مروری تاریخی بر
داوری های یوسفی اشکوری در باره بنی‌صدر
- محمد جعفری

نظرات دیگران
  
    از : محمد رضا رقابی

عنوان : پاسخ کوتاهی به مقاله خانم ژاله وفا منتشره در سایت گویا بدلیل وجوه مشترکش با مقاله آقای جعفری در صورت تمایل ا
سرکار خانم بنده با تجربیاتم و بدون وابستگی به هیچ حزب و گروهی، آگاهیتان میدهم که شاید بدلیل صغر سن و یا خصوصن عدم مطالعه و پرس و جو از انسانهای مطالعه کرده، مستقل و معمر که دلسوز وطن هم بوده باشند، بیشتر مطالب فوق را مرقوم فرموده اید. از برای آگاهی اینکه نه آقای بنی صدر که حتا مرحوم بازرگان هم با هیچگونه نقشه و برنامه ای بمیدان آمده بودند و بدون شناخت فرهنگ آخوندی و آخوند در میهن ما و بخصوص خمینی و اطرافیانش، آقایان و یارانشان در واقع جاده صاف کن آخوند ها بوده اند و بقول شیمیست ها " کاتالیزری" بیش نبودند که حتا ملت ایران را هم با ظاهری "پیشکسوتی"... و حق بجانب، اغوا کردند. و هر چه، هم اکنون انسان ایرانی تجربه میکند از بی تجربگی، بلاهت و حتا فرصت طلبی آقایان است. مانند اینکه به دانش آموز کلاس اول ابتدائی مجوز شرکت در کلاس دانشگاهی بدهی که نه با اطلاعات و نه شخصیت شاگرد مدرسه تجانس و هماهنگی دارد و بدیهی است که نتیجه این ارتقای کلاس برای این شاگرد مدرسه جز یاس و حرمان نخواهد بود. تاریخ میهن، از جهات متنوع این ها را و بخصوص آقای بنی صدر را مطالعه خواهد کرد و نا گفته ها و نا نوشته های زمان ایشان را تجزیه و تحلیل... و گزارش خواهد شد که ایشان با چه شیفتگی و بالاخره با آویزان شدن به آخوندی عوام فریب خود را بآرزوئی که از دوران نو جوانی در حسرت وصول آن مالیخولیائی... شده بود آنهم بدون هیچگونه نقشه و برنامه مطالعه شده، بآرزویش جامهد تخقق داد و در نتیجه به مصداق شعر و ضرب المثل : ذات نا یافته از هستی یخش*** کی تواند که شود هستی بخش، ملتی را به چاه آخوند ها انداخت و فرار کرد. سرکار خانم شما چگونه ادعای داشتن آرزوهای آزدای، استقلال و رشد اقتصادی به شخصیتی نسبت میدهید که با مجیز گوئی و کاسه لیسی آخوندی باین مقام رسید که حتا بدون توجه به نامه مستند و سرگشاده کارمندان دلسوز میهن بعنوان ایشان!!؟ که پیش از برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای "ملی" و در صفحه اول روزنامه ها با عنوان اینکه بر گزاری این انتخابات ممکن نیست و الخ انتشار یافت و او را از فاجعه ایکه در شرف انجام بود با خبر کرد، نه تنها هیچگونه عکس العملی نشان نداد بلکه به دلیل اعتصاب کارمندان وزارت کشور بجهت ربوده شدن کارمندان ِ " آینده نگر" و وطن پرست و دلسوز، از سوی حزب الله و لاتها، عازم کمیته ها و اوین شده بودند..ناچار راهی دیدارشان در اوین شد که آقای کچوئی با مسخره کردن آقای رئیس جمهور نه تنها بداخل اوین راهش نداده بود چه رسد دیدن ما کارمندان اسیر...!؟ ( تفاوت بارز آقای بنی صدر و احمدی نژاد در اینست که اگر احمدی نژاد را باوین راهش ندادند لااقل آنقدر صداقت و جسارت داشت که بآن با نوشتن نامه و یا مصاحبه اعتراض کند ولی آقای بنی صدری که بزعم جنابعالی در "خط استقلال" بود هر گز این نکته نکبت ...را بگوش هیچ تنابنده ای نرساند...) آقای بنی صدر هرگز ضد ولایت فقیه بطور جدی نبوده و اگر میبود چگونه تحت انقیاد و پیروی کردن همین قانون اساسی ولایت فقیه که به آن نه تنها او بلکه آقای بازرگان هم تن در داده بودند...به ریاست جمهوری رسید آنهم با دست بوسی و اداهای مشمئز کننده که لااقل از آقای بازرگان این دنب تکان داده ها مشاهده نشد... مرقوم کرده اید بر علیه او کودتا کردند و اینهم خلاف واقع است همچنانکه اشارت رفت خود کرده را تدبیر نیست و او خود آتش بیار این "کودتا" بود که نمونه آن اعتراض کارمندان وزارت کشور بر انجام انتخابات در شرف وقوع بود که در آن بطور مبسوط شرح داده شده بود که این انتخابات از چه قماشی خواهد بود و چه اعمال نفوذ های شرارت آمیز و ضد ملی در آن بکار گرفته شده بود... و یا حتا شخصی بمقام کچوئی بزندان اوین راهش نداده بود و او هم اصرار و اعتراصی نکرده بود....بنده از شما تعجب میکنم که با چه معیارهای مستندی آنهم این چنین "شجاعانه"برکناری آقای بنی صدر را با کودتای ۲۸ مرداد تشابه میکنید که بقول معروف مرغ پخته هم از این تجانس شما بخنده میافتد ...کاشکی "حوصله" نوشتن میداشتم!...
۵٣۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمد رضا رقابی

عنوان : ...تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
آقای دلخواسته!؟؟؟ با تبریک سال نو بشما و با درود و سلام ، واقعیت اینست که من ایمیل آقای جعفری را هم...دارم و هر از گاهی با ارسال مدارکی بر علیه آفای بنی صدر و با انتقاد از ایشان “گناهان!!؟...” فراوانی را بایشان نسبت میدهم که بگمانم آقای جعفری با آگاهی از این مدارک سعی کرده باصطلاح فرار به جلو کند که آقای اشکوری ”... زرد برادر... است...” مطالب جالبی را مطرح میکنند که در واقع هر دو با دامانه گسترده تری با ابعاد وطن در “وحل”ِ ایجاد کرده دست و پا میزنند و بیشتر خواهند زد...بیاد داشته باشید که من میبایست شما را بجا آورم همچنانکه جنابعالی هم مر ا شناسائی خواهید کرد...که اگر در دامانه صداقت و صراحت باشید و باشیم ، با امید به یزدان پاک آنانکه در پی روزی و خوشه چینی از سیاست بازی بوده اند را به مردم معرفی خواهیم کرد...پاک و پاکیزه ! منتها بمن زنگ بزنید و اگر نبودم لطفن پیام بگذارید تا شاید حتا اگر قدمی هم شده در جهت افشای راستان و بی آبروئی نا راستان فقط و فقط در جهت آزادی و تعالی وطنمان بر داریم و بس. با احترام، محمد رضا رقابی
۵٣۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۲       

    از : حق

عنوان : ....
آیا بنی صدر با ممنوعیت زنان در انتخاب ریاست جمهوری موافق بود یا مخالف؟؟؟ امروز چطور؟ بنی صدر در حالی نامزد و انتخاب شد که نصف جامعه یعنی زنان ایران حق انتخاب شدن و رقابت با او را نداشتند. کجای اسلام چنین حقی را از زنان گرفته است وقتیکه حضرات مسلمان پیش از انقلاب در مغز ما فرو کرده بودند که اسلام انقدر بزنان عنایت دارد که زنان می توانند حتی به ریاست جمهوری برسند؟؟؟ آیت بنی صدر حذف زنان و سنیان و و و از حق انتخاب شدن را در دوران طلایی امام راحل! نفی و نقد کرد و بخاطر نامنصفانه بودنش اعلام کرد که خاضر نیست با شراکت در چنین تقلبی رئیس جمهور شود؟؟؟ تقلب و بی انصافی که شاخ و دم ندارد!

نکته دوم، آخر به یک فعال سیاسی و نامزد انتخاباتی و رئیس جمهور چه که درباره موی زنان و پوشش مردم و و و بند کند یا حتی وارد چنین مقوله هایی شود؟؟؟ بعد از ۳۴ سال فلاکت و نکبت جمهوری اسلامی دیگر باید همه فهمیده باشند که کار سیاسی را با با موی زنان و ریش و پشم مردان نباید گره زد و اقتصاد مملکت مال خر نیست و کراوات مردان هم دم خر نیست!

