هوگو چاوز فرزند تاریخ بود


اردشیر زارعی قنواتی


• چاوز سردمدار جریانی بود که می خواست این اکثریت ۸۰ درصدی مردم که همیشه توسط الیگارشی حاکم بر کشور نادیده گرفته و به عنوان "حاشیه" از حقوق انسانی و شهروندی برخوردار نبودند به "متن" آورده و به عنوان آلترناتیو تحولات و تغییرات جدید، جایگاه آنان را در هرم قدرت تثبیت کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۱ -  ۱٨ مارس ۲۰۱٣


از روز سه شنبه پنجم مارس زمانی که خبر مرگ "هوگو چاوز" رئیس جمهوری ونزوئلا توسط "نیکلاس مادورو" معاون وی اعلان شد تا به امروز که مراسم با شکوه حمل جنازه وی به آکادمی نظامی کاراکاس و حضور شخصیت های بین المللی و بیش از دو میلیون ونزوئلای در ادای احترام به پیکر وی انجام گردید، تحلیل ها و اظهارنظرهای بسیاری توسط دوستداران و مخالفان وی انجام شده است. در این تحلیل ها هر کس بنا به جایگاه ایدئولوژیک و نسبت موضع سیاسی خود به بخشی از کاراکتر و شخصیت این رهبر "کاریزماتیک" آمریکای لاتین پرداخته اند و در کمتر تحلیلی یک قضاوت همه جانبه و مبتنی بر "پروسه تاریخی" ظهور و مرگ او درچارچوب الزامات جامعه ونزوئلا و منطقه آمریکای لاتین توجه گردیده است. بدون شناخت و درک درست از وضعیت جامعه ونزوئلا و منطقه آمریکای لاتین در قبل از به قدرت رسیدن چاوز و تغییرات بنیادینی که در طول دوران زمامداری وی انجام گردید، هرگونه قضاوتی در بهترین شکل خود می تواند تنها بخشی از واقعیت را بازتاب دهد و در مقابل می تواند ذهن مخاطب را در مسیر گمراه کننده یی قرار دهد. از طرف دیگر پرداختن به نقش تاریخی چاوز و تاثیر آن بر جامعه ملی ونزوئلا، آمریکای لاتین و عرصه بین المللی با معیار و محک سنجش دوری یا نزدیکی وی به ساخت قدرت حاکم بر "جامعه ملی تحلیلگر" یا میزان قرار دادن کلیشه های ایدئولوژیک برای داوری در این خصوص فاقد بنیان تحلیلی معتبر خواهد بود. در این بین مطالبی که در نشریات معتبر فارسی زبان داخلی توسط روزنامه نگاران انتشار یافت تا حدودی منصفانه تر از تحلیل هایی بود که عقده گشایانه در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور توسط بعضی سیاسی کاران ایرانی به خورد مخاطبان خود داده شد. بدون شک هوگو چاوز یک شخصیت سیاسی بزرگ، تاثیرگذار، سوسیالیست و در بین اکثریت ونزوئلای ها بسیار محبوب بود که تا روز مرگ خود همواره با اتکای به رای مردم در "انتخابات آزاد" و با نظارت کامل نهادهای بین المللی توانست در تثبیت قدرت خود موفق عمل کند. این در حالی بود که نوع ادبیات تهاجمی هوگو، دوستی های جانبدارانه وی در عرصه بین المللی با بعضی رهبران خارجی که انگشت شمار دوستان ناباب را هم شامل می شود، عدم موفقیت وی در مهار ناامنی اجتماعی در جامعه ونزوئلا و تکیه بیش از حد بر شخصیت کاریزماتیک خود به جای تقویت ساختاری در حوزه نهاد مدنی تا حدودی می تواند نقطه ضعف وی به حساب آید.
