز فعالیتشان نفرت از «کمونیسم بیخدا» واحساس یگانگی و تعلق خاطر نسبت به اسرائیل از وجوه مشخصه مواضع آنها بوده است. آنها همواره بر این نکته تاکید کردهاند که حمایت از اسرائیل در سیاست خارجی جاری آمریکا در منطقه خاورمیانه، باید مافوق همه مصالح و مقدم بر همه آنها باشد. حمایت از اسرائیل از طریق ایجاد سازمان های نیرومندی نظیر «اتحاد مسیحیان برای اسرائیل» (CUFI) با دو میلیون عضو و تحت رهبری کشیش جا ن هاگی، متمرکزتر شده و ساز و کاری فوقالعاده یافته است. و هدف آن متحد کردن مسیحیان انجیلی و تدارک و سازماندهی این اتحاد برای ایجاد گروههای فشار در کنگره آمریکا به منظور تداوم کمکهای فوقالعاده به اسرائیل و نیز مقاومت در برابر هر تلاشی که بخواهد حمایت از سیاست رژیم اسرائیل را مورد چون و چرا قرار دهد. تازه ترین نمونه کاربست این ساز و کار را در 28 ژانویه شاهد بودیم، وقتی که 200 تن از رهبران همین اتحاد مسیحیان به هزینه یک «خیّرِ گمنام» به واشنگتن پرواز کردند تا به سود سناتورهای مخالف برگماری چاک هیگل بعنوان وزیر دفاع، اعمال نفوذ کنند. مخالفت اینها با هیگل بخاطر عدم حمایت جدی هیگل از اسرائیل و اکراه او نسبت به طرح حمله نظامی به ایران توسط اسرائیل بوده است.
گرچه اتحاد مسیحیان برای اسرائیل خود را یک سازمان مسیحی معرفی میکند اما از جنگ علیه ایران بعنوان سرآغاز یک نبرد جهانی تمام عیار پشتیبانی می کند. کشیش هاگی می گوید: «ایالات متحده باید برای وارد آوردن یک ضربه نظامی پیشگیرانه علیه ایران به اسرائیل بپیوندد، تا مشیت الهی را هم بخاطر اسرائیل و هم غرب اجرا کند... آخرالزمانِ پیشگویی شده در کتاب مقدس، از طریق رویارویی با ایران فرا خواهد رسید... و جهان را به حد اعلای سعادت، به منتها درجه محنت و به ظهور دیگر باره مسیح رهنمون خواهد کرد."
بیشتر مسیحیان انجیلی، حتی آنهایی هم که در همه جزئیات مربوط به اجرای دستور جلسههای اتحاد مسیحیان شرکت نمیکنند، حامی اسرائیلاند و دشمنان اسرائیل را دشمنان خود میدانند. این همه توجه و تمرکز روی اسرائیل را، که از طرف 60 میلیون مسیحی انجیلی دیده میشود، در حزب جمهوریخواه آمریکا نیز- که برآورنده انتظارات آنهاست – با غلظتی بیشتر میتوان دید. اما علاوه بر حزب جمهوریخواه در میان صفوف حزب دموکرات نیزاین متاع مشتریان مطمئنی دارد. این رسالت (حمایت ویژه و بی قید و شرط از اسرائیل) در شماری از ایالت های مرزی جنوب آمریکا – ناحیه انجیلی – متمرکز شده است. همهی هم و غم عدهای از سناتور های این ایالتها، حل مسائل اسرائیل است. در واقع رسالتی که آنها برای خود قائلند این است که وقت و بی وقت و با سماجت تمام، عشق خود به اسرائیل را با بیاناتی ممتد و غرٌا ابراز کنند، که بخشی از آن ممکن است دروغین هم باشد. برخی از نمایندگان کنگره از جمله دیک آرمی (Dick Armey) نماینده تگزاس و سخنگوی پیشین کاخ سفید، به دستور کار آرماگدونیستی پر آب و تابی ایمان آوردهاند که راه هدایت مردم بسوی معجزه را نشان میدهد. و این راه از طریق رای دادن به سیاستمدارانی هموار می شود که مشتاقانه خواهان فراهم کردن زمینههای لازم برای آخر الزماناند.
گروه قدرتمند طرفدار اسرائیل، از اقدام غیر قانونی این کشور برای شهرکسازی در مناطق اشغالی دفاع می کند و نیز سیاست خارجی ظالمانه تل آویو در برابر همسایگانش را که به زیان دیگر مصالح آمریکا در منطقه است، تائید میکند. این، درعین حال بدان معناست که بندرت توجه و اعتنائی به عربهای منطقه، بعنوان مردمی ستمدیده، ابراز می شود، حتی اگر بسیاری از این عربها که قربانی سیاستهای اسرائیل مدارانهاند، مسیحی باشند.