نکته آخر، کشور و ملتی به نکبت و فلاکت کشیده شده و ما بجای نجات مملکت مان مهره های مسئول و سوخته را می خواهیم مطرح کنیم! آنهم تحت لوای پژوهش و هشدار!!!

بیچاره ایران و ایرانی
۵۲۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : محمد رضا رقابی
سلام اقای محمد رضا رقابی

فرمودید کارمند وزارت کشور بوده اید و اطلاعاتی در مورد انتخابات دارید. خوشحال خواهم شد اگر این اطلاعات را با اینجانب در میان بگذارید.

ایمیل:

m_delkhasteh@yahoo.co.uk

مخلص
دلخواسته
۵۲۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۲       

    از : یاسمین ی

عنوان : پاسخی به وکیل آقای جعفری
گویا بد جوری با کوتاه نوشته ام به خال زدم کهیا خود آقای جعفری یا وکیل ایشان آقای علی اصلی چنان ملتهب و خشمگین شده که هر جمله اش را دهها بار تکرار میکند و شاید هم براین باور هست که خویش غرق در آگاهی هست، دیگران مشگل فهمیدن دارند. برای آگاهی ایشان باید بگویم که من نه همانند شیعیان (حتی تحصیل کرده هایشان) که باید از یک آخوندی "تقلید" کنند تا بدیهی ترین مسائل را بفهمم نه عقب مانده ذهنی هستم که احتیاج باشد تا یک حرف را ۱۴۰۰ سال تکرار شود تا متوجه آن شوم. سعی میکنم در زیر پاسخی کوتاه بر هر نکته ایشان بدهم
یک: جناب آقای اصلی وقتی کسی در پای نوشته ای، نظری میگذارد قاعدتا میباید کوتاه نظرش را مطرح کند و نه اینکه بالای منبر و تکرار مکررات کند. وقتی من مینویسم از "تمامی زوایا" مسائل را مطرح کنیم، در نگاه آگاهان مشخص هست که در بحث مسائل اجتماعی-سیاسی، "زوایا" دو جهت دارند یا موافق یا مخالف. خطاب من با آقای جعفری این بود که تنها از دید نیروهای اسلامی مسائل را نگاه نکنید، صد البته اگر "پژوهشگر" هستید. به نظر میرسد درک این نکته کوچک برای آقای اصلی بسی دشوار هست. اگر چنین هست، مشگل در درک ایشان هست نه نوشته من.
دو: اگر آقای اصلی که باحتمال زیاد با تشکیلات آقای بنی صدر نزدیکی دارند، بروند آرشیو روزنامه های دوران بعد از بهمن ۵۷ را نگاه کنند متوجه خواهند شد که وزارت کشور در روزنامه رای گیری برای جمهوری اسلامی آری و یا نه (که هیچیک از نیروهای اسلامی به این نوع رای گیری فاشیستی اعتراضی نکرد- اگر کردند، لطفن "مدرک" نشان دهید. حال که بحث بر سر مدرک نشان دادن هست) ۲ بار اعلام شد که برگ رای کم آمده و مجبور به اضافه کردن میلیونی آن شدند (چرا مسلمین ناب محمدی با هر شناسنامه چند رای دادند و جمعیت رای دهنده گان بیش از جمعیت کل کشور شد. اگر مدرک میخواهید، یک زحمت بکشید و بروید تعداد رای های اعلام شده در روزنامه را جمع بزنید تا یکبار هم که شده واقعیت ها را بپذیرید)
سه: شما که ادعا میکنید که باید هر حرف را با مدرک پذیرفت پس چگونه هست که بعنوان یک مسلمان تمامی مسائل مربوط به اسلام را که حتی یک مدرک ناقابل برای اثبات آنها در ۱۴۰۰ سال گذشته نشده را باور میکنید؟ این تضاد را چگونه پاسخ میدهید؟ مدارکی که سخن های مرا به اثبات میرساند، همان روزنامه های دولتی همین رژیم اسلامی هست و اگر واقعا مایل بدانستن آنها هستید، با مختصر زحمتی میتوانید بدست آورید. بنابراین هوچیگری را کنار بگذارید و به یک بحث منطقی روی آورید. صفحات این سایت نه مسجد هست و نه منبری دارد و نه خواننده گان بحث ها را کیلویی میپذیرند.
چهار: با اینهمه هو و جنجالی که براه انداختید، آخر نگفتید که رای های شهرهای ایرانشهر، بوکان، نقده، مریوان، لاهیجان، کوچصفهان و ... چه شد؟ آیا یک پژوهشگر مسلمان هیچگاه به آنها هم میپردازد یا آن رای ها از آن مرتدان و کفار بودند و باطل بودن آنها از نگاه دین مبین اسلام، جایز؟ واقعا چرا به این نکته رسیدید، دچار فراموشی شدید؟ آیا باز احتیاجی هست که نشان داد که زمانی که منافع اسلام مطرح هست همه نیروهای اسلامی "هورا کش" میشوند. ضمنن اگر به فرهنگ فارسی آشنا دارید، هورا کشیدن نه جیغ و فریاد کشیدن که قبول صد در صد آن مسئله و کتمان واقعیات در آن هست. وقتی که کلیت نیروهای اسلامی یک اعتراض خشک وخالی به رای دادن فاشیتی آری و یا نه نکردند، معنی اش هورا کشیدن هست و بس. وقتی نیروهای مسلمین ناب محمدی بدستور امام "خدعه گرش" رهبران ترکمن صحرا را با "خدعه" به تهران برای مذاکره خواندند ولی آنها را ذبح اسلامی کردند و بنی صدر حاشا کرد که نیروهای وابسته به رژیم چنین کردند، این کار را میگویند هورا کشیدن برای قاتلین. میبخشید که همچون آقای جعفری به لغات عربی آشنای ندارم تا حرفم را به عربی ترجمه کنم تا مورد قبول واقع شود.
پنچ: براستی چرا شما همواره تنها نیمی از هر مسئله را میبینید؟ آیا این امر تنها در منافع شما نهفته هست. شما گویا به هر مسئله ای که مربوط به نیروهای اسلامی میشود، تنها آن قسمت را بیاد میاورید و یا میشنوید که با منافع شما خوانا هست. شما یا در ایران نبودید و گذرتان به جلو دانشگاه و یک ۱/۴ کیلومتر پائین تر (حوالی دفتر روزنامه آینده گان) مخصوصن نمیخورد و یا غرضی در کار هست که نیمه دوم شعار:" روزنامه آینده گان تعطلیل باید گردد - روزنامه بنی صدر ایجاد باید گردد" را بیاد ندارید. صد البته شما و شما های نوعی بیاد ندارید. راستی روزنامه بنی صدر در کدام ساختمان و کدام وسائل چاپ "ایجاد شد"؟ آیا مصادره ای در کار بود؟ پس شما با مصادره موافقت کامل دارید. بنظر میرسد یواش یواش قسمت دوم شعار دارد به یادتان میافتد، نه؟ ضمنن شما میدانید که چه در دسته های سینه زنی و چه در دسته های هواداران رژیم همواره شعار ها دوبیتی هستند و شعار فوق با آنها همخوانی کامل دارد.
شش: شما اشفته شدید که چرا نوشته ام که بنی صدر را یک درصد مردم هم نمیشناختند. آیا شما خلاف این نظر را دارید؟ اگر چنین هست یک نمیچه مدرکی نشان دهید که قبل از "هجرت" ایشان در رکاب امام راحل از پاریس به تهران در جایی، روزنامه ای، بحثی و .... نام ایشان آمده باشد. زنده یاد منوچهر محجوبی بسیار در مورد این سه تن (بنی صدر- یزدی-قطب زاده) نوشت و شما را به شماره های نشریه آهنگر رجوع میدهم. البته ایشان از کفار بودند و نشریه ایشان از نجاسات هست. حال "این گوی و این میدان" برای شما که بروید برای یکبار هم که شد از رشته فکری تقلید بیرون بیائید و خود به دنبال کسب آگاهی در هر زمینه ای شوید.
هفت: نوشته اید که من تفکر "ضد اسلامی" دارم. خوب میخواستید که وقتی سرزمینی که به آن عشق میورزم هر روزه زیر تاخت و تاز لشکریان اسلام دارد نابود میشود و فرهنگ بادیه نشینی بجای فرهنگ پیشرفته بزور جایگزین آن میشود. شادی و خنده در روزهای چهارشنبه سوری و نوروز جایش به عزاداری از فلان کسی که بیش از یک قرن مرده و یک خط از انسانیت و آگاهی از خود بجا نگذاشته عوض شود. زمانی که دهها هزار انسان آزاده توسط لشگریان اسلام سلاخی شده. زمانی که میلیون ها کودک بجای به کلاس درس رفتن روانه کوچه و خیابان میشوند و در عوض میلیون ها دلار خرج قبره کسی که ضدیت هیستریک وار به ایران و ایرانی داشته و از افتخاراتش گردن زدن ۷۰۰ نفر در یک روز هست، میشود. زمانی که زلزله زده گان بم و آذربایجان هنوز که هنوز هست یک خانه برایشان ساخته نشده ولی میلیارد ها دلار خرج آدمکشان حزب الله لبنان و باز سازی مناطق آنها میشود. زمانی که ......... باز بعنوان یک انسان از اسلام و ایده های ضد انسانی اش دفاع کنم؟ میدانم که در دل میگویئد یک کافر، مرتد، زندیق دیگر و قتل اش واجب چرا که تمامی نوشته شما غرق از خشمگینی شما بمن نه به خاطر بازگو کردن واقعیت ها بل بخاطر افکار "ضد اسلامی" هم و بس. این مهم نیست. خون من از خون لاله گون آن جانان زلالی که ذبح اسلامی شدند، با ارزش تر نیست

