نامه ابطحی، "۱۵ نیسان"
و تغییر بافت جمعیت ملت عرب در ایران
- یوسف عزیزی بنی طرف

نظرات دیگران
  
    از : علی قدیمی

عنوان : تسلط بیگانگان برما ایرانیان
اعتقاد دینی اقای نویسنده را من نمیدانم و بمن هم ربطی ندارد ولی همه ایرانیان اسلام زده در خانواده مسلمان بدنیا امده و بقولی تخم بسمه الله هستند و سنت نبوی حضرت ختمی مرتبت هم پیش از تگلیف بر انها جاری شده و پس از تولد اذن هم در گوش انها خوانده شده .یعنی بند ناف همه ایرانیان نوعی به عرب و دین عرب ربط دارد و تا کنون بیش از ۱۴۰۰ سال است که عرب و حامیان انها اخوندها ایران را غارت میکنند.ایا این ستم نیست ؟استعمار نیست؟ استسمار نیست؟
اکنون توجه کنیند که این جنایات قانونی است.اصل شانزدهم قانون اساسی اسلامی ..

آز انجا که زبان قران و علوم ومعارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با ان امیخته است این زبان (یعنی عربی )باید پس از دوره ابتدائی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاسها ودر همه رشته تدریس شود.


اصل هفدهم

مبدا تاریخ رسمی کشور هجرت پیامبر اسلام ع واله و سلم است....


بمن ایرانی چه مربوط که زبان عرب و تاریخ عرب رادر ایران رسمی میکنند.زبان و تاریخ عرب و سنت عرب هزار سال است که برسر ما میکوبد و فریاد رسی نیست.

سالانه ملیارد ها دلار از ایران به کشور های عرب به عنوان حج و زیارت و خمس و زکات و زهر مار سرازیر میشود ایا این یک غارت استعمارگرانه نیست؟

واقعیت این است که شکست چپ د رایران و انقراض شوروی روشنفکران کمونیست را با یک کمبود روبر کرده و این گونه قلم فرسائی ها و دشمنی های کودکانه میخواهد جای گمشده بهشت موعود را بگیرد.
۵٣۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : مراجعه کننده

عنوان : خوزستان یک مجموعه ی فرهیگی است
در تایید سخنان آقای جهانفر بگویم که یزدیها و بخصوص مهاجرین اصفهانی (موسوم به ییلاغیهاکه بسیار بسیار زودتر مهاجرت کرده بودند) واقعا با خود آبادانی بهمراه آورده بودند. اصفهانیها شهرهای خوش آب و هوای خود را رها ساخته و به خوزستان تفتیده آمدند و با خود شیوه ی مدرن باغداری را بهمراه آوردند. غیر از باغداری و کشاورزی انها در عرصه ی مغازه داری و خرده کاسبی هم یک سر و گردن از لرها و عربها و بختیاریها جلوتر بودند. درست است ما آنها را بطور غیر مستقیم اشغالگر بنامیم؟

در نظام کشاورزی انبوه و مکانیزه ی سرمایه داری چنانچه یک خرده کشاورز زمین مرغوب خود را به زبان خوش به سرمایه دار یا دولت نماینده ی او نفروشد این زمین به زور و به لطایف الحیل از چنگش بدر خواهد آمد. این مسئله بیش از نیم قرن پیش برای کشاورزان دزفولی اطراف نیشکر هفت تپه پیش آمد و در دهه ی اخیر برای کشاورزان خرده پای عرب حشیه ی جاده ی اهواز_آبادان.
و یک سوال از آقای بنی طرف: اجداد من ۴۰۰ سال پیش از الیگودرز لرستان به دشت خوزستان آمدند و ساکن مادام العمر شدند. بفرمایید تکلیف من لر در آینده ی حکومت خیالی اقلیت عرب شما در خوزستان چه خواهد بود؟
۵٣۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : امیر جهانفر

عنوان : تغییر بافت جمعیت اعراب در ایران
آقای بنی طرف

بعد از هر نوشته شما، عده ای از هم وطنان، از جمله من، ایرادها و انتقادهایی را، مطرح می کنیم. این هموطنان، ضمن پذیرش ستم وارده از سوی حکومتگران، به همه شهروندان کشور، و ستم مضاعف به شهروندان غیر فارسی زبان، بسیاری از نوشته های شما را، دور از واقعیت می دانند. به نظر می رسد که شما نه تنها، تمایلی به پاسخ گویی و یا رد نظرات طرح شده ندارید، بلکه با اصرار فراوان، همان مطالب را تکرار می کنید. این کار شما، سرانجام ما را در اقلیت قرار داده، و میدان را در اختیار گروه هایی احساساتی قرار می دهد. شعر زیر، مصداق این نوشته منست:
این جهان کوهست و فعل ما، ندا --- باز گردد این نداها، را صدا

من در اخبار روز نوشته ام (۱)، که پاره ای از مستندات شما، در باره وقایع خوزستان، به ویژه اشاره شما، به کتاب ارتشبد فردوست، بی پایه و دروغ محض است، شماره صفحات آن را هم ذکر کردم.

