پیام نوروزی عبدالله اوجلان
زمینه های سیاسی و پی آمدهای احتمالی


سعید کرامت


• مذاکره با اوجالان و قانع کردن او به اعلام آتش بس، نوید سرآغاز یک تحول مهم رو به پیش در جامعه ترکیه است. این تحول در نتیجه قد علم کردن تفکر نو-عثمانیسم در مقابل کمالیسم و مقدور گشته است. این دگرگونی سیاسی ضربه سختی به جهانبینی ناسیونالیسم کمالیستی وارد آورده و پ ک ک را هم در میان مدت تضعیف خواهد نمود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ فروردين ۱٣۹۲ -  ۵ آوريل ۲۰۱٣


اگر گذار از خشونت و تلاش برای حذف فیزیکی رقیب سیاسی و روی آوردن به یک مبارزه اجتماعی مدنی را هم انقلاب بنامیم، درخواست عبدالله اوجالان از پ ک ک برای آتش بس با دولت ترکیه هم بیانگر یک انقلاب است. انقلابی که اگر تداوم یابد، یک نقطه عطف مهم در تاریخ معاصر این کشوررا رقم خواهد زد. اهمیت این تحول در این نهفته است که میرود تا به یک جنگ خونبار بین دو قطب ملیتانت ناسیونالیستی پایان و آن جدال را به کانال رسانه ها، انتخابات و نبرد پارلمانی سمت و سو دهد. چه عامل یا عواملی این دگردیسی سیاسی را ممکن کرده است؟ برنده و بازنده این تحول سیاسی کدام طرف است؟ در پی این تحول، جنبش ناسیونالیستی کرد چه سمت و سوئی پیدا خواهد نمود؟ اینها سئوالاتی هستند که این مقاله به آنها خواهد پرداخت.
این چرخش سیاسی نه عملی ابتدا به ساکن بوده است و نه میتوان آنرا تنها با ضعف عبدالله اوجلان بعنوان یک اسیر در زندان، و یا نقطه قوت او بعنوان یک سیاستمدار با نفوذ در کردستان توضیح داد. این تحول اتفاقی است که نشان دهنده یک شیفت عمیق تاریخی درسیستم فکری الیت سیاسی ترکیه است؛ شیفتی که نیازسیاسی- اقتصادی آن کشور برای دست یابی به یک موقعیت برتر منطقه ای و تلاش برای پذیرفته شدن بعنوان عضوی در اروپای واحد آن را میسر کرده است. پی آمدهای این تحول به این زودی ها به حل مسئله کرد نخواهد انجامید. اما از نظر سیاسی جریاناتی را در ترکیه تضعیف و گرایشاتی را تقویت خواهد نمود. در عین حال میتواند فضای مناسبتری برای عروج ناسیونالسیم لیبرال کرد و هم یک جنبش حقوق مدنی قدرتمند در ترکیه بوجود بیاورد.
اما آن شیفت تاریخی در سیستم فکری الیت ترکیه چیست که تحول کنونی را میسر کرده است؟ در پاسخ به این پرسش لازم است که یاد آور شد که اعلام آتش بس توسط اوجلان در واقع محصول افول تفکر کمالیسم و عروج "نو-عثمانیسم" در ترکیه است. تفکر "کمالیست" اشاره به افکار و جهانبینی ناسیونالیستی ای دارد که مصطفی کمال (آتاترک) در نیمه اول قرن بیستم آن را در ترکیه نمایندگی میکرد. دور و نقش او و همراهانش در جنگ بر علیه کشورهای اشغالگر که در پی جنگ جهانی اول مناطق وسیعی از سرزمین عثمانی را اشغال کرده بودند، مشروعیتی کاذب برای آتاتورک ایجاد نمود تا بتواند سلیقه های سیاسی دیگر در ترکیه را کنار زده و هویت ملی ترکی را تا سر حد تقدس برجسته و از آن یک سیستم ناسیونالیستی متعصب وملیتانت بر ویرانه های امپراتوری کثیرالمله هفتصد ساله عثمانی بنا نهد. ‌‌نظریه کمالیسم به حدی تنگ است که در ترکیه تنها ملت ترک را میبیند. از منظر این تفکر، کردهای ترکیه، ترکهایی هستند که در مناطق کوهستانی گم شده و زبان و آداب و رسوم اجدادیشان را فراموش کرده اند. در واکنش به این نوع ناسیونالسیم تنگ نظر و خود پرست، شورشهای متعددی در کردستان در طول قرن بیستم شکل گرفته است. متاخرترین شورش مسلحانه بر علیه کمالیسم در فرم پ ک ک ظهور نموده است. این شورش در سه ده اخیر جان بیش از ۴۰۰۰۰ تن را از طرفین گرفته است. این پروسه خونریزی امروز میرود که در پی پیام اوجلان به یک مبارزه سیاسی تغییر ریل داده و فرصتی برای مردم فراهم نماید تا فارغ از خشونت، نفسی تازه نموده و رفتار سیاسی خود را بازبینی نمایند.
