انتخابات - عروج و افول یک سیاست
«راه دموکراسی از صندوق رای می گذرد»



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ فروردين ۱٣۹۲ -  ۱۰ آوريل ۲۰۱٣


عروج انتخابات

خرداد ماه ۷۶ زمان عروج «انتخابات» به قله ی فعالیت های سیاسی در ایران است. تا پیش از آن، هر چند انتخابات همیشه نقش مهمی در چرخش قدرت بین جناح های مختلف حکومت ایران داشته است، اما از آن جا که تفاوت این جناح ها و این چرخش قدرت، تاثیر نیرومندی بر زندگی مردم نمی گذاشت، موضوع انتخابات نیز، جای مهم و تاثیرگذاری در میان جامعه ی غیر دولتی – مردم و نیروهای اپوزیسیون – اشغال نمی کرد.
با انتخابات دوم خرداد ۷۶، حضور میلیونی مردم در پای صندوق های رای و برگزیدن محمد خاتمی به ریاست جمهوری، که از سوی تمامی ناظرین بی طرف، اعتراض میلیونی مردم به ولایت فقیه ارزیابی شد، جناح اصلاح طلب حکومتی پای به عرصه ی حیات گذاشت و «انتخابات» در قله ی فعالیت های سیاسی در ایران نشست. انتخابات ۷۶، پیروزی محمد خاتمی و پذیرش این پیروزی از سوی ولایت فقیه، این باور را به سرعت عمومی ساخت که انتخابات راه صحیح، دموکراتیک و کم هزینه برای تحول جامعه ی ایران به سوی تحول و دموکراسی است.

«نظام» به پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ به صورت یک «غفلت» و «اشتباه» نگریست که حداکثر بعد از هشت سال جبران خواهد شد. در دیدگاه و مواضع «نظام» هنوز نسبت به جایگاه انتخابات، به عنوان وسیله ی مطمئن مشروعیت بخشی به جمهوری اسلامی و گرفتن تاییدیه از مردم به نفع حکومت اسلامی، خللی وارد نیامده بود. تنها می بایست حوادث سال ٨٨ اتفاق بیفتد تا در این نگاه دگرگونی اساسی روی دهد.

در سال های اصلاحات، اما نبردی سنگین و نفس گیر از یک سو بین اصلاح طلبان و از سوی دیگر بین مخالفان حکومت بر سر نقش و جایگاه «انتخابات» در نظام سیاسی ایران در گرفت. اصلاح طلبان انتخابات را به مثابه یگانه وسیله ی تغییر در جامعه مطرح می کردند و شعار معروف «راه دموکراسی از صندوق های رای می گذرد» را نه تنها در صدر سیاست های خود، که به جای همه ی سیاست های خود نشاندند. آن ها به دلیل موقعیت های بی نظیری که در حکومت یافته و امکانات گسترده ای که برای طرح نظرات خویش به دست آورده بودند، توانستند این ایده را به باور عمومی جامعه تبدیل کنند و به تدریج هر شکل دیگری از مبارزه و مخالفت با استبداد حاکم را از اعتبار بیاندازند و یا بسیار تضعیف کنند. برخی از اصلاح طلبانی که امروز گرفتار سلول های انفرادی جمهوری اسلامی شده اند، در آن روزها در جبهه ی مقدم این نبرد با مخالفان حکومت قرار داشتند. اصلاح طلبان سرنوشت خود را در گرو این سیاست گذاشتند و به تدریج صحنه ی سیاست در ایران را به صحنه ی «مبارزه ی انتخاباتی» فرو کاهیده و خود نیز احزاب انتخاباتی ای شدند که هیچ گونه آمادگی برای اشکال دیگر مبارزه ی سیاسی و اجتماعی نداشته و اساسا این گونه مبارزات را نفی می کردند. آن ها در برابر هر تعرض جناح رقیب، دانشجویان و مردم را از خیابان و مبارزه خارج از پارلمان بر حذر داشتند و به صندوق های رای در انتخابات بعدی حواله دادند. در این سیاست به تدریج مردم به برگه های رایی فرو کاهیده شدند که هر چند یک بار فرا خوانده می شدند تا مهر انتخابات بر پیشانی شان زده شود. سازماندهی، مبارزه و مقاومت در برابر استبداد در سایه ی «صندوق رای» از اعتبار افتاد.

