چرا محمد خاتمی باید کاندیدای ریاست جمهوری بشود؟


سهیل روحانی


• گذار تدریجی و مسالمت آمیز به دموکراسی آرمان والایی است اما این موضوع نباید وسیله ای برای توجیه انفعال در برابر دیکتاتور بشود. محمد خاتمی، با حضور در صحنه انتخابات، بهتر از هر کس دیگری می تواند نقشه های رژیم برای برگزاری انتخابات فرمایشی را به چالش بکشد و اجازه ندهد که «پازِل قدرت طلبی» خامنه ای و اصولگرایان کامل شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ اسفند ۱٣۹۱ -  ۱۲ مارس ۲۰۱٣


هنوز خون معترضان به کودتای انتخاباتی خرداد ۱٣٨٨ بر سنگفرش خیابانها خشک نشده بود که کودتاچیان تمهیدات خود را برای جلوگیری از حضور اصلاح طلبان در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آغاز کردند. هراس کودتاچیان بی دلیل نبود. اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم با تفاوت چشمگیری بر کاندیداهای اصولگرایان پیروز شده بودند و دلیلی نبود که این پیروزی را در سال ۱٣۹۲ هم تکرار نکنند.

کودتاچیان، برای تضعیف اصلاح طلبان، به کارزار تبلیغاتی بزرگی دست زدند، رهبران و روزنامه نگاران اصلاح طلب را به زندان انداختند و نشریات اصلاح طلب را تعطیل کردند. اکنون، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، کودتاچیان اقدامات سرکوبگرانه خود را تشدید کرده اند. آنها آشکارا فعالان اصلاح طلب را به وزارت اطلاعات احضار می کنند و با تهدید و دشنام از آنها می خواهند که از هر گونه فعالیت انتخاباتی بپرهیزند و به رهبران اصلاح طلبان هشدار می دهند که به فکر نامزد شدن برای ریاست جمهوری نباشند. روشن است که خامنه ای و یارانش می خواهند انتخاباتی غیرآزاد با شرکت چند کاندیدای سرسپرده، که برنامه هایی کلیشه ای و بی رمق دارند، برگزار کنند و سر و ته قضیه انتخابات را به سرعت به هم بیاورند.

رژیم که از انزوای خود و نارضایتی عمومی با خبر است نه تنها می کوشد که مانع کاندیداتوری نامزدهای سرشناس اصلاح طلبان شود بلکه در تلاش است که از هر کاری که در جریان انتخابات نارضایتی بالقوه مردم را به نارضایتی بالفعل تبدیل کند جلوگیری کند. خامنه ای هشدار می دهد که «از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف بکار بگیرد قطعا به کشور خیانت کرده است.» (۱) غلامرضا خواجه سروی، معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم ایران، هم به مسئولان دانشگاهی توصیه می کند که تا زمان انتخابات ریاست جمهوری تحمل خود را بالا ببرند تا «نارضایتی های احتمالی» دانشجویان را به حد اقل کاهش بدهند. او می گوید که مسئولان باید «انرژی های متراکم شده و یا در حال تراکم [را] نیز تخلیه [کنند] تا هیچ انرژی تخلیه نشده ای طی ماه های آینده در محیط دانشگاه باقی نماند.» (۲) به دیگر سخن، از آنجا که اکثر دانشجویان طرفدار اصلاحات و مخالف انتخابات فرمایشی رژیم هستند بهتر است که مسئولان دانشگاه تا زمان انتخابات چنگ و دندان خونریز خود را تا اندازه ای پنهان کنند و با دانشجویان مدارا کنند و کاری نکنند که دانشجویان تحریک شوند و در زمان حساس انتخابات علیه رژیم به پا خیزند. البته اشکالی ندارد که مسئولان، پس از انتخابات، از تعامل مصلحت آمیز دست بردارند و برنامه های ضد فرهنگی و غیر دموکراتیک خود را در دانشگاه به پیش ببرند.