اکنون سئوال این است که چه فاکتورهایی لبه تیز دو نیروی ناسیونالیستی را کند و پ ک ک را متقاعد کرده است که سلاحش را خاموش کند؟ به نظر من در درجه اول شکست کمالیسم بدست نو-عثمانیسم زمینه ساز اصلی این تحول است. نو-عثمانیسم به سیاستی اطلاق میشود که "حزب عدالت و توسعه" ترکیه در مقابل کمالسیم در پیش گرفته است. این ایده نوعی فاصله گرفتن از کمالیسم و بازگشت به ارزشهایی است که عثمانیست ها در نیمه دوم قرن نوزدهم نمایندگی میکردند. (منظور از عثمانیست ها آن دسته از روشنفکران عثمانی است که به تاثیر از مونتسکیو، روسو، و انقلاب فرانسه، خواهان حقوق برابر برای تمام ملیتهای تحت سلطه امپراتوری عثمانی بودند واما جنگ مجال موفقیت را از آنها گرفت). برخلاف کمالیسم، که در سیاست خارجی همیشه حرکتی رو به غرب داشت و شرق را غیر از اسرائیل نادیده میگرفت، نو-عثمانیست ها، رو به غرب دارند و بسوی شرق حرکت میکنند. یعنی در عین تمایل به رابطه حسنه با غرب، تلاش میکنند به قدرتی مطرح در شرق مبدل شوند. به همین دلیل بجای برجسته کردن هویت ترکی، تاکید بر هویت اسلامی ترکیه دارد و در صدد هستند که رابطه دولت ترکیه را با مناطقی که زمانی بخشی از امپراتوری عثمانی را تشکیل میدادند، گسترش دهند. این جهت گیری باعث رونق اقتصادی ترکیه در سالهای اخیر و محبوبیت آن کشور در بلاد عرب شده است. در ادامه این سیاست، ترکیه درده سال اخیر در مناقشات منطقه ای از سومالی گرفته تا سوریه، فلسطین و عراق نقش برجسته ای ایفا کرده است. اکنون شرکتهای تجاری و صنعتی ترکیه در کشورهای مختلف عربی وحتی غیرعربی نظیر افغانستان، کردستان و آذربایجان به گونه ای برجسته فعال هستند. در حال حاضر، ترکیه بزرگترین شریک اقتصادی و نزدیکترین متحد سیاسی دولت محلی کردستان عراق است. اگر امپرتوری عثمانی زمانی با فشار و لشکر کشی مناطق وسیعی را ضمیمه قلمرو خود کرده بود، نو-عثمانیست های امروزی میخواهند از طریق سیاست های نرم اقتصادی و دیپلماتیک هژمونی خودشان را بر آن مناطق بازسازی نمایند. تمامی این دستاوردها، به درجه زیادی، در نتیجه فاصله گرفتن از ارزشهای ناسیونالیستی کمالیسم حاصل شده است. از سال ۲۰۰۲، این گرایش فکری، دولت را از دست کمالیسم گرفته است و ضمن حاشیه ای کردن آن تفکر، دارد به تلاشش برای مبدل شدن به یک قدرت برتر سیاسی- اقتصادی منطقه ادامه میدهد. تحقق بلند پروازیهای این گرایش سیاسی بخشاً در گرو برخورد منعطف به مسئله کرد است. دولت کنونی ترکیه دریافت است که مادامی که خود مشکل داخلی با کردها دارد نخواهد توانست انتظار داشته باشد تا در منازعات منطقه بعنوان میانجیگر با اتوریته پذیرفته شود. این نیاز از یک طرف، و رقیق شدن تعصب ناسیونالیستی این جریان از سوئی دیگر، میتواند علت اصلی مذاکره دولت کنونی ترکیه با اوجلان را توضیح بدهد.
