احمدی نژاد، شوالیه تاریکی - آرش لرستانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ فروردين ۱٣۹۲ -  ۲۲ مارس ۲۰۱٣


احمدی نژاد بختک شبی است که از صندوقچه ولی فقیه بیرون آمد و نقش اصلی یکی از پرده های نمایش تراژیک جمهوری اسلامی را ایفا کرد. این شخص مرموز که طبق محیط داستان در نمایشنامه تاریک بنیادگرایی اسلامی بصورت زنده نمایشنامه دلخواه کارگردان را اجرا می کرد، در اواسط نمایش رفته رفته دیالوگهای دیگری را به جای متن تعیین شده به اجرا درآورد بطوری که باعث حیرت تماشاچیان و میخکوب شدن و غافلگیری کارگردان و سایر عوامل و بازیگران صحنه شد. اکنون که به اواخر این پرده از نمایش نزدیک می شویم، سوالی در ذهنها نقش بسته که پرده فوق چگونه به پایان می رسد و سرنوشت این بازیگر چه خواهد شد؟ البته کارگردان نیز با خود می اندیشد که با انحراف نمایش از مسیر دلخواهش چگونه می تواند کلیت داستان را حفظ کرده و مجددا نمایش را به محیط اصلی، علیرغم تغییراتی که ایجاد شده، برگرداند.
این نگاهی است انتزاعی به احمدی نژاد و علی خامنه ای در حالت کلی، اما در پاسخ به پرسشی که برای اکثر فعالان و تحلیل گران سیاسی تحت عنوان "عاقبت احمدی نژاد چه می شود؟" وجود دارد و همچنین تعجب آنها از اقدامات او بطوری که احمدی نژاد را ناهمگون و غیرمتعارف در سیستم جمهوری اسلامی و دستگاه ولایت فقیه می دانند و در برخی از رسانه های خارجی از بعد معمایی و رفتارهای دور از انتظار احمدی نژاد سخن رانده می شود، باید گفت، تاریخ ٣۴ ساله گذشته به خوبی نشان داده است که سیستم جمهوری اسلامی و شخص ولی فقیه از آنجا که از روی مباحث و تعاریف متافیزیکی ذهن گرایانه قشر خاصی از دستگاه مذهب، کشف و تولید شده است لذا خط دهی و جهت پذیری این جریان طبعا با توجه به اهداف و آمال و همچنین شرایط عینی پیش روی سیستم غالب تعریف شده و حتی بسیاری از قوانین بصورت خلق الساعه بدون کمترین نگرش اجتماعی بلکه تنها در جهت منافع ولی فقیه بصورت قانون درآمده اند. تک بعدی و انحصاری بودن سیستم حکومتی امروز ایران، زمینه ساز ظهور و شکل گیری نامعقول ترین مسئولین شده و حوادث و شرایط نابسامان ٣۴ سال گذشته در هر مرحله ای نیازمند بازیگر خاص خود بوده است.
ابوالحسن بنی صدر، محمد علی رجایی، علی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد، روسای جمهوری جمهوری اسلامی بوده اند که مطالعه و بررسی زندگی و فعالیت های آنها بی ثباتی های بسیار و ابهامات بیشماری را در بر دارد. هر چقدر که به عصر سرعت نزدیکتر می شویم، با توجه به ابزار قوی رسانه، تشخیص و شناسایی افراد دقیق تر و منطقی تر شده، همچنین معیارهای سیاسی و فرهنگی و قدرت مقایسه درهزاره سوم راه را بر تحلیل گران و مردم هموارتر می کند.