تکیه بر اقتصاد نفتی : بسیاری از منتقدان چاوز برای کم اهمیت نشان دادن تغییرات بزرگ و ساختاری که چاوز در ونزوئلا و آمریکای لاتین ایجاد کرد، به صورت هیستریک بر درآمدهای نفتی این کشور تاکید کرده و هزینه کردن این درآمدها برای اقشار فقیر و حاشیه یی جامعه را نوعی پوپولیسم ریاکارانه و ریخت و پاش بیهوده به حساب می آورند. به زعم این عده پول نفت در دست دولت همیشه یک سم مهلک برای اقتصاد کشور بوده و ظاهرا این پول می بایست به کیسه بخش خصوصی حواله شود تا اینکه در بهترین حالت بعدها این الیگارشی مالی بخشی از آن را به صورت مالیات به حساب ملی واریز کند. این منتقدان بیشترین حمله یی که به چاوز می کنند به خاطر ملی کردن صنعت نفت کشور بود که در ایران قبلا توسط زنده یاد "محمد مصدق" انجام گرفته و در ونزوئلا هنوز این حیطه حیات خلوت کشورهای چندملیتی بود و چاوز با ورود به این حیطه قانون مقدس سرمایه داری جهانی را نقض کرد. این عده از نقش نفت در قبل از چاوز در اقتصاد ونزوئلا هیچ سخنی نمی گویند و اینکه این کشور در دوره زمامداری دیکتاتوری "کارلوس آندرس پرز" با صادرات بی رویه و خلاف سهمیه بندی اوپک سقوط قیمت نفت به زیر ده دلار را به ارمغان آورد که بعدا چاوز با همکاری با دیگر اعضای اوپک به این حاتم بخشی به الیگارشی مالی و کشورهای پیشرفته صنعتی پایان داد. چاوز از پول نفت نه در یک اقتصاد صدقه یی که بنا به اذعان حتی منتقدان وی در ترسیم یک اقتصاد ضدفقر و دولت رفاه به صورت بنیادین استفاده کرد و بخشش هایی که به دیگر کشورهای فقیر آمریکای لاتین نیز از این بابت انجام داد همگی در جهت انساندوستانه و صلح طلبانه بوده است.
سیاست ضدفقر چاوز : منتقدین و مخالفین چاوز وقتی از اصلاحات وی در مورد حمایت از طبقات فقیر ونزوئلا صحبت می کنند چنان از قشر فقیر در ونزوئلا یاد می کنند که مخاطب ناآشنا به محیط این کشور در دوران قبل از چاوز فکر می کند بحث یک اقلیت کوچک چند درصدی است. در صورتی که بر اساس آمارهای معتبر بین المللی تا سال ۱۹۹٨ چیزی حدود ٨۰ تا ٨۵ درصد مردم ونزوئلا زیر خط فقر به سر برده و اصولا طبقه متوسط به آن شکل که تعریف می شود، جایگاه چندانی در این کشور نداشته است. در جامعه یی که بیش از ٨۰ درصد مردم کشور بخشی از طبقه فقیر به حساب می آیند و در حاشیه قرار داشته اند، هرگونه توجه بنیادین به آنان و تغییر ساختار در جهت منافع این اکثریت قاطع در چارچوب تعریف همه جانبه از مولفه های دمکراسی و عدالت اجتماعی پذیرش یک "حق شهروندی" است که ضرورت تاریخی در جهت توسعه متوازن و انسانی در واحد ملی خواهد بود.
