تأملی بر "هشدار" سایت اخبار روز
گلاله کمانگر
•
هشداریه ی اخبار روز با بازخوانی رئوس آنچه سیاست دمکراتیک نامیده شده پایان می یابد، این رئوس اگرچه انسانی، دمکراتیک و مدرن می نماید اما در بطن خود حامل همان پارادوکس های بنیادی و مبهم گویی های بیشتر فعالان سیاسی مرکز گراست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲٣ اسفند ۱٣۹۱ -
۱٣ مارس ۲۰۱٣
در فارسی عامیانه اصطلاح آشنایی وجود دارد به نام "سنگ وا کندن" که ناظر است به مکالمه یا دیالوگی بی پرده و بدون ملاحظه کاری برای روشن شدن مواضع یا خواستهها، و این وضعیتی است که در فضای سیاسی و فکری ایران و در میان ساکنان این سرزمین اخیرا شاهد به وجود آمدن و فورم گرفتنش هستیم.
اگرچه برای عدهای این موضوع ناخوشایند و حتی ترس آور می¬نماید اما این پدیده در جامعهای که فرهنگ آن و به ویژه فرهنگ سیاسی آن همواره بر ناگفته گذاشتن درونیات و خواستهها تاکید داشته و آنرا سیاست ورزی پنداشته، فی نفسه پدیدهای مبارک و خجسته است و می تواند نوید بخش تغییری واقعی باشد. تغییری که در فرهنگ خو کردهی "تقیه" و دوگانگی ذهن و زبان، و از رهگذر بازیهای زبانی چند پهلو هرگز حاصل نخواهد شد، همانگونه که تا امروز نشده است.
مقالهای که با عنوان " هشدار اخبار روز نسبت به رودررو قرار دادن مردم ایران" و در همین سایت منتشر شده، خود نمونهی نزدیکی است از این گونه "سنگ وا کندن¬"ها که اگرچه همچنان در لفافهی همان دو پهلو گویی و چندگانگی معنایی ارائه شده اما هستهی مرکزی بحث همان است که در عنوان و در واژهی "هشدار" به گویا ترین وجهی نمایان شده است، و پاسخ به این نوشته را از همان واژه آغاز میکنم ، بسیار بعید میدانم که نویسنده مقاله (که البته نام خود را ذکر نکرده و طبیعتا باید مدیر این سایت باشد) از معنای واژهی هشدار آگاه نباشد، هشدار کلمهی تهدید آمیزی است که برای مراقب بودن و مواظب بودن به کار میرود، زمانیکه به کسی هشدار می دهیم در واقع او را تهدید می کنیم که اگر به شیوهی موردنظر عمل نکرد علیه او وارد عمل خواهیم شد و شکلی از تنبیه را به کار خواهیم بست، هشدار دادن که نوعی آگاهی دادن پیش از تنبیه است، خود گونهای است از به کار گرفتن مکانیزمهای قدرت و کنترل که خود بحث مفصلی می طلبد و وارد آن بحث نمی¬شوم، اما تنبیه کردن بر حسب حوزه و اختیارات و تواناییها متفاوت است، و از تنبیههای ساده همچون محروم کردن از پارهای منافع تا تنبیههای جدی و خشن را دربر میگیرد، زمانیکه وارد فضایی عمومی جامعه می¬شویم تنبیه شامل جریمه، ممانعت از فعالیت (اخراج)، زندان و در نهایت حذف فیزیکی می¬شود. و این تنبیهی است که از سوی قدرت حاکم اعمال می¬شود، اما زمانیکه یک رسانه از چنین واژهای استفاده می کند چه معنایی را در نظر دارد، بی گمان رسانهای که خود خارج از دایره قدرت حاکم است، توانایی اعمال تنبیه و یا تشویق حاکمیت به به کار بستن تنبیه را ندارد (هرچند این ادبیات خود نشان دهندهی آمادگی برای بر عهده گرفتن چنین نقشی در آینده است) و تنها مصداقی که در عالم واقع برای این واژه در عرصه رسانه میتوان یافت، اعلام آمادگی برای آغاز تبلیغات مخرب است.