محمود احمدی نژاد به دلیل تصادم با انقلاب اینترنت و فرهنگ اطلاع رسانی در بین کشورهای شرقی، بیشتر از روسای جمهور پیشین اعمال و رفتارش ثبت شده، بطوری که می بینیم در بسیاری از موارد حتی خصوصی ترین صحبتهای او همانند عوامفریبی هاله نور که برای جذب حمایت برخی از چهره های مذهبی طرح ریزی شد، بصورت کلیپ ویدیویی منتشر شد و احمدی نژاد به ناچار آن را تکذیب کرد. لازم به ذکر است که اگر امکانات و تکنولوژی رسانه در اوایل انقلاب ۵۷ بصورت امروزی بود، مردم ایران و جامعه جهانی دید و شناخت بسیار روشن تری می توانستند از مسئولین داشته باشند و با این شدت ایران با سرعت در دام فریبهای ایدئولوژیک تک بعدی سیستم جمهوری اسلامی گرفتار نمی شد.
شناخت بزرگترین عامل پیشرفت اجتماع است. پس از جنگ ٨ ساله و پایان دوران رفسنجانی، جریان موسوم به اصلاحات به درستی تشخیص دادند که مردم ایران پس از دو دهه فشار و سختی مضاعف و همچنین تحمل هزینه سنگین زمامداری جمهوری اسلامی با شدت بیشتری به سمت فاکتورهای آزادی، رفاه و عدالت حرکت می کنند و محدوده انتخاب بسوی توجه و احترام به فاکتورهای فوق حرکت کرده، لذا محمد خاتمی با شعار اصلاحات به عنوان رئیس جمهور شروع به کار کرد، اما سیستم ولایت فقیه سرسختانه در برابر اصلاحات واکنش نشان داد و با حوادثی چون کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای، اصلاحات را نیز در انحصار خود درآورد، اما نکته حائز اهمیت جریان اصلاحات، حمایت و تبعیت اصلاح طلبان از قانون اساسی موجود جمهوری اسلامی بود که در اصل طبق قانون جمهوری اسلامی تخلفی صورت نگرفته بود و اصلاح طلبان همچنان در زمره پتانسیلهای جمهوری اسلامی بودند اما دیکتاتوری و توتالیتری ولی فقیه هیچوقت در تمام دوران جمهوری اسلامی حتی به قوانین بسیار ناقص و نیم بند قانون اساسی عمل نکرده است و عمل نمی کند. جامعه ایران نیز که ناامید از اصلاح و رفرم در جمهوری اسلامی شده بودند و هیچگونه مجالی را برای تغییر نمی دیدند با شدت بخشیدن به مخالفتهای خود، رژیم غیردمکراتیک جمهوری اسلامی را مجبور کردند که برای حفظ موجودیتش واکنش نشان دهد و ولی فقیه نیز مجددا متوسل به نیروی نظامی و اطلاعاتی شد و برای کنترل وضع کشور کاندیدای گمنام خود را با شعار عدالت و رفاه وارد صحنه سیاسی کرد. از محمود احمدی نژاد رسما پرده برداری شد و احمدی نژاد مانند عروسک کوکی و یا روبوت به اجرای وظایف تعریف شده خود از سوی ولی فقیه پرداخت.
دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد با اهداف تضعیف اقتصادی مردم و تهاجم گسترده فرهنگی مطلوب رهبر بر مردم و همچنین تقویت و تشدید نیروهای نظامی، شبه نظامی و اطلاعاتی، حمایت از سازمانهای تروریستی برای فشار بر جامعه جهانی و تداوم غنی سازی هسته ای، خصوصی سازی برای انتقال دقیق تر منابع اقتصادی در حوزه اختیارات رهبر، بصورت بسیار دقیق انجام شد و احمدی نژاد آنقدر بازیچه محبوب رهبر بود که خامنه ای برای حفظ او بیشترین هزینه ها و رسوایی را متحمل شد. فجایع پس از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ که به انتصاب علنی تبدیل شده بود خشم بیشتر مردم را برافروخت و جمهوری اسلامی وارد بحرانی ترین مرحله خود شد.