نامه منسوب به محمد علی ابطحی، مبنی بر تغییر بافت جمعیتی استان خوزستان ( یا به قول شما عربستان)، از این قاعده جدا نیست. شما در پاورقی خاطرات زندان خود (در نشریه شهروند تورنتو)، انواع صفات ناپسند را، به مأمورین اداره اطلاعات، نسبت می دهید (که من هم آن را تأیید می کنم)، ولی به نامه ای که یکی از این مأموران، به فعالان عرب می رساند، اعتماد می کنید. درست است که بعضی از کارگزاران حکومت، از شعور کافی برخوردار نیستند، ولی آیا قابل باور است که نامه ای این چنین مهم و محرمانه، در دسترس یک مأمور اداره اطلاعات، قرار داده شود، و هیچ کاری هم با آن مأمور نداشته باشند؟

شما در همین مقاله پیش رو، به درستی نوشته اید که: " بخشی از کوچ افراد به شهرهایی نظیر عبادان (آبادان) طبیعی بود چون اینان برای کار در پالایشگاه و شرکت نفت می آمدند". ولی با نقب زدن به بیش از یکصد و پنجاه سال قبل، و اشاره به رساله خرید عربستان (خوزستان)، که به اعتراف خودتان، به علت مخالفت ناصرالدین شاه، اجرایی نشد، می خواهید طرح کوچاندن عرب های خوزستان را، جا بیندازید.

قبلن نوشته ام (۱)، شهرک یزد نو در منطقه بایر و غیر مسکون مرز عراق برای عده ای از کشاورزان یزدی، با دسترسی از طریق یک جادهِ خاکی کم عرض، که با اندک بارندگی غیر قابل عبور می شد، پی افکنده شد. این کشاورزان سخت کوش و با تجربه حاشیه کویر، با ابتدایی ترین امکانات (مدتها زندگی در چادر و کانتینر، در هوای گرم و طاقت فرسای منطقه)، آن را به محل زیست و کشاورزی تبدیل کردند، به نحوی که قبل از انقلاب، عده ای از هموطنان عرب هم در آن ساکن شدند. آن وقت شما با افتخار می نویسید " ... پس از انقلاب، روستاییان عرب یعنی صاحبان اصلی زمین، "یزد نو" را از اساس برچیدند و زمین های به یغما رفته خویش را باز ستاندند".

دستتان درد نکند که این زحمتکشان را، که گناهی جز آبادانی بیابان های برهوت (یا صحرا، به تعبیر شما در همین نوشنه پیش رو) خوزستان نداشتند، با اشغالگران اسرائیلی سرزمین فلسطین، یکسان می بینید.

سال ۱۳۴۳ زمانی بود که جمال عبدالناصر، پس از ابداع نام بی پایه و مجعول خلیج عربی، همانند سردمداران جمهوری اسلامی، و یا عراق دوره صدام حسین، ... در تمام کشورهای منطقه، به ویژه ایران، سیاست های خاص خود را دنبال می کردند. اعدام این افراد هم مانند موردی، که آقای مهدی هاشمی در نوشته خود آورده اند (ماجرای مشداخ)، ربطی به تغییر بافت جمعیتی خوزستان نداشت. همین جا، و برای بار دیگر اعلام می کنم که من با مجازات اعدام، به ویژه اعدام زندانیان سیاسی مخالفم، و با خانواده های شهروندان اعدام شده، ابراز همدردی می کنم.

در آن سال ها، پروژه های زیادی در مناطق مختلف کشور، به اجرا درآمد. سهم استان خوزستان، بسیار قابل توجه بوده و فهرستی طولانی دارد. تا آنجا که اطلاع دارم، عوامل اجرایی این پروژه ها، بیشتر از طریق آگهی، با توجه به تخصص آنها، و نه وابستگی قومی، استخدام می شدند.

این روند بعد از استقرار حکومت کنونی هم ادامه یافت. سوگمندانه، بیشتر طرح های عمرانی، از جمله پروژه عظیم، توسعه نیشکر و صنایع جانبی، میان گذر دریاچه اورمیه، و نظایر آن، بدون مطالعات اساسی و بنیادی صورت گرفته، که آثار زیانبار آنها به تدریج ظاهر می شود. گرچه طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی، طرحی نسنجیده و غیر اقتصادیست، ولی سیاست تغییر بافت جمعیتی منطقه، مطلقن در آن نقش نداشته است. این طرح در ازای بازپرداخت وامهای زمان شاه، اجرایی شده، به نحوی که بخشی از ماشین آلات طرح، قبل از شروع عملیات اجرایی آن، وارد کشور شده بود.