به هر حال، تاکنون تقریباً تمام اصولگرایان و بخشی از اصلاح طلبان با ورود محمد خاتمی به صحنه انتخابات مخالفت کرده اند. با اینهمه، مصلحت جنبش اصلاحات در این است که اصلاح طلبان سرشناس ترین و رأی آورترین کاندیدای خود، یعنی محمد خاتمی، را به میدان بفرستند. اگر خاتمی به میدان بیاید همه ی کسانی که در سال ۱٣۷۶ به او رأی دادند کم و بیش به او رأی خواهند داد. از زمان پیروزی میرحسین موسوی در سال ۱٣٨٨، هیچ حادثه مهمی رخ نداده که به گونه ای چشمگیر از محبوبیت اصلاح طلبان و محمد خاتمی کاسته و یا بر محبوبیت اصولگرایان در جامعه ایران افزوده باشد. واقعیت این است که مردم ایران، در ۴ سال گذشته، به دلیل بی کفایتی اصول گرایان در اداره کشور، فقیرتر و در نتیجه ناراضی تر شده اند. بنابراین، به احتمال زیاد، حتی برخی از کسانی که در انتخابات سال ۱٣٨٨ به اصولگرایان رأی دادند اکنون به خاتمی رأی خواهند داد.   

خاتمی باید به چند دلیل کاندیدا بشود

اول: مهمترین سلاح ولی فقیه علیه اصلاح طلبان سرکوب و وحشت افکنی است. اگر خاتمی نامزد نشود این پیام غلط به حاکمیت داده می شود که سرکوب و ارعاب برای منفعل کردن اصلاح طلبان روشی موثر بوده است. در آن صورت، رژیم ولی فقیه در استفاده از سرکوب و ارعاب مصمم تر خواهد شد. اگر رژیم بتواند با دستگیری چند صد فعال سیاسی و روزنامه نگار و احضار و تهدید سران اصلاح طلب از حضور چهره های شاخص اصلاح طلب در انتخابات جلوگیری کند چرا نباید در آینده هم از این روشها استفاده کند؟

دوم: خاتمی در جهان فرد شناخته شده ای است و در ایران هم طرفداران بسیاری دارد. بنابراین، محروم کردن خاتمی از شرکت در انتخابات به همان سادگی که سخنگویان ولی فقیه می گویند نیست و می تواند برای رژیم بسیار پرهزینه باشد. اگر شورای نگهبان صلاحیت خاتمی را تأیید نکند اصلاح طلبان می توانند خواهان اعتراضات مسالمت آمیز عمومی و حتی اعتصابات عمومی کارگران و کارمندان بشوند. این اقدامات در سراسر جهان بخشی از مبارزه مسالمت آمیز محسوب می شود و لزوماً به معنای براندازی نیست. از آنجا که وضعیت معیشتی اقشار کم درآمد جامعه در چهار سال گذشته بدتر شده، بسیاری از کارخانه ها بسته شده و بیکاری افزایش یافته است می توان امیدوار بود که بخش بزرگی از کارگران در کنار طبقه متوسط قرار بگیرند و رژیم را وادار به عقب نشینی کنند. اگر این اتفاق بیفتد اصلاح طلبان در موقعیت نسبی نیرومندتری قرار خواهند گرفت و حتی ممکن است بتوانند تشکیل کمیته های صیانت از آراء را بر رژیم تحمیل کنند و با نظارت بر نحوه ی رأی گیری و شمارش آراء سلامت انتخابات را تضمین کنند.

گفتنی است که در نظام استبدادی حاکم بر ایران، حذف کاندیداهای مهم ریاست جمهوری، و به ویژه شخص خاتمی، نمی تواند بدون دستور خامنه ای صورت بگیرد. اگر شورای نگهبان خاتمی را حذف کند و رژیم در پی اعتراضات عمومی وادار به عقب نشینی شود، خامنه ای ممکن است از روی ناچاری به عنوان ناجی خاتمی به میدان بیاید و بر سر اصلاح طلبان منت بگذارد و با صدور حکم حکومتی به خاتمی اجازه شرکت در انتخابات بدهد. این موضوع اشکالی ندارد و نباید مشکلی برای هواداران محمد خاتمی ایجاد کند. مردم آنقدر شعور دارند که بفهمند که چرا خامنه ای این کار را کرده است.

سوم: اگر خاتمی رئیس جمهور بشود اصلاح طلبان از نفوذ بیشتری برای آزاد کردن زندانیان سیاسی برخوردار می شوند و این خود دستاورد بزرگی است.

چهارم: حتی اگر اصلاح طلبان نتوانند کاندیداتوری محمد خاتمی را به رژیم تحمیل کنند صِرف ورود خاتمی به میدان و حرکات اعتراضی مسالمت آمیز مردم در دفاع از ایشان تجربه ارزشمندی برای مبارزات بعدی فراهم خواهد کرد. در چهار سالی که از کودتای ۲۲ خرداد ۱٣٨٨ می گذرد میلیونها نوجوان ایرانی به سِنّی رسیده اند که می توانند در انتخابات ریاست جمهوری رأی بدهند. این جوانان اکثراً به اصلاح طلبان گرایش دارند و شرکت آنها در اعتراضات مسالمت آمیز به نفع کاندیداتوری محمد خاتمی می تواند موجب رشد سیاسی آنها شود و آنها را برای فعالیت های سیاسی بعدی آماده کند.

