یکی بر سر شاخ و بن می برید - حسن یوسفی اشکوری

نظرات دیگران
  
    از : سهراب

اشکوری بدلیل اختیاری خواندن حجاب در زمانی که در کنفرانس برلین بود، در بازگشت به ایران در دادگاه ویژه روحانیت محکوم و خلع لباس شد.
۵٣۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹۲       

    از : حواس پرت

عنوان : عمامه این کجاست؟
انقدر حواس پرست شدم که دیگر اصلا چیزی یادم نمی آید اما شاید برادران و رفقا لطفی کنند و به من حواس پرت بگوید که مگر این آقای اشکوری قبلا عمامه نداشت؟
مگه اون آخوند نبود؟ جل الخالق یا من عقلم را از دست دادم یا این حسن یوسفی اشکوری که به نظرم عکسش را با عمامه دیده بودم!
۵٣۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۲       

    از : کیوان ش

عنوان : پاسخی به اقای علی اصلی
ابتدا اینکه من همانند شما نه وکیل کسی (اقای جعفری) میشوم (شاید هم هر دو یکی هستند) و نه سخنگوی کسی (بنی صدر) من بر خلاف شیعیان با مراجعه به دانش و خرد و آگاهی خود به بررسی مسائل میپردازم و خود تضمیم میگیرم (یعنی از یک مهجور فکر برآمده از عهد عتیق - ایت الله- تقلید نمیکنم) بنابراین بر خلاف نظر شما نه من بل امت مسخ شده شیعه "ساده لوح" هستند (بقول شما ها کافر همه را بکیش خود پندارد).
اگر منظورتان از این نوشته تان این است که سایت اخبار روز پاسخ شما را "سانسور" کرده و جواب دندان شکن و مستدل شما و اقای جعفری در مورد ایجاد روزنامه بنی صدر با اموال و مکان مصادره شده اسلامی چاپ نشده، حتمن برمیگردد به فرهنگ نوشتاری شما که جوابیه هایتان با پرخاش و فحاشی است. گرچه همین نوشته شما قاعدتا میباید بنا بر سیاست سایت اخبار روز چاپ نمیشد (نگاه کنید به لغاتی که استفاده کرده اید) ولی شد. چرا در همین نوشته پاسخ کوتاهی در مورد مصادره و ایجاد روزنامه سخنی با نوشته ای متمدنانه نکرده اید تا من و من نوعی "ساده لوح" از "مجضر" شما "کسب فیض" کنیم؟
۵٣۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۲       

    از : علی اصلی

عنوان : باد در بادبان غبغب با حذف مخالفین ؟!
جناب کیوان ش / یاسمین؟! - البته وقتی نوشته های من و امثال من براحتی آب خوردن چپ و راست سانسور شده و منتشر نمی شوند - جنابعالی هم بسیار ساده لوحانه با نوعی احساس "پیروزی" - البته کاذب و رویایی - فرمایشاتی می فرمایید بسیار طنز آمیز از قبیل اینکه :

"" از اقایان محمد جعفری و علی اصلی سوال شد که چگونه به مخالفت با عربده کشی های امت همیشه در صحنه با شعار "روزنامه آینده گان تعطیل باید گردد - روزنامه بنی صدر ایجاد باید گردد" محالفتی نشد و عاقبت آن روزنامه بسته شد و این یکی ایجاد گردید ولی هیچکدام به نفع شان نبود که پاسخ دهند. ""

نه عزیز جان - شما باید بیندیشید و سوال درست را بپرسید که به نفع چه کسانیست که پاسخهای ما را منتشر نکنند ! چون معلوم نیست چه بر سر این نوشته نیز آید - پس به همین میزان بسنده می کنم
۵٣۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۲       

    از : خواننده

عنوان : آقای رقابی محترم
به نظرِ من شما در موردِ آقای "بنی صدر" کمی بی انصافی کرده اید.
شما خود نوشته اید که ایشان به ملاقاتِ شما یا همه زندانیان آمده بوده است. و یک زندانبانِ حزب الهی او را راه نداده است.
خب خودِ این موضوع، نشانی از افتخار برای آقای بنی صدر است. آیا شما باید بعد در سطورِ آخر او را در کنارِ دیگران قرار دهید؟ او در مقابلِ این افراد قرار داشت نه در کنار این افراد.