ادییات تند و دمکراسی مستقیم : اینکه چاوز در غلیان هیجان توده ها و بسیج نیروهای حامی خود همیشه با نطق های آتشین سخن می گفت یک واقعیت بدون انکار است که بعضی وقت ها هم می توانست از جاده انصاف خارج شود. وی بیش از آنچه یک سیاستمدار دیپلمات باشد یک انقلابی توده گرا بود که روانشناسی احساسی مردم مخاطب خود را بر ذات دیپلماتیک کنش ها ارجح می دانست. وی به همان اندازه که ادبیات تهاجمی داشت در حوزه سیاست ملی و بین المللی "پراگماتیست" بود و هرگز واقعیات را فدای ایده آلیسم و ذهن گرایی نمی کرد، چنانچه در اوج جنگ لفظی با واشینگتن هم چنان بیشترین مراودات اقتصادی دولت وی با همین کشور شمالی بود. معمولا مخالفین چاوز از تعبیر و رویکرد وی که تحت عنوان دمکراسی مستقیم و رادیکال معرفی می شد این ایراد را مطرح می کنند که پوپولیسم چپ روانه وی در برخورد نزدیک با مخاطبان برای پاسخگویی، خارج از انضباط نهادینه شده در نظم دمکراسی لیبرال بوده و شائبه ریاکاری را به ذهن متبادر می کند. بسیاری از همین منتقدان در حالی که خود همواره بعضی از رهبران دیگر کشورها را برای غیرپاسخگو نبودن به افکارعمومی و جلسات پرسش و پاسخ با خبرنگاران مورد شدیدترین انتقادات قرار می دهند اما وقتی پای چاوز به میان می آید از روده درازی وی در برنامه هفتگی و مستقیم تلویزیونی "الو رئیس جمهور" در تماس آزاد با مخاطبین خود به عنوان یک حربه تبلیغاتی و پوپولیستی یاد می کنند. این در حالی است که در طول تمام دوران زمامداری چاوز و پخش برنامه الو رئیس جمهور که بعضا انتقادات تند و حتی توهین های مستقیم نیز به چاوز می شد تاکنون هیچ نهاد ملی یا بین المللی نتوانسته است موردی را پیدا کند که کسی برای شرکت در این برنامه و مخالفت با فرمانده بولیواری تحت پیگرد یا بازداشت قرار گرفته باشد.
دوقطبی کردن جامعه : بسیاری چاوز را مسئول و مسبب دوقطبی شدن جامعه ونزوئلا می دانند و به همین دلیل از او به عنوان مسبب شکاف در بطن جامعه یاد می کنند. اصولا در حوزه کشورهای آمریکای لاتین از همان زمان استقلال، این جوامع به شدت دوقطبی بوده البته با این تفاوت که تا قبل از چاوز همان ٨۰ درصد طبقات پائین تا به آن اندازه در حاشیه قرار داشتند که صدای آنان حتی به عنوان یک قطب هیچگاه شنیده نیز نمی شد. در ونزوئلا و آمریکای لاتین جامعه سیاسی – اجتماعی تنها برای دو دهک بالایی و به اصطلاح نخبه مالی – سیاسی تعریف شده بود و این اقلیت به عنوان کلیت اجتماعی نقش کارگردانی و بازیگری داشت و اکنون که حاشیه بزرگ به صحنه وارد شده بود دوقطبی واقعی و عینی جامعه، خود را به رخ می کشید.

چاوز دیکتاتور بود یا انقلابی توده گرا : اگر دیکتاتوری را تنها به مفهوم نقش آلترناتیوی یک شخصیت کاریزماتیک در تحولات سیاسی – اجتماعی به حساب آورد آن وقت هم می توان از چاوز به عنوان دیکتاتور نام برد. این در حالی است که تعریف دیکتاتوری قائم به مولفه های بسیاری است که در وهله اول نقض حاکمیت مردم و نادیده گرفتن حقوق شهروندی اکثریت اجتماعی در برخورداری از حقوق و مسئولیت ملی می باشد. در دوران چاوز ۱٣ انتخابات آزاد و با شرکت اپوزیسیون داخلی با نظارت نهادهای بین المللی برگزار شد که به غیر از یک بار همیشه چاوز و حزب سوسیالیست وی پیروز میدان بوده اند و آن یک بار نیز همه پرسی قانون اساسی در سال ۲۰۰۵ بود که حامیان چاوز با حدود هفت دهم درصد مغلوب شدند و بلافاصله رئیس جمهوری در جلوی دوربین به شکست خود اعتراف کرد. در طول ۱۴ سال زمامداری چاوز حتی یک بار نیز نهادهای نظارتی بین المللی و منطقه یی کوچکترین اتهامی را متوجه سیستم انتخاباتی دولت ونزوئلا نکرده و همیشه بر صحت آراء تاکید داشته اند. چاوز یک بنیانگذار بود، بنیانگذار یک نظم جدید که به همین دلیل همیشه فراتر از کلیشه ها حرکت می کرد و این خصویت موجب می گردید که اتهام دیکتاتوری به وی زده شود. هم اکنون در زمانه یی زندگی می کنیم که مفاهیمی چون توده گرایی و حتی انقلابی گری مسالمت آمیز به جهت تناقض با تعریف انتزاعی از دمکراسی با برچسب دیکتاتوری روبه رو می شود و چاوز هم از این قاعده مستثنی نیست.