فاکتورمهم دیگری که دولت کنونی ترکیه را بسوی گفتگو با رهبر زندانی پ ک ک واداشته است، تلاش این دولت برای پیوستن به اتحادیه اروپا است. ترکیه از سال ۱۹۹۵ درخواست عضویت در آن نهاد را مطرح کرده است. اما چون از نگاه اروپا، ساختار سیاسی، سیستم قضائی، سابقه حقوق بشر و شیوه برخورد ترکیه با اقلیتهای قومی و مذهبی از استاندارد مورد‌نظر اتحادیه اروپا پائین تر است، در خواستش تاکنون پذیرفته نشده است. مدتها است که در اثر فشار اتحادیه اروپا، ترکیه دست به اصلاحاتی در زمینه سیاسی و اجتماعی برده است. مثلا در گزارشی که توسط اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۲ در همین رابطه تهیه شده است، ضمن یادآوری پیشرفتهای معینی در زمین تغییراتی در قانون اساسی در رابطه با بردن ارتش زیر فرمان غیرنظامیان، گفته شده است که در ترکیه حقوق زنان از لحاظ قانونی رضایت بخش است اما قانون در این مورد درست اجرا نمیشود. علاوه براین، ترکیه در را بطه با برخورد به اقلیتهای قومی و مذهبی پیشرفت رضایت بخشی نداشته است. در آن گزارش بطور مشخص ۴۱ بار عبارات "کردها" یا "کردستان" بکار برده شده است و یادآور شده است که بعناوین مختلف به حقوق آنها اجحاف شده یا مورد تبعیض و بی عدالتی قرار گرفته اند. بنابر این، نشان دادن نرمش در مقابل مسئله کرد توسط دولت ترکیه بعضا مدیون فشار اتحادیه اروپا است. حتی دلیل خود داری دولت ترکیه از اعدام عبدالله اوجالان درسال ۱۹۹۹ را بایستی در تلاش این کشور برای پیوستن به اتحادیه اروپا جستجو کرد. زیرا لغو حکم اعدام یکی دیگر از پیش شرطهای عضویت در آن نهاد است.
چه جریاناتی بازنده و برنده این دگردیسی سیاسی خواهند بود؟ این تحول در درجه اول یک شکست گزنده برای تفکر کمالیستی است. زیرا آن جریان در حیات ۷۰ ساله اش بر روی ستونهای فکری نژادپرستانه و انکار هویت های دیگر در آن کشور استوار بوده است. اما اکنون در حالی که این گرایش سیاسی از قدرت کنار زده شده است، نظاره گر این واقعیت است که خطوط قرمزش توسط دولت نادیده گرفته شده ودولت مجبور است با جریان سیاسی ای به مذاکره مثمرثمر بنشیند، که کمالیستها آن را اهریمن معرفی کرده بودند. اکنون دیگر در افکار عمومی بخش عمده ای از سیاست مداران و روشنفکران ترک، آنطوری که کمالیسم تفسیر میکرد، مسئله کرد، مسئله تروریزم و دخالت خارجی نیست، بلکه یک مشکل سیاسی است که جواب سیاسی میطلبد. این تحول یک ضربه عظیم به اعتبار داکترین تبعیض آمیز کمالیسم وارد آورده و ارزشهای ایدئولوژیکش را در انظار عمومی ترکیه زیر سئوال برده است. علاوه براین، نتیجه این تحول میرود تا کمالیسم را در مقابل ائتلاف، ولو موضعی و مورد به مورد، ناسیونالسیم کرد و نو-عثمانیسم بیشتر و بیشتر در عرصه سیاسی تضعیف کند.   