پنجم: برخی از تحلیلگران در مخالفت با اعتراضات خیابانی مردم می گویند: «آیا تحرکات خیابانی پیشین دستاوردی برای اصلاحات داشت؟ آیا دریچه‌های جدیدی به روی اصلاح طلبی یا گذار مسالمت آمیز به دموکراسی گشود یا‌‌‌‌ همان معدود روزنه‌های موجود را هم بست؟» (٣) این تحلیل که در واقع عملکرد آقای موسوی و کروبی و جانفشانی های میلیونها ایرانی را به زیر سئوال می برد به کلی نادرست است. اعتراضات خیابانی مردم در پی انتخابات سال ۱٣٨٨ بهیچ وجه بیهوده نبود. سرکوب بی رحمانه تظاهرات مسالمت آمیز مردم در پی انتخابات خرداد ۱٣٨٨ ماهیت استبداد مذهبی و ولایت مطلقه فقیه را به میلیونها ایرانی نشان داد و آنها را بیش از پیش به ضرورت اصلاحات واقف کرد و این دستاورد اندکی نبود. از این گذشته، میرحسین موسوی و مهدی کروبی گزینه دیگری نداشتند. اگر آنها نتیجه انتخابات را پذیرفته و یا صرفاً به اعتراضات کلامی اکتفا کرده بودند هم خود و هم نهضت اصلاح طلبی را در چشم میلیونها ایرانی بی اعتبار می کردند. در آن صورت، رهبران اصلاح طلب مسلماً در چشم کثیری از هوادارانشان به مثابه اشخاصی ترسو و فرصت طلب جلوه می کردند و اعتبار خود را از دست می دادند. این موضوع چه بسا شکافی ژرف در جنبش پدید می آورد و آن را به مراتب از آنچه که اکنون است ضعیف تر می کرد. اعتراضات خیابانی که در پی انتخابات سال ۱٣٨٨ رخ داد خواست عمومی معترضان بود. رهبران جنبش سبز با درک این مطلب با مردم همگام شدند و با این کار نه تنها رهبری خود را بر جنبش حفظ کردند بلکه مانع از انشعاب در جنبشی شدند که از ده ها و شاید صدها گروه و گرایش گوناگون تشکیل شده است. اگر در انتخابات سال ۱٣۹۲ هم تقلب گسترده و سازمان یافته ای صورت بگیرد، مردم حق دارند و باید که از هر راه ممکن، و از جمله تحرکات خیابانی و اعتصابات، اعتراض کنند. اگر اعتراض نکنند چه باید بکنند؟

ششم: این استدلال که خاتمی نباید کاندیدا بشود چون خامنه ای ظرفیت پذیرش یک رئیس جمهور اصلاح طلب را ندارد و نمی تواند با او کار بکند استدلال نادرستی است. (۴) اگر این استدلال را بپذیریم باید نتیجه گیری کنیم که میرحسین موسوی و کروبی هم نباید کاندیدا می شدند چون خامنه ای نمی توانست با آنها کار بکند. مفهوم این استدلال این است که اصلاح طلبان باید به ساز ولی فقیه برقصند و اگر تا صد سال دیگر هم ولی فقیه و جانشینانش ظرفیت پذیرش شخصیت های اصلاح طلب را نداشتند اصلاح طلبان نباید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند. به یاد داشته باشیم که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بین او و خامنه ای تشنج های بسیاری رخ داد در حالی که در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد بین او و خامنه ای تشنجی نبود. با این همه، برای ملت ایران، ریاست جمهوری محمد خاتمی از ریاست جمهوری احمدی نژاد مفید تر بود.