سیاسی شدن ارتش : اینکه ارتش ونزوئلا در دوران چاوز به سمت گرایش سیاسی بیشتر سوق پیدا کرد بیش از آنچه به تلاش و تصمیم رئیس جمهوری مربوط باشد به مطالبات بدنه نظامی که بیشتر از طبقات فقیر بوده و در دوران چاوز به بخشی از مطالبات انباشت شده خود رسیده بودند، مربوط است. این در حالی است که نهاد ارتش در تمامی کشورهای آمریکای لاتین قبل از به قدرت رسیدن چاوز خود به شدت سیاسی بوده و به عنوان یک اهرم اصلی و تاثیرگذار در چیدمان سیاسی ساخت حاکم نقش ایفا می کرد چنانچه در دهه ۷۰ تا ۹۰ میلادی نظامیان تقریبا در تمامی منطقه حاکم بلامنازع و مسبب حکومت نظامی بوده اند. همین ارتش به اصطلاح سیاسی شده هرگز در طول ۱۴ سال دوران زمامداری چاوز (به غیر از کودتای نظامی علیه چاوز) هیچ نقشی در چینش و سازماندهی انتخابات مهندسی شده یا سرکوب مردم در داخل و دخالت در خارج از مرزهای کشور نداشته است. به عکس این مدعا زمانی که در سال ۲۰۰۲ نظامیان علیه چاوز کودتا کرده و منتخب مردم را برای دو روز بازداشت کردند هیچ صدایی از مدعیان دمکراسی بلند نشد و این مردم ونزوئلا بودند که با قیام خود ارتش کودتاچی را سر جای خود نشاندند. ارتقای بسیاری از زنان در فرماندهی ارتش از دیگر خدمات چاوز بود که در مبارزه برای احقاق حقوق زنان معمولا نادیده گرفته می شود و امروز حداقل های یک تساوی جنسیتی در ساخت ارتش مردانه ی ونزوئلا انجام شده که در آمریکای لاتین بی همتا بوده است.
هوگو چاوز محصول یک شرایط تاریخی در یک محیط ژئوپلتیک است که انباشت مطالبات اکثریت توده های مردمی که در حاشیه قرار داشته و صدای آنان به گوش نمی رسید، الزام زایش آن را ایجاب کرده بود. چاوز سردمدار جریانی بود که می خواست این اکثریت ٨۰ درصدی مردم که همیشه توسط الیگارشی حاکم بر کشور نادیده گرفته و به عنوان "حاشیه" از حقوق انسانی و شهروندی برخوردار نبودند به "متن" آورده و به عنوان آلترناتیو تحولات و تغییرات جدید، جایگاه آنان را در هرم قدرت تثبیت کند. نقش وی در بسیج کشورهای آمریکای لاتین در چارچوب "انقلاب بولیواری" و پیمان سیاسی – اقتصادی "آلبا" که توانست این منطقه همیشه محروم از استقلال و توزیع مناسب ثروت های ملی را به سمت یک نظام استقلال محور و عدالت اجتماعی رهنمون کند، به زعم دوستان و دشمنانش غیرقابل انکار است. اینکه دولت چاوز از درآمدهای نفتی در جهت رفاه اکثریت قاطع مردم ونزوئلا استفاده کرد و موجب کاهش اساسی فقر و تقویت طبقه متوسط کشور شود نه یک پوپولیسم ریاکارانه که بدون شک یک "فضیلت" بزرگ بوده است. کسانی که از درآمدهای سرشار نفتی در جهت تحقق سیاست های ضدفقر وی انتقاد می کنند ظاهرا فراموش کرده اند که یک دوجین کشور نفتی وجود دارد که این ثروت ملی را حیف و میل کرده و در جیب شرکت های چندملیتی و الیگارشی حاکم سرازیر می کنند. برای درک بهتر این وضعیت باید به شاخص های معتبر قبل از حاکمیت چاوز و بعد از حاکمیت وی مستند به آمار و ارقام واقعی استناد جست تا بتوان در خصوص جایگاه رئیس جمهوری فقید ونزوئلا قضاوت درستی انجام داد. به نقل از نشریه