آلمان و روسیه دوان دوان، بسوی اتحاد می روند
یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی


• از شواهد و قرائن چنین بر می آید که در عرصه اقتصاد و سیاست آلمان دو گروه مقتدر وجود دارند با دو استراتژی: یک فراکسیون معتقد است که در کنار آمریکا قرار داشتن و از سیاست آمریکا پیروی کردن بسود آلمان است. گروه دیگر معتقد است که همپیمانی با روسیه، جنوب شرقی اروپا و کشورهای آسیای میانه راه مناسب برای آینده آلمان است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٣ فروردين ۱٣۹۲ -  ۱۲ آوريل ۲۰۱٣


از شواهد و قرائن چنین بر می آید که در عرصه اقتصاد و سیاست آلمان دو گروه مقتدر وجود دارند با دو استراتژی: یک فراکسیون معتقد است که در کنار آمریکا قرار داشتن و از سیاست آمریکا پیروی کردن بسود آلمان است. گروه دیگر معتقد است که همپیمانی با روسیه، جنوب شرقی اروپا و کشورهای آسیای میانه راه مناسب برای آینده آلمان است. مقاله ای که اینک ترجمه آن را می خوانید حاصل پژوهش های Jörg kronauer در باره گروه دوم است.

«آینده ما» در 15 آگوست 2012 ترجمه گفتگوئی با ویلی ویمر مشاور سابق هلموت کهل صدراعظم پیشین آلمان را منتشر کرد با عنوان: «محاصره گاز انبری چین از ایران – روسیه از سوریه » که رئوس نظریات گروه دوم را بیان می کند.
در ماه دسامبر کنفرانسی با شرکت گروهی از صاحب نظران سیاسی و روزنامه نگاران بنام در برلن برپا شد که آنها هم خواستار توسعه روابط آلمان با روسیه و دیگر کشورهای پیشگفته بودند.
در ماه فوریه 2013 تلویزیون آلمان در یک Talk show با مردی سخن گفت که متهم به شرکت در قتل آلدو مورو رهبر مقتول حزب دموکرات مسیحی ایتالیا بود. پس از گذشت 22 سال سرانجام معلوم شد که این مرد بیگناه بوده و از زندان آزادش کردند. نکته اساسی و سیاسی در این واقعه که برجسته نشد این بود که آلدو مورو قصد داشت با حزب کمونیست ایتالیا یک حکومت ائتلافی تشکیل دهد اما در روزی که قرار بود طرح خود را بتصویب پارلمان برساند در راه رفتن به پارلمان توسط بریگاد سرخ که رئیس آن عامل سیا بود بقتل رسید و آن طرح هم عملی نشد. نشریه «بیلد آم زنتاگ» برخلاف خط مشی سیاسی و محافظه کارانه خود بر این داستان انگشت گذاشت و پس از آن هم رسانه ها سرنوشت آن مرد و وقایع سیاسی آن زمان را دنبال نکردند.
گرچه این هم زمانی می تواند تصادفی باشد اما این نیز واقعیتی است که در سیاست هم خط سرخ وجود دارد هم زبان ایماء و اشاره.
در پایان این ترجمه لینک مقالات پیشگفته و آن برنامه تلویزیونی و همچنین توضیحاتی در باره قراردادهای ورسای و راپالو نیز درج شده است.
*****

پس زمینه: «کمسیون اقتصاد آلمان برای شرق» مدافع منافع سازمانهای اقتصادی آلمان برای گسترش میدان فعالیت های خود به شرق و جنوب اروپاست.

پوتین می آید !
«راینر لیندنر» مدیر کمسیون اقتصاد آلمان برای شرق در کنفرانس مطبوعاتی نمایشگاه کنونی هانور در آلمان، که پوتین مهمان ویژه آن و روسیه کشور ویژه در نمایشگاه امسال هانور است، با توصیف آخرین موفقیت ها و رشد مبادلات بازرگانی دو کشور به ستایش از آن پرداخت.
