اتحاد بزرگ یا ائتلاف جمهوریخواهان
بیژن حکمت
•
کسانی که فکر میکنند میتوان فراسر سازمان ها، افراد سرشناس اپوزیسیون و احیانا اعضایی از سازمانهای مختلف را به صفت فردی زیر یک سقف گرد آورد و بر اساس یک رشته اصول دمکراتیک به اتحادی ملی و فراگیر دست یافت و رهبری سیاسی ای را بنیاد نهاد که احیانا آلترناتیو جانشین جمهوری اسلامی را به وجود آورد، توجه نمیکنند که مشکل اساسی اتحاد های دراز مدت انتخاب های سیاسی و سیاست ورزی مشترک است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۱ اسفند ۱٣۹۱ -
۱۱ مارس ۲۰۱٣
از سی و چند سال پیش که جامعه ایران روند بسیج توده وار را برای تغییر رژیم زیر شعار قسط و عدالت یا رهایی از یوغ سلطان جائر آزمود... تا امروز که پیدایش تکثر سیاسی، رقابت احزاب و تشکل های سیاسی را برای اداره کشور، در برابر فرمانروایی ولی فقیه قرار داده است،.. ما راه درازی پیموده ایم وساختار سیاسی جامعه با دوران پیش از انقلاب قابل مقایسه نیست.
سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی که رقابت بین خودی ها تا حدودی بر می تافت – گرچه مجلس و دولت بر حسب شرایط قدرت کمتر یا بیشتری برای سیاست گذاری داشتند – بنا بر منطق درونی انتخابات، تشکل های سیاسی متفاوتی را بوجود آورده که هرکدام کم و بیش پایگاهی در میان مردم دارند. گرچه سرکوب و جلوگیری از فعالیت احزاب مخالف حضورشان را در این رقابت ناممکن ساخته است ولی دیدگاهشان در باره سیاست های کشور – در دوره ای آزادانه تر و و در شرایطی محدودتر – در رسانه های داخل و خارج بازتاب میابد و پایگاه اجتماعی خود را می آفرینند.
در خارج کشور هم سازمانهای سیاسی تحولات زیادی از سر گذرانده اند و از گروه هایی آرمان گرا به سازمانهایی تبدیل شده اند که با پذیرش دمکراسی و قاعده رقابت در امر کشور داری، هرکدام سیاست های ویژه خود را در امور مملکت دارند.
اگر بپذیریم که ایجاد نهادهای حزبی و مدنی سنگ بنای دمکراسی در ایران است و در حقیقت دمکراسی چیزی جز قاعده مند کردن رقابت احزاب برای کشور داری و تعبیر و تفسیر منافع ملی نیست و سازمان های مدنی گویای خواست ها و مطالبات گروه های مختلف اجتماهی هستند، آنوقت اهمیت ساختن این نهاد ها و کوشش برای تداوم آنها برای رسیدن به دمکراسی برایمان برجسته تر میگردد.
امروز که به یمن شبکه های اجتماعی و رسانه ها، ارتباط بین کنشگران سیاسی داخل و خارج بمراتب آسانتر شده است، سازمانهای سیاسی خارج از کشور این امکان را یافته اند تا بشکرانه این روابط و شرکت دادن کنشگران درون کشور در تدوین برنامه های سیاسی خود، از نوعی جمعیت حزبی فراتر روند، هم برنامه های خود را تدقیق کنند و هم با کنشگران داخل پیوندهای مستحکم تری برقرار سازند.
بنظر من اتحادهایی که در خارج از کشور میتواند برای آینده ایران سودمند باشد و بر تحولات سیاسی تاثیر بگذارد، از دومسیر میگذرد : نخست ساختن و تقویت احزاب سیاسی جمهوریخواه و کوشش برای برای همکاری بر سر راهبردها و برنامه های مشترک. این همکاری ها میتواند در عین حال زمینه مساعدی برای شکل گرفتن و ساختن احزاب بزرگتر پدید آورد. و دوم گسترش همکاری نهادهای مدنی. بر این دومسیر باید اتحاد عمل با طرفداران راه سبز امید را نیز افزود.
تشکیل بلوک جمهورخواهی
در حال حاضر علاوه بر سازمان ها و گرایش هایی سیاسی با هویت چپ یا ملی و مذهبی که عین حال طرفدار نظام جمهوری هستند، پنج نهاد سیاسی با هویت جمهوریهخواهی وجود دارد : اتحاد جمهوریخواهان، جنبش جمهوریخواهان لاییک و دمکرات، اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی که اساسا در امریکا فعال است، همبستگی ملی جمهوریخواهان و سازمان جمهوریخواهان ایران. بنظر من یکی از گامهای مهمی که در راه اتحاد میتوان برداشت آغاز یک گفتگوی سازمانیافته بین این پنج سازمان برای تشکیل بلوک جمهورخواهی است. در سالهای اخیر اختلاف نظر بین این سازمان ها کاهش یافته و اگر هم نتوان در همان گام اول روی خطوط استراتژیک به توافق رسید، دستکم میتوان با بیانیه های مشترک در زمینه های مورد توافق آغاز کرد و با برگزاری سمینارها و تبادل نظرِ پیوسته از اختلاف ها کاست و گامهای بیشتری برای هماهنگی برداشت. شکل نخستین این بلوک نیز میتواند یک کمیته هماهنگی از نمایندگان این سازمان ها باشد.
