ایران بیمار را باید عمل کرد
نوری حمزه
•
ویروس بیماری کشنده و خطرناک ملت سازی رضاخانی از ابتدا با مبارزه همه جانبه ملت های غیرفارس مواجه شد و با شکست روبرو گردید و امروز در ورطه نابودی است. آوار این نابودی نه تنها بر ایران بلکه برای منطقه بسیار سنگین و سهمگین خواهد بود. بکارگیری عقلانیت دموکرات مآب، دوری از تعصب نژادی و تکیه بر قوانین بین المللی می تواند زمینه جراحی تن بیمار ایران را فراهم سازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ اسفند ۱٣۹۱ -
۱۵ مارس ۲۰۱٣
از تبعات تظاهرات هشتم مارس ۲۰۱٣ در بروکسل که توسط شهروندان عرب احوازی مقیم اروپا شکل گرفت و دیگر شهروندان ملت های غیر فارس نیز در آن شرکت کرده بودند، این است که، به تازگی برخی از سایت های ایرانی باور کردند که عرب احوازی نیز دارای جنبش منظم وگسترده استقلال طلب است. در این میان سایت اخبار روز با بهانه قرار دادن یک جمله کوتاه(اتحاد ملل غیر فارس بر ضد سیاست های لجام گسیخته دولت مرکزی) در متن خبری که دوستم نوشت و آن را نگارنده ادیت کرد و به همراه یک فیلم کوتاه از تظاهرات بروکسل برای آن سایت و بسیاری سایت های دیگر ارسال کردم و همانند بسیاری از اخبار، بنا به تفسیر مدیریت اخبار روز در تعارض با توسعه پایدار بوده و منتشر نشد. پس از این حادثه اخبار روز اقدام به صدور (هشدار) و پس از آن در نوشته ای مشابه به نمایش (منظره ای دیگر از تظاهرات بروکسل) پرداخت.
در تایید مواضع اخبار روز یک یا بیش از چند یادداشت منتشر شد. در پاسخ به هشدار اخبار روز نیز تعدادی از فعالان عرب ، ترک و کرد از زوایای مختلف آن نوشته را نقد کردند. در این زمینه خوانندگان را به مطالعه؛ (بازتاب راهپیمایی بروکسل، نوشته: مهدی هاشمی)،( تأملی بر هشدار سایت اخبار روز، نوشته: گلاله کمانگر) و (نوشته یونس شاملی درباره اخبار روز) ارجاع می دهم.
در اینجا سعی دارم درباره منظره ای صحبت کنم که اخبار روز و بسیاری سایت های دیگر گویا به تازگی آن را کشف کرده اند. درباره برخی مفاهیم سیاسی که شکافتن آنها از دیدگاه یک غیر فارس برای بسیاری از شهروندان ملت فارس ناخوشایند است صحبت خواهم کرد. گمان دارم حجب وحیا با سیاست بیگانه است. یقین دارم که چنانچه امروز که بسیار هم دیر است، اگر اینگونه مفاهیم (حق یا نا حق) شکافته نشوند در فردای ایران مسبب بسیاری از ویرانی ها خواهند شد.
در اینجا از مدیریت اخبار روز و سایر خوانندگان می خواهم که تلاش نگارنده برای بستر سازی به منظور انجام عمل جراحی دردناک در جسد ایران را تحمل کنند. به نگارنده و دگر اندیشان دیگر فرصت دهند حرف خود را بزنیم، سپس با کمال میل به پاسخ شما نیز گوش جان خواهیم داد. تقاضا این است که ما را سانسور نکنید و در درستی یا نادرستی حرفی که می زنیم به جای سانسور به عقلانیت دموکرات منش استدلال کنید. اندیشه دموکراتیک، سلاح بسیار توانمندی است که با مدد تاریخ، حوادث سیاسی، قوانین داخلی ایران و قوانین بین المللی می تواند برای ملت فارس و ملت های غیر فارس راهگشا باشد.
آشفتگی و سراسیمگی بسیاری از فعالان مرکزگرا آنجا آغاز شد که در یک ویدیوی کوتاه که نگارنده آن را به پیوست یک خبر در مورد تظاهرات بروکسل برایشان فرستادم پرچم های متنوعی دیدند و شعارهایی شنیدند که برای آنها نامانوس می نماید.