با تشکر و احترام از مسئولین محترم سایت اخبار روز برای اجازه دادن برای بازگو کردن باور هایم
۵۲۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : " خواب اصحاب کهف "
" در این مقاله تلاش دارم به عنوان کسی که به مقتضای حرفه‌ای در متن آن سالها و آن رویدادها حضور داشته‌ام، برخی ابعاد ناگفته یا کتمان شده در بحث آقای اشکوری را به عرض خوانندگان گرامی برسانم تا حد امکان روشنایی بیشتری بر تاریخ معاصر در این زمینه مشخص انداخته شود".

" من مطمئن [م] اگر ما ایرانیها قدر اعتراضات آن روز امثال بنی صدر را می‌دانستیم و پیگیر بودیم شاید لازم نبود تا در خرداد ۸۴ و ۸۸ همگی مانند اصحاب کهف از خوابی که مهندسان بیت رهبر با گستاخی تمام برای به دست گرفتن سرنوشت ملت بر مردم تحمیل کرده بودند، بیدار شویم و فریاد بزنیم رأیمان کو.".

جناب جعفری،
زمانی که کسی نادرستی دید یا قد علم کرده و مبارزه میکند - که البته چنان توصیه ای از کنار گود آسان است - و یا اگر که خود را کارد بی دسته دید اقلا مانند بازرگان از " خواب اصحاب کهف " بیدار شده ، استعفا میدهد و کنار مینشیند نه آنکه هنوز کنار سفره نشسته ، امیدوار باشد که شاید گربه بوده است تا آنکه او را با چوب بیرون کنند. اینجاست که ارزش زیرکی و موقعییت شناسی و پیشبینی معلوم میگردد.

اگر منظور قصد شرکت در گفتگوی انتخابات است در همین سایت صفحه ای
برای اظهار نظر باز شده و لازم نیست به مجادلات سی و چند سال پیش بین دو شکست خورده بپردازیم و آنرا به عنوان هشدار جا بزنیم.
۵۲۹۴۰ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : رأی مردم
با سلام برخی از خوانندگان ظاهرا متوجه اهمیت این گفتار نیستند. توجه همه را به بخشی از بند آخر آن جلب می کنم که همان توپ باشد. نکته این است: سلطنت فقاهتی که ماسک جمهوری اسلامی به صورت زده بود از آغاز کار متقلب بود. متقلب هست و خواهد بود. کشور در آستانه یک انتخابات دیگر است و اگر مردم در این انتخابات شرکت کنند، آنچه که ما آن را به بیان استعاری "توپ" می خوانیم و همان "رأی مردم" است، نباید دوباره مثل سالهای گذشته ربوده شود. اکنون آن بند:

«امیدوارم برخلاف رویه ناحقی که امثال آقای اشکوری در برابر وقایعی به این مهمی اتخاذ کرده است، از میان دست اندرکاران جریان مستقیم انتخابات کسانی شجاعانه دست به قلم ببرند و از این خسارت عظیم که سنگ بنای تقلبات بزرگ دیگر را در تمام دوران عمر نظام ولایی فراهم ساخت پرده بردارند. معمولا اولین خلافها و جنایتها سختترین آنها هستند و من مطمئن اگر ما ایرانیها قدر اعتراضات آن روز امثال بنی صدر را می‌دانستیم و پیگیر بودیم شاید لازم نبود تا در خرداد ۸۴ و ۸۸ همگی مانند اصحاب کهف از خوابی که مهندسان بیت رهبر با گستاخی تمام برای به دست گرفتن سرنوشت ملت بر مردم تحمیل کرده بودند، بیدار شویم و فریاد بزنیم رأیمان کو. بی‌تردید نقش و مسئولیت آن دسته از قلمها و بیانهایی که درعین ادعای آزادی‌خواهی و ملی گرایی و معنویت دینی، بر این جنایتها و ستمهای ملی پرده می‌پوشانند تا شاید خوابها درازتر شود و عمر استبداد دینی طولانی‌تر، بسی عظیم است. فعلاً به همین اندازه بسنده می کنم و از مطالب دیگر در می گذرم. »

آمویی
۵۲۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۲       

    از : پنهان

عنوان : ‫در حد اندازه بگو
‫چند ‫پاسخ کوتاه به جناب اصلی
‫۱. نام مستعار من "پنهان" است نه "هیچ"، اگر چه من هم در مقایسه با دنیا و کهکشان و کیهان همان هیچم.

‫۲. نام کاندیدای ترجیحی، البته در یک شرایط تحمیلی، اجباری و ناچاری، در کامنت مقاله جناب دلخواسته نوشته ام. حتمن توجه دارید که اصولن رأی دادن امری نسبی است. چیزی مطلق وجود ندارد.

‫۳. ایکس در واژه اشعه ایکس، به مفهوم نامعین، نایافته و نامعلوم، بکار رفته است و بهیچوجه بمفهوم فیزیکی رایج اشعه ای با طول موج ‫یکصدم تا ده نانومتر بکار برده نشده است.

‫۴. ملاحظه میکنید که من کوشیده ام تا دید و نگرشم نسبت به بنی صدر وجدانی، واقع بینانه و درست و در حد "اندازه" واقعی بنی صدر باشد، نه کوچکتر و نه بزرگتر. علت واکنش من به نویسنده مقاله و نظرات شما، ناشی از حس برداشتی بود که شاید شما اورا بیش از حد بزرگ کرده اید. با بحث و اصرار مجابی و اثباتی شما در باره ناخطا بودن افکار و گفته های اولیه بنی صدر در مورد هجاب زن موافق نیستم. لطفن با وجدان خود خلوت کنید و ببینید حرف های چند پهلو و نظرات و یا حتا سکوت های اینچنینی چه عواقب تخریبی ببار خواهد آورد. واکنش او در حمایت از زنان بی حجاب آن زمان که تحت شدیدترین ستم ها و ‫ظلم ها و تحقیر ها بودند، نبود.

۵. علت برخوردهای محافظه کارانه و مصلحت طلبانه آقای بنی صدر در آنزمان ناشی از باورهای غیرواقعبینانه و خارج از "اندازه" واقعی او بود. ایشان اسلام را دینی بزرگتر از "اندازه" واقعی اش میدید. ایشان خمینی را بیش از "اندازه" واقعی اش میدید. بهمین دلیل احترامی بیش از "اندازه" واقعی خمینی برایش قائل بود. فکر میکرد او واقعن یک روحانی پاک و مطهر، چیزی شبیه امامان قصه ها و اسطوره های دینی اوست.

‫تصور شیعه از امام انسانی خارج از "اندازه" واقعی است.

۶. اکنون ایشان بمراتب واقع گراتر شده و توانسته نظر بسیاری از جمله جناب راستگو، دلخواسته و شمارا بخود جلب کند. ترجمه این تحول برای من کوچکتر شدن "اندازه" باورهای دینی او بسمت انسان گرایی و وجدان گرایی بیشتر است. ولی هنوز راه درازی در پیش دارد. هنوز دم از دین و اسلام و انقلاب اسلامی، بعنوان راه حل مسائل دنیوی، میزند. انتظاری غیر واقعی و خارج از اندازه و ظرفیت اسلام و دین بطور کل.

‫‫۷. خدا و دین اشکوری بسیار غیرواقعی تر و بزرگتر از خدا و دین بنی صدر است. بهمین دلیل اشکوری هنوز قادر به تحلیل همکاریها و همراهی های خود با خمینی نیست. هنوز فکر میکند تقلبی در کار انتخاب او نبوده. چون هنوز در ذهن او انسان های غیر ‫مومن، غیرشیعی و یا غیر دینی و بی دین جای و منزلتی ندارند و از هیچگونه حق و حقوقی برخوردار نیستند.