درمورد گسترش همکاری نهادهای مدنی نخست باید به تفاوت این نهادها با سازمانهای سیاسی اشاره کرد. نهاد یا جنبش مطالباتی استراتژی کلان برای "تغییر" یا "تغییر در" نظام سیاسی پیش نمی کشد، حتی عضوی میتواند کاملا طرفدار نظام سیاسی موجود باشد ولی مثلا در نهادی برای آزادی تشکل های مستقل کارگری یا احقاق حق طلاق برای زنان فعال باشد. چنین نهادی از همه امکانات قانونی یا غیر قانونی (تحصن، تظاهرات بی اجازه...) استفاده میکند و در شرایطی ممکن است رای دادن به این یا آن نامزد را برای برای تحقق مطالباتش مفید بداند و توصیه کند.
سازمان، حزب یا بلوک سیاسی برعکس از جنس دولت است، چه درچارچوب نظام فعالیت کند و چه هدفش "تغییر" یا "تغییر در" نظام سیاسی کشور باشد، ضرورتا محتاج استراتژی کلان و در مواردی برنامه های مشترک است.
مسلما در کشور های استبدای و بویژه در ایران با فرمانروایی استبداد دینی، هر نوع فعالیت مدنی یا مطالباتی مخالفت با نظام تلقی و سرکوب میشود. این خود زمینه ای برای خلط کارکرد و برداشت های متفاوت از نهاد های جامعه مدنی با فونکسیون مطالباتی میشود. در خارج از کشور هم که کنشگران سیاسی همه مخالف نظام هستند متاسفانه این تمایز – جز در موارد نادری- نادیده گرفته میشود.
گسترش نهاد های مدنی در معنا و مفهوم دقیق آن بویژه با کوشش برای جلب جوانان و شرکت افراد با هر طرز فکر و گرایش سیاسی در اکسیون ها و کارزارهای اعتراضی و مطالباتی حقوق بشری، زمینه مهمی برای اتحاد رویِ مطالبات دمکراتیک است. پیوند و هماهنگی این نهاد ها نیز که نمونه برجسته آنرا در تشکیل "شبکه همبستگی برای حقوق بشر در ایران" میبینیم، راه دیگری برای گسترش همبستگی و اتحاد ایرانیانِ خارج از کشورست.
در میان مطالبات حقوق بشری، امروز انتخابات آزاد بر اساس ماده بیست یکم اعلامیه جهانی و بیانیه بین المجالس از اهمیت ویژه ای برخوردارست. گرچه انتخابات آزاد در مفاهیم گوناگون چه به مثابه خواست و چه بمثابه استراتژی عبور از جمهوری اسلامی از سوی سازمان ها و گرایش های سیاسی بر فضای عمومی تسلط یافته است، ولی تشکیل نهادهای مدنی برای برای مطالبه آن بر اساس اسناد پیشگفته، و/ یا گنجاندن آن در زمره مطالبات نهاد های موجود، میتواند فراسوی نگرش های سیاسی به اشاعه و ترویج آن در افکار عمومی و جلب حمایت ارگان های بی المللی یاری رساند.
اتحاد عمل با طرفدران راه سبز امید یکی دیگر از امکانات همگامی و برگزاری اکسیون های مشترک در خارج کشورست. تکثر جنبش سبزبمعنای حضور و همزیستی گرایشهای دمکراسی خواهانه ای که طرفدار جدایی دین از دولت هستند با گرایش های دیگری است که خواهان پیوند سست تری بین دین و دولت هستند چه بمیانجی تفسیر دیگری از قانون اساسی و چه با پیش کشیدن تغییراتی که اختیارات رهبری را محدود و یا ولایت فقیه را بکلی از قانون اساسی حذف میکند. ما جمهوریخواهان که خواهان جدایی دین از دولت هستیم با این گفتمان ها در رقابتیم و میکوشیم دیدگاه و نظام مطلوب خود را با نقد دین سالاری در جنبش ترویج و باصطلاح معنی سازی کنیم.