پرچم های «الاحواز» که بنا بر مانیفست بسیاری از احزاب عرب شامل سرزمین های فعلی (خوزستان، بخش هایی از استان های ایلام، بوشهر و هرمزگان)، «کوردستان» که بنا بر مانیفست های احزاب کرد شامل سرزمین هایی چون (کردستان، کرمانشاه، بخش هایی از ایلام ولرستان می شود)، آزربایجان( که در برگیرنده مناطق آذربایجانی نشین در شمال غرب ایران می شود)، بلوچستان( که مناطق بلوچ نشین جنوب شرق ایران را در بر می گیرد) و ترکمنستان (که منطقه ترکمن صحرا را پوشش می دهد) افزون بر شعارهای استقلال طلبانه و حضور چند تن از سیاسیون عراقی مخالف حکومت کشورشان و چنین نیز یک شهروند بحرینی مخالف دخالت های جمهوری اسلامی در امور کشورش.
پاراگراف بالا همان نمایش منظره ای از تظاهرات بروکسل بود که سایت اخبار روز از آن سخن راند. اما تنها حضور میدانی و اهتزاز پرچم های رنگارنگ نبود که باعث سراسیمگی فعالان مرکزگرا شد. از جمله موارد و مفاهیمی که در تظاهرات بروکسل و پیش از آن همواره مطرح بوده و مجدد نیز مطح خواهد شد؛ «اتحاد ملل غیر فارس برضد سیاست های لجام گسیخته دولت مرکزی است»
اتحاد ملل اما برای مرکزگرایان گویا ناخوشایند بوده و درباره آن پیش از این نیز هشدارها داده بودند. یقین دارم که تفسیر و رویکرد مرکزگرایان این است که ملت فارس را بخش لایتجزای دولت مرکزی می دانند و به همین دلیل است که اتحاد ملت های غیر فارس به غلط و یا به عمد از سوی مرکزگرایان به عنوان اتحادی بر ضد ملت فارس معرفی می شود!
حال آنکه جنبش های ملت های غیر فارس سالهاست که در جستجوی فعالان مترقی از میان ملت فارس است تا همپای آنها برای اعمال حق تعیین سرنوشت خویش به یاریشان بشتابند. در دوران اشغال کشور الجزایر توسط فرانسه، برخی از نیروهای سیاسی مترقی فرانسوی در راستای استقلال الجزایر کار می کردند. در این میان حتی مردم عادی در مناطق تحت اشغال و یا در خاک فرانسه برای نقل و انتقال اسناد و حتی ابزار و سلاح جنگ به انقلابیون الجزایری کمک می کردند. در فرودگاهها و ترمینال ها که بازرسی صورت می گرفت، شهروند عرب الجزایری کیف خود را به اولین فرانسوی که می دید تحویل می داد تا بعد از گذر از ایستگاه بازرسی آن را مجددا از همان فرانسوی تحویل بگیرد، چرا که فرانسوی ها کمتر بازرسی می شدند. در آن برهه زمانی شوونیست های فرانسوی از روی تعصب، چنین شهروندانی را تحقیر و بر آنان صفت (حمال) را اطلاق کرده بودند.
شاید از دید برخی ذکر چنین مثالی و مقایسه ایران و فرانسهء اشغالگر را قیاس مع الفارغ بدانند. اما مایلم بگویم که بسیاری از فعالان ملت های غیر فارس(به درستی یا نادرستی) دولت ایران را یک دولت اشغالگر می دانند. به همین دلیل است که چنین مثالی را که تقارب بیشتری با دیدگاه نیروهای طرفدار اعمال حق تعیین سرنوشت ملت های غیر فارس دارد را در اینجا ذکر کردم.
در این نوشته از دیدگاه نیروهای سیاسی ملت های غیر فارس و نه به نیابت از آنها به چند مفهوم اشاره می کنم که برای برخی ناخوشایند و جنجال بر انگیز است. شاید برخی از این مفاهیم بایستی مورد مداقه قرار گیرند و در یک لابراتوار، اصالت ، صحت یا عدم صحت آنها در یک فرایند دموکراتیک تایید و ثبت شود تا راه را برای ادامه حیات سیاسی همه ملت ها مهیا سازد.
این مفاهیم عبارتند از:
ایران؛ نیمچه دولت- ملتی است که با سرکوب و اضمحلال زبان های ملت های غیر فارس و غارت ثروت های آنان در ٨۷ سال پیش تاسیس شد. تلاش های دولت مرکزی ایران برای تشکیل (ملت ایران) تا به حال به شکست انجامیده است.
زبان فارسی؛ زبانی است که متعلق به شهروندان ایرانی از کویرهای ایران و بخش هایی از خراسان است و به واسطه سیاست های دولت مرکزی بر دیگر ملت های غیر فارس تحمیل شد. ٨۷ سال است که رقم بزرگی از بودجه کشور برای توسعه زبان فارسی در داخل ایران و در سایر کشورها به کار گرفته می شود.
