دلمشغولی «چپ»
به بحث در انتخاب شیوه‌ی مبارزه


محمود راسخ افشار


• اما اساساً این بحث که آیا بهتر است نظامی استبدادی را، مانند جمهوری اسلامی، با شیوه‌ی مسالمت‌آمیز یا قهرآمیز یا از طریق اصلاحات در چارچوب نظام موجود یا از طریق انقلاب برانداخت و آن را با نظامی مورد نظر مردم جایگزین ساخت، بحثی مدرسه‌ای، تجریدی و بی‌خود و بیهوده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۹ فروردين ۱٣۹۲ -  ٨ آوريل ۲۰۱٣


آقای محمد اعظمی در نوشته‌ی خود با عنوان «اشکال مبارزه و شیوه گذار» به طور عمده به بحث پیرامون شیوه‌ها‌ی مسالمت‌آمیز و خشونت‌آمیز مبارزه پرداخته‌اند. و این که اختلاف نظر در این که «چپ» کدام شیوه را در مبارزه‌اش با استبداد مذهبی حاکم در ایران به عنوان شیوه‌ی عمده باید برگزیند، یکی از موانع اساسی بر سرِ راهِ «شکل‌گیریِ همگرائی و اتحاد و وحدت چپ» دانسته‌اند.
ولی اشکال اساسیِ بحث ایشان این است که آقای اعظمی در سراسر بحث خود دچار یک خطای مهم در مصداق مفهوم‌ها شده‌اند. ایشان در بحث خود فقط در یک جا از شیوه قهرآمیز سخن می‌گویند. آن جا که می‌نویسند «... به جای توجه به این شیوه‌ها، شیوه‌ی قهرآمیز نزد برخی از «چپ‌ها» بیش از پیش مقدس و دگم شده است.» بدینسان ایشان شیوه‌ی قهرآمیز را برابر با شیوه‌ی خشونت‌آمیز دانسته آن‌ها را به صورت مفاهیم مترادف که یکی را می‌توان بدون تفاوت در معنی جانشین دیگری کرد بکار می‌گیرند. در حالی که میان معنای این دو مفهوم تفاوت بسیار است.
کاربرد قهر، واژه‌ای عربی که همان زور در فارسی باشد، در همه‌ی دوران‌های تاریخی و در همه‌ی جوامع و نظام‌های تاکنونی مشروعیت داشته و جزئی از قانون قضائی بوده است.
در همان جامعه‌ی فرانسه، محل تبعید آقای اعظمی، که الگوی دموکراسی آن الگوئی است که ایشان می‌خواهند در ایران مستقر شود، مقامات اجرائی، پلیس، دادگاه‌ها، زندان‌ها و... هر روز و هر ساعت برای اجرای قانون از قهر استفاده می‌کنند. اگر آقای اعظمی مالیات‌اش را سر موعدی که قانون مقرر کرده نپردازد، اداره‌ی مالیات برای ایشان همراه با جریمه قرار صادر می‌کند و اگر ایشان باز هم از پرداخت بدهی مالیاتی خود سر باززند کار به دادگاه می‌کشد و پس از صدور حکم دادگاه اگر ایشان باز هم حاضر به تن دادن به حکم دادگاه نشود پلیس برای اجرای حکم قانونی دادگاه ایشان را به طور قهرآمیز یعنی به زور جلب کرده و احتمالاً روانه‌ی زندان می‌کند.
دولت یعنی مجموعه‌ی دستگاه‌های قانونگذاری، قضائی و اجرائیِ جامعه که مسئوول وضع قانون (قوه‌ی قانونگذاری)، نظارت بر اِعمال عادلانه‌ی قانون (قوه‌ی قضائی) و اجرای قانون (قوه‌ی اجرائی) است، بدون اِعمال قهر در مواردی که برای اجرای قانون ضرورت پیدا می‌کند قادر نخواهد بود وظیفه‌ی قانونی‌اش را انجام دهد.
در حالی که خشونت به معنای اذیت و آزار است و قانون آن را منع می‌کند و با استفاده از قهر، هر جا که ضرورت ایجاب کند، جلوی آن را می‌گیرد. اگر آقای اعظمی را به دلیل تخلف در رانندگی و خودداری از پرداخت جریمه با استفاده از نیروی قهر به زندان بیاندازند، کاری غیر قانونی و نامشروع انجام نشده است. ولی اگر در زندان با ایشان رفتاری خشونت‌آمیز انجام گیرد، یعنی ایشان را اذیت و آزار رسانند، مثلاً به هواخوری نبرند، یا در بدترین حالت شکنجه کنند، آن‌گاه نسبت به ایشان اِعمال خشونت شده و کاری غیرقانونی انجام گرفته که در صورت اثبات، قانون، مرتکبان به آن خشونت را مجازات خواهد کرد.
در کتاب قانون هر جامعه‌ای، تفاوت میان قهر و خشونت به روشنی تعریف می‌شود و مرز آن‌ها از نظر قانونی مشخص می‌گردد و یکی، قهر، مشروع و قانونی و دیگری خشونت نامشروع و غیرقانونی تعیین می‌گردد. در فرهنگ سیاسیِ جوامع غربی نیز با کاربرد واژه‌ی force زور و violence خشونت، میان آن دو تفاوت می‌گذارند.
