آن ها برای ذخایر طبیعی می جنگند!
عصر جنگ بازارهای اقتصادی جهان برای دسترسی بیشتر به ذخایر طبیعی
سلسله بحث ها و تحقیقات چپ های آلمان – ۱


ناهید جعفرپور


• "کارگاه تولید فکر" پنتاگون که دور و بر شنری و رامزفلد و ولفوویتر قرار دارد احساس نمود که دنیای اقتصاد آمریکا به خطر افتاده است و دولت بوش برای مبارزه با "رقیب" آینده یعنی چین احتیاج به ذخایر نفتی ارزان قیمت بیشتری دارد... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲ شهريور ۱٣٨۵ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۶


بعد از اینکه قیمت نفت بعد از انقلاب 1979 ایران برای مدت 6 سال از بشکه ای 15 دلار به بشکه ای 40 دلار رسید، از آن زمان این قیمت همواره بین 10 تا 20 دلار افزایش در نوسان بود تا اینکه در همین مدت پرجمعیت ترین کشور جهان یعنی کشور چین به کشوری کاملا صنعتی تبدیل گشته بطوری که برای مثال تعداد تولید اتومبیل های شخصی اش تنها در یکسال از 1،6   میلیون به 8،5 میلیون رسید و به همین دلیل هم قیمت نفت مجددا بین 10 تا 30 دلارصعود نمود و روز به روز خطر صعود مجدد آن جهان را مورد تهدید قرار داده است.
در سال 2005 درآمد ناخالص اجتماعی چین از کشور انگلیس و فرانسه سبقت گرفت و طبق شواهد در سال 2007 از کشور آلمان ، سال 2008 از ژاپن و سال 2015 از آمریکا سبقت خواهد گرفت. همزمان استخراج نفت از ذخایر نفتی تحت کنترل آمریکا آنچنان افزایش یافت بطوری که خطر به پایان رسیدن این ذخایر تا سال 2012 مشهود گشت.(1)
 
  "کارگاه تولید فکر" پنتاگون که دور و بر شنری و رامزفلد و ولفوویتر قرار دارد احساس نمود که دنیای اقتصاد آمریکا به خطر افتاده است و دولت بوش برای مبارزه با "رقیب" آینده یعنی چین احتیاج به ذخایر نفتی ارزان قیمت بیشتری دارد و از آنجا که "رقیب" در جغرافیای سیاسی اطرافش دسترسی به بسیاری از این ذخایر را برای خود ممکن ساخته است لذا "کارگاه تولید فکر" پنتاگون خشمگین گشته و برای نجات رهبریت آمریکا در جهان طرحی جدید را برنامه ریزی نمود و در سپتامبر سال 2000 کمی قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا "برنامه استراتژیکی" با نام "احیای مجدد نیروهای دفاعی، استراتژیک، نظامی و ذخایری برای عصر جدید آمریکائی" علنی نمود. این برنامه اشاره به این خطر دارد که با توجه به روند جدید دیگر نمی توان بیش از این رهبریت آمریکا در جهان را سر پا نگاه داشت مگر اینکه حادثه ای فاجعه بار و کاتالیزاتور اتفاق افتد که توسط آن آمادگی قربانی دادن جامعه آمریکائی مجددا بالا رود. (2)
 
و درست همین هم شد و این "حادثه فاجعه بار و کاتالیزاتور" در 11 سپتامبر با ضربه به دو ساختمان مرکز تجاری جهان در آمریکا فصلی جدید را در تاریخ آمریکا گشود. همچنین جرج بوش بطور "اتفاقی و تصادفی" دو روز قبل از این ضربه دستور حمله به افغانستان را روی میزش آماده نموده بود! با توجه به این وقایع "اتفاقی و تصادفی" ما مجددا به این نتیحه می رسیم که افغانستان برای ابراز وجود "قهرمانان متفکر" پنتاگون از اهمیت خاصی برخوردار بود. زیرا که از سوئی از طریق افغانستان چین را می توان محاصره نمود و از سوی دیگر می توان لوله های نفت را از مناطق نفت خیز قزاقستان بسوی هندوستان و در نهایت بسوی بندر حمل نفت در دست ساخت واقع در بلوچستان پاکستان بنا نمود.
به این دلیل دیگر طبق (طرح پنتاگون) مشکلی وجود نداشت و اجرای این طرح در سال 2001 منجر به   طرح حملات دیگری در سال 2003   به سه منطقه مهم نفت خیز جهان شد. اینکه این طرح ها باعث تکه تکه شدن هزاران کودک، مادر و پدر و بی خانمان شدن 500000 نفر از مردم عراق و آواره شدن بیشماری و ویرانی کامل عراق شد هیچکدام برای طراحان پنتاگون ارزشی نداشته و نمی تواند جلوی آنها را در تبدیل این سه جنگ به جنگ سوم جهانی بگیرد.
 