۸. ‫ در انقلاب، ‫ بنی صدر گرایش تفکر دانشجویان مسلمان سیاسی از طبقه متوسط را تا حدودی هدایت و رهبری میکرد و بعلت باورهای دینی مشترک، و در مقایسه با سایر سازمانهای انقلابی و حزبی دیگر، ‫فقط با سازمان مجاهدین روی هم ریخت و ‫تبعیضانه ‫ از آنان بسیار بیش از "اندازه" پشتیبانی کرد.
۵۲۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۲       

    از : علی اصلی

عنوان : پژوهشگری پاک از هر "دروغ و ریا" !
من در اینجا نه نیازی می بینم و نه قصد دارم که به کنکاش چندانی در نظرات مطروحه خانم یاسمین بپردازم. واضح است که ایشان چنان در نفرت از اسلام و مسلمانان غرقند که حاضرند همه را به یک چوب رانده و هر تر و خشکی را با هم بسوزانند و تقریبا هر گونه مشکلی را هم ناشی از آنان بدانند. خوب واضح است که در چنین حالتی چه بر سر دید و قضاوتهای آدمی می آید. اما ایشان ظاهرا بسیار از "پژوهشگری" می دانند و مدعی هستند ! من فهرست وار تنها اشاره ای می کنم به نوع دید و "پژوهشگری" از نوع کار ایشان که ظاهرا خیلی هم آغشته به "ضد اسلامی" بودن است و لابد خیلی هم پاک و رها از "دروغ و ریا " می باشد!

---------- می فرمایند :

" بد نیست از تمامی زوایا مسائل را بنگریم ."

بله - البته "بد نیست" ! اما کدام "پژوهشگر" که هیچ - حتی یک محصل متوسط دبیرستانی - می تواند ادعا کند که در نوشته ای کوتاه - یا حتی در کتابی نسبتا مفصل - به پدیده ای "از تمامی زوایا" نگریسته و شکافته و و توضیح داده؟؟؟!!!! در یک مقاله کوتاه که هیچ - حتی در صدها صفحه هم نمی توان "از تمامی زوایا" حتی در مورد یک قطره آب هم نوشت و توضیح داد. تازه یک پژوهشگر واقعی می داند که حتی پس از توضیح همان یک قطره آب طی صدها صفحه - و حتی اگر بپندارد که که همه زوایا را شرح داده - باز هم زوایای تاریک و ناگفته و نا شناخته فراوانی وجود خواهند داشت.

حال چگونه ایشان می تواند به "تمامی زوایا" در مورد پدیده ای به مراتب عظیم تر و بغرنج تر همچون یک انقلاب سیاسی/اجتماعی احاطه داشته باشد - یا چگونه انتظار دارد که طی مقاله ای کوتاه از "تمامی زوایای" یک سری وقایع تاریخی صحبت شود - معجزه ای بزرگ - و البته از نوع " ضد اسلامی" آن - است که بیشک حیرتی عظیم را بر می انگیزاند و انسان را به "تواناییهای فرا انسانی" ایشان متوجه می گرداند.

--------- ایشان همچنین فرموده اند :

" در آن "انتخابات" کذایی هنوز چند ساعت از شروع آن نگذشته بود که معجزه اسلامی صورت گرفت و به جمعیت واجد شرایط رای ۲ میلیون اضافه شد و..."

برای من بسیار جالب است که تنها پس از "چند ساعت پس از *شروع* انتخابات" - تنها پس از "چند ساعت" - و با شرایط سیاسی/اجتماعی و همچنین امکانات ارتباطی آن روزها - - ناگهان با "معجزه اسلامی" به "جمعیت واجد شرایط رای ۲ میلیون اضافه شد " !! من بسیار علاقه مندم بدانم که منبع ایشان برای چنین ادعایی چیست که ثابت کند که "تنها پس از چند ساعت پس از شروع انتخابات" رسانه های رسمی رژیم ۲ میلیون نفر اضافی را اعلام کرده اند. ضمنا اصولا رژیم چه نفعی در انجام چنین تقلب بس ابلهانه و آشکاری - آنهم در شرایط آنزمان - می توانست داشته باشد؟!

------ از فرمایشات دیگر ایشان آن است که :

" در رای گیری اول خمینی گفت اگر همه بگویند نه من میگویم آری و تمام نیروهای اسلامی از جمله نیروهای وفادار به بنی صدر و خود ایشان هورا کشیدند و بختک جنایتکار رژیم اسلامی بر سر مردم ایران فرود آمد...."

اما واقعا ایشان به عنوان پژوهشگری آغشته در "ضد اسلامی" بودن - و لابد پاک از هر "دروغ و ریا" - کوچکترین مدرکی دارند که نشان دهد که بنی صدر برای این گفته خمینی "هورا کشید" ؟! من مشتاقانه منتظر دیدن چنین مدرکی هستم - خانم یاسمین - این گوی واین میدان !

ضمنا آیا ایشان با تکیه بر چه شواهدی مدعی هستند که "تمام" - توجه کنید که می گویند *تمام* - نیروهای اسلامی و نیز نیرو های وفادار به بنی صدر - برای چنین گفته ای هورا کشیدند؟! ایشان صحبت از دهها میلیون انسان می کنند. یعنی ایشان "هورا کشیدن" تمام نیروهای اسلامی گوناگون اعم از متشکل و یا مستقل را دیده یا شنیده است ؟! این است نوع "پژوهشگری" که ایشان حتی آقای جعفری را هم می خواهد به سوی آن رهنمون شود ؟! عجیبا غریبا ! اگر هم مبنا مشاهدات شخصی ایشان است - که باید بگویم در مقابل آن مشاهدات صدها هزاران و شاید میلیونها نفر دیگر مانند خود من قاطعانه در تخالف با ادعای ایشان هستند.

حال اگر ایشان واقعا مدرکی دارند که نشان دهد که "تمام" این نیروها چنین کرده اند - من مشتاقانه منتظر دیدن آنها هستم. این گوی و این میدان !

------ ایشان همچنین فرموده اند :

" در رای گیری رئیس جمهوری هم در حالیکه حتی یک در صد مردم بنی صدر را نمی شناختند،..."

آیا جالب نیست ؟! این چگونه "پژوهشی" است که اینگونه مطمئن است که "حتی یک درصد" هم بنی صدر را نمی شناختند ؟! چگونه به عدد یک و زیر آن رسیده اند؟! حال ما دیگر در اینجا به این نمی پردازیم که اصلا منظور از "شناخت" واقعا در اینجا چیست و اصلا "شناخت" اقشار مختلف مردم از نیرو های گوناگون چه بود و غیره.

ایشان باز فرموده اند :

" آقای جعفری همانند دیگر نیروهای اسلامی یک جا کل نیروهای عیر اسلامی را قلم میگیرد از گسترده گی مجاهدین (چون اسلامی هستند) و نیاوردن رای آنها صحبت میکند ولی از گسترده گی فدائیان (که در مقطع قیام از مجاهدین بسیار گسترده تر بوده و در روزهای ۱۹ تا ۲۲ بهمن نیروی عمده بدست گیری پایگاه های رژیم پهلوی بود. صد البته نیروهای اسلامی مشغول زد و بند با هایزر و پابوسی شیطان بزرگ و کوچک بودند) نمیگوید و از بالاترین رای آوردن حداقل در شهرهای لاهیجان، بوکان، ایرانشهر، گنبد و رای های بسیار بالا در مریوان و نقده هیچ سخنی نمیگوید. آیا این عمل نشانگر پژوهشگر بودن در تاریخ معاصر هست؟"

البته گرچه معجزات "ضد اسلامی" بعضی را قادر می کند که در هر لحظه و هر نوشته ای از "تمامی زوایا" به هر چیزی نگاه کنند - اما خوب چنین معجزاتی البته کار آدمهای معمولی مثل من و آقای جعفری نیست.

اما در عالم واقعیت - آقای جعفری در مقاله کوتاه خود - که به هیچ وجه هم مدعی "تمامی زوایا" نیست - نوشتند که :

"
۵. تازه آیا واقعا جای پرسش نیست که در دوره ای که مجاهدین خلق از متشکل ترین و گسترده ترین سازمانهای سیاسی به خصوص در مناطق شهری ایران بودند حتی نتوانند یک نماینده به مجلس بفرستند؟ "

آقای جعفری در صحبت خود با آقای اشکوری - مثالی آورده است از یکی از نیرو ها - از گستردگی مجاهدین - که خود اشکوری هم با آنها نزدیکی داشته است - و تعجب از عدم برنده شدن حتی یک کاندیدا از آنها .

ضمنا آقای جعفری نوشته اند که آنها *از* متشکلترین و گسترده ترین سازمانهای سیاسی بودند. *از* به روشنی می گوید که دیگرانی هم بوده اند با گستردگی و غیره اما ایشان در این مقاله کوتاه به مثالی مانوس برای شخصی چون آقای اشکوری بسنده کرده است.