تنها ابزار یک رسانه تبلیغاتش است و هشدار اخبار روز هیچ معنایی ندارد جز تهدید ملتهای ایران به در پیش گرفتن سیاست خصمانه، اما به چه دلیل؟
نویسندهی مقاله پس از آنکه به سابقهی دوازده سالهی سایت اخبار روز در مبارزه با ستم ملی و عزم این سایت برای مقابله با آن و کمک به استقرار دمکراسی در ایران، اشاره می کند به بدنهی بحث و یا بهتر است بگوییم هشدار خود می رسد و می گوید: "انتقاد خود را متوجهی جریاناتی کنیم که زیر پرچم مبارزه با «ستم ملی»، به طور آشکار به تبلیغ دشمنی و جدایی بین مردم ایران برخاسته اند. در صدد «اتحاد» ملیت های تحت ستم، علیه فارس¬ها بر آمدهاند و این دروغ و ادعای پوچ را می¬پراکنند که گویی رمز خوشبختی مردمان کشور ما در آن است که هر کس در گوشهای از این خاک دولتی تشکیل دهد و به زبانی حرف بزند." و البته تنها مثالی که برای این نوع فعالیتهای به گفتهی خود دروغ آکند و پوچ می آورد ، تظاهراتی است که در بروکسل علیه اعدام های گسترده در خوزستان برپا شده است، بنا بر همین مقاله در آن تظاهرات " برخی سخنرانان بر وحدت ملل غیرفارس در رویارویی با سیاست های لجام گسیخته دولت مرکزی ایران تاکید کرده اند"
گذشته از بیان نه چندان زیبای نویسنده آنچه آشکارا از این عبارت برداشت میشود بیزاری و مخالفت با "اتحاد ملیتهای تحت ستم" است، روشن نیست رسانهای که به گفتهی خود دوازده سال "تریبون خود را در اختیار همهی کسانی که علیه ستم ملی فعالیت می کردهاند" قرار داده در تمام این دوازده سال چه برداشتی از ستم ملی داشته است!
ستم ملی در سادهترین بیان یعنی ستمی که به خاطر ملیت کسی بر او روا داشته می شود. در ایران بی گمان آنها که مصداق ستم ملی هستند غیرفارسها هستند و هیچ فارسی به خاطر فارس بودنش مورد ستم مضاعف قرار نمی گیرد، بی گمان در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تمام ساکنان این سرزمین مورد ستم قرار می گیرند اما زمانی که سخن از ستم ملی است، منظور ستمی است که به خاطر ملیت روا داشته شده، یعنی به خاطر کرد بودن، عرب بودن و یا ترک و بلوچ و ... بودن. واضح است که ملت فارس از این دایره خارج است و هیچکس در ایران به خاطر فارس بودن مورد آزار و ستم قرار نمی گیرد، بنابراین وحدت ملل غیرفارس (که عبارت ناخوشایند برای مدیر اخبار روز بوده) مترادف است با اتحاد ملتهای تحت ستم و اگر باورمند به وجود ستم ملی باشیم (همچنانکه اخبار روز خود چنین می¬گوید) منطقا نباید اتحاد آنها هم برایمان غیرقابل تحمل بوده و به خاطر آن هشدار بدهیم! چراکه اتحاد همواره یکی از راههای مهم برای رسیدن به موفقیت است، آنانکه درد مشترکی دارند میتوانند با هم متحد شده و تاثیر بیشتر و بهتری در حل مشکل داشته باشند. اتحاد در هیچ قاموس و فرهنگی مذموم و ناپسند نبوده و نیست و همچنانکه ستم مضاعف بر زنان لزوم اتحاد را برای جامعهی زنان بیشتر میکند، ستم ملی هم اتحاد ملتهای تحت ستم را نه تنها بدیهی بلکه لازم میکند.