کمسیون از حضور پوتین و همراهانش که از شخصیت های برجسته سیاسی روسیه هستند، شاد است. زیرا تردیدی نیست که در کنار نمایشگاه ارتباط های بسیار دیگری نیز برقرار خواهد گشت. کمیسیون وظیفه خود می داند که به سازمانها و موسسات اقتصادی آلمان که قصد دارند کار خود را در شرق و جنوب اروپا و آسیای مرکزی گسترش دهند کمک کند. اما کار کمیسیون محدود به جلب کمک های دولت آلمان برای موسسات اقتصادی این کشور نیست بلکه شبکه ارتباطات خود را در کشورهای موردنظر نیز در اختیار این موسسات قرار می دهد و آنها را بیکدیگر متصل می سازد. در حال حاضر کمسیون با 21 کشور در ارتباط است که مهمترین آنها روسیه است. در میان 100 موسسه اقتصادی روسیه که در نمایشگاه حضور دارند موسسات سنگین وزنی چون «روزنت» موسسه عظیم نفتی، «ت.ام.کا.» بزرگترین تولید کننده لوله و گاسپروم، موسسه غول آسای استخراج گاز نیز دیده می شوند.
کانون سنگین وزن
این کمسیون شرقی اقتصاد آلمان می تواند بحق ادعا کند که یکی از مهمترین کانون های اقتصاد خارجی آلمان است. این کمسیون بر پنج کانون برجسته اقتصاد آلمان استوار است که پایه های رسمی آن هستند و عبارتند از: کانون صنایع المان، کانون بانک های آلمان، کانون مرکزی سازمان های بیمه آلمان، کانون مرکزی اقتصاد خرده فروشی آلمان، کانون مرکزی اقتصاد پیشه وری آلمان. این کمسیون بیش از 180 عضو دارد از جمله موسسات و کنسرن هائی چون: BASF, Daimler, E.on, REWE, Simens, Thyssen Krupp, Deutsche Bank.
امروز هر موسسه ای که خواستار گسترش کار خود در اروپای شرقی و جنوبی یا آسیای مرکزی باشد بی تردید عضو این کمسیون است. آنها که در راس این کانون ها قرار دارند نیز از برجسته ترین شخصیت های اقتصادی آلمان هستند و در این عرصه کسی بالاتر از آنها نیست. رئیس هیئت مدیره‍ی آن «اکهارد کوردس» رئیس سابق کنسرن «مترو» است، معاون او، «یوهانس تیسن» خود رئیس E.on است. «یورگن فیچن»، یکی از دو رئیس بانک آلمان نیز عضو ساده هیئت مدیره است.
البته افراد قدرتمندی از این دست، در 21 کشوری که با آنها سروکار دارند، نیز با همین قدرت وارد میدان می شوند. این کشورها عبارتند از روسیه، بلاروس و اوکرائین، سه کشور قفقاز جنوبی، پنج کشور آسیای مرکزی که سابقا بخشی از شوروی بودند و ده کشور جنوب خاوری اروپا، از جمله بلغارستان و رومانی که عضو اتحادیه اروپا هستند و کروآسی که بعدا عضو این اتحادیه خواهد شد.
اهمیت سیاسی کمیسیون شرقی هنگامی آشکار می گردد که نگاهی به سنت تاریخی آن بیفکنیم. این سنت بر می گردد به سال 1920 در دوران جمهوری وایمار. «کارستن رودولف» مورخ آلمانی در تحلیل گسترده خود از «سیاست شرقی صنایع بزرگ آلمان غربی» یادآور می شود که امپراتوری آلمان در سالهای دهه 1920 «مناسبات ویژه خود را با شوروی» تقویت کرد. سرفصل این مناسبات قرار داد راپالو (1922) و قرارداد برلن (1926) و بویژه قرار داد همکاری محرمانه نظامی میان برلن و مسکو و اقداماتی بودند که از دیدگاه آلمان به این کشور امکان می دادند برغم وجود قرارداد ورسای بتواند دوباره صاحب قدرت گردد. رودلف می نویسد: گسترش مبادلات بازرگانی دو کشور در آن زمان خود بر پایه مناسباتی بنا شده بود که قبل از انقلاب میان آلمان و روسیه پیش از انقلاب وجود داشت و برغم انقلاب های روسیه و آلمان تداوم یافته بود. در سال 1928 موسسات آلمانی برای آن که بتوانند در برابر روسیه موضعی جمعی اتخاذ کنند کمیسیون اقتصادی آلمان را برپا کردند و پس از سال 1945 بارها از این کمسیون بعنوان سرمشق یاد شد. یکی از اعضای هیئت مدیره این کمیسیون که پس از جنگ ایجاد شد «اتو ولف» بود، بازرگانی که کارش خرید و فروش فولاد بود و پسرش که بعدا جانشین او شد نقش مهمی در معاملات آلمان با شوری ایفا کرد.