حال چگونه و با چه معجزه ای - اعم از اسلامی یا ضد اسلامی - می توان از این سخنان به این نتیجه رسید که :

"آقای جعفری همانند دیگر نیروهای اسلامی یک جا کل نیروهای عیر اسلامی را قلم میگیرد از گسترده گی مجاهدین (چون اسلامی هستند) و نیاوردن رای آنها صحبت میکند ولی از گسترده گی فدائیان ... نمیگوید... "

امریست که "معجزه گران" باید پاسخگویش باشند !

----- ایشان ضمنا صحبت از دو شعار در اوان انقلاب کرده اند که یکی را ما دیدیم و شنیدیم - اما دیگری را برای اولین بار است که در نوشته ایشان دیدیم !!!

فرموده اند :

"چرا از مصادره اموال و مکان روزنامه آینده گان توسط چمقداران امام با شعار "روزنامه آینده گان تعطیل باید گردد، روزنامه بنی صدر (که آقای جعفری از مسئولین آن شد) ایجاد باید گردد" صحبتی نمیشود؟ چون این یکی دارای منافع شخصی هست؟ "

ما دیدیم که چماقداران شعار دادند که:

""روزنامه آینده گان تعطیل باید گردد""""

اما تا امروز هرگز نشنیده بودیم ----که چماقدران همزمان شعار:

"""روزنامه بنی صدر ایجاد باید گردد"""""

را هم سر داده باشند.

لطفا اگر خانم یاسمین هر گونه مدرکی در اینمورد دارند نشان دهند . اگر دیگران هم کسی چنین شعاری را (دومی را) شنیده لطفا اطلاع دهد.

خلاصه ظاهرا این است نوع اعتبار و "پژوهشگری" پیشنهادی و "تمام زاویه ای" و البته لابد " نا آغشته" به "دروغ و ریا" توسط خانم یاسمین. چه می توان گفت؟! من که تا همینجا هم زیادی گفتم و تازه اینها همه اکثرا در مورد قسمتی از فاکتها بودند. اگر بخواهیم وارد جنبه های دیگر دید و قضاوتهای ایشان شویم احتیاج به نوشتار دیگریست که در حوصله این مجمل فهرست وار نیست. به امید "
قضاوتی منصفانه و همه جانبه" توسط همه ما.
۵۲۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمد رضا رقابی

عنوان : زمان جعل و تحریف تاریخ گذشته است
من کارمند وزارت کشور بوده ام و در بهمن ۱۳۵۷ هم بدون وابستگی به هیچ حزب و دسته ای، پیشنهاد معاونت وزارت کشور را نپذیرفته ام...تنها یک میهن پرست بوده ام که در جهت اعتلای وطنم بهر اقدام ممکنه دست زده ام" چه قبل و چه بعد انقلاب..." در صورتیکه کسی مایل باشد از واقعیات آن زمان آگاه شود میتواند با من تماس بگیرد. شاید با ارائه اسناد و آگاهیهائی...، گوشه هائی از تاریخ این وطن و دلیل قربانی شدن بهترین جوانان این میهن و استیلای بیوطن ترین و بی حیا ترین اشخاص بامور کشور که بدلیل عشق عده ای تشنه شهرت و مقام!!؟...، روشن شود... تا آنجائیکه بنده از اقای جعفری آگاهی دارم ایشان سردبیر روزنامه "انقلاب اسلامی" و شاید هم غیر مستقیم و بگمان من سخنگوی آقای بنی صدر بوده باشد...البته با تردید و تشکیک
۵۲۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۲       

    از : یاسمین ی

عنوان : مروری بر نوشته آقای جعفری
حال که آقای جعفری بعنوان پژوهشگر تاریخ معاصر خواهان باز نگری مسائل اتفاق افتاد در اوائل انقلاب مردم ایران و یا ضد انقلاب اسلامی هستند، بد نیست از تمامی زوایا مسائل را بنگریم و قضاوتی منصفانه و هم جانبه داشته باشیم و یکسوی این ضد انقلاب را به نقد نکشیم. خلاصه وار در زیر مسائل را که آگاهانه یا نا آگاهانه از قلم آقای جعفری افتاده میاورم
الف: در آن "انتخابات" کذایی هنوز چند ساعت از شروع آن نگذشته بود که معجزه اسلامی صورت گرفت و به جمعیت واجد شرایط رای ۲ میلیون اضافه شد و در انتها زمانی که کل رای ها اعلام شده جمع بسته شد که بیش از جمعیت کل کشور بود. بطور نمونه تعداد رای دهنده گان بخش شبستر در نزذیکی تبریز بیش از سه برابر کل جمعیت این بخش بود (این را در نظر بگیریم که در مناطق سنی نشین ایران نظیر بلوچستان، ترکمن صحرا و کردستان و هممیهنان عرب زبان بخاطر کشتار آنها توسط نیروهای اسلامی در انتخابات بسیار کم شرکت کردند)
ب: تنها انتخابات کذایی مجلس نبود که به تزویر و ریا نیروهای اسلامی آلوده بود، رای گیری بر نوع حکومت و ریئس جمهوری هم انباشه بر تقلب بود (در رای گیری اول خمینی گفت اگر همه بگویند نه من میگویم آری و تمام نیروهای اسلامی از جمله نیروهای وفادار به بنی صدر و خود ایشان هورا کشیدند و بختک جنایتکار رژیم اسلامی بر سر مردم ایران فرود آمد و هنوز که هنوز هست آنان از جمله آقای جعفری به این مسئله نمیپردازند. در رای گیری ریئس جمهوری هم در حالیکه حتی یک در صد مردم بنی صدر را نمی شناختند، چون خمینی گفت من به بنی صدر رای میدهم و او ریئس جمهور شد ولی باز این مسئله مورد اعتراض بنی صدر و آقای جعفری نیست چرا که در اینجا منافع گروهی و نه روشنایی انداختن بر واقعیت "تاریخ معاصر" مطرح هست)
پ: آقای جعفری همانند دیگر نیروهای اسلامی یک جا کل نیروهای عیر اسلامی را قلم میگیرد از گسترده گی مجاهدین (چون اسلامی هستند) و نیاوردن رای آنها صحبت میکند ولی از گسترده گی فدائیان (که در مقطع قیام از مجاهدین بسیار گسترده تر بوده و در روزهای ۱۹ تا ۲۲ بهمن نیروی عمده بدست گیری پایگاه های رژیم پهلوی بود. صد البته نیروهای اسلامی مشغول زد و بند با هایزر و پابوسی شیطان بزرگ و کوچک بودند) نمیگوید و از بالاترین رای آوردن حداقل در شهرهای لاهیجان، بوکان، ایرانشهر، گنبد و رای های بسیار بالا در مریوان و نقده هیچ سخنی نمیگوید. آیا این عمل نشانگر پژوهشگر بودن در تاریخ معاصر هست؟
ج: اگر عملکرد بالا و پایئن منبر نشینان و از روضه خوانی و رواج جهل و خرافات با توسل بر جهل مردمی که اینان پرورششان داده بودند، از "کوخ" نشینی به "کاخ" نشینی رسیدند محکوم هست چرا از مصادره اموال و مکان روزنامه آینده گان توسط چمقداران امام با شعار "روزنامه آینده گان تعطیل باید گردد، روزنامه بنی صدر (که آقای جعفری از مسئولین آن شد) ایجاد باید گردد" صحبتی نمیشود؟ چون این یکی دارای منافع شخصی هست؟ آخر این چه "پژوهشگری" هست؟ نوع اسلامی (آعشته به دروغ و ریا؟)
د:اما یک خواهش: آقای جعفری لطف بفرمایید و در نوشتار های خود از لغات فارسی استفاده کنید تا نوشته هایتان برای ایرانیان خوانا باشد. لغاتی نظیر: محاجه، مصیت،منقح، شی نفی ماعدا، وادی معارضه ای، مغالطه و ... را حداقل با معنی فارسی آن بیاورید. از یک طرف از "واکاوی" صحبت میکنید و "سابجکتیو" و از طرفی این لغاتی که در فرهنگ فارسی بیگانه اند را میاورید

به امید آنکه نقد ها یکسو و بدلخواه (هر کجا که به نفع مان نبود) بیان نشود
۵۲۹۲۲ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمد جعفری

عنوان : بر سر عهد و پیمان باید ایستاد
دوست عزیزم سلام

به شهادت کتاب ها و مقاله های فراوانی که در رابطه با انقلاب و بویژه در دورانی که من در آن شرکت داشته ام، اگر به ضرس قاطع بگویم که تنها کسی هستم که آنچه در چنته علمی و حافظه تاریخی خود داشته ام برای ملت ایران منتشر کرده ام، اغراق نگفته ام. بنابر آن مطالبی هم که در مکاتبات با آقای اشکوری آمده به نوعی در مقاله ها و یا کتابها آمده است و چیزی نداشته ام که پنهان بوده و به ایشان نوشته ام. اما نظر به اینکه هدفم از مکاتبات حل مشکلی چه از جانب من و چه از جانب ایشان بود، و طبیعی بود که اگر به غیر از روشی که اتخاذ شد، می شد، ایشان وارد گفتگو نمی شد، من به ایشان قول دادم که گفتگوها برای انتشار عمومی نیست. ولذا من ایستادن بر سر عهد و پیمان را از مهمترین و یا اصلی ترین وظیفه انسانی می دانم و لو آن عهد و پیامان به ضرر خودم باشد.
۵۲۹۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : Keep Your Eye On The Ball
در ورزش هایی که با توپ انجام میگیرد مانند فوتبال و والیبال و تنیس و گلف, اولین و مهمترین توصیه مربی به ورزشکار اینست که چشم را از توپ برندار. یعنی زمانی که حواس پرت و از توپ منحرف شد بازی باخته شده است.