گفتنی است که اخیراً محمد رضا باهنر، نایب رئیس مجلس و از اصولگرایان نزدیک به خامنه ای، سخنان غیرمنتظره ای گفته است که با سخنان هماهنگ شده حامیان خامنه ای مبنی بر این که خاتمی و هاشمی پایگاه اجتماعی مهمی ندارند در تضاد است. باهنر ادعا کرده است که بر اساس برخی نظر سنجی ها هاشمی، خاتمی و بعد از آنها قالیباف بیشترین آرا را به خود اختصاص داده‌اند. باهنر در عین حال گفته است که بر اساس برخی نظر سنجی ها اگر خاتمی «می‌خواهد بیاید و فکر می‌کند همان حوادث سال ۷۶ و ٨۰ تکرار می‌شود و خواب ۲۰ میلیون رای را می‌بیند، کاملا در اشتباه است. در حال حاضر نهایتا ۷ تا ٨ میلیون رای، آرای نهایی آقای خاتمی است.» البته باهنر همچنین می گوید که «نظرسنجی‌ها قابل اعتمادند ولی قابل تکیه نیستند، چرا که بعضا به سرعت تغییر می‌کنند.» (۵)

راستی چرا باهنر این حرفها را زده است؟ آیا می توان تصور کرد که باهنر که با هزار بند و تسمه به بیت رهبری متصل است این حرفها را بدون هماهنگی و موافقت «مقام معظم رهبری» گفته باشد؟ آیا اصلاً چنین نظر سنجی یی صورت گرفته است؟ اصلاً چرا پس از آنهمه تبلیغات علیه هاشمی و خاتمی ناگهان سه ماه مانده به انتخابات یکی از مهمترین یاران خامنه ای اعتراف می کند که شانس برنده شدن دو تن از مغضوبین ولی فقیه از همه کاندیداها بیشتر است؟ آیا رژیم ولی فقیه به این نتیجه رسیده است که نمی تواند با توسل به تهدید از ورود خاتمی در انتخابات جلوگیری کند و بنابراین می خواهد به مردم القا کند که محبوبیت خاتمی آنقدرها هم زیاد نیست و ممکن است که قالیباف یا اصولگرای دیگری در انتخابات ریاست جمهوری برنده شود؟ آیا تحریم ها و معضل هسته ای و اوضاع وخیم اقتصادی و نارضایتی عمومی سرانجام ولی فقیه را به این نتیجه رسانده است که بهتر است جام زهر را بنوشد و زمام دولت را به دست اصلاح طلبی بسپارد که به اندازه میرحسین مستقل الرأی نیست و به هر حال ٨ سال به عنوان رئیس جمهور با او کار کرده و دلیلی نیست که در آینده هم نتواند با او کار کند؟ آیا هدف اصولگرایان از اعلام این نظرسنجی این است که از همین حالا افکار عمومی را آماده کنند که خاتمی بیش از ۷ یا ٨ میلیون رأی ندارد، تا اگر به هر دلیل ناچار شدند که پست ریاست جمهوری را به خاتمی بدهند، او را با اکثریت ضعیفی برنده اعلام کنند تا در برابر «مقام معظم رهبری» موقعیت نیرومندی نداشته باشد؟ گذشت زمان پاسخ این پرسشها را خواهد داد.

اصلاح طلبان همواره گفته اند که خواهان تغییرات تدریجی هستند. گذار تدریجی و مسالمت آمیز به دموکراسی آرمان والایی است اما این موضوع نباید وسیله ای برای توجیه انفعال در برابر دیکتاتور بشود. به گفته محمد رضا عارف «اگر اصلاح‌طلبان برخورد منفعلانه با انتخابات ریاست جمهوری داشته باشند، امیدی به شنیدن صدای آن‌ها در آینده نخواهد بود و پازل قدرت‌ طلبی فرصت‌ طلبان با نا امیدی یا عافیت‌ طلبی اصلاح‌ طلبان کامل می‌شود.» (۶) محمد خاتمی، با حضور در صحنه انتخابات، بهتر از هر کس دیگری می تواند نقشه های رژیم برای برگزاری انتخابات فرمایشی را به چالش بکشد و اجازه ندهد که «پازِل قدرت طلبی» خامنه ای و اصولگرایان کامل شود.


۱. تحریک احساسات مردم در جهت اختلاف خیانت است/ هشدار به سران قوا، خبرگزاری مهر، ۱۰ آبان ۱٣۹۱
۲. معاون وزیر علوم ایران: دانشگاه‌ها تا انتخابات تحمل خود را بالا ببرند، بی بی سی، ٣ اسفند ۱٣۹۱
٣. رشید اسماعیلی، چرا با کاندیداتوری آقای خاتمی مخالفم؟ ۱۷ اسفند ۱٣۹۱
۴. همانجا
۵. محمدرضا باهنر: خاتمی خواب بیست میلیونی نبیند، جنوب نیوز، ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
۶. محمدرضا عارف: یکی از مشکلات اصلاح‌طلبان تاخیر در تصمیم‌ گیری است، خبرنامه گویا، ۱۵ اسفند ۱٣۹۱