اما با وجود تمام تفاوت ها در هدف غایی و هدف استراتژیک، زمانی که موسوی و کروبی برای احقاق حقوق مردم حتی در چارچوب همین نظام مبارزه میکنند و در برابر احکام ولی فقیه می ایستند، ما متحدین آنان در جنبش سبز هستیم و با وجود هر انتقادی که داریم، حرمت آنان را پاس میداریم. امروز طرفداران و نمایندگانی از راه سبز امید و گرایش های نزدیک به آن در خارج حضور دارند ولی بنابر راهبردها و مصلحت های متفاوت امکان شکل گیری اتحادی روی یک پلاتفرم مشترک بین آنان و سازمان های جمهوریخواه در آینده ای پیشدیدنی متصور نیست. ولی اتحاد عمل برای اقدامات اعتراضی و مطالباتی میتواند بازتابی از مبارزه مشترک مردم در خیابانها باشد.
اتحاد بزرگ ؟
حال بسیاری از همیمهنان ما فکر می کنند که اگر بین مخالفان آزادیخواه جمهوری اسلامی در خارج اتحاد سیاسی گسترده ای شکل بگیرد و بدیلی همگانی پدید آید، این امر می تواند در عبور از استبداد دینی تاثیر تعیین کننده ای داشته باشد. برخی نیز می پندارند چنین بدیلی میتواند مبارزه در داخل برانگیزد و حتی رهبری کند.
من منکر آن نیستم که که اتحاد سیاسی گسترده ایرانیان در خارج کشور می تواند به امر بسیج و مبارزهِ درون کشور یاری بیشتری برساند ولی نخست آنرا تعیین کننده نمیدانم و فکر میکنم فعل و انفعالات سیاسی درون کشور بمراتب از نقش مخالفانِ برونِ مرز ها مهمترست. دوما شرایط امکان شکل گرفتن چنین اتحاد و بدیلی را در وضعیت استمرار عادی حکومت استبدادی مهیا نمی بینم.
اتحاد های سیاسی بزرگ بین گرایش ها و گروه های عمده مخالفان – همانطور که در تجربه تاریخی خودمان هم دیده ایم- معمولا برای سرنگونی حکومت استبدادی به گِردِ چند اصل کلی شکل میگیرد... که اما وقتی زمینه واقعی رسیدن به این هدف در کوتاه مدت وجود نداشت، این اتحاد هم از هم می گسلد.
پس از انقلاب ما با تشکیل دو اتحاد بزرگ مواجه بودیم : شورای ملی مقاومت و اتحاد نهضت مقاومت ملی با جبهه نجات و سلطنت طلبان. این دو جبهه زمانی می توانستند پایدار بمانند که اقداماتشان دستکم موجی از مبارزه در داخل بر می انگیخت و دورنمای سقوط رژیم را نزدیکتر میساخت... که چنین نشد و این دو جبهه از هم فروپاشیدند.
بیهوده نیست که امروز هم کسانی که در پی اتحادی فراگیر از افراد هستند، دورنمای فروپاشی حکومت را در اثبات ضرورت چنین اتحادی عمده می کنند. حال اگر تعبیر های ساده انگارانه از این اصطلاح " فروپاشی" را کنار بگذاریم و نگوییم که "شب میخوابیم و صبح می بینیم دولتی وجود ندارد" و نیز مداخله نظامی خارجی یا برانگیختن شورش های مسلحانه و"حفاظت هوایی" را در محاسبه وارد نکنیم، فروپاشی در معنای معقول آن با برخاستن دوباره جنبش توده ای و ناتوانی دولت در مقابله با آن میتواند اتفاق بیافتد. در چنین شرایطی نیز گرچه سیاست ها و بینش سازمانها و شخصیت های سیاسی خارج از کشور میتواند بر کنشگران داخل تاثیر گذار باشد ولی بسختی میتوان پذیرفت که از خارج بتوان جنبش توده ای را رهبری کرد.
امروز با وجود اختلال هایی که در کارکرد حکومت میبینیم هنوز نمیتوان از یک بحران واقعی سیاسی سخن گفت و در شرایط استمرار عادی جمهوری اسلامی، اتحاد بزرگ روی اصول کلی را نمیتوان جایگزین رقابت بین گرایش های سیاسی با هویت ها، سیاست ها و تاریخ های متفاوت کرد. رقابتی که مانع همکاری مقطعی،اتحاد عمل، یا ائتلاف بین سازمان ها در برش های گوناگون نیست.