من متوجهم که وقایع تاریخی بهر حال باید روشن شوند و از تاریکی بیرون بیایند ولی هر سخن جایی و هر گفته مکانی دارد. سوال من اینست که در صحنه سیاست امروز که نمایشات بسیار مهمی در حال اجراست چرا باید به تفصیل به تفسیر اجرای نقش بازیگرانی پرداخت که سالهاست از صحنه خارج شده و امید برگشتشان نیست. نه اینکه این مهم نباشد ولی فوریت و اهمیت تاثیر آن بر وقایع امروز چیست که چشم را از توپ برداریم؟ با طلب بخشش از فضولی، از روی کنجکاوی سوال شد.
۵۲۹۱٨ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : علی اصلی

عنوان : پاسخی به "هیچ" و مقوله "اشعه ایکس"...
با پوزش از آقای جعفری و خوانندگان من به قسمتی از بحث با جناب "هیچ" در مورد بنی صدر را - که ذیل مقاله "پیر ورسای هشتاد ساله شد" نوشته آقای دلخواسته - نا تمام مانده بود را در اینجا ادامه می دهم. مقاله مذکور به بایگانی سپرده شد و نتیجتا من در اینجا ادامه می دهم!
----------------------------------------------------

جناب هیچ - نخست آنکه - مطمئن باشید که از "صابون" مربوطه (رژیم اسلامی) فراوان به تن ما و اطرافیان خورده است - چه در زندان چه در جبهه چه در کلیت زندگیمان ! از کیش شخصیت بازی و اینگونه سر به هواییهای کودکانه هم بسیار بسیار بسیار دورم.

ضمنا هنوز مشتاقانه منتظر شنیدن نام کاندیدا های مورد قبول شما برای رهبری گذار دمکراتیک از رژیم - هستم. این گوی و این میدان !

و اما شما در مورد بنی صدر منجمله به ایشان منتسب فرموده بودید که:

" ...پوشش زن بدلیل تأثیر اشعه ایکس ناشی از رویت موی زن!"

در حاشیه بگویم که بسیار جالب است که شما از میان اشعه ها - "اشعه ایکس" را هم انتخاب کرده اید ! بگذریم و وارد این صحبت نشویم !

اما سپس من در قسمتی از پاسخ خود نوشتم:

" حتی یکنفر هنوز قصه "اشعه ایکس و موی زنان" را به بنی صدر منتسب می کند - قصه ای که مدتهاست که بی اعتباری و مضحک بودن آن به روشنی بارها و بارها نشان داده شده است."

بعد شما فرمودید که من کمترین "گماشته" هنوز نبخشیده ام در حالیکه خود "شاه" ظاهرا بخشیده ! چگونه ؟! تنها با یک نقل قول ساده از قسمتی از سوال و جواب با بنی صدر در اوان انقلاب - بدون آنکه واقعا - بعد از اینهمه سال واقعا به آن نقل قول فکر کرده باشید قبل از آنکه قضاوتی تکراری و کلیشه ای - و البته غلط - را باز هم تکرار کنید.

حال برای روشن شدن قضیه برای شما - من قسمتی از پاسخی را که چند سال پیش به ادعای مشابهی توسط "د." در جای دیگری داده بودم را در زیر می آورم با امید به مداقه و قضاوت منصفانه و شجاعانه شما در اینمورد.

من با پوزش از شما - پاسخ مذکور را بدون تغییر در اینجا می آورم چون واقعا فرصت ایجاد تغییرات در آن را ندارم - و در عین حال بد نیست که بعضی مدعیان متفاوت از شما نیز بعضی قسمتها را از نظر بگذرانند.. بدیهیست که روی سخن من عمدتا با "د." بوده. در عین حال - پاسخ به ادعای شما نیز در قسمتی از نوشته ( قسمتی از بند دو ) یافت می شود - امیدوارم که سوء تفاهمی ایجاد نشود و احترام و دوستی قلبی این کمترین را پذیرا باشید.

---------------------
یک ـ

از جمله رفتار زورـمحوران همیشه این بوده که با دانستن نیم بند و ناقص چند کلام از هزاران هزار کلام و گفتار و تجربه و زندگی یکنفر ـ آن چند کلام را پیراهن عثمان کرده و به راحتی هر چه تمامتر برهمان /"اساس/" سست ـ سخیفترین و نا عادلانه ترین و جاهلانه ترین قضاوتها را رانده و به چماق کشی می افتند.اینان کسانی هستند ـ که با وجود یک دنیا ادعا ـ براحتی ملعبه دست این و آن نیز می شوند.

در قضیه /"موـاشعه ـ ... /" برخی ـ با نیات مختلف ـ از آن به عنوان چماقی علیه بنی صدر استفاده می کنند. بیشتر اینان با نسبت دادن مستقیم گفته مذکور به بنی صدر ـ و گاه با هزار قسم و آیه که الا و للا خودشان با چشم و گوش خودشان این گفته را از دهان وی دیده و شنیده اند ـ می خواهند مثلا از راه تمسخر وی را بکوبند و نیز مثلا القا کنند که وی نیز خواستار اعمال زور جهت حجاب است ـ که مثلا وی فردی عقب مانده و ارتجاعی است که کاملا غیر قابل اطمینان و ... است.

اینان حتی آنقدر صداقت و شهامت ندارند که لااقل روشن کنند که اولا "سوالی" با چنین مضمونی از وی شده و سپس پاسخ وی را آنچنان که بوده بیاورند و زمینه و قالب و محتوای اصلی صحبت را نیز مشخص کنند.به جای اینکار ـ با اطمینانی بس مضحک و بیشرمانه فقط این چند کلمه را مستثیما به خود ایشان نسبت می دهند و سپس از همین چند کلمه به نتیجه گیریهای آنچنانی هم می رسند.چنین افرادی غالبا تنها پس از آنکه گوشه ای از جهل و غیر اخلاقی بودنشان در ملاء عام مشخص شد و به اصطلاح به رگ "غیرتشان" بر خورد ـ بالاخره تازه ممکن است تکانکی به خود بدهند و لا اقل بروند ببینند که اصلا موضوع چه بوده.گرچه با دیدن شواهد و دلایل ـ باز هم چنین افرادی ـ طلبکاران ابدی عالم و آدم ـ با منطق واژگونه خود اغلب همچنان بر اباطیل خویش پای خواهند فشرد.تجربه من آن است که مشکل اینان ـ در بعد فردی اش ـ بیش از هر چیز شخصیتی/روانی است و به همین دلیل نیز طلبکار عالم و آدمند و در پر مدعایی و خود شیفتگی کم نظیر. نمونه چنین شخصیتهایی را بیشتر ما در میان انواع و اقسام چماقداران در طی این سالیان کم ندیده ایم.