فارغ از سود و زیان طرح های اجرایی، اغلب کارفرمایان، تهیه مسکن تعدادی از کارکنان غیر بومی را، متعهد می شدند، به ویژه اگر محل طرح دور از مناطق مسکونی بود.

برای درک این ضرورت، به ویژه در خوزستان، بجاست که از زبان شادروان کسروی، به آب وهوای خوزستان، اشاره ای داشته باشم: " زندگانی در این سرزمین توان فرساست، به ویژه بر کسانی که بومی نیستند، و بر گرمای جانسوز و دیگر سختی های آنجا عادت ندارند ". صفحه ۳ سطر ۳ تاریخ پانصد ساله عربستان (خوزستان).

شوربختانه شما، مسایل را بسیار یک سویه، تجزیه و تحلیل می کنید. نمونه آن طرحیست (۲) که شما در سخنرانی چهاردهم سپتامبر سال گذشته، در پارلمان فرانسه، مجددن آن را ارائه کردید. گرچه بعضی از خواسته ها، از جمله حق و امکان آموزش به زبان مادری و نظایر آن، بسیار اساسی و منطقی است، ولی بند (۸) آشکارا، نگاه تبعیض آمیز شما را در مورد ساکنان غیر عرب خوزستان، بیان می کند. این بند اشعار می دارد: " اولویت استخدام در بخش دولتی و خصوصی با خلق عرب ایران، در مرحله بعد با دیگر اقلیت های ملی متولد و ساکن در منطقه خود مختار می باشد ".

بقیه حرفها بماند برای نوشته های دیگر شما. با این امید که بتوانیم به دور از القائات غیر مستند، و تهمت های نادرست، به تفاهم نزدیک تر شویم.

(۱) http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۶۴۴۸

(۲) http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۷۹۷۹


امیر جهانفر
۵٣۵٨۲ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : علی عارفی

عنوان : سئوال
جناب بنی طرف با سلام سرزمین خوزستان دارای ترکیب جمعیتی متفاوت است منباب نمونه مردمی که در شوش دانیال و اطراف دزفول و شوشتر و روستاهای گتوند زندگی میکنند غالبا از اعراب خوزستان هستند اهواز و خرمشهر روستا های کوچکی بودند که گروههای کوچکی از اعراب در انجا ساکن بودند و حتما میدانید که آثار تاریخی در شوش و دزفول و شوشتر نشان از تمدن کشوری بنام ایران دارد در مورد شهرهای بهبهان و مسجدسلیمان و ایذه بهتر است بیشتر مطالعه بفرمائید البته اگر دنبال حقیقت هستید اما سئوال من هزینه جنابعالی و خانواده در انگلیس که یک کشور با هزینه های زیادی است چگونه تامین میشود و بعد ارتباط شیخ خزعل با انگلیسی ها قبل ورود رضا شاه به اهواز چگونه بوده است و چرا انگلیسی ها که پشتیبان خزعل بودند از حمایت او دست بر داشتند و از رضا شاه که عامل و دست نشانده خودشان بود حمایت کردند )
۵٣۵٨۱ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : آزاده ایرانی