جنگ بازرگانی در دوران جنگ سرد
پس از جنگ، بمحض آن که کنسرن های آلمانی موقعیتشان تحکیم شد، باز در صدد گسترش کار خود در شرق افتادند. اما در این زمان دو مسئله در برابر اقتصاد آلمان قرار داشت. یکی سیاست محاصره اقتصادی آمریکا علیه کشورهای سوسیالیستی بود که مانع گسترش قابل ذکر بازرگانی آلمان با کشورهای سوسیالیستی بود و مسئله دوم ناشی از خاطره بدی بود که متفقین غربی از «سیاست راپالو»ی امپراتوری المان در دهه 1920 داشتند. بنا بر این سیاستی که امکان تجدید سیاست قدیمی ِگاه از این سو گاه از آنسو ی آلمان را ممکن می ساخت به هیچ وجه مقرون به صلاح نبود. رودلف می نویسد در بهار سال 1950 «صنایع راینی- وستفالی» در صدد دور زدن سیاست محاصره اقتصادی بر آمد ولی دولت مرکزی آلمان کلیه تلاشهای آن را در این راه متوقف ساخت. حتی عالیترین مقامات کانون صنایع المان مجبور به تمکین بودند. «فریتس برگ»، نخستین مدیر عامل کانون صنایع آلمان، در سالهای دهه 1940 که خود از کارگزاران اقتصاد هیتلری بود، روز 28 مارس در نخستین اجلاس عمومی اعضاء کانون در «باد دورکهایم» اعلام کرد که: مجموعه صنایع آلمان خود را وابسته تنگاتنگ به جهان غرب و متعهد به آن می داند. صنایع آلمان با بهره وری از پرتو نیروآفرین فرهنگ مغرب زمین با تمام نیرو در برابر سیلاب آسیائی خواهد ایستاد و این نبرد را تا انجام پی خواهد گرفت و امید آن دارد که از آن سرافراز به در آید!»
برغم این گنده گوئی های اتلانتیکی – حتی در آن زمان هم در مواردی که شک و تردیدی پیش می آمد حفظ علائق اقتصادی اولویت می یافت. در سال 1952 نقشه مارشال به اتمام رسید صنایع صادراتی آلمان ملتمسانه در جستجوی امکانات تازه ای برای صادرات بودند. در همین زمان اتحاد شوروی شروع به گسترش بازرگانی خود با کشورهای غربی کرد. کنفرانس جهانی اقتصاد در آوریل سال 1952 در مسکو موجب شد تا شوروی در این جهت گامی بزرگ به پیش بردارد. در محافل اقتصادی آلمان زمزمه های ناخشنودی پیوسته بلندتر می شد. در آوریل 1952 هفته نامه اقتصادی «فولکس ویرت» با تیتر بزرگ نوشت «چرا بازرگانی با شرق نه؟» آلمان فدرال از دور به امریکا تعهد دارد». ولی آلمان «به هرحال بخشی از اروپاست که امیدوار است با بلوک قدرت شرق به مصالحه برسد». دولت آلمان با اشاره به این نکته که پیشدست شدن رقبای انگلیسی و فرانسوی در داد و ستد با اروپای شرقی پذیرفتنی نیست، راه را برای صنایع آلمان باز کرد. مجلس آلمان در ماه مه سال 1952 تصویب کرد که بازرگانی با کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی باید گسترش یابد. در ماه ژوئن دولت آلمان به وزیر اقتصاد ماموریت داد که برای کمک به تحقق این امر فورا یک کمیسیون شرقی تشکیل دهد.