بنابراین، متضاد مقوله‌ی مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز مبارزه قهرآمیز است و نه مبارزه‌ی خشونت‌آمیز. مبارزه‌ی خشونت‌آمیز در هر جا و در هر موردی مردود است. حتا استبدادی‌ترین رژیم‌ها نیز خشونت را تقبیح می‌کند و منکر استفاده از آن است. حتا نظام اسلامی توتالیتر ایران نیز استفاده از خشونت را غیرقانونی می‌داند و منکر استفاده از آن است. آن جا که به نظر ما از خشونت استفاده می‌کند آن را به طور صوری یا با قانون مصوب ارگان‌های قانونی‌اش یا با شریعت اسلام توجیه می‌کند.
حال، در هر مبارزه‌ای، چه مدنی، چه سیاسی، چه نظامی، چه ورزشی و... هر طرف می‌کوشد با زور اراده و خواست و هدف خود را بر طرف دیگر تحمیل کند.
این زور اشکال گوناگون دارد. می‌تواند زور قانون باشد- دعوای دادگاهی. می‌تواند زور عضلات باشد- در ورزش. می‌تواند زور اسلحه باشد- در جنگ. می‌تواند زور استدلال باشد- در بحث. می‌تواند زور اعتصاب باشد- در مبارزات سندیکائی. می‌تواند قیام مسالمت‌آمیز مردم یا انقلاب باشد در برابر حکومتی استبدادی. در تمام این موارد از قهر یعنی زور استفاده می‌شود. تفاوت در درجات استفاده از قهر است. حتا در مبارزه‌ای مسالمت‌آمیز نیز درجه‌ای از قهر بکار می‌رود. زیرا مردم می‌کوشند با استفاده از این شیوه اراده‌ی خود را یعنی اراده‌شان را در برانداختن استبداد و استقرار نظام مورد نظرشان، هر چه باشد، بر بخشی که تا کنون حاکمیت استبدادی داشته است، تحمیل کنند.
اما اساساً این بحث که آیا بهتر است نظامی استبدادی را، مانند جمهوری اسلامی، با شیوه‌ی مسالمت‌آمیز یا قهرآمیز یا از طریق اصلاحات در چارچوب نظام موجود یا از طریق انقلاب برانداخت و آن را با نظامی مورد نظر مردم جایگزین ساخت، بحثی مدرسه‌ای، تجریدی و بی‌خود و بیهوده است.
زیرا اگر حق انتخابِ چگونگی تعویض نظام با مردم می‌بود، البته اشکار است که آنان همواره کم هزینه‌ترین شیوه یعنی شیوه‌ی رجوع به مردم یعنی به خودشان را برمی‌گزیدند. و اگر این طور می‌بود در تاریخ تاکنونی نه قیامی انجام می‌گرفت و نه انقلابی. ولی متاسفانه حرکت تاریخِ تاکنونی بدینگونه نبوده است. حاکمان هیچگاه داوطلبانه و با منطق و استدلال و به رضایتِ خویش حاضر به ترک حاکمیت و از دست دادن منافع و امتیازات مادی و معنوی که آن حاکمیت برایشان به همراه داشته است نبوده‌اند. شیوه‌ی مبارزه را نه مردم و احزاب و نیروهای اپوزیسیون که در نهایت همواره حاکمیت تعیین و بر مردم تحمیل کرده است.
شما تاریخ جریان هر قیام یا انقلابی را که مطالعه کنید می‌بینید که آن جریان به طور کاملاً مسالمت‌آمیز و با خواست‌ها و تغییراتی ناچیز از حاکمان موجود آغاز گشته است. و فقط در جریان مبارزه و مقاومت و پافشاری مردم برای بدست آوردن آن خواست‌ها از یک سو و از سوی دیگر مقاومت حاکمان در برابر مردم و اِعمال قهر و خشونت توسط حاکمان برای سرکوب مردم بوده است که به مردم توسل به شیوه‌های قهرآمیزتری را تحمیل کرده است.
نگاه کنید به مبارزه در سوریه که هم اکنون در برابر چشمان ما در جریان است. اشکالی از مبارزه که مردم در روزهای اول برای طرح خواست‌های خود و برگزاری تظاهرات خیابانی برای قوت بخشیدن به آن خواست‌ها اتخاذ کردند کاملاً مسالمت‌آمیز بود. ولی حاکمان نه تنها ترتیب اثری به آن خواست‌های مشروع و قانونی ندادند بلکه حتا برگزاری تظاهرات مسالمت‌آمیز را غدغن اعلام داشته آن را سرکوب کردند. حال برای مردم دو امکان باقی می‌ماند. یا تسلیم شوند و به خانه‌هایشان بروند و شرایطی را که به طرح آن خواست‌ها انجامیده بود برده‌وار بپذییرند یا مقاومت کنند و به اشکالی از مبارزه‌ی قهرآمیز روی آورند که با قهری که رژیم حاکم بر آنان اِعمال می‌کند مناسب باشد.
این نمونه و صدها نمونه‌ی تاریخی دیگر نشان می‌دهد که بحث انتخاب میان شیوه‌ی مسالمت‌آمیز یا شیوه‌ی قهرآمیز مبارزه که این روزها به مشغولیات بخشی از اپوزیسیون و به ویژه بخشِ با سابقه‌ی چریکی تبدیل شده است بحثی انتزاعی بی معنی و بیهوده است.
آن چه اصل است مبارزه با استبداد است و استفاده از تمام اشکال مشروع آن و از جمله شیوه‌ی قهرآمیز. این که در عمل حاکمیت بر اپوزیسیون و مردم چه شیوه‌ای را تحمیل خواهد کرد، مانند تمام چیزهای دیگر در زندگی، بستگی دارد. بستگی دارد به شرایط روزِ مبارزه و توازن نیروها میان حاکمیت و مردم و بسیاری چیزهای دیگر.