با احترام
۵٣۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمد رضا رقابی

عنوان : این "کامنت" منتشره در سایت گویا را که در پاسخ آقای اشکوری آورده ام با کمکی جرح و تعدیل در این جا نیز نقل میکنم، باتشکر
در این آشفته بازار سیاسی که در این میهن بلاکشیده و نکبت دیده مان مشاهده میشود، همچنانکه در مقاله بالا اشارت رفته، کسی چه میداند و حالا که هیچ تنابنده ای و افزار و اسبابی در جای خودش نیست تاریخ سازهای این دوره سیاه آخوندی تاریخ نویس هم بشوند که در ان وقت "نور اندر نور اند نور خواهدشد"
آقای اشکوری شما هم اگر به وکالت رسیدید تنها بدلیل آخوند بودنتان بود. زمانیکه آخوندها در مصاف با آقای بنی صدر، که با آویختن به خمینی به پیروزی رسیده بود، نزد خمینی بگلایه و انتقاد پرداختند...خمینی با دلداری و تقویتشان، توصیه کرد که حالا که دیر نشده بروید و مجلس را بگیرید...که آخوندها حقن برای انجام این توصیه ِامامشان سنگ تمام گذاشتند...، حزب مثلن جمهوری اسلامی و دیگر ارگانهای متشکله روز آخوندی با شرارت و کمک رقسنجانی، مهدوی کنی و دیگر متقلبین مسلمان و آخوندی با جا بجائی بخشداران، فرمانداران و حتا استانداران هر آنچه توانستند در سطح کشور بخصوص بخش ها و شهرهای کوچک در صدد شدند دست هر آخوند و عواملشان را گرفته با اکثریت قاطع" تو بخوان قاتل!؟؟؟" راهی مجلسشان کنند "که حدود ۱۰ روزی بعد هم کردند..." ما کارمندان وزارت کشور که از چند و چون کارها آگاهی داشتیم سعی کردیم با نوشتن نامه ای سر گشاده بعنوان آقای بنی صدر از وقوع فاجعه ای که در شرف وقوع بود، آگاهش کنیم . در این نامه این روزهای زشت و آواری که در حال ریختن بر سر مردم بود به وضوح توضیح داده و پیش بینی کرده بودیم.... که متاسفانه هرگز آن عکس العملی که لازم بود از سوی آقای بنی صدر بوقوع نپیوست و ما نمایندگان کارمندان وزارت کشور هم که مبادرت به نوشتن و انتشار آن نامه کرده بودیم دستگیر و به زندانهای کمیته و در غایت باوین روانه شدیم... کارمندان شجاع و وطن دوست وزارت کشور با اعلام اعتصاب کارمندان، علن اعلام کردند تا زمانیکه نمایندگانشان از زندان و کمیته ها آزاد نشوند از انجام هر کار اداری و بخصوص انتخابات سر باز خواهند زد ...آقای بنی صدر با حضور در جمع کارمندان، آنها را متقاعد کرد که اعتصاب را بشکنند و در عوض قول داد که هم اکنون راهی زندان میشود و با دیدن ایشان"کارمندان زندانی" سعی در آزادیشان هم خواهد کرد...ایشان بقولش وفا کرده بود و باوین آمده بود منتها آقای کچوئی بداخل اوین راهش نداده بود چه رسد دیدن ما و آزادیمان...حالا بشنوید مراتب همان روز منعکس شده در وزارتخانه را و اندر آمدن آقای بنی صدر بزندان برای دیدن و احیانن اسخلاص ما، از من ِزندانی در زندان: فراموش نمیکنم روزی آفتابی بود از روزهای ماه فروردین ۵۹ و در حال قدم زدن در وقت هواخوریمان بودیم که متوجه شدیم آقای کچوئی رئیس زندان با خنده در حال آمدن بسوی ما است و با همان چهره بشاش و لبخند" ما پیش از این چهره خندانی از این زندانبان ندیده بودیم..." و پسئ از اینکه بما نزدیک شد خطاب بمن گفت میدانی چه شد!؟ من با تعجب پاسخش دادم نه خیر! چه شد!!؟ گفت: رئیس جمهورتان آمده بود دیدن شما و "من..." راهش ندادم... من پاسخش دادم منظورت چیست؟ گفت بنی صدر آمده بود دیدنتان من!!؟ راهش ندادم، من ( در آن حال بیش از ۱۸ روز بود که تنها من در اعتصاب غذا بودم) بدون لحظه ای درنگ پاسخش دادم که او که رئیس جمهور ما نیست او رئیس جمهور شماست! شمائید که رئیس زندانید شمائید که این همه پاسدار و سرباز دارید، اداره دارید و اسلحه و... ما یک عده زندانی و اسیر شما!، که کچوئی با شنیدن پاسخ من! چهره خندانش بقول معروف مانند برج زهر مار شد و با عصبانیت صحنه را تر ک کرد که همکارانم مرا در آغوش گرفتند و با تشویش و نگرانی گفتند رضا کافیست نکن از این کارها بالاخره میکشنت ها...
آقایان اشکوری ها، جعفری ها و بنی صدر ها ... من اگر جای شما ها بودم شرم داشتم که با اقدامات مستقیم و غیر مستقیمتان باعث این همه خونریری و جنایت شدید و آبادی زندانها...و باعث تجکیم پایه های رژیمی شدید که نه تنها بیش از ۵ ملیون آواره را شاهد است بلکه با براه انداختن جنگی خانمان سوز و این سیاست داخلی و خارجیش روی رژیم شاهنشاهی را که بر علیه آن انقلاب کرده بودیم سفید و روشن کرده است...خجالت بکشید!...ولی با تاسف آیا اکثر ما مگر اهل خجالت هم هستیم!!؟؟؟، استغفرالله
۵٣۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : هلا کسی اینجاست؟
جناب کیوان منتظر جواب ننشینید. همه اینها هیاهو برای هیچ است. یکی دوسال پیش بنده در کامنتی خدمت جناب دلخواسته عرض کردم که نوشته های جناب بنی صدر کنگ ، نامفهوم و ملال آور است. ایشان چیزی فرمودند بمعنی اینکه باید به
فرمایشات جناب بنی صدر گوش کرد. دیروز تصادفا آخرین فرمایشات ایشان را در ویدوی ب ب سی گوش کردم. گرچه ایشان با یادداشت آمده بودند و مصاحبه کننده تمام سعی خود درکمک به ایشان را بکار برد ایشان در ده دوازده دقیقه نتوانست
منظور خود را شفاف بیان فرماید. ناگفته نماند که ایشان ۸۰ ساله اند و انتظار زیادی نمیتوان داشت و این جان مطلب است.