البته صنایع از مدت ها پیش خود را با دقت آماده کرده بودند. در ماه ژانویه 1950 کانون صنایع آلمان برغم «پرتو فرهنگ مغرب زمین» و «سیلاب آسیائی» از کانون های اقتصادی مختلف در باره علاقه آنها به تشکیل یک کمیسیون اقتصادی نظر خواهی کرده بود. طبق پژوهش رودلف کانون صنایع آلمان روز سوم مارس 1950 در شهر کلن «همایش شرق» را بر پا کرد که در آن از محدودیت های بازرگانی با شرق بعنوان امری «غیر طبیعی» شکایت شده بود. پس از آن که بالاخره در اواخر بهار سال 1952 دولت مرکزی آلمان چراغ سبز نشان داد تدارک تشکیل کمیسیون شتاب محسوس گرفت. سرانجام روز 17 دسامبر «کمیسیون شرق برای اقتصاد آلمان» رسما بنیان نهاده شد. قبلا رئیس «گروه غرب – شرق» که بخشی از وزارت اقتصاد آلمان بود، از ملل متفق غربی (کشورهای غربی که آلمان را در جنگ شکست داده بودند.م) تقاضا کرده بود که این گام جسورانه را با بیاد آوردن قرار داد راپالو و توافق نامه «ریبن تروپ» در ماه آگوست 1939″ مورد ارزیابی منفی قرار ندهند. … رودلف در بازنگری بگذشته اهمیت سیاسی تشکیل کمیسیون را چنین جمع بندی می کند: «در گیر و دار جنگ سرد ایجاد کمیسیون شرقی توسط کانون های برجسته اقتصاد آلمان نشان می داد که اراده رشد یافته صنایع آلمان بر آنست که مناسبات سنتی با شرق را قطع نکند و گرایش افراطی جمهوری جوان آلمان را به داشتن مناسبات اقتصادی با غرب تضعیف کند». این امر چیزی نبود جز برداشتن گام محتاطانه ای در جهت سیاست خارجی مستقل و قدرت طلبی آلمان.
در آن زمان همه جا گامهای متعددی برای تداوم سیاست نازی ها در آلمان فدرال برداشته می شد از جمله در کمیسیون شرقی. در کنار ارتباط های سازمانی با «کمیسیون – روسیه» قدیمی و سنت های قدیمی گسترش در شرق اگر بخواهیم از با نفوذترین شخصیت این سازمان نام ببریم احتمالا باید از اتو ولف فن آمرونگن یاد کنیم که از سال 1955 تا سال 2000 ریاست این کمیسیون را در دست داشت. آمرونگن در سال 1940 پس از مرگ پدرش رئیس کنسرن اتو ولف شد. طبق تحقیقات «ورنر روگه مر» این موسسه در آن زمان سهامی را که نازیها پس از تسخیر کشوری به یغما می بردند ارزیابی و اداره می کرد. بنا بگفته «روگه مر» «آمرونگن» در 1942 مدیریت شعبه کنسرن در لیسابون را بعهده گرفت و از این پس برای ارسال عنصر ولفرام از پرتغال به آلمان که برای مصارف جنگی حائز اهمیت بود با رژیم فاشیستی سالازار در ارتباط مستمر بود.
تصمیم به فروش لوله های گاز به شوروی که از معاملات افسانه ای بشمار می رود در دوران ریاست آمرونگن بر کمسیون شرق گرفته شد. بنا به گزارش کانون از سال 1960 به بعد در تمام مذاکرات دولت با کشورهای سوسیالیستی و معاملات دو جانبه و قرار دادهای مربوط به پرداخت بهای کالاها «کمیسیون شرق» نیز حضور داشت. از جمله معامله عظیمی که مقدمات آن در آوریل سال 1969 در نمایشگاه هانور فراهم آمد و طبق آن قرار شد که موسسه مانسمان برای ارسال گاز از شوروی به موسسه آلمانی RWE لوله های ویژه به شوروی بفروشد. اعتبار اولیه برای این معامله را بانک آلمان تامین کرد. و دولت آلمان هم با بیمه هرمس پرداخت ها را تضمین کرد. این معامله پایه ای شد برای سیاست شرقی جدید و تضمینی بود برای یکی از مهمترین تغییر جهت های سیاسی در آلمان فدرال.

همکاری برای مواد خام
پس از تحولات سال 1989 وظائف تازه ای در برابر کمیسیون شرق قرار گرفت. مورخ آلمانی «سِوِن یونگرکِس» در پژوهش های تازه ای در باره تاریخ کانون از جمله می نویسد از سال 1988 که آغاز تغییرات چشمگیر در شوروی بود کمیسیون با همکاری «انجمن کارل دویسبورگ» (Carl Duisburg- Geselschaft) سمینارهائی برای مدیران شوروی برپا ساخت. روز 13 ژوئن 1989 گرباچف با حضور در محل «اطاق صنایع و بازرگانی در کلن « کمسیون شرقی را مفتخر ساخت. روند فروپاشی نظام سوسیالیستی و ایجاد ساختار اقتصادی آلمان در اروپای شرقی و توسعه آن همزمان با هم صورت می گرفت. در ورشو، پراگ و بوداپست نمایندگی های اقتصادی ایجاد شد که تخست بصورت دفتر نمایندگی بودند و بعد توسعه یافت و بصورت اطاق بازرگانی خارجی در آمدند. این امر از دیدگاه آلمان یک موفقیت تام و تمام بود: تسلط پیشین المان بر اروپای شرقی و جنوبی از لحاظ اقتصادی دوباره بدست آمده بود.