مضافا بر اینکه هدف از اتحاد ملتهای تحت ستم (یا همان ملتهای غیرفارس) به روشنی بیان شده که عبارت است از "رویارویی با سیاستهای لجام گسیختهی دولت مرکزی" هر آن کسی که قائل به وجود ستم ملی در ایران و قائل به لزوم از میان رفتن این ستم است می داند که اقتدارگرایی مرکز، عامل اصلی بروز مسئلهای به نام ستم ملی است و عدم تمرکز در ساختار سیاسی آینده ایران مهمترین هدف تمامی باورمندان به حقوق مساوی برای ملتهای ایران است.
روشن نیست که مشکل بنیادی سایت اخبار روز با اتحاد ملتهای تحت ستم چیست؟ اما چنین به نظر می رسد که اتحاد ملل غیر فارس (یا ملتهای تحت ستم ایران) علیه دولت مرکزی را اتحاد علیه ملت فارس خواندهاند! و چرا و چگونه به این نتیجه رسیدهاند، سوالی است که پاسخی برای آن نمی¬توان نه از متن مقاله و نه از محتوای تظاهرات بروکسل پیدا کرد. نویسنده دلیل چنین برداشتی را در رابطه با همان جمله چنین بیان می کند: "این اتحاد علیه چیست؟ می گویند «سیاست های لجام گسیخته ی دولت مرکزی ایران». اما نمی گویند چرا در مبارزه با سیاست های لجام گسیخته ی دولت مرکزی ایران، باید «فارس ها» کنار گذاشته شوند؟ این «اتحاد» همه به جز «فارس»ها فقط وقتی می تواند منطقی و عاقلانه باشد که «فارس»ها همپیمان و همدست حکومت ایران تلقی شوند و اتحاد همه علیه «فارس»ها باشد."
عجیب است که پایههای استدلال نزد نویسنده مقاله چنین سست باشد که نداند فارسها به این دلیل در این مورد کنار گذاشته میشوند چون تمرکز یا عدم تمرکز مشکل آنان نیست. آنها اگر خواهان دموکراسی واقعی در ایران باشند البته با ملتهای تحت ستم ایران همصدا شده و از حقوق آنان حمایت می¬کنند و اصل عدم تمرکز را برای آیندهی سیاسی ایران به عنوان مهمترین اصلی که میتواند تامین کننده تمامیت ارضی ایران باشد، در راس مطالبات خود قرار می دهند، اما تا زمانیکه فارسها وارد اتحاد برای تمرکز زدایی نشدهاند و تا زمانیکه به بهانهی تابوی تمامیت ارضی بر شیوهی مستعمل و ناکارامد تمرکزگرایی پافشاری میکنند، طبیعتا خارج از اتحادی قرار می گیرند که عدم تمرکز را هدف خود قرار داده است. و وارد نشدن ملت فارس در چنین اتحادی دلیل کافی برای به وجود نیامدن آن نیست، یعنی نمی¬توان انتظار داشت که چون فارسها اتحاد دیگر ملتهای تحت ستم را نمی پسندند پس این کار فی نفسه کاری پلید و یا پوچ است.
