از : م - مهدوی
عنوان : ماهیت چماقداران و لومپن ها به موقعیت اجتماعی آنها بر می گردد
ببینید ، تهران در صدر مشروطه بافت ساده ا ی داشت جمعیتی بالا تر از ۱۰۰ هزار و بنا بر ساختار اجتماعی آن در ترکیب جمعیت نقش و نمایندگی دربار و وابستگان آن ، فئودالها و خانها ، روحانیون ، طلبه و بازاریان ، کسبه و پیشه وران ( صاحبان فن و هنر) مشخص بود . در تحصن ها حداکثر ۱۵ هزار نفر شرکت میکردند. طرفداران مشروطه بیشتر از میان روحانیون ،کسبه و پیشه وران برخاسته بودند. موضوع ارعاب و تهدید توسط بعضی از اراذل و اوباش تحت عنوان «چماقداری » در آن شرائط بصورت فردی و اجتماعی وجود داشت . در تاریخ ما همیشه این برخورد ها در بین مردم مذموم بوده است . برعکس شخصیت هائی چون پوریای ولی مورد قبول اکثریت مردم و زبانزد خاص و عام بوده است .شهرت پوریای ولی تنها به دلیل پهلوانیهایش نیست بلکه مردم همشهری او ، از داشتن ویژگیهای نیکوی اخلاقیِ معلم، مرشد، صوفی و مرد خدا بودن او یاد می کنند. که آوازه او را در سراسر ایران پخش نمود. در کتاب «ورزش باستانی ایران» نوشته دکتر پرویز ور جاوند در باره پوریای ولی مفصل آمدهاست.
نتیجه:
برخورد کلی با این موضوع که آقای نقره کار نوشته : «چماق و چماقداری نماد ابزار و رفتار بخشی از روحانیون شیعه برای تحمیل عقیده و اراده، کسب و حفظ قدرت سیاسی و مالی، و ایجاد ترس و وحشت بوده است.» مبنای جامعه شناسانه ندارد. تردیدی نیست که «بعضی» از شریعتمداران و ملایان در طول تاریخ برای حفظ موقعیت خود با تحت فشار قرار دادن رقبای فکری خود بخصوص آزادیخواهان ، دانشمندان ، فلاسفه ، شاعران و نویسندگان به زور متوسل میشدند و این قبیل کارها یعنی ارعاب و ترور توسط حواریون آنها صورت می گرفت. بهر صورت باید به مستندات تاریخی اشاره کرد. الیته در تاریخ مشروطه احمد کسروی به چنین حوادثی اشاره شده است .
بعداز کودتای ۱۲۹۹ و با تغییراتی اساسی اجتماعی در ترکیب جمعیت و گسترش ساختار نطامی و کشوری حکومت ، نیروهای جدیدی پا به عرصه گذاشتند که سیمای کشور قابل مقایسه با قبل نیست. شهرها توسعه یافت و جمعیت مدرن شهری متولد شد. لات ها و داش مشدی ها به لایه های تحتانی جامعه تبدیل شدند و روحانیون نیز دیگر نفوذ سابق را نداشتند مشاغل جدی و صاحب منصبان در بسیار عرضه روحانیون را پس زده بود.
مراجعه به فعالیت های سیاسی و اجتماعی بعداز شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد نشان میدهد که نهاد دربار و روحانیون برهبری آیت الله کاشانی و فدائیان اسلامی که در رقابت با نیروهای سیاسی حاضر در صحنه مثل حزب توده و و احزاب وابسته به جبهه ملی احساس ناتوانی میکردند به زور و ترور متوسل میشدند . آقای نقره کار می دانند حقایق شنیع قبل از ۲۸ مرداد، نیروهائی که برای حذف مکانیکی مخالفان خود به ترور ، زور و تشبث روی آوردند را علت اصلی بودند . وقایع بعداز ۲۸ مرداد و بعداز ۱۵ خرداد ۴۲ نشان میدهد که هر دو نهاد ارتجاعی و واپسگرای دربار و روحانیون که در مقابل تغییرات اجتماعی موقعیت خود را ضعیف تر حس میکردند. بخصوص حکومت شاهشاهی که چهار نعل در حال اصلاحات بود. ولی شاهنشاهش در عالم عصر حجر به تبلیغات خرافاتی روی آورده بود . طبیعی بود که از نیروهای میرنده و انگل اجتماعی برای بقای خود استفاده نمایند. در این زمینه مرزها بین شعبان بی مخ ها و طیب کاملا بهم ریخته بود زیرا لومپن ها «عاشق» هردو نهاد ارتجاعی بودند و بستگی به این داشت کدام سبلش را پرب تر می نمود. شوربختانه فرهنگ مسلط هنر بازاری در رسانه ها و سینما از این زبان حمایت میکرد، لات جوانمرد، قیصر و داش آکل سینماها را تسخیر میکرد. در حالی که قشریون سینماها را به آتش می کشیدند. آقای نقره کار چه میگوید؟
جان کلام :
در سالهای ۵۶ و ۵۷ وقتی عقب مانده ترین نیروی اجتماعی ایران خود را برای کسب قدرت برهبری روحانیون آماده میکردند. لومپن ها بنا بر ماهیت آنها و تجربیات تاریخی که بین «شاهدوستی» و «بیعت» با آیت الله کاشانی و خمینی بند بازی میکردند ، با رفتن شاه باید بدون تردید به آیت الله ها روی می آوردند تا به بقای خود ادامه دهند.
موضوع ماهیت چماقداران و لومپن ها به موقعیت اجتماعی آنها بر می گردد . باید جایگاه آنها در روابط کار و کوشش اجتماعی را شناخت. اگر حکومت گذشته بجای سرکوب و دیکتاتوری به توسعه سیاسی پای بند می بود و شاه با احترام به قوانین مشروطه سلطنت می کرد . مسیر تغییرات به ضرر روحانیون و به نفع مدرنیزاسیون تمام میشد و هرگز شاه در سال ۵۶ تنها نمی ماند و میلیونها نفر به خیابانها وعلیه او نمی آمدند.
۵٣۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۲
|