تاریخ کمیسیون شرق نشان می دهد که این کمیسیون از لحاظ سیاسی – اقتصادی یک پدیده سنگین وزن است و نباید فعالیت های آن را دست کم گرفت. عرصه فعالیت جغرافیائی آن گسترده است و پروژه هائی که عرضه می کند پرتنوع و رنگارنگ هستند. گرچه روسیه مرکز ثقل فعالیت های آنست اما تلاش های آن به هیچ وجه به این کشور محدود نمی گردد . مثلا در سال 2003 ابتکاری بکار بست و برنامه بورس تحصیلی «دوران جینجیک» را ایجاد کرد که بر اساس آن 60 «استعداد جوان» از کشورهای جنوب خاوری اروپا که هنوز عضو اتحادیه اروپا نیستند امکان می یابند که در موسسات آلمانی دوره های آموزشی ببینند. این موسسات هزینه بیمه و محل اقامت این جوانان را می پردازند. دیگر هزینه ها را وزارت کمک های عمرانی آلمان می پردازد. از دیدگاه کمیسیون شرقی دختران و پسرانی که این دوره را می بینند فقط با «فرهنگ فنی و اداری» موسسات آلمانی آشنا نمی شوند. از ارتباط آنها بایکدیگر شبکه ای از نیروهای جوان برای خدمت به اقتصاد آلمان در منطقه بوجود می آید». آنها در یک «شبکه آلوم نی Alumni» سازمان داده می شوند که کمیسیون شرق به ایجاد و توسعه آن کمک می کند. تاکنون بیش از 80 موسسه آلمانی از لئونی گرفته تا دویچه بانک در این جمع شرکت دارند. جای تعجب هم نیست: بندرت پیش می آید که برجستگان آتی منطقه ای را که برای نفوذ اقتصادی در نظر گرفته شده تقریبا بدون هزینه دو دستی تقدیم کسی کنند.
در 26 نوامبر سال گذشته یک «گروه عملیات برای مواد خام» در کمیسیون شرق کار خود را آغاز کرد. بنا بگفته خود این گروه آنها قصد دارند نه تنها در روسیه بلکه در کشورهای آسیای مرکزی مانند قزاقستان پروژه های مربوط به مواد خام را همراهی و دستیابی آلمان را به منابع محلی را تقویت کنند. به این ترتیب این گروه خود را در خدمت سیاست برلین برای دستیابی به مواد خام قرار می دهد که از مدت ها پیش می کوشد تا با متمرکز کردن تمام نیروی خود در عرصه رقابت شدید بین المللی برای دست یافتن به مواد خام جای برجسته ای برای صنایع آلمان بدست آورد. «کارستن هوی شرت» سخنگوی گروه جدید کار و رئیس هیئت مدیره «شبکه گاز آگ» (Verbundnetz Gas AG) می گوید: «در آینده روسیه و دیگر کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی برای تامین مواد خام مورد نیاز اقتصاد آلمان نقشی تعین کننده ایفا می کنند. برلین با قزاقستان قرارداد ویژه مشارکت برای مواد خام منعقد کرده است: قزاقستان نه تنها دارای منابع عظیم نفت و گاز است بلکه مواد خام ذیقیمت دیگری چون عناصر خاکی کمیاب نیز هست.