دو ـ

اما ببینیم که آیا از پاسخ بنی صدر به سوال مذکور می توان به نتیجه گیریهایی که این افراد ادعا می کنند ـ رسید ؟

پیش از آن اما ـ شاید بد نباشد نخست این توضیح را بدهم که من خود به هیچ مذهب خاصی پایبند نیستم و تعلق ندارم . به تفکر و تفحص آزاد و بی انتها و دایمی بسیار پایبندم و در اینراه شک معقول منصفانه از چیزهایی است که همیشه در کوله ام داشته و استفاده کرده ام.. اما از آن تعداد مذاهب و مکاتبی هم که شناخته ام ـ چیزهای زیادی یاد گرفته و می گیرم . بسیار هم خوشوقتم که به بیماری "مذهب ستیزی حرفه ای " ـ که امروز مد عده ای شده ـ دچار نیستم گرچه انتقادات و ناباوریهای خود را هم در جایش و زمانش به صراحت لازم و با احترام مطرح می کنم.به عرفان و مباحث آن نیز بسیار علاقه مندم و درس های بس گرانقدری از آن آموخته و می آموزم. اینها را گفتم تا دانسته شود که فارغ از هر گونه فیلتر و تعلق مذهبی خاصی به این صحبت می پردازم و طرفداری کردن یا نکردن ام از آرا و عقاید و خطوط سیاسی موجود هم هیچ ربطی به نام یا شهرت رایج مذهب یا ایدئولوژی یا نژاد و ملیت کسی ندارد. میان هر قوم و گروهی و زیر هر عنوانی ـ حدودا همان تنوعی یافت می شود که میان دیگران... و خواسته های اساسی شان هم بسیار به هم نزدیک....امید که حق محور و از زور بدور به آزادی در آییم....از مطلب دور نیفتم ـ در عرصه سیاسی هم ملاک اصلی ام التزام واقعی به /"استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی برای ایران/" است.

به هر روی ـ این است سوال و جواب مذکور که در طی پرسش و پاسخی در انتهای سخنرانی "سیستم های اطلاعاتی و مسئله حجاب " آمده است:

"سئوال:

من با چند نفر از پسرهای دانشجو در مورد پوشیدن موی سر زن بحث می‌کردم و ﺁن را به عنوان حجاب قبول نداشتم و معتقد بودم که اگر لباسم متناسب باشد و خودم را بپوشم، همین حجاب است. هر کدام از اینان دلیلی را پیش کشید که گفت: ثابت شده است که موی سر زن اشعه‌ای تولید می‌کند که روی مرد اثر می‌گذارد بطوریکه این باعث می‌شود مرد از حالت عادی خارج شود. حالا از شما می‌خواهم بگویید این نظریه تا چه اندازه درست است .

جواب:

البته من نخواستم که این مسئله را روی این گونه تأثیرات ببرم و الا چنین چیزی ممکن است زیرا اگر قراربود این گونه تأثیرات نباشد که زن و مردم با هم جمع نمی‌شدند و اصلا بشری به وجود نمی‌آمد. ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر کنند. و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است. منتهی ، مطلب اینست که ﺁیا این « صحیح » نقش « اجتماعی » هم پیدا بکند یا نکند؟ تمام حرف اینجاست. نوع پوششی که ما به شما پیشنهاد می‌کنیم که شما زنان و مردان ایران بسازید باید نوع پوششی باشد که به شما امکان بدهد که تمام این تأثیرات در روابط زناشوئی به تمام و کمال وجود داشته باشد و نه این که نباشد. یعنی هر زنی حق دارد از مرد لذت ببرد و هر مردی هم از زن ( البته درچارچوب زناشوئی ) ، و این حق طبیعی و فطری بشر است و در اسلام نیز تمام منع‌ها جنسی در بین زن و شوهر از بین رفته است. در قدیم ، منع‌های جنسی در جوامع بشری خیلی زیاد بود و هنوز هم وجود دارد. ولی اسلام همه اینها را نقض کرده و از بین برده است. معهذا الان بسیاری ناکامی های جنسی وجود دارد که علتش همین منع‌هائی است که از قرنها قبل در دستگاههای اطلاعاتی ما بجا مانده و ماندگار شده است . پس باید این جاذبه وجود داشته باشد که اگر نباشد زن و مرد از هم فرار خواهند کرد. منتهی ما حرفمان این است که ﺁیا اینگونه تأثیرات نقش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هم پیدا می کنند یا نه؟ و ﺁیا بلاخره به تبلیغ و جا افتادن و حاکم شدن ایدئولوژی زور منجر می‌شود؟ و الا نگفتیم که این تأثیرات از بین برود. بعکس عقیده من این است که که اگر این تأثیرات این نقشها را از روابط اجتماعی از دست بدهند، تن ﺁزاد شده و تازه جاذبه بدست ﺁورده و عشق هم معنی می‌یابد. و تازه زناشوئی هم مفهوم پیدا می‌کند. و منظور ما این نبود که بخواهیم این تاثیرات را از بین ببریم، بعکس می‌خواهیم اینها جای خودشان و طبیعت خودشان را بدست ﺁورده و در نتیجه واقعیت خودشان را به دست بیاورند. مسئله همین بود./"

الف ) در ابتدا می بینیم که اولا قضیه "مو ـ اشعه ..." از بنی صدر سوال شده و او خود مستقیما چنین چیزی را مطرح نکرده.

آنها که به اخلاق امانتداری واقف و پایبندند ـ تفاوت و اهمیت این موضوع را درک می کنند و در نقل قولهاشان صحبتها را همانطوری که بوده نقل می کنند نه آنکه هر چه به ظن خود رسید بگویند و از جمله مثلا ـ حتی جای سوال و جواب را به راحتی عوض کنند چرا که چنین کاری نوعی تقلب و شیادی محسوب می شود مخصوصا وقتی با چنین کاری کسی بخواهد نتیجه گیری ها و قضاوت های آنچنانی هم بکند.


ب) دیگر آنکه در همان جمله اول پاسخ می بینیم که وی می گوید چنین چیزی "ممکن" است چون به هر حال باید مکانیسم ها و وسایل و جاذبه هایی جهت کشش بین مثلا زن و مرد وجود داشته باشد و این هم "ممکن" است که یکی از آن طرق باشد.

"ممکن" خیلی فرق دارد با "حتما". "ممکن" یعنی می تواند چنین چیزی باشد / یا نباشد / یا حدود و مشابه آن باشد. کدام آدم عاقلی ـ که حتی قدری هم از علوم آگاهی دارد و می خواهد بر آنها تکیه کند ـ می تواند بگوید که چنین چیزی اصلا ممکن نیست؟ ! !

به عبارت دیگر ـ به سوال آن سوال کننده سه جواب متصور است: حتما همینطور است / ممکن است / ممکن نیست = امکان ندارد. آقای بنی صدر منطقی ترین پاسخ را انتخاب کرده است.



حال کجای چنین نظری را می توان اینگونه نقل کرد که : " این همان بنی صدر است که عالمانه می گوید از مو های زنان اشعه ای می آید که مرد ها را تحریک می کند"؟ ! اما آنگونه که مدعیان نابغه چماقی ادعا می کنند ـ بنی صدر چنین گفته و ـ بوم م م م ـ این همان نشانه "عقب ماندگی و ارتجاع اوست" و..و... و تازه اینها همه سبب پوزخندهای حکیم مآبانه آنها نیز می شود ! (بعضی از این مدعیان را دیده ام که آنقدر نادانند که حتی اصولا منکر این می شوند که بدن انسانها از خود اشعه ساطع می کند و یا اینکه مثلا از قضیه فرومونها هیچ چیزی نمی دانند و از تاریخ علوم نیز در حد اندک اطلاع دارند... !).

پ) و بعد به این می رسیم که بنی صدر گفته :

/"ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر کنند. و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است./"

اولا کاملا مشخص نیست که" این " رجوع می کند به " ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر کنند " و یا اینکه رجوع می کند به نظریه مطرح شده در سوال آن سوال کننده. فرض را بر دومی می گذاریم.

آنها که باید ـ می دانند که در علوم فرق است میان نظریه و تئوری و قانون .

به طور خلاصه ـ در کاوش و توضیح پدیده ها ـ نخست مشاهدات انجام می شوند و سپس نظریه ها ارائه می شوند. نظریه ها ـ فرضیات و توضیحات و تفاسیر و پیش بینی هایی هستند در مورد آن پدیده . سپس تست ها و آزمایشاتی طراحی می کنند تا به صحت و سقم نظریه ها بپردازند. با جمعبندی یکسری نظریه ها به تئوری(ها) می رسند و ... از تئوری ها به اصل یا قانون می رسند.

در پاسخ بالا هم گفته شده که "...و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است". این بدان معناست که این فرضیه/پیش بینی /توضیح قاعدتا صحیح به نظر می رسد. چنین گفته ای با آن "ممکن است" که در جمله اول ذکر شده نیز مطابقت دارد.

ضمنا کلماتی مثل /"قاعدتا/" یا /"علی الصول /" را وقتی بکار می برند که در مورد چیزی مطمئن نیستند ولی بنا بر قاعده ای یا اصولی "احتمال" آن چیز را می دهند. مثلا اگر از من در اوایل بهار و بدور از اصفهان ـ بپرسند که "اکنون هوای اصفهان چطور است؟" ـ من می گویم "قاعدتا سرد است" . یعنی نمی دانم الان هوای آنجا واقعا چطور است ولی مطابق قاعده و اصول فصول آن منطقه حدس می زنم سرد باشد / اما ممکن هم هست که سرد نباشد.

