تا معجزه ِ رویـِش...
ویدا فرهودی
•
می آید و بر دوشش، انبان گهر دارد
از هرچه زمستانی، آهنگ گذر دارد
با همت بیداران، شفاف چنان باران
بر سادگی ایمان، پهنای نظر دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ اسفند ۱٣۹۱ -
۱۹ مارس ۲۰۱٣
می آید و بر دوشش، انبان گهر دارد
از هرچه زمستانی، آهنگ گذر دارد
با همت بیداران، شفاف چنان باران
بر سادگی ایمان، پهنای نظر دارد
از خشم نمی ترسد، از وهم نمی لرزد
چتری ز شقایق ها بر تارک سر دارد
لرزیدن از این تا چند، ترسیدن از آن تا کی
با سروِ چَمان پیوند وز لاله سِپر دارد
آن لاله که ازشبنم، چون پُـر بشود نم نم
تا معجزه ِ رویـِش، از جان، نه حذر دارد!
تا مرحله ی رویـِش ، یا نوبت آرامش
این است پیامی که بر نوع بشر دارد
می آید و می روبد سرمای نگفتن را
چون مرغ قفس آخر از حبس خبر دارد
می آید و می گوید سرسبز شود هستی
بس مژده ی زیبا را بر بال وَ پر دارد
بنواز حضورش را، کین سبزه به هرصورت
آهنگ رسیدن را بر زیر و زِبَر دارد!
می آید و پیغامش، در عرش شود عریان
چون سبز و بهارانه،از عشق گـُهردارد!
ویدا فرهودی-نوروز۱۳٩٢ -پاریس
|