نویسنده در ادامه می گوید :" ما عمیقا مدافع یک پارچگی ایران و با تکه تکه کردن آن مخالف هستیم. نه به خاطر آن که خاک پرستیم، بلکه به این خاطر که فکر می کنیم مردمانی که در این مرزهای جغرافیایی زندگی می کنند، با تکه تکه شدن، نه تنها خوشبخت نمی شوند که بیشتر در مشکلات و بدبختی و چه بسا جنگ های داخلی غرق می شوند." متاسفانه باز هم در اینجا شاهد تکرار همان قیم مآبی آشنا هستیم، همان صغیر پنداشتن و تشخیص و تعیین مصلحت برای مردمانی که به زبان دیگری حرف میزنند و در حاشیهی قدرت نگاه داشته شدهاند. در ادامهی همین مطلب آمده است: "ما در همین حال، آن ها را که به دنبال جدایی هستند مجرم و جنایتکار نمی دانیم و از توسل به توپ و تانک در برابر آن ها حمایت نمی¬کنیم." و ای کاش نویسنده به همان اندازه که از یکپارچگی ایران عمیقا دفاع کرده، حاضر بود از جدایی خواهان هم در برابر توپ و تانک عمیقا دفاع کند و توسل به توپ و تانک را محکوم می کرد، برای فارسی دانان فاصلهی میان حمایت نکردن و محکوم کردن مشخص است، حمایت نکردن به معنای عدم اتخاذ موضع موافق بدون اتخاذ موضع مخالف است. نویسنده بر آن است که جدایی خواهان مجرم نیستند اما در عین حال در صورت قلع و قمع احتمالی آنان، مهاجمین را نه محکوم میکند و نه از آنان حمایت میکند.
خطابم به نویسندهی محترم مقاله است: آیا حمله مسلحانه به مردمانی که نه مجرم هستند و نه جنایتکار خود جنایتی نیست که باید قویا و عمیقا محکوم کرد؟
آیا بهتر نیست تشخیص تفاوت و فاصلهی میان خوشبختی و بدبختی را به خود آن مردمان واگذار کنید؟ چه بسا آنان نیز با شما هم عقیده باشند و منافع و مصالح خود را دریکپارچگی ایران بدانند.
متاسفانه علی رغم گفتهی نویسنده که خود را خاک پرست نمی داند اما عمق و اندازهی اهمیت خاک نزد ایشان هم بیشتر از آدمیان و حیات آنان است.
در ادامه همین موضوع ضمن محکوم کردن هرگونه راسیسم و نژاد پرستی، باز هم در فرایندی نامعلوم به این نتیجه رسیدهاند که غیر فارسها سودای حذف فارسها را در سر دارند! "آینده ی ایران به هر طرفی که برود امکان پذیر نیست که «قوم فارس» و هیچ قوم و ملت دیگری را از آن حذف کرد" و شاید محل ارجاع این جمله هم همان کلمهی "اتحاد ملل غیر فارس" باشد که ایشان گمان میکنند از سوی غیر فارسها حذف شدهاند، غافل از آنکه این خود فارسها هستند که هیچگاه حاضر نشدهاند وارد اتحاد و ائتلاف با دیگر ملتهای ایران شوند.
کنگرهی ملیتهای ایران فدرال خود گواه روشنی است برای این موضوع، کنگرهای که محتوا و چارچوب آن بر اساس حفظ تمامیت ارضی ایران ضمن تامین حقوق دیگر ملتها بنا شده است، اما چرا هیچ سازمان یا نهاد و حتی فعال سیاسی فارس عضو آن نیست؟ آیا کنگره از پذیرش آنان سرباز زده یا آنان خود به چنین اتحادی متمایل نبودهاند؟ در شرایطی که کنگره صراحتا بر لزوم یکپارچگی کشور ایران تاکید کرده، خودداری فعالین فارس از حضور در چنین ائتلافی به هیچ عنوان نمی تواند به معنای حفظ تمامی ارضی باشد، بلکه تنها معنای آن سرباز زدن از پذیرش هر حقی برای ملتهای غیر فارس ساکن ایران است. در این میان تمامیت ارضی و یکپارچگی موضوعی است که از سوی مرکزگرایان مطرح شده و در افواه افتاده و از سوی همانها پیراهن عثمانی شده تنها برای سر دادن فریاد وا ایرانا! و پراکندن تخم ترس و وحشت در دل مردم.