کمیسیون شرق علاوه بر پروژه های عملی و فعالیت هائی که بعنوان لابی انجام می دهد دست به فعالیت های مطبوعاتی نیز زده است. یکی از این فعالیت ها «تحلیل کشورهاست». شناختن انگیزه این کار نیز دشوار نیست: کسی که بخواهد معامله کند و احیانا شرائط سیاسی مناسبی برای معاملات خود بوجود آورد باید اطلاعات دقیق در باره کشوری داشته باشد که قصد فعالیت در آن را دارد. دانشگاه برمن و انجمن آلمانی پژوهش در باره‍ی اروپای شرقی سالهاست که برای بدست آوردن اطلاعات دقیق درباره اروپای شرقی و آسیای مرکزی تلاش می ورزند و هر دو تا چهار هفته ای تحلیل هائی به شکل خبرنامه و یا بوسیله پست الکترونیکی می فرستند. هزینه این کار را کمیسیون شرق و برخی از اعضای آن می پردازند. بخشی از هزینه را نیز وزارت کمکهای عمرانی آلمان تامین می کند. هم تعداد «تحلیل کشورها» و هم اطلاعات درباره کشورهای مورد نظر بطور مستمر افزایش می یابند. امروز در باره روسیه، بلاروس و اوکرائین، در باره آسیای مرکزی، قفقاز، لهستان و منطقه دریای سیاه نشریات منظمی منتشر می گردد.
افزون بر این کمیسیون شرق همکاری خود را با انجمن آلمانی برای سیاست خارجی نیز گسترش می دهد. در سال 2008 کمسیون همراه با دویچه بانک که عضو آنست بخش اعظم هزینه «مرکز روسیه- اوروآسیا» وابسته به «انجمن آلمانی برای سیاست خارجی» را تامین می کند. …
امروز هم چون گذشته روسیه مرکز ثقل فعالیت های کمیسیون شرقی است. از سال 2008 هر سال مدیران جوان روسی و آلمانی در بنیاد روبرت بوش و بنیاد بی.ام.وی. گردهم می آیند تا به هم تبادل نظر کنند اینها نیز در شبکه های آلوم نی سازمان داده می شوند. تعداد زیادی از فعالان کمیسیون شرق برای روسیه نیز بر این ها افزوده می شوند. برای چه؟ اکهارد کوردس رئیس کمیسیون شرق در نوامبر 2011 در نشریه اقتصادی «هاندلز بلات» نوشت: «اگر رقابت فزاینده بین المللی را درنظر بگیریم و اگر اروپا نخواهد در قرن بیست و یکم نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را از دست بدهد همکاری با روسیه حائز اهمیت سیاسی بزرگی است که بدیلی واقعی ندارد. آن تصور قدیمی که می خواست همراه با مسکو نفوذ سیاسی خود را در جهان گسترش دهد هنوز هم در فراکسیون اقتصاد آلمان که متمایل به شرق است زنده است. این تصور درست مانند «سیاست راپالو» در سالهای 1920 همیشه این امکان را برای خود در نظر می گیرد که درعرصه قدرت موضعی در کنار غرب و حتی در برابر غرب اتخاذ کند. کمیسیون شرق و نمونه قدیمی تر آن «کمیسیون روسیه» همیشه این موضع را در برابر حکومت های آلمان باز نگاه داشته اند. حضور پوتین در هانور و دیدار فعالان و اعضاء کمسیون شرق با او بازی سرپوشیده ای در همین جهت است.
*******

پیمان ورسای
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پیمان ورسای قرار دادی است که در ۲۸ ژوئن سال ۱۹۱۹ میلادی در کاخ ورسای واقع در حومه پاریس به امضا طرفین درگیر جنگ جهانی یکم رسید و رسماً به نخستین جنگ جهانی خاتمه داد هرچند که آتش جنگ در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ خاموش شده بود. این معاهده در تاریخ ۱۰ ژانویه ۱۹۲۰ به مرحله اجرا گذاشته شد.
این قرارداد از مشهورترین قراردادهای تاریخ است و با توجه به پیامدهایی که داشت می‌توان آنرا در زمره تأثیرگذارترین و سرنوشت‌سازترین قراردادهای تاریخ به‌حساب آورد، در این معاهده امپراتوری آلمان باید خلع سلاح می‌شد و به متفقین خسارت می‌پرداخت.