معتبر "مانتلی ریویو" چاپ برزیل در دسامبر ۲۰۱۲، در ونزوئلای امروز حدود بیست میلیون نفر (دو سوم جمعیت کشور) از برنامه های ضدفقر چاوز استفاده می کنند، به گزارش یونسکو بیسوادی تقریبا به صفر رسده است، بیش از دو میلیون سالمند از مقرری دوران پیری استفاده می کنند، در حالی که تا دهه ۱۹٨۰ تقریبا ۹۰ درصد مواد غذایی از خارج وارد می شد هم اکنون این رقم به زیر ٣۰ درصد رسیده است، در طول ۱۴ سال گذشته میزان نابرابری ۵۴ درصد و فقر ۴۴ درصد کاهش یافته است، تا قبل از حکومت چاوز برای هر ده هزار نفر ۱٨ پزشک وجود داشت و الان این میزان به ۵٨ پزشک رسیده است، میزان مرگ و میر کودکان ۲۵ در هزار در سال ۱۹۹۰ به ۱۲ در هزار تا سال ۲۰۱۰ کاهش پیدا کرده است، آموزش از مهد کودک تا دانشگاه هم اینک در ونزوئلا رایگان بوده و این کشور در منطقه به لحاظ نسبت دانشجویان رتبه دوم و در جهان رتبه پنجم را دارد. این سریال آمار و مستندات را می توان هم چنان ادامه داد و در همه موارد شاخص ها در دوران قبل و بعد از چاوز هرگز قابل مقایسه نبوده و حتی به زعم بنگاه های رسانه یی راستگرای آمریکایی چون "وال استریت ژورنال" همین وضعیت موجب گردیده تا بورس کاراکاس در بهترین و مطمئن ترین موقعیت بوده و ضمانتنامه های ونزوئلا در میان بهترین اوراق قرضه اقتصادهای در حال ظهور قرار گیرد. کارنامه چاوز و کشور ونزوئلا را باید منصفانه نقد و بررسی کرد و اگر از نقض دمکراسی به شیوه لیبرال در این کشور سخن گفته می شود به این نکته نیز باید توجه داد که هم اکنون حدود ۹۵ درصد روزنامه ها و نشریات چاپی در ونزوئلا در اختیار بخش خصوصی و مخالفین چاوز قرار دارند. بدون شک در مراسم تشیع پیکر چاوز و مراسم ادای احترام به وی در روز جمعه صدها میلیون نفر احساست واقعی حداقل دومیلیون مردم حاضر در مراسم و رهبران بیش از ٣۰ کشور، هیات های بلندپایه از بیش از ۵۰ کشور و شخصیت های سیاسی – اجتماعی ملی و بین المللی را دیدند. چنانچه حتی گزارشگر "یورونیوز" موقع گزارش مستقیم مراسم در یک حالت احساسی از این فضا با این تعریف یاد کرد که "چاوز امروز از ونزوئلا و آمریکای لاتین فراتر رفته و جایگاه جهانی یافته است". لوییس کاربالو، خبرنگار یورونیوز در ونزویلا می گوید "او مرد اما اسطوره شد. چاوز به یک اسطوره انقلابی در آمریکای لاتین تبدیل شده، شعار مردم اینجا یک چیز است، جمله ای که دایم تکرار می کنند: پیش به سوی پیروزی". شاید منصفانه ترین قضاوت را در اظهارات "جیمی کارتر" رئیس جمهوری اسبق آمریکا که بنیاد نظارتی وی تقریبا بر همه ی انتخابات ونزوئلا در دوران زمامداری چاوز نظارت داشته و نمی توان اتهام وابستگی وی به دولت چاوز را عنوان کرد، بتوان بهتر یافت. کارتر ضمن تاکید بر اینکه در نظارتی که تاکنون بر ۹۲ انتخابات داشته ام سیستم انتخاباتی ونزوئلا بهترین بوده است با صدور اطلاعیه یی می گوید که آقای چاوز "به خاطر شهامت در ابراز استقلال دولت های آمریکای لاتین در یادها خواهد ماند، وی در پی بهبود شرایط زندگی کسانی در ونزوئلا بود که فراموش و به حاشیه رانده شده بودند".