هشداریهی اخبار روز با بازخوانی رئوس آنچه سیاست دمکراتیک نامیده شده پایان می یابد، این رئوس اگرچه انسانی، دمکراتیک و مدرن می نماید اما در بطن خود حامل همان پارادوکسهای بنیادی و مبهم گوییهای بیشتر فعالان سیاسی مرکز گراست. در بند دو می گوید :"در ایران دموکراتیک، هر تصمیمی که ساکنین مناطق ملی در روندی دمکراتیک بگیرند و در مجامع برگزیده همه ایرانیان مورد تایید قرار بگیرد، باید مورد احترام باشد،"
و در بند چهار میگوید :" ساکنین ایران با صدها رشته پیدا و پنهان با هم در پیوند قرار دارند و "ملت ایران" واقعیتی است انکارناپذیر"
این دو جمله که به فاصله ٢ سطر آمدهاند به وضوح در تقابل با یکدیگر قرار دارند! اگر قائل به وجود مناطق ملی گوناگون در ایران باشیم (که مستقیما به معنای چند ملیتی بودن ایران است) دیگر "ملت ایران" معنایی نداشته و باید از ملتهای ایران استفاده کنیم. و اگر قائل به وجود یک ملت باشیم دیگر جایی برای سخن گفتن از ملتهای ایران و ستم ملی نمی ماند.
به عبارت دیگر زمانیکه "ملت ایران" را انکار ناپذیر بدانیم، باید مانند دیگر تمرکز گرایان (اعم از اصولگرا و اصلاح طلب وسلطنت طلب و پان ایرانیست و...) هم نوا شده و چیزی به نام ستم ملی را انکار کنیم! چرا که هیچ کس در ایران به خاطر ایرانی بودن نیست که مورد آزار قرار میگیرد، ستم در ایران یا اساس جنسیتی دارد یا ملی و یا سیاسی و مذهبی و مصداق ستم ملی در میان ملتهای غیر فارس دیده می شود. ملتهایی که با گذر زمان به درستی به سمت اتحاد و همبستگی بیشتر پیش رفته و رهایی از ستم را در گرو اتحاد می¬دانند، اتحادی که گاه برای عدهای ترس آور و ناخوشایند می¬نماید و باعث می شود روشنی در اتخاذ مواضع به فضای سیاسی ایران هرچه بیشتر وارد شود، به این معنا که نیرویی به نام ملتهای تحت ستم همبسته به وجود آمده و تقویت می شود که یا باید با آن همراه شد و به سوی دمکراسی حرکت کرد و یا در برابر آن و علیه آن ایستاد و شکلهای متفاوت حکومت غیر دموکراتیک را یکی پس از دیگری تجربه کرد و همچنان در خم همان کوچه نخست ایستاد.
بی گمان هر گونه تغییر اساسی و مثبت در جهت استقرار دمکراسی در ایران وابسته و در گرو رفع ستم ملی و تامین حقوق ملتهای ساکن این کشور است. و تمامی ساکنین و فعالان این سرزمین از کرد و ترک و فارس و عرب و ... تنها زمانی می توانند دمکراسی را تجربه کنند که تمرکز برای همیشه از سیستم ادارهی کشور برداشته شده و حق تعیین سرنوشت برای تمام ملتها در نظر گرفته شود، همزیستی نه از طریق اعمال زور و فشار و سرکوب و نادیده انگاشتن به دست می آید و نه از طریق تهدید و هشدار .
هشدار سایت اخبار روز تنها میتواند به معنای تغییر رویه و خط مشی این رسانه و اضافه شدن سایتی دیگر به مجموعهی سایتها و رسانههای دیگری ستیز باشد که البته چیز تازهای نیست و تاثیر زیادی نه بر واقعیتهای جامعه می گذارد و نه بر فعالیت فعالان این حوزه، و این رسانه به هر نسبتی که به مخالفت و دشمنی با ملتهای ایران اقدام کند به همان نسبت تنها خوانندگان خود را از دست می دهد.
امید که ادبیات تهدید آمیز و دیگری ستیز و رویههای تمامیت خواهانه و قیم مآبانه برای همیشه از فضای فرهنگی و سیاسی ایران رخت بربندد، چرا که شرط اولیه و رکن رکین دموکراسی پذیرش دیگری و دیگران و احترام به خواستهای آنان است.
|