ایشان در سی سال گذشته باندازه کافی از خود دفاع کرده اند و احتیاجی نبود که در این سن و سال و در این دوران انتخابات! که اراذل و اوباش رژیم از هر وسیله ای استفاده کرده و توجه و حواس مردم را به جهات مختلف پراکنده میکنند
شخصا به پاسخگویی بپردازند.ایشان چه میتوانیستند بگویند که قبلا نگفته اند.

متاسفانه مشاورین ایشان خیلی دیر بکمک آمده و مقالات جنابان دلخواسته و جعفری و سرکار خانم وفا جز آنکه مخالفان را فعال کند کار دیگری نمی نماید. خلاصه
بگویم ایشان بار دیگر از رژیم رودست خوردند.
۵٣۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲       

    از : کیوان ش

عنوان : چند سوال از اقایان اشکوری و راستگو
از اقایان اشکوری و راستگو که در دو جبهه مخالف قرار دارند، تقاضا میکنم که به سوالات زیر پاسخ دهند تا مسائل در نزد مردم اشکارشود و با امیدی (توهمی) که بدنبال کسی راه نیافتاده و بعنوان یک انسان آگاه از خرد خویش بهره گیرند (رد اندیشه شیعه تقلید و مقلد)
الف: سوالهای از آقای اشکوری:
یک: اگر شما در سال ۵۷ در ایران بودید و در خیابان ها (نه صرفا در مساجد) بخوبی میدانید که تا آبان ۵۷ که دانش آموزان به خیابان ها ریختند و شب آن به بی بی سی و ام-۱۶ وحی-آیه ای آمد که خمینی رهبر انقلاب ایران هست (اکثریت مردم عادی شریعتمداری را میشناختند و مقلدش بودند و دیگران طالقانی را. تنها جهاد گران و فناتیک های مذهبی خمینی را میشناختند و تقلید میکردند) خبری نه از حکومت اسلامی در کار بود و نه خمینی آدمی که یک عقل سالم از او حمایت کند، پس جرا بعد از زد و بند با شیاطین بزرگ و کوچک بیکباره مردم میباید به انتخابات فاشیست مابانه "جمهوری اسلامی آری و یا نه" رای میدادند و ۹۹ درصد رای آورد و تعداد رای ها بنا به ارقام منتشره در روزنامه توسط وزارت کشور بیش از کل جمعیت ایران بود که مضحک بودن آن را نشان میداد. نه شما اعتراضی کردید و نه هیچ فرد یا نیروی مذهبی ای. اگر الان حافظه تان یاری نمیکند از دوستانتان بخواهید یک نسخه از روزنامه های حامی خمینی که ارقام رای های هر شهر و قصبه را چاپ کرده بودند را براینان بفرستد تا یکبار هم که شده با آمار و ارقام صحبت کنبد نه حدیث و نقل و قول.
دو: در اولین رای گیری کذایی مجلس آخوندی که بسیاری از نیروهای آگاه در آن شرکت نکردند و از جانب مردم کردستان، ترکمن، عرب زبان و بلوچ (بخاطر سرکوب شان توسط نیروهای شیعه چون تنها شیعیان تنها دشمنان کافران و مرتدان نیستند بلکه نمیخواهند سر به تن سنی ها باشد) در شهرهای ایرانشهر، لاهیجان، نقده، بوکان، سر دشت، و منطقه ترکمن نشین کاندیدای فدائیان بالاترین رای را اوردند و شما و همفکرانتان نتیجه رای گیری را باطل اعلام کردید و یکی از ژولیده فکران عهد حجر را نماینده معرفی کردید. بگذریم که مجاهدین هم در بسیاری از شهر ها بیش از نیروهای وابسته به خمینی رای آوردند و نه تنها هیچکدام راهی مجلس نشدند بلکه بعد از خرداد ۶۰ شمشیر ذوالفقار نشان حکومت اسلامی ذبح شان کرد تا بیضه اسلام سالم برقرار باشد و شما هم قدرت بیانتان را از دست داده بودید و یا غرق در شادی از نابود کردن نیروهای ضد "امام خمینی". براستی در محدوده لنگرود-رامسر چند ده نفر شما را میشناختند که شما نماینده آنها شدید؟ ایا در آن زمان یک سفر چند ساعته از رشت به کوچصفهان و از آن طریق به لاهیجان، لنگرود و رودسر کرده بودید؟ ایا اینطور نبود که مردم خود استاندار، مدیرکل ها و شهردار و فرمانداران را خود انتخاب کرده بودند و رژیم ارسال سوخت را به شمال ممنوع کرده بود و مردم میباید تا قزوین میامدند تا بنزین بخرند؟ چگونه بود که معجزه غیبی تصیب شما و همفکرانتان شد و "نماینده" مردم آم دیار شدید؟
ب: سوالی از آقای راستگو

درست هست که بنی صدر مخالف کشتار سران رژیم شاهنشاهی بود و در مقابل آدمکشی های خلخالی ایستاده بود (حال بهر علت) که دیگر افراد رژیم چنین نکردند ولی بهتر نیست وقتی یک طرف قضیه را میگوئید، از طرف دیگر هم بگوئید تا موثر تر واقع شود. آیا طرف قضیه این نبود که اقای بنی صدر ابدا مخالف کشتار ترکمن ها، کرد ها و عرب زبانان هم میهنانم نبود. اگر بخاطر بیاورید ایشان بعد از قتل عام رهبران ترکمن بدست محسن رفیق دوست، کلا حاشا کرد که رژیمیان آنها را ذبح اسلامی کرده اند. مسئله باز نکردن بند های پوتین تا سرکوب کامل مردم کردستان که یادتان میاید، نه؟ وقتی مدنی دست بکشتار مردم ستمکشیده عرب زبان زد (تنها به جرم داشتن کانون فرهنگی) بنی صدر ابدا زبان نگشود. وقتی امت سراپا شکم حزب الله وحشیانه به دانشگاه و دانشجویان حمله کردند و دهها دانشجو را کشتند و رد اهواز جسد هایشان را در رودخانه انداختند و دانشگاه ها را بستند تا فرهنگ متحجر آخوندی را بر آنجا مستولی کنند، یک کلام هم حرف نزد که هیچ ، دفاع هم کرد. از اقایان محمد جعفری و علی اصلی سوال شد که چگونه به مخالفت با عربده کشی های امت همیشه در صحنه با شعار "روزنامه آینده گان تعطیل باید گردد - روزنامه بنی صدر ایجاد باید گردد" محالفتی نشد و عاقبت آن روزنامه بسته شد و این یکی ایجاد گردید ولی هیچکدام به نفع شان نبود که پاسخ دهند. یعنی مصادر روزنامه های مستقل مورد حمایت بنی صدر و یارانش بود

با امیدی که پاسخی به سوالات فوق داده شود
۵٣۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : من جرب المجرب؟
جناب راستگو،
آیا شما میفرمائید که " آیت الله" بنی صدر شجاعانه در برابر شاهنشاه خمینی ایستاده و در پاریس به مبارزه ادامه داده و " انقلاب اسلامی " ایشان نه از طریق کاست بلکه از راه اینترنت در تمام ایران پخش میشود و عنقریب با هواپیمای اجاره ای با همرهان به ایران بر خواهند گشت که " انقلاب اسلامی دوم " را بمرحله عمل در آورند؟ اگر نه, منظور و نتیجه این مشاجره چیست؟ یعنی چه کمکی به بدبختی امروز میکند؟