فرانسیس فوکویاما تزهای خویش را مبنی بر پایان تاریخ پس گرفته و می نویسد "آنطور که کم کم مشهود می شود دیگر با اقتصاد بازار سیستمی بشردوستانه بنا نخواهد شد".
 
هم اکنون دیوان سالاری بوش با طرح های دیگرش از جمله ایران با یک میلیون سربازش مشکل دارد. به این دلیل هم تاکتیک های جنگی با تعداد تلفات خودی کمتری را بکار می گیرد. شاید اینبار کافی است که فقط جا برای خلبان های بمب افکن رزرو کند. در هر حال آنها این بار شریک بسیار خوبی در اروپا پیدا نموده اند که هم زن است و هم محافظه کار.
 
جنگ های برای ذخایر طبیعی و آلمان
 
یونگ وزیر جنگ خانم مرکل از حزب دمکرات مسیحی با تکیه بر ارز حاصل از "تسلیحات آلمانی" ، پول آلمان   و شرکت در تمامی قتل های جهان، درباره وظایف جدید ارتش آلمان در "کتاب سفیدش" برای مشکلات امنیتی چنین گفته است:
"آلمان بعنوان کشور صنعتی به تامین ذخایر مواد اولیه و انرژی زا وابسته است. از این رو بخصوص به مناطقی که در آنها ذخایر انرژی زای مهم   و ذخایر تعیین کننده دیگر قرار گرفته اند توجه خاص دارد". در جائی دیگر فلوگر از حزب سوسیال مسیحی هم بروشنی ابراز نموده است که   "اگر کنگو هم کشوری بود که مواد اولیه نداشت هیچگاه تصمیم به حمله به آنجا گرفته نمی شد". (4) در کنگو در حدود 50% ذخایر کوبالت و کولتان جهان که برای ساخت تلفن های همراه ضروری هستند وجود دارد.
 
اشتروک وزیر اسبق جنگ آلمان از حزب سوسیال دمکرات در سخنرانی خود در تاریخ 9.11.2004   می گوید: "مطمئنا اخلاق و تاریخ برای تصمیم گیری در باره تک تک موارد سیاست امنیتی اروپا کافی نیست بلکه باید به مسائل دیگر توجه نمود. (...) از جمله مسائلی که باید به آن توجه نمود (...) امنیت تامین مواد انرژی زا و مواد اولیه است".  
اشترویبل چون همیشه بیم ناک است اما همچنان چون همیشه به طرفداران جنگ در حزب سبزها وفادار است. راینر اشتنر از وزارت دفاع و از حزب "اف د پ" می گوید: "یکی از علائق بزرگ من رفاه و صلح و آزادی برای وطنم، برای ملتم و برای آلمان است و من اگر از این مسئله به عنوان مهمترین هدف صحبت می کنم به این اعتقاد دارم که باید هر کسی در این هدف سهیم باشد. کشورمان که می دانم شماره یک در صادرات جهان است، برای اینکه بتواند تولیدات ناخالص اجتماعیش را برای تغذیه ما بالا ببرد، باید وابسته به مواد اولیه باشد. وابستگی که رفاه اقتصادی ما را حفاظت   و تامین می کند. پس بنا بر این تامین مواد اولیه منفعتی ملی است". (5)
 
برای رفاه کیسه های فلفل (اینجا طعنه به سرمایه داران آمریکائی و اروپائی است) باید خون ریخته شود. بله کثافت کاری های زد و بند 14.7 (جلسه سران در روستوک آلمان به هنگام ورود بوش به آلمان) رو می شوند. امیدواریم این بار شیپور اعتراضات قوی تر از بار قبل یعنی به هنگام جنگ عراق نواخته شود.
 