بخش مهمی از نیروهای اپوزیسیون با شعار «سگ زرد برادر شغال»، به مصاف سیاست «مبارزه پارلمانی» اصلاح طلبان رفتند و وجود دیکتاتوری حاکم را نشانه ی غیرآزاد و فرمایشی بودن انتخابات دانستند. تحت این شعار افراطی در اپوزیسیون، نیروهآیی که می کوشیدند نسبت به امکانات حاصل از انتخابات در نظام سیاسی ایران برخورد واقع بینانه تری داشته باشند، در سایه قرار گرفتند. در هر انتخابات شعار «مشارکت یا تحریم» به شعار گرهی تبدیل شد.
سیاست «سگ زرد» نمی توانست واقعیات جامعه ی ایران را توضیح دهد. مردم به چشم می دیدند که خاتمی «برادر» شغال ها نیست. اصلاح طلبان در برابر تاکیدات جناح های واقع بین تر اپوزیسیون مبنی بر غیردموکراتیک بودن انتخابات و عدم امکان تحول از این طریق، شعار «انتخابات رقابتی و سالم» را به میآن آورند، و تئوری مشهور «گام به گام» را مطرح کردند.

دو سال بعد از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات خرداد ۷۶، با پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم، موفقیت آن ها تکمیل شد. این پیروزی و عروج، اما آغاز سقوط بود. سیاست انتخاباتی با تسخیر نهاد ریاست جمهوری و پارلمان به پایان راه خود رسیده بود. آن چه را می شد از طریق انتخابات به دست آورد، به دست آمده بود. سایر نهادهای قدرت، از دایره ی انتخاب خارج و در حیطه اختیارات ولی فقیه قرار داشت. حالا زمان آن بود که اصلاح طلبان نشان دهند، با تسخیر نهادهای انتخاباتی، راه اصلاحات را باز و هموار کرده اند و می توانند نسیم دگرگونی را در دالان های سنگی و تو در توی برج و باروی ولایت جاری کنند. برخلاف انتظار آن ها «ولایت» اصلاح نشد. پذیرش حکم حکومتی خامنه ای در باره ی توقف اصلاح قانون مطبوعات از سوی مجلس، و سپس تمکین نهادهای انتخاباتی به «کودتای مطبوعاتی» شبانه، تیر خلاص به روند موفقیت ها بود. در همان نخستین هماوردی، نهادهای انتخابی و اکثریت اصلاح طلب آن، مقهور قدرت غیرانتخابی ولایت شدند. «اسلامیت» برتری خود بر «جمهوریت» را به اثبات رساند. اصلاح از درون ناکام ماند، هر چند در هیاهوی اصلاح طلبان، بسیار طول کشید تا جامعه به این واقعیت هشیار شود و آن را دریابد.

پایان دوران خاتمی و پیروزی احمدی نژاد، هنوز تغییری جدی در توازن قوا و تقابل های فکری پیرامون نقش و جایگاه انتخابات در جمهوری اسلامی به وجود نیآورد. اصلاح طلبان به دلیل کارنامه ی ناموفق هشت ساله ی خود ضعیف شده بودند، اما همچنان بر بخش عمده ای از جامعه هژمونی فکری داشتند. آن ها توانستند، شکست خود و پیروزی احمدی نژاد را تا حدود زیادی به گردن «طرفداران تحریم» بیاندازند. اصلاح طلبان، مخالفان را به انفعال، قهر و خانه نشینی متهم کردند و مسئول روی کار آمدن احمدی نژاد خواندند!
در طول این سال ها اصلاح طلبان و اپوزیسیون کمتر توانستند موقعیت یکدیگر را درک کنند و بپذیرند که آن ها اساسا از جایگاه های متفاوتی به مقوله ی انتخابات می نگرند. برای اصلاح طلبان حکومتی انتخابات دریچه ای است به سوی قدرت، پست، مقام، ثروت و البته اصلاحات و برای مخالفین انتخابات تنها محرومیت است. پذیرش این جایگاه متفاوت شاید می توانست تا حدودی به تفاهم بیشتر جهت اتخاذ سیاست های موثرتر از جمله در انتخابات ٨۴ بیانجامد.

در آستانه ی انتخابات خرداد ٨٨، اصلاح طلبان توانستند با کمک مترسکی به نام «احمدی نژاد»، بار دیگر هژمونی و سیاست انتخاباتی خود را بر جامعه ای که به دلیل حاکمیت استبداد و ضعف اپوزیسیون، قادر نبود چشم انداز دیگری را ارایه کند، حاکم کنند. کاندیداهای ناب اصلاح طلب، امکانات بی دریغ برای تبلیغ و حتی مناظره های انتخاباتی تلویزیونی با مخاطبان ملیونی و آمادگی بی سابقه ی مردم برای شرکت در انتخابات، یک شرایط ایده آل فراهم آورد. برای اصلاح طلبان هیچ کم و کسری ای وجود نداشت.
در آستانه ی خرداد ٨٨ «سیاست تحریم» در انزوای بیشتری قرار گرفته بود. برجسته ترین چهره های اصلاحات و حتی عده ای از دنباله روهای آن ها در طیف چپ خارج از کشور بار دیگر همه ی این ها را به نشانه ی این گرفتند که: «راه دموکراسی از صندوق های رای عبور می کند».

* بخش بعدی این یادداشت تحت عنوان «خرداد ٨٨ – چه کسی حق داشت؟» منتشر خواهد شد.