این پیمان در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ میان دولتهای پیروز در جنگ جهانی یکم و آلمان (دولت شکست خورده در آن جنگ) در کاخ ورسای، در پاریس بسته شد. نخستین بخش پیمان به بنیاد «جامعهٔ ملل» مربوط بود و بخش دوم آن آلزاس-لورن را از آلمان به فرانسه، او پن-مالمدی را به بلژیک، بخشی از سیلزی بالا (بعد از همه‌پرسی) پوزن و پروس غربی را به لهستان، بندر ممل و کرانه‌های آن را به لیتوانی، هولشتین را به چکسلواکی و بخشی از شلسویگ را (بعد از همه‌پرسی) به دانمارک واگذار کرد. آلمان از حاکمیت خود بر دانتزیگ چشم پوشید و از اتحاد با اتریش، جز با موافقت همهٔ اعضای جامعهٔ ملل، بازداشته و خلع سلاح شد. نظام وظیفه در آلمان لغو شد و ارتش آن کشور به صدهزار نفر و نیروی دریایی آن به شش ناو جنگی محدود شد و از داشتن زیردریایی و هواپیمای جنگی و توپ‌خانهٔ سنگین و ساختن بار وبندی ممنوع شد. نیروهای پیروز راینلند را برای پانزده سال اشغال کردند و سرزمین سار بین‌المللی اعلام شد. رودخانه‌های آلمان بین‌ المللی شد و مستعمره‌های آن با سرپرستی جامعهٔ ملل میان دولت‌های پیروز تقسیم شد. آلمان مجبور شد «مسئولیت آلمان و متحدانش را در ایجاد خرابی‌ها و زیان‌هایی که متفقین و دولت‌های متحد آنها و ملت‌هایشان بر اثر تجاوز آلمان و متحدانش تحمل کرده‌اند» پذیرفته و غرامت آنها را بپردازد. این غرامت در ۱۹۲۱ به شش میلیارد و ششصد میلیون لیره برآورد شد. آلمان در فاصلهٔ پایان جنگ جهانی یکم و آغاز جنگ جهانی دوم دربارهٔ سرزمین‌های واگذارده، به ویژه سلیزی بالا، پروس غربی، ممل، سار، و راینلند با دولت‌های دیگر کشاکش داشت و تا پایان ۱۹۳۹ دوباره آنها را بازیافت. دولت نازی، که در ۱۹۳۳ بر سر کار آمد، رفته رفته از زیر محدودیت‌های نظامی شانه خالی کرد و غرامت‌ها نیز اندک اندک کاسته و در ۱۹۳۲ بخشوده شد. پیمان ورسای یکی از انگیزه‌های سرکشی دوبارهٔ شور قدرت‌طلبی آلمان‌ها و پیروزی نازیسم در آلمان و به راه افتادن جنگ جهانی دوم بود. [۱]
بندهای قرارداد صلح ورسای:
• تمامی کشتی‌های جنگی و تجاری آلمان به انگلستان و فرانسه داده شود
• آلمان با هزینه خود برای متفقین کشتی بسازد
• آلمان باید از تمامی دارایی‌های خود در سایر کشورها چشم بپوشد
• آلمان باید ۵۰۰۰ موتور قطار و ۱۵۰ هزار اتومبیل برای متفقین تولید کند
• آلمان باید به مدت ۱۰ سال مقادیر زیادی (مقادیر در پانویس قرارداد ذکر شده بود) زغال سنگ به فرانسه ایتالیا و بلژیک بپردازد
• متفقین تا ۵ سال بر واردات و صادرات آلمان نظارت داشته باشند
• رودهای الب و اودر و همچنین کانال کیل در آلمان بین‌المللی اعلام شود
• علاوه بر این‌ها آلمان باید ۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون لیره استرلینگ به صورت نقدی غرامت به متفقین بپردازد
• ناحیه زغال سنگ خیز سار به مدت ۱۵ سال به فرانسه واگذار شود
• آلمان می‌بایست ارتش خود را به یکصد هزار نفر آن هم بدون تانک، سلاح سنگین و خودروهای زرهی کاهش دهد
• آلمان از حق داشتن زیر دریایی و سرباز گیری محروم می‌شود
• آلمان از داشتن نیروی هوایی محروم و نیروی دریایی آن هم به ۶ فروند کشتی جنگی و تعدادی رزمناو و اژدر محدود می‌گردد
با وجود این قرارداد آلمان ۵۵ درصد از منابع سنگ آهن ۴۵ درصد از منابع زغال سنگ ۷۵ درصد از منابع روی و ۵۷ درصد از منابع سرب خود را از دست داد

قرار داد «راپالو»
قرار داد «راپالو» روز 16 آوریل 1922 در ( راپالو) ایتالیا بین امپراتوری آلمان و اتحاد جماهیر سوسیالیستی روسیه منعقد شد. این قرار داد نامنتظر در جوار کنفرانس مالی – اقتصادی جنوا منعقد شد و بامضاء » والتر راته ناو » وزیر خارجه آلمان و همتای روسی او گئورگی چیچیرین » رسید. طبق این قرار داد مناسبات دو کشور عادی شد. هدف این دو کشور که در آن زمان در عرصه بین المللی منزوی شده بودند رها ساختن خود از انزوای بین المللی بود که در عین حال موقعیت آلمان را در برابر متحدین غربی تقویت می کرد. طبق قرار داد ورسای امپراتوری آلمان مقصر در آغاز جنگ جهانی اول بود و روسیه سوسیالیستی نیز بدلیل انقلابی که کرده بود مورد تحقیر و نفرت کشورهای غربی بود. با قرار داد راپالو دو کشوری که در عرصه سیاسی جهانی در آن زمان مطرود بودند به هم پیوستند.