جان هاگی بدروغ ادعا کرده است که قرآن، مسلمانان را به کشتن مسیحیان و یهودیان فرا می خواند. اصرار در معرفی مسلمانان بعنوان دشمنان اسرائیل و حامیان تروریسم، توسط مسیحیان انجیلی بطور کلی و صهیونیست های مسیحی بطور مشخص، موجب گسترش روند اسلام ستیزی در ایالات متحده شده است. تشدید این غرض ورزیها و پیشداوریها در اثر این تلقی که مشکلات جهان عرب ناشی از اسلام است، متاسفانه در این آمریکائیان، از جمله در شماری از نمایندگان کنگره مثل پیتر کینگ و میشل باخمن این باور را پدید آورده است که اسلام دینی شیطانی است و مسلمانان باید توسط مراکز قدرت صالحی کنترل شوند و حتی از برخی از حقوق مدنی بدیهی نیز محروم گردند، چون قابل اعتماد نیستند.
از آنجا که آرماگدونیستها فکر میکنند که نبردی نهائی با نیروهای شر در پیش است، لذا معرفی این دشمن ضروری است. و این دشمن نیز اساساً در سیمای مسلمانان هویت مییابد. تعبیر هاگی از مبارزه علیه جهان اسلام این است : مقاومت مستمر در برابر نمایندگان شیطان که مخالف آخرالزماناند.
محافظهکاران نو که اغلب ممکن است عناصری غیرمذهبی قلمداد شوند، سریعاً امتیازهای ناشی از پیوند با مسیحیان انجیلی را تشخیص دادند و در دوره ریاست جمهوری ریگان روابط استواری با این جریان برقرار کردند. اسرائیل نیز منافع حاصل از برقراری رابطهای تنگاتنگ و مستمر با صهیونیستهای مسیحی را دریافت. اگر چه رهبران اسرائیل ضمن استقبال از این پیوند، خود را چندان راغب نشان نمیدهند چون بنا به فرجامشناسی [eschatology] بازگشت مسیح، در آخرالزمان همه یهودیان بجز آنهائی که دین نوین (مسیحیت) را اختیار کرده اند، خواهند مرد و روانه دوزخ خواهند شد. وقتی گروههائی مثل اتحاد مسیحیان زیارت دسته جمعی خود از اسرائیل را سازمان میدهند، همه وقت خود را در اسرائیل صرف می کنند. و اغلب حتی از زیارت اماکن مقدسه اصلی مسیحیان در نواحی عرب نشین سرباز میزنند. وهیچ وقت هم با مسیحیان فلسطینی دیدار نمیکنند. چون آنها را بعنوان همکیشان خود قبول ندارند.
وقتی که صهیونیست های مسیحی در اورشلیم گرد می آیند ، مورد پذیرائی رهبران اسرائیلی از جمله نتان یاهو قرار می گیرند. نتان یاهو با آنها پیوسته در تماس و گفتگوست.
بعضی از رهبران مسیحیان انجیلی از جمله جان هاگی بخاطر روابطی که دارند از طرق دیگری نیز تامین میشوند. دولت اسرائیل یک هواپیمای جت لوکس با تمام خدمه، در اختیار هاگی گذاشت تا «ارشادهای انجیلی» او با رفاه و راحتی بیشتری انجام گیرد. البته از محل اعانهها وکمکهای معاف از مالیاتی که از آمریکا به اسرائیل سرازیر می شود، بخشی را اسرائیل برای حمایت از این گروهها خرجِ آنها میکند. به همین خاطر این گروهها مشتاق اعطای کمکهای بیشتری از جانب آمریکا به اسرائیلاند، تا بدانجا که چشمه احسان آمریکا سرانجام بخشکد.
خلاصه کلام اینکه تعلق خاطر صهیونیستهای مسیحی به مسائل سیاسی آمریکا، هیچ خدمت قابل ملاحظهای به مصالح ملی آمریکا نمیکند جز اینکه این تصور را پیش بیاورد که آمریکا و اسرائیل اساساً سیاست یکسانی دارند، که این غیر قابل دوام است. بر عکس، سیاستگزاری صهیونیستهای مسیحی عامل مهمی در حمایت از سیاست خارجی احمقانه ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و در قبال دیگر کشورهای مسلمان بوده است. سیاستی که به براه افتادن دست کم چهار جنگ کمک کرده و جهان را برای همه آمریکائیان نا امنتر کرده است. صهیونیستهای مسیحی در خدمت رواج یک سیاست خارجی خاص با تعبیری خشک اندیشانه و منافعی کوته نظرانه بودهاند؛ زهرشوخیِ آنجاست که این سیاست میکوشد به هر قیمت موجبات پایان یافتن جهان را فراهم کند و پیروزی عالیجنابانی نظیر جان هاگی را میسر سازد. و این بی برو برگرد مصداق حدوث یک فاجعه برای دیگرانی است که جز این میاندیشند.
نام اصلی مقاله: Towards a Christian Zionist Foreign Policy
نویسنده: Philip Giraldi
منبع : original.antiwar.com
http://jahanemrooz.net
|