کسانی که فکر میکنند میتوان فراسر سازمان ها، افراد سرشناس اپوزیسیون و احیانا اعضایی از سازمانهای مختلف را به صفت فردی زیر یک سقف گرد آورد و بر اساس یک رشته اصول دمکراتیک به اتحادی ملی و فراگیر دست یافت و رهبری سیاسی ای را بنیاد نهاد که احیانا آلترناتیو جانشین جمهوری اسلامی را به وجود آورد، توجه نمیکنند که مشکل اساسی اتحاد های دراز مدت انتخاب های سیاسی و سیاست ورزی مشترک است. انتظار عمومی از این رهبری یا اتحاد ها اینست که سیاستهای مشترکی در زمینه های مختلف به جامعه عرضه کنند : در زمینه سیاست هسته ای رژیم، تحریم ها، کمک خارجی، شکل متمرکز یا عدم تمرکز در ساختار سیاسی، سیاست آموزشی چند زبانه، سیاست های اقتصادی و غیره...همه اینها مستلزم تفاهم گسترده ایست که میدانیم در سازمانها و جمعیت های سیاسی هم آسان بدست نمی آید. در جنبش سبز هم دیدیم که آقایان موسوی و کروبی پیوسته مورد پرسشهایی در همین زمینه ها قرار می گرفتند و باید پاسخ می دادند.
اگر به گذشته بازگردیم، همانطور که پیشتر هم گفته ام، دیدگاه ما و تجربه ما این است که تنها بر اساسِ اصول و هدف های بلند مدت نمیتوان به اتحادی پایدار دست یافت و نخستین اختلاف نظر بر سر سیاست ها به واگرایی و گسست میانجامد. در این مختصر نمی توان به به نقد و ارزیابیِ اتحاد جمهوریخواهان پرداخت ولی آنچه نه سال پیش اتحاد منفردین و اعضای چندین سازمان را ممکن ساخت، همگرایی سه سازمان و شماری از روشنفکران سیاسی بود که از سالها پیش با هم در گفتگو بودند و کم و بیش مواضع مشترکی نسبت به مسائل سیاسی کشور اتخاذ میکردند. در این اتحاد هم، بتدریج بروز تخالف ها و عدم تعهد به سیاست ورزی مشترک باعث کناره گیری بسیاری از اعضای آن و جدایی عده ای از کادر های رهبری شد.
امروز هم کسانی که پروژه اتحاد بزرگ دمکراسی خواهان را در سر دارند- و یا داشتند- سرگذشت و چهر سیاسی ویژه ای دارند و هرچقدر هم بر اصول عام دمکراسی تاکید کنند باز گرایش سیاسی معینی را به نمایش میگذارند که دامنه همکاری را به عده معینی محدود میکند و آن چتر فراگیر، سازمان یا بلوکی میشود درکنار دیگران. تازه این درصورتیست که آدم های با توان و درایتی باشند و چندی به سیاست ورزی مشترک متعهد بمانند.
همگرایی بر سر جدایی دین از دولت، حقوق بشر و دمکراسی برای اتحاد کافی نیست بویژه در شرایطی که کثرت صداهای منتقدان و مخالقان نظام- به میانجی وسایل ارتباط جمعی مدرن- بیشتر به همهمه تبدیل شده و شنیدن چند صدای اصلی و متمایز بسختی امکان پذیرست. از اینرو فکر میکنم باید نخست بر سر بهترین سیاست ها به گفتگو پرداخت و امکان داد تا نقاط اشتراک و تمایز آشکار و شفاف شود و دستکم چند بلوک سیاسی اصلی بوجود بیاید که با آگاهی از تفاوت ها برای همسویی در مشترکات برنامه ریزی کنند.
اگر به صحنه واقعی سیاسی در خارج بنگریم، می بینیم که جدا از کوشش هایی که برای گرد آوری افراد و ساختن آلترناتیو صورت میگیرد، با تجمع اخیر بیست و سه سازمان چپ و دورنمای نوعی بلوک بین سفیران سبز امید، اتحاد جمهوریخواهان و ملی مذهبی ها که نمودی از آن را در همایش آخر اجا دیدیم، ... گفتگوهایی که بین سازمانهای جمهوریخواه برای هماهنکی جریان دارد و یا کوشش های دیگری که برای اتحاد چپ صورت میگیرد، عملا کانون هایی برای اتحاد اپوزیسیون در حال شکل گیری است که با هم در رقابتند و همان مسیر گردآمدن افراد در یک اتحاد بزرگ را طی نمی کنند. شاید روزی در شرایط بحرانی برخی از این بلوک ها یا کانون ها بتوانند روی حداقل هایی دمکراتیک با هم تفاهم و همکاری داشته باشند، ولی نمیتوان فراسر این بلوک ها و سازمان های سیاسی و بدون توجه به روند های واقعی موجود، با گردآوردن افراد در کنگره ملی، انجمن دمکراسی یا شورای ملی، اتحادی فراگیربرای عبور از جمهوری اسلامی پدید آورد.
*این متن یاداشت های ویراستاری شده برای گفتار نویسنده در انجمن گفتگو و دمکراسی در پاریس بتاریخ ۲٣ فوریه ۲۰۱٣ است.
|