احمدی نژاد که سالها در حاشیه بود و علیرغم خوش خدمتی های فراوان به جمهوری اسلامی سرنوشت یاران پیشین جمهوری اسلامی از جمله موسوی، کروبی، خاتمی، رفسنجانی، شاهرودی و ... را می دید و همچنین قدرت بسیار زیاد رئیس جمهور که به او داده شده بود، وقتی که پس از سالها تابعیت ولی فقیه آینده مبهم سیاسی خود را می دید و همچنین شهوت و وسوسه قدرت بی حد و حصری که به جز ولی فقیه به کسی پاسخگو نبود، سعی کرد از عروسک بی آزار بودن برای رهبر به شوالیه ای در تاریکی جمهوری اسلامی تبدیل شود و تنها رقیب و ارباب خود را به حاشیه براند.
نگاهی کوتاه به برخی اقدامات و وقایع دوران احمدی نژاد به روشنی دلیل ترس رهبر و عقب نشینی او و یارانش را نسبت به احمدی نژاد نشان می دهد. انتشار آمارهای بسیار نادرست و غیر واقعی از شرایط و امکانات و بحرانهای کشور، بزرگترین و بی سابقه ترین پرونده های فساد مالی و رانت خواری دوران مدرن ایران که تا کنون علنی شده است، شدیدترین فضای نظامی و امنیتی کشور، بیشترین آمار فقر، تورم و بیکاری، بیشترین آمار بازداشت و شکنجه و اعدام، فاجعه کهریزک، غنی سازی هسته ای بدون نظارت رسمی و دقیق ناظران بین الملل، سفرهای استانی بسیار زیاد برای عوامفریبی و ارزیابی دقیق تر امکانات استانها در جهت بهره برداری به نفع گروه های خاص، طرح هدفمند سازی یارانه ها که بنیاد اقتصاد ناصحیح دولتی را دگرگون کرد و فشارهای اقتصادی بر مردم به بالاترین حد خود رسید، سفرهای بین المللی که بکلی چهره ایران را در برابر افکار جهانیان، منفی تر و غیر معقول تر از سایر دوران حکومت جمهوری اسلامی نشان داد، ادبیات و فرهنگ غیر محترمانه مسئولین نظام که نشانگر توحش و توهم مدیران و منصوبان جمهوری اسلامی است، افشاگری هدفمند در مجلس و برخی افشاگریهای خاص برای تخریب بیشتر مخالفان درون سیستم، تبلیغ و ترویج مهدویت خاص که حتی باعث اعتراض بسیاری از معتمدین نظام شد، بیشترین آمار عزل و نصب وزرا و همچنین بیشترین مدارک جعلی مدیران و وزرا، بی تفاوتی نسبت به فجایع و حوادث کشور از جمله زلزله مناطق آذری نشین و آتش سوزی مدرسه شین آباد و ... البته بسیاری از این اقدامات با هماهنگی رهبر انجام شده و بسیاری دیگر نیز برای ضربه زدن به علی خامنه ای.
اگر باز به محیط انتزاعی نمایش جمهوری اسلامی برگردیم، چون احمدی نژاد به عنوان نقش اصلی این پرده از نمایش در میان بازیگران و نقش آفرینان جمهوری اسلامی ایفای نقش می کند، اینبار علاوه بر صدماتی که بر پیکر مردم وارد می شود، ضربه های بسیاری نیز بر کارگردان نمایش و سایر نقشهای اصلی این نمایش می زند بطوری که در صورت امتداد بیشتر و حضور احمدی نژاد در پرده ی دیگر نمایش به عنوان یکی از نقشهای اصلی، در صورت عدم توافق و تفاهم با رهبر، این شوالیه تاریکی پتانسیل آن را دارد که روند سقوط سیستم نمایشی ولی فقیه بوسیله مردم را سریعتر کند و حتی اگر با خامنه ای به توافق برسند، فجایع ٨ ساله گذشته مجال هیچ گونه بخششی را به ولی فقیه، احمدی نژاد و سایر عوامل جمهوری اسلامی از طرف مردم نخواهد داد.