شیعه؛ یک جنبش و اپوزیسیون اسلام سنی است که به واسطه صفویان در ایران به مثابه یک مذهب بر سایر مذاهب و گروهای دینی تحمیل شد. این مذهب در دوره محمد رضا پهلوی ابزار توسعه طلبی سیاسی در خارج از مرزها بوده و در دوره جمهوری اسلامی به ابزار نابودی ادیان ، مذاهب و فرهنگ های سایر شهروندان از دیگر ادیان و مذاهب در داخل کشور تبدیل شده است. اکنون نیز بخش اعظم بودجه کشور را دولت جمهوری اسلامی برای تحمیل در داخل کشور و تبلیغ و توسعه این مذهب در خارج از کشور به کار می برد.
اپوزیسیون: طیف های متنوعی از راست تا چپ را در برمی گیرد. نیروهای چپ مدعی هستند که آنان نزدیک ترین نیروهای اپوزیسیون به ملت های غیر فارس هستند. درباره نیروهای راستگرا باید گفت تاکنون میان آنان و نیروهای ملت های غیر فارس ۱٨۰ درجه تفاوت در جهتگیری سیاسی وجود دارد. به گمان بسیاری از فعالان و احزاب ملت های غیر فارس، نیروهای چپ نیز با خرقه چپ جلو می آیند، اما راستگرا عمل می کنند. در این میان نگارنده به استثنای تشکلی به نام (راه کارگر) که به شکلی غیر شفاف از حق تعیین سرنوشت ملت های غیر فارس صحبت میکند شاهد وجود چپ مترقی و شفاف یا یک جریان میانه رو قابل قبول و فعال نبوده ام که در خصوص مسئله ملت های غیر فارس برنامه واضح و روشن داشته باشد.
جمهوری اسلامی؛ دولتی تئوکراتیک است که هیچ امیدی به اصلاح آن نیست و در صورت سرنگونی نیز ملت های غیر فارس امیدی به عملکرد اپوزیسیون ندارند. پس از سقوط دولت تئوکراتیک جمهوری اسلامی، بایستی اداره امور مناطق غیر فارس به دست مردم همان مناطق صورت گیرد و چنین نیز مردم فارس نیز به اداره امور مناطق خود بپردازند.
دموکراسی پس از جمهوری اسلامی؛ ادامه فرایند ملت سازی ، غارت ثروت های مادی و معنوی مناطق غیر فارس و احتمال بروز جنگ های داخلی در ایران.
حق تعیین سرنوشت: یک حق غیر قابل خدشه است. نیروهای فعال در زمینه اعمال حق تعیین سرنوشت تلاش دارند تا مردم سایر جوامع ایرانی را با این حقیقت آشنا سازند که حق تعیین سرنوشت یک حق ملی برای ملت های غیر فارس است و همزمان نیز چنین حقی به معنای تجزیه کامل ایران نیست.
اشغال، اشغالگر و نام های مناطق غیر فارس که مورد استفاده احزاب و برخی فعالان مستقل است، همچون؛ الاحواز، عربستان، بلوچستان، آزربایجان، ترکمنستان، کوردستان و.... هر کدام از این مفاهیم قابل بحث و گفتگو هستند.
نگارنده با هرگونه خشونت پروری موافق نبوده و نیستم و طبیعتا در این کشاکش بزرگ فرا ملیتی در ایران خواهان خشونت ورزی نیستم. اما به نظر می رسد که سکوت رسانه ها، احزاب و سایر فعالان و کنشگران سیاسی مرکزگرا در این مورد زمینه خشونت ورزی را فراهم خواهد کرد. به نظر می رسد با توجه به سازمان یافتن جنبش های ملت های غیر فارس در ایران برای اعمال حق تعیین سرنوشت اکنون توپ در زمین مرکزگرایان است. در میان نیروهای راستگرا هیچ حزب و تشکل توانمندی نمی توان یافت که به آن اعتماد کرد اما در میان نیروهای چپ هنوز امیدواری وجود دارد.
تا دیر نشده درباره سایر مفاهیم و حق تعیین سرنوشت ملی ملت های غیر فارس بایستی بحث کرد، تا از شدت و امکان بروز حوادث ناخوشایند در آینده جلوگیری شود. ویروس بیماری کشنده و خطرناک ملت سازی رضاخانی از ابتدا با مبارزه همه جانبه ملت های غیرفارس مواجه شد و با شکست روبرو گردید و امروز در ورطه نابودی است. آوار این نابودی نه تنها بر ایران بلکه برای منطقه بسیار سنگین و سهمگین خواهد بود. بکارگیری عقلانیت دموکرات مآب، دوری از تعصب نژادی و تکیه بر قوانین بین المللی می تواند زمینه جراحی تن بیمار ایران را فراهم سازد.
|