ت ) پس ایشان نگفته که فرضیه مطروحه حتما درست است بلکه همان اول کار می گوید "ممکن " است چنین چیزی باشد ـ و ممکن است چنین چیزی نباشد. سپس صحبت از یک نظریه و فرضیه بر اساس درک و مشاهداتش نموده است ـ نه صحبت از یک تئوری یا قانون علمی یا امری مطلق ـ و گفته که نظریه و فرض مذکور قاعدتا ـ و صرفا بعنوان یک فرضیه قابل قبول است.

اصولا کسی نمی گوید که یک فرضیه درست یا غلط ـ صحیح یا نا صحیح است ـ چون اگر درست یا غلط بودنش معلوم بود که دیگر فرضیه نمی شد. در مورد یک فرضیه از "امکان " و احتمال صحبت می شود ـ مثلا می گوییم فلان فرضیه چقدر ممکن است درست باشد ـ یا اینکه امکان غلط بودنش چقدر است .

ضمنا کسی هم قاعدتا نمی گوید که فلان چیز "ممکن" است ولی بلا فاصله هم بگوید که آن چیز حتما هست ـ یا حتما نیست!

ث) آیا بنی صدر می توانست منظور خود را در پاسخ مذکور بهتر و روشن تر مطرح کند؟ حتما. اما این موضوع صحبت دیگری است.


ج ) پس می بینیم که آنچه آقای بنی صدر در حقیقت گفته بسیار متفاوت است با آنچه که مدعیان تو خالی می خواهند به هر ضرب و زوری که شده ـ منجمله با عوض کردن جای سوال و جواب ـ جعل کنند و به او ببندند.

چ ) یکی از ادعاهای دایمی و نتیجه گیریهای این مدعیان از نقل قول مذکور آن است که پس بنی صدر می خواسته حجاب زوری در کار باشد و مثلا از سر دو تا نود ساله بزور حجاب کند . این هم البته خود جعل دیگریست. اگر کسی به خود زحمت داده و همین متن سخنرانی مزبور را مطالعه کند به جعلی بودن این ادعا نیز پی می برد. اتفاقا یک نکته محوری این سخنرانی آن بوده که نوع پوشش ـ مثل چیز های دیگر ـ باید از روابط زور رها شده و بر پایه عدم زور باشد و زورکی وتحمیلی کار نمی کند و تازه نتایج منفی تری هم به بار می آورد و... (مثلا در ص ۱۲ـ ۱۴ ـ۱۸...).

ح) آیا من کلا مخالفتی با ـ یا انتقادی به برخی نظریات و گفته ها و عملکرد های بنی صدر ندارم؟ بدیهی است که دارم. کیست که اشتباه نکرده باشد یا نگفته باشد؟ هیچکس . خود ایشان هم از اشتباهاتش در جاهای مختلف صحبت کرده است.


خ) بعنوان یک غیر مذهبی ـ نه تنها همیشه از شناختن و ملاقات و همکاری سیاسی اجتماعی با مذهبی هایی مثل بنی صدر کلی لذت خاطر برده ام و یاد گرفته ام ـ بلکه به آنها افتخار می کنم و نیز آنها را به خیلی از غیر مذهبی هایی مثل خودم ترجیح می دهم. همانطور که قبلا هم در بالا ترها اشاره کردم ـ معتقدم که حق و نا حق بودن اندیشه و گفتار و کردار آدمها و جوهره حقیقی شان هیچ ربطی به نام و برچسب مذهبی و عقیدتی آنها ندارد.

---------------------

پاینده ایران
۵۲۹۱۲ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : پنهان

عنوان : پیمان شما با مردم مهمتر از پیمان شما با اشکوری است !
جناب جعفری عهد و میثاق شما با مردم مهمتر از بیعت و پیمان شما با یک فرد یعنی آ قای اشکوری است:
" هرچند نشر آن مکاتبات می تواند روشنگر باشد، نظر به اینکه به ایشان نوشته بودم این بحثها برای عمومی کردن و انتشار نیست، همچنان بر عهد خود هستم و انتشار آن برای افکارعمومی را منوط به اجازه مستقیم ایشان می‌دانم. پس از این مقدمه اصل مطلب به ترتیب زیر پی گیری می شود"

تا کی این مردم باید نامحرم بمانند و حتا مسائل سی چهل سال پیش هم از آنان پنهان بماند؟؟.
۵۲۹۰۷ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : این مقاله ما را از بحث بی نیاز کرد
بعد از انتشار مقاله متین آقای اشکوری که در آن بنی صدر را دروغگو و فریبکار و قدرت طلب وصف و در کنار احمدی نژاد و باندش قرار داده بودند، در فیس بوک خود پیشنهاد کردم که لازم است بحث ازادی بین بنی صدر و ایشان انجام شود تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

امروز اقای اشکوری مقاله دومی انتشار دادند و نوشتند که با شرط و شروطی موافق بحث هستند. ولی خواندن تحقیق اقای محمد جعفری که هم در بطن قضایای آن دوران قرار داشته اند و هم بعد از کودتای خرداد شصت، سالها زندان استبداد روحانیت را تجربه کردند و بعد از خروج به تحقیق بسیار گسترده ای که نتیجه آن چندین کتاب است، دست زده اند من را به این نتیجه رساند که دیگر نیازی به این بحث نیست. چرا که این تحقیق درست همانکاری را با مقاله بی بی سی آقای اشکوری انجام داده است که کتاب (سوداگری با تاریخ) محمد امینی با کتاب (آسیب شناسی با تاریخ) میر فطروس که در آن با نشان دادن دروغها و تحریفهای کتاب میر فطروس(تاریخ نویس رضا پهلوی) این آقای بی اخلاقی که قلم را در خدمت زر خانواده پهلوی گذاشته بود را برای همیشه بی اعتبار."

در این رابطه توضیح زیر را منتشر کردم و از جمله نوشتم:

" ولی واقع امر این است که ایشان خوب می دانند که بنی صدر همانموقع هم مجلس را قلابی می دانست و از اشتباهات بزرگ خود می داند که برای دوری کردن از تکرار داستان مصدق و کاشانی، در حالیکه همان موقع هم از قلابی بودن مجلس و تقلبات وسیع سخن گفت و نوشت ولی در انتها، در برابر فشار اقای خمینی نایستاد و کوتاه آمد. ولی از آنجا که گفته اند که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم منفعت است، چند ماه بعد از برسمیت شناختن مجلس قلابی سر باز زد. اگر بر فرض محال، اقای اشکوری اینها را نمی دانند، حتما سخنرانی اقای خمینی را به خاطر دارند. مگر می شود یادتان نباشد که شما بهمراه دیگر اعضای مجلس در شش خرداد شصت، که آغاز مرحله اخر کودتا بود، به نزد اقای خمینی برده شده بودید و در آن سخنرانی بود که ایشان اولین حمله صریح را به بنی صدر کرد و از او خواست که باید مجلس را بپذیرد و قبول کند و مجلسیان چه شادیها که نکردند. شما سخنان امام امت خود را نشنیدید؟ اگر بنی صدر مجلس و شورایعالی قضایی و...و را قانونی می دانست که دیگر احتیاج به تهدید علنی اقای خمینی در رادیو و تلویزیون و مطبوعات نبود که بنی صدر را سخت به انتقاد بگیرد که چرا قانونی بودن مجلس و شورایعالی قضایی و... را نمی پذیرد. آقای اشکوری امکان ندارد شما این سخنان و طوفان بعد از آن را به یاد نداشته باشید و حال در انتظار این هستید که اسناد به شما عرضه شود!

البته از آنجا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، توهین و دشنام نامه شما به اولین رئیس جمهور ایران که حاضر نشد در برابر قدرت بیشتر دست از دفاع از حقوق مردم و ازادیها بشوید سبب شده است که، بخصوص، نسل جوان در مورد مجلس اول و اینکه به چه علت رئیس جمهور آن را قلابی می دانست کنجکاو شود تا با ارائه اسناد اولیه(primary source) نسل جوان ببیند که متقلبان و خائنان به اصول راهنما و اهداف انقلاب چه کسانی بودند و این مجلس قلابی در عملی غیر قانونی، چگونه به عنوان عامل و کارگزار اقای خمینی در این کودتا شرکت کرده است و شما از کسانی بوده اید که کاتولیک تر از پاپ، نه فقط خود رای به عدم کفایت داده اند بلکه در پی جمع کردن امضا از دیگران بودید و حتی اعلامیه مستقلی به همراه هفت نفر دیگر بر علیه فردی که به سبب هواداری از او انتخاب شده بودید، انتشار دادید."

http://mahmood-delkhasteh.blogspot.co.uk/۲۰۱۳/۰۳/blog-post.html?spref=fb
۵۲۹۰۶ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