عنوان : نظر
با پوزش از شما ولی باور بفرمائید لحن و گفتار شما به مردم آزاده شبیه نیست به آنانی که برای گسترش آزادی تلاش میکنند و میدانند که برقراری آزادی از احترا م به انسان آغاز میشود ، صرفنظر از زبان و رنگ و نژادش ، باور بفر مائید اینهمه تلاش شما برای تقسیم مردم به کرد و عرب و فارس در ذهن منه خواننده تداعی گر" اسلاو هاول "نیست بلکه لحظه به لحظه یاد آور میلوسویچ و موجوداتی از این قماش و گروه است . با اندک آشنائی که با مردم و فرهنگ عرب زبانان ایرانی دارم تصور میکنم که آنها پیش از اینکه نیازمند چنین هیجاناتی باشند حقیقتا نیازمند و مستحق آموزش هستند همان چیزی که به دلائل متفاوت از آن محروم بوده اند.
آقای بنی طرف توجه داشته باشید که تحریکات امثال جنابعالی از طرفی و بی پروای رژیم در بکار گیری خشونت از طرف دیگر و وجود زمینه مساعد برای بکار گیری خشونت از هر دو طرف به انضمام بیسوادی و کم سوادی مزمن در میان طرفین درگیر نتیجه ای جز تباهی و خونریزی و آوارگی به همراه نخواهد داشت و شما و امثال شما در شکل گیری این فجایع مسول هستید از شما سوال میکنم آیا شما که امروز در پناه دولتهای ارو پائی از رفاه و آسایش برخوردار هستید از نتایج و عواقب آنچه میکنید آگاه هستید آیا مسئولیت خونهای را که ریخته میشود را میپذرید آیا میتوانید برای یک لحظه بچه خودتان قربانی یکی از این اعدامها ببینید؟؟؟؟؟؟؟
برای شما و مردم عرب زبان ایرانی آرزوی آینده ای موفق و صلح آمیز دارم
۵٣۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : ادعاهای‫ شما در باره استان خوزستان ایران
هموطن عرب ایرانی ‫جناب بنی طرف، شما در ابتدای نوشته خود به بیان‫ گوشه ای از فعالیتهای توطئه گرانه‫ جبهه استبداد تحت عنوان «نامه ابطحی» پرداخته، و خود اذعان دارید، که هدف توطئه گران جبهه استبداد از این توطئه،‫ دور کردن مردم عرب ایرانی مقیم شهرهای استان خوزستان ایران‫ در پیوستن به جنبش دموکراسی خواهی مردم سراسر ایران بوده است.
جناب بنی طرف، حال چرا خود در ادامه مقاله خود، به احداث دیواری قطور و غیر قابل عبور بین هموطنان خوزستانی ما با دیگر هموطنانشان در سایر نقاط ایران مشغول میشوید‫؟ گمان نمیکنید، ناخواسته با دشمنان‫ آزادی و عدالت اجتماعی برای‫ مردم ایران، هم پیمان شده اید؟
‫جناب بنی طرف، ‫بارها در نوشته های قبلی خود، و نیز‫ در این نوشته‫ سعی داشته و دارید، به خود و دیگران با استناد به مدارکی ‫بقبولانید، که استان خوزستان ایران جزعی از خاک کشور ایران نیست. در مقابل برخی از‫ محققین تاریخ ایران با مقالاتی جداگانه و یا در ‫حاشیه مقالات خود شما با بر شمردن مدارک عدیده تاریخی، به‫ اثبات کذب بودن ادعاهای‫ شما در باره استان خوزستان ایران پرداخته اند.
‫جناب بنی طرف، اکثریت مردم آزادیخواه و وطن دوست ایرانی، به تبعیضها، بی عدالتیها و اجحافاتی که در حق ایرانیان در اقصی نقاط ایران میشود آگاهند، و برای آوردن و بنیادی کردن آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی به ایران، نیاز است، به اتحاد. نه تفرقه و تکه تکه کردن ایران، سرزمین اباء و اجدادی تمامی ایرانیان.
۵٣۵۴۹ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : م ـ پرخاشگر

عنوان : هر عرب زبانی «عرب» نیست.
حدود ۱۳۰۰ سال است که ایران ما دچار آثار خراب کننده حملات اقوام وحشی قرار دارد و تا بامروز هرچه که ما ایرانیان میکشیم از دست عربها است. آنان با زور شمشیر دین خود بر کل جامعه و زبان عربی را در خوزستان ما مسلط نمودند و حکام دست نشانده کشورهای عرب و عرب زبان امروزه در مجموع از هیچگونه دسیسه ای برای از بین بردن هویت و فرهنگ ایرانی رویگردان نیستند. همواره بیاد داشته باشیم که بعلت دسیسه های حکام عقب مانده عربستان سعودی بود که استان چهاردهم ایران یعنی بحرین از ایران جدا گشته است. اکثریت ساکنان خوزستان ایرانی الاصیل هستند حتی اگر آنها هم توسط زور شمشیر بزبان «عربی» تکلم کنند. آنهائیکه مثل آخوندهای حاکم در جمهوری اسلامی «مروج» زبان عربی در ایران هستند و مردم ایران را « امت اسلامی» مینامند، یا از بازماندگان آن قوم و قبیله هستند و یا وطن فروش ذاتی، که با سیاست ضد ایرانی خود تیشه بریشه موجودیت و فرهنگ ایرانی میزنند.
۵٣۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : ایران شناس

عنوان : ما با «مار» کشان روبرو هستیم.
نویسنده مثل همیشه قادرنیست در مورد ادعاهای خیالاتی خود منعکس در این گزارش از جمله « در واقع مساله کوچاندن ملت عرب اهواز از سرزمین آبا واجدادی شان» کوچکترین «مدرک و سندی » در مورد «اباء و اجدادی» ارائه بدهد.
۵٣۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۲