در پی این آتش بس، اگر دولت ترکیه بتواند اندکی قوانینش را در مورد استفاده از زبان کردی و فعالیت های سیاسی- فرهنگی بهبود بخشد، پ ک ک هم از یک حزب پرسر وصدا به یک جریان کم اثر مبدل خواهد شد. محبوبیت کنونی پ ک ک ناشی از افق و عملکرد سیاسی آن حزب نیست، بلکه واکنشی به قوانین ناعادلانه و تعصب آمیز ناسیونالسیم ترکی است. وقتی که نماینده پارلمان یا شهرداران صرفا به خاطر تبلیغ انتخاباتی به زبان کردی به چندین سال زندان و سالها محرومیت از کار و فعالیت سیاسی محکوم میشوند، معلوم است که توده های وسیعی از آن سیستیم بیزار میشوند و از سر لجاجت خشونت پ ک ک را تحسین میکنند. با این وجود، حتی اگر دولت ترکیه اجازه فعالیت قانونی به پ ک ک بدهد، آن حزب نخواهد توانست آن هیبت سابقش را حفظ کند. زیرا اعتبار این حزب تاکنون مدیون، موضع انکارگرایانه و عدم تسامع دولت ترکیه بوده است. اکنون که قرار است این فاکتور و خشونت پ ک ک از معادله خارج شوند، آن حزب چگونه خواهد توانست که اعتبار کنونی اش را حفظ کند؟ ممکن است که کسی تصور کند که از طریق کار سیاسی در جامعه این کار را خواهد نمود. اولا پ ک ک ساختاری اتوریترین دارد و بر مبنای وفاداری مطلق به رهبری سیاسی حزب بنا نهاده شده است. چنین سنتی در جامعه با آن همه تنوع فکری و سلیقه سیاسی نمیتواند به یک نیروی موثر مبدل شود. دوما، صندلی های کار سیاسی در جامعه کردی ترکیه مدتها است که اشغال شده اند. اکنون حزب دیگری بنام "حزب صلح و دموکراسی" در این عرصه فعال است و دارای ۲۹ نماینده در مجلس میباشد. کادرهای این حزب دارای تجارب بالائی از سازماندهی، تبلیغات، انتخابات، زندان رفتن و برخورد با مقامات دولتی و قضایی هستند و در سطح بین الملی هم شناخته شده میباشند. صفوفشان در عرصه کار در میان مردم به مراتب با دانش تر و کار کشته تر از کادرهای پ ک ک است که بیشتر عمر مفیدشان را با کار نظامی در کوه سپری نموده اند. پ ک ک نمیتواند سریعا تجربه کار نظامیش را مبدل به کار مدنی بکند. در نتیجه، به احتمال زیاد بیشتر فعالینش جذب احزاب موجود دیگر خواهند شد. به بیان دیگر، برنده این آتش بس پ ک ک هم نیست. میوه این تحول تازه را جنبش ناسیونالسیم لیبرال کرد خواهد چید؛ همان جریاناتی که در حال حاضر فراکسیون نمایندگان در مجلس دارند و امور خیلی از شهرها و فرمانداریها مناطق کرد نشین را از طریق انتخابات به عهده گرفته اند.
روند آتش بس یک مزیت دیگر برای ناسیونالسیم لیبرال کرد به ارمغان خواهد آورد. یعنی موضع آن جنبش را در رویارویی با دولت و سیستم قضایی ترکیه قوی ترخواهد نمود. زیرا تاکنون هر حرکتی از جانب این جریان میتوانست از سوی دولت و سیستم قضایی بر چسپ طرفداری از پ ک ک بگیرد. اما منبعد دولت این بهانه را نخواهد داشت و جریانات کردی با نیروی بیشتر و حق به جانب تر به میدان خواهند آمد.