این کامنت اشتباها در زیر مقاله ای دیگر گذارده شد.
۵٣۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۲       

    از : فرید راستگو

عنوان : مسئولیت شما در ایجاد استبداد دینی چیست؟
آقای اشکوری، شما نیروهای اصلاح طلب جمهوری اسلامی خواه به خارج از کشور مهاجرت کرده اید و هر از گاهی یقه کسی را می گیرید که بیآئید به گذشته خود برخورد کنید و مسئولیت پذیر باید بود. مسئولیت شما عصا بدستان خمینی در ایجاد این استبداد دینی چیست؟. شما در مقابل کشتار سال ۶۰ تا ۶۲ چه اعتراضی کرده اید؟ بیاد بیآورید در آن سالها که شما وکیل مردم بوده اید در مقابل اعدام نوجوانان و جوانان مردم چه واکنشی داشتید؟ شما در مقابل کشتار سال ۶۷ چه اعتراضی کرده اید و چه گفته اید؟ شما در اوائل انقلاب چه مخالفتی با کشتار سران رژیم شاه داشته اید؟شما در مقابل ایجاد نهادهای سرکوبی چون سپاه و دادگاه های انقلاب و بسیج و بقول خودتان در این مقاله اتان نهادهای انقلابی حامی تان در انتخابات اول چه موضعی دارید و داشته اید و اساساً چه اعتراضی نسبت به جنایات آنان داشته اید؟ بنی صدر مثل هر مبارز سیاسی حتماًمرتکب اشتباه شده است و بقول خودش اشتباه کرده ایم که به اینجا رسیده ایم. ولی من می توانم از نوشته روزنامه های آن دوره بسیار مثال بیآورم که او با اعدام سران رژیم شاه مخالف بوده است. خلخالی در کتابش می گوید چون من سران و ارتشیان شاه را می کشتم بنی صدر می گفت خلخالی قاتل است نه قاطع. بنی صدر یکی از نادر مخالفین سرسخت اعدام هویدا بود و برای جلوگیری از اعدام او به قم می رود تا از خمینی بخواهد هویدا را اعدام نکنند. بنی صدر مخالف سرسخت کشتار ارتشیان شاه بود و بنی صدر اساساً طرفدار حقوق انسانها و با آدم کشی مخالف بود. بنی صدر با ایجاد نهاد های انقلابی حامی شما در انتخابات مجلس اول چون سپاه، بسیج، دادگاه های انقلاب کمیته های انقلاب ، جهاد سازندگی و کلیه نهادهای سرکوبگر انقلابی مخالف بود و می دانست این نهادها عامل سرکوب مردم میشوند که شدند تاریخ گواهی می دهد مخالفت او درست بوده است. بنی صدر با گروگانگیری مخالف بود بنی صدر با ولایت فقیه مخالف بود و در زمان رای گیری رای کبود به ولایت فقیه داد. بنی صدر با شکنجه در زندان مخالف بود بنی صدر کسی بود که در میدان آزادی با صدای بلند به خمینی گفت ما انقلاب نکردیم که بجای یک زندان اوین چندین زندان اوین داشته باشیم، بنی صدر با انقلاب فرهنگی مخالف بود. شما با کدام یک از این ها مخالف بوده اید؟ لطف کنید پاسخ دهید. جناب اشکوری خوب است که مبنای بحثی را راجع به اوائل انقلاب باز کرده اید اگر علاقه ندارید راجع به مسئولیت خود و حمایت خود از خمینی بنویسید لااقل یک نقدی در باره جنایات و خیانت های آقای خمینی یا آقای رفسنجانی یا رئیس جمهور محبوب تان آقای خاتمی سید خندان بنویسید تا مردم هم از خیانت ها و جنایات آنان هم آگاه شوند. شما اصلاح طلبان بدون نقد جدی خمینی و جنایاتش هواداریتان از حقوق بشر و دمکراسی در حد یک ادعا توخالی باقی می ماند. شما اصلاح طلبان در استقرار استبداد دینی نقش بسزائی داشته اید. از بنی صدر نخواهید که از مردم حلالی بطلبد. شما بیش دستی کنید و بزرگواری بفرمائید و از مردم حلالی بطلبید که مسئولیت تان در ایجاد ایران ویران شده کم نیست. امید است که آقای جعفری به نوشته شما پاسخ بدهد و اینبار ایشان راجع به خیانت سیاسی اصلاح طلبان از صدر انقلاب تا به امروز بنویسد.
۵٣۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۲