مضمون قرار داد
مضمون اصلی قرار داد این بود که مناسبات دیپلماتیک و اقتصادی امپراتوری آلمان و روسیه   که در اثر انقلاب قطع شده بود دوباره برقرار گردد. برقراری مناسبات اقتصادی برای آلمان از اهمیت فوق العاده برخودار بود زیرا دولت های اروپای غربی که قبلا با آلمان در جنگ بودند خرید کالاهای آلمانی را تحریم کرده بودند. نکته دیگر این بود که هر دو دولت از دریافت هزینه خساراتی که در اثر جنگ به آنها وارد آمده و یا زیانی که پس از انقلاب در روسیه و مصادره سرمایه گذاریهای آلمان به این کشور وارد آمده بود چشم می پوشیدند.
یکی از آثار جنبی قرار داد موافقت برای ارسال تاسیسات صنعتی به روسیه بود و این امر به روسیه شوروی امکان می داد که بدون گرفتن کمک از کشورهای غربی درحوزه های نفتی باکو به استخراج نفت بپردازد.. افزون بر این امپراتوری آلمان متعهد می شد برای تولیدات نفتی روسیه انبار های ذخیره و پمپ های فروش بنزین ایجاد کند و به بازار یابی برای فروش محصولات روسیه بپردازد. هدف امپراتوری المان این بود که از این طریق از وابستگی خود به کارتل های نفتی انگلیسی و آمریکائی که بر بازار بین المللی مسلط بودند، بکاهد.
جنبه های نظامی
آلمان در نزدیکی مسکو یک کارخانه هواپیما سازی تاسیس کرد و دو منطقه نیز برای آزمایش گازهای سمی و   تمرین تانک   ایجاد شد. روسیه و بعد ها شوروی به تکنولوژی   مدرن برای تولید سلاحهای سنگین دست یافت. از آنجا که طبق قرارداد ورسای به آلمان اجازه داده نشده بود   سلاحهای سنگین داشته باشد   سربازان آلمانی از این طریق امکان می یافتند با این سلاحها در خاک روسیه تمرین کنند. همکاری نظامی پایه مهمی برای ایجاد نیروی هوائی آلمان شد که آن نیز در قرار داد ورسای بشدت ممنوع شده یود. در سال 1925 ارتش آلمان در نزدیکی شهر لیپزک در روسیه یک آموزشگاه مخفی برای آموزش خلبانی و تمرین های مربوطه تاسیس کرد که تا سپتامبر 1933 بکار خود ادامه داد. در آنجا در حدود 120 خلبان، 100 ناظر هوائی و عده کثیری افراد برای خدمات زمینی آدر آنجا موزش دیدند و هواپیماهای تازه ای که طرح آن در آلمان تهیه شده بود در روسیه آزمایش می شد.
از آنجا که این قرار داد از میزان وابستگی دو کشور به کشورهای غربی می کاست کشورهای غربی بویژه فرانسه بشدت با این قرار داد مخالف بودند و دو روز پس از انعقاد قرارداد به آن اعتراض کردند و اندک زمانی بعد فرانسه منطقه رور را در آلمان بتصرف خود درآورد. وزیر خارجه آلمان » والتر راته ناو» نیز دو ماه پس از انعقاد قرار داد در 24 ژوئن 1922 بدست اعضای یک سازمان راستگرا بقتل رسید.

» عقده راپالو »
تا امروز نیز هرگاه   آلمان و روسیه به یکدیگر نزدیک می شوند در نیمکره غربی از » عقده راپالو » سخن بمیان می آید.

محاصره گازانبری چین از ایران – روسیه از سوریه
aayande.wordpress.com

13 سال پس از ترور آلدو مورو فاش شد…
aayande.wordpress.com

www.jungewelt.de