علاوه بر ناسیونالیسم لیبرال کرد، جریان نو-عثمانیسم هم از تفاهم با پ ک ک ذی نفع است. حزب عدالت و توسعه میتواند این تحول را در داخل کشور بعنوان یک موفقیت برای جلب رای بیشتر در انتخابات آینده بکار گیرد و هم چنین از در ائتلاف بر سر موارد خاصی با بخشی از ناسیونالیسم لیبرال کرد برآید و به آن وسیله رقیب اصلی اش، یعنی کمالیسم، را بیشتر در صحنه سیاسی در تنگنا قرار دهد. مضافاً بر این، حزب عدالت و توسعه از کارت این موفقیت میتواند در رابطه با درخواستش برای پیوستن به اتحادیه اروپا و هم چنین افزایش اعتبار بین المللی اش استفاده کند. در مقطع کنونی سود بلادرنگ کنار آمدن با پ ک ک، برای دولت ترکیه افزایش نفوذ این کشور در میان کردهای عراق و سوریه خواهد بود. این دو بخش کردستان، بخصوص بخش سوریه، حالتی جیوه ای دارند. ترکیه میخواهد در آنجاها نقش ایفا کند و از آن مناطق برای بسط نفوذ اقتصادی و سیاسی خود استفاده کند. هنگامی که در حال جنگ با پ ک ک بود، این امر نمیتوانست متحقق شود.
روند سیاسی تازه در ترکیه ممکن است که تعصبات ناسیونالیستی و سختگیریهای قانونی دولت ترکیه را در مورد مسئله کرد سبک بکند. اما در شکل و قواره فعلی اش نخواهد توانست به ستم ملی پایان دهد. تداوم و بلوغ این پروسه مدنی، اما، میتواند فضایی را فراهم کند که نهادها و احزاب چپ و مترقی هم آلترناتیو سیاسی خودشان را به جامعه ارائه دهند. ممکن است که یک جریان قوی فراقومی مدافع حقوق مدنی در ترکیه عروج و سعی نماید که پروسه پیوستن ترکیه را به اتحادیه اروپا را سریعتر نماید. در صورت پیشرفت این نقشه و پذیرفته شدن ترکیه بعنوان عضوی از اتحادیه اروپا، حدود ۲۰ میلیون کرد صاحب حقوقی برابر با سایر شهروندان اروپا خواهند شد. در چهارچوب سیستم اروپای واحد، حقوق سیاسی، اقتصادی و فردی شهروندان به مراتب بیشتر از مزایایشان درقالب دولتهای خودمختار یا مستقل ملی خارج از اتحادیه اروپا خواهد بود. پذیرفته شدن ترکیه بعنوان یک عضو اتحادیه اروپا راه میان بر و سهل تری را برای رفع ستم ملی در آن کشور فراهم خواهد آورد.
به بیان خلاصه تر، مذاکره با اوجالان و قانع کردن او به اعلام آتش بس، نوید سرآغاز یک تحول مهم رو به پیش در جامعه ترکیه است. این تحول در نتیجه قد علم کردن تفکر نو-عثمانیسم در مقابل کمالیسم و تلاش ترکیه برای ملحق شدن به اتحادیه اروپا، جاه طلبی اقتصادی و سیاسی منطقه ایش مقدور گشته است. این دگرگونی سیاسی ضربه سختی به جهانبینی ناسیونالیسم کمالیستی وارد آورده و پ ک ک را هم در میان مدت تضعیف خواهد نمود. اما این روند میدان را برای نقش افرینی ناسیونالسیم لیبرال کردی باز خواهد نمود. در عین حال ضمن تقویت موقعیت داخلی و خارجی حزب عدالت و توسعه راه را برای قدم به میدان نهادن جنبش های پیشرو دیگری باز خواهد نمود تا سعی کنند مسئله کرد را در مسیر پیوستن به اتحادیه اروپا حل کنند.

سعید کرامت
s.keramat@gmail.com