در هر حال جنگ های تاکنونی شاید نتوانستند در تصرف ذخایر نفت آنچنان کمک زیادی کنند اما آنچه مهم است این جنگ ها کمک کردند تا قیمت نفت خام به سرعت صعود کند و تازه از حالا به بعد به طوری اعجاب انگیز بالا خواهند رفت:
بعد از جنگ افغانستان حراج زمستانی سال 2001 شروع شد و قیمت نفت 20% سقوط کرد. همین مسئله بعد از جنگ عراق اتفاق افتاد اما حالا قیمت ها طوری دیگر هستند و این خود برای آنها مشکلی بسیار بزرگ است.
 
جهانی سازی
 
1994 شرکت میکروسوفت انترنت توسعه یافته خویش را در اختیار سازمان سیا قرار داد. توسط انترنت سازمان سیا براحتی می توانست روابط داخلی اپوزیسیون را کنترل نماید. همچنین از طریق انترنت بسرعت تقسیم کار بین المللی شکل گرفت و از این طریق هم مرکزیت و تمرکز سرمایه هم سرعتش شدت یافت. با یک کلیک براحتی می توان مقایسه قیمت های تمام شده کالا های جهان را دریافت و با یک کلیک میتوان صورت حساب شعبه شانگای را به مرکز فرانکفورت فرستاد. این روند همان چیزی است که ما به آن جهانی سازی می گوئیم.
کشور آلمان در سال 2003 در بخش صادرات به عنوان کشور شماره یک جهان به حساب می آمد بطوری که در سال 2005 تجارت خارجی اش در حدود 113 میلیارد یورو بود که در حدود 5% تولید ناخالص اجتماعی اش را تشکیل می داد . این رشد صادرات اما به هیچ وجه نمی توانست به درجه رشد 2% اقتصاد آلمان کمک کند وبه حد کافی از بارآوری بالا برای حفظ محل های کار و در نتیجه جلوگیری از بیکاری بیشتر در این کشور برخوردار باشد.  
در سال های 50 رشد اقتصادی آلمان از 10% شروع شد و از آن به بعد هر ده سال تقریبا نصفش آب می رفت تا اینکه از سال 1992 دیگر رشدی 2% داشته است.(6) در اروپا و ژاپن تقریبا درجه رشد به همین گونه است.
در آمریکا از سال 1990 درجه تورم 3،5 % است . یعنی اگر ما درجه تورم را با متد های اروپائی حساب کنیم در حدود 5،5 % می شود. (7)
همچنین درجه رشد آمریکا در سال 2005 در حدود 3،5% بوده که به حساب اروپائی ها 2،3% می شود و این در حالی است که   آمریکا روزانه 2 میلیارد دلار از خارج قرض می گرفته است. در مارس 2006 کسری بیلان تجاری این کشور 62 میلیارد دلار بوده است. که برای تمام سال 2006 در حدود 800 میلیارد دلار می شود. کم کم بیلان قروض این کشور از مرزهای خود گذر نموده و بزودی سالانه کسری بودجه به بیلیون ها خواهد رسید.
در سرتاسر جهان بیش از 2 بیلیون بدهی دولتی وجود دارد. تنها فقط چین با هنگ کنگ در حدود 1 بیلیون بدهی دولتی دارند و از این رو آنها به روند اقتصادی آمریکا کمک می نمایند. آنهم به این دلیل که خودشان بتوانند مرتبا به آن کشور صادرات بفرستند (در حدود 10 مرتبه بیش از واردات از آمریکا) و از این طریق روند اقتصادی خویش رادر جریان بیاندازند. بقول اقتصادانان همه این کشور ها زندانی سردرگمی کلاسیکی می باشند.
این پشتیبانی متقابل مجددا مورد مخاطره قرار گرفته است. پکن می خواهد رونق اقتصادی خویش را گسترش و ارتقاء دهد و بازار های داخلی خویش را قوی سازد. آنهم به این دلیل که مثلا در بخش ساختمان سازی و یا صنایع اتومبیل از ظرفیت اضافی و بالا برخوردار است.
مثلا در منطقه گوانگدونگ دولت حداقل مزدها را بین 17 تا 42% بالا برده است. این همچنین به این مفهوم است که چین در آینده از آمریکا قرضه های کمتری خریداری نموده و آمریکا هم درصد بهره قرضه ها را بالا خواهد برد و باز هم این به آن مفهوم است که رونق اقتصادی در چین از 9،5 به 7،5 سقوط خواهد نمود و این دقیقا آغاز حرکت روند اقتصادی به پائین است.
روزانه در این کره خاکی 2 بیلیون دلار بدنبال امکان سرمایه گذاری سودمند در حرکتند. سیستم اقتصادی پیجیده و شکستنی جهان تنها از سوی مشکلات غیرقابل حل کنونی مورد مخاطره قرار نگرفته است بلکه همچنین از سوی ملخ ها و محتکرین و سفته بازها بمانند سال های 98 در بحران آسیای شرقی، مورد مخاطره می باشد. ملخ ها و بنگاه های خصوصی که بنام "ماستر آف د یونیورسال" معروفند، امروزه 2 بیلیون دلار را در جهان کنترل می کنند. این بنگاه های خصوصی شرکت ها را می خرند و هزاران کارگر را اخراج می کنند و شرکت ها را مقروض نموده و سپس استخوان بندی   شا ن را بفروش می رسانند.
ما این ماجرا را بخوبی می شناسیم و مثال هائی چون تگزاس پاسفیک گروپ و... را دیدیم. بنگاه "بلاک استونه" به تنهائی از طریق خرید و بازسازی کارخانه جات "هوکس و شرکت وابسته اش کلنزه " 2،5 میلیارد دلار منفعت برد.(8)  
اکنون آغاز عصری جدید است. عصری که از سال های نود سرمایه داری "شاره هولدر والو" یعنی سرمایه داری بازار های بورس و بورس بازان بر مناسبات قدیم غالب شدند و امروز همه چیز در احاطه "ماستر آف د یونیورسال" قرار گرفته است.
و این برای آلمان به این مفهوم است که بیلان قروض تجاری اش با چین بزرگتر خواهد شد و ژاپن هم می تواند به لحاظ مرغوبیت اجناسش و هم چنین شناخت بیشترش از بازار اجناس آلمانی را به عقب راند و از این طریق موقعیت اقتصادیش را در حدود 5% ارتقاء دهد. اما با این وجود برای اقتصاد ژاپن هم افت در راه است. در خود چین دقیقا دو اجتماع وجود دارد و آنهم وضعیت اقتصادی در روستاهاست. در آنجا دیگر هیچگونه توسعه ای قابل انتظار نیست.(9)
 
در هندوستان هیچ شالوده و زیر ساختی وجود ندارد و سیستم موجود آن دیگر قادر به توسعه گسترده تر نیست. در آفریقا، اروپائی ها و وابستگانشان ترتیبی داده اند که سود نفت و برلیان و کوبالت این قاره برای پیشرفتش استفاده نشود. در آمریکای لاتین، "سازمان سیا" و "آی تی تی" و"یونایتد فوروت کمپانی" مامور جلوگیری از توسعه این قاره می باشند. در روسیه مافیا تا مغز و استخوان سران دولت نفوذ نموده است.    
 
بعد از چین چه بازاری مطرح است؟
 
ادامه دارد
 
ماخذ های بخش یک
1 C.J. Campbell. www.geologie.tu-clausthal.de
2 junge welt vom 29_03_2003 - www.jungewelt.de
4 Capital 13/2006, S. 18
5 www.wdr.de
* Berliner Bezeichnung für das Bundeskanzlerinamt .
6 Bundesarbeitsministerium - www.bmas.bund.de /
Binaer/Statistiken/2004/Stb1__2.xls,property=blob,bereich =
bmas ,sprache =de,rwb=true.xls
7 Wirtschaftswoche Nr. 21, 22.5.2006, S.200
8 managermagazin 3/2006, S. 40
9 Vgl. Norbert Nelte: „Marxistische Wirtschaftstheorie, leicht gemacht “.
www.kein-blut-fuer-oel.de
. PDF