دردناک، مضحک، خطرناک - اسماعیل وفا یغمایی

نظرات دیگران
  
    از : الف رستمی

عنوان : پلیس سیاسی
فرض می گیرم همه این حرف ها درست باشد. آیا چیزی بعنوان پلیس سیاسی وجود دارد یا ندارد؟ ظاهرا باید پذیرفت که وجود دارد و تعداد زیادی از آن ها تاکنون در خارج کشور افشا شده و اخیرا هم یک گروهشان در اسپانیا دستگیر شدند. در تاریخ کشورمان هم تجربه های دردنکی وجود دارد.
اساتید بفرمایند با پلیس سیاسی باید چگونه برخورد شود؟
برخورد دمکراتیک با پلیس سیاسی چگونه باید باشد؟
نمی شود صورت مسئله را پاک کرد. به ایدئولوژی هم هیچ ربطی ندارد. دیکتاتورهای غیر ایدئولژیک هم پرونده بهتری از نوع ایدئولوژیک شان متاسفانه نداشته اند. بحث سرکوبگری است و رخنه پلیس سیاسی.
باید برای شیوه های مقابله با پلیس سیاسی راهی بیابید و مثلا بفرمایید راه و رسم دمکراتیک مورد نظر شما برای اینکه بیخودی مورد سوء استفاده قرار نگیرد چیست.
۵٣۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : محمود رضائی

عنوان : احزاب و اقشار ایدئولوژیک
چناب اقای وفا یغمائی .ما مردم ایران بویژه اقشار تحصیلکرده و اهل فکر ،یک مسئولیت شهروندی و وظیفه تاریخی نسبت به هموطنان حاضر و اینده و فرزندان خود داریم .کلیه مفاهیم پذیریفته شده تاریخی خود با نگاه خودانتقادی ممیزی کنیم و بازتعریف جدیدی از مقلات کاربردی در زندگی داشته باشیم و یافته های خود را تبلیغ کنیم .مفاهیمی نظیر دوست و دشمن ، مظلوم ، ظالم ،دوست مظلوم و دشمن ظالم بودن،احزاب و سازمانهای سیاسی فعال در داخل و خارج و ،وووو ...که ارزش ها و پنداشتهای انسان ایرانی را تشکیل داده و ناخودآگاه در اتخاذ تصمیمات فرد و جامعه موثر هستند .من چنین ممیزی را کرده ام و فهمیدم هر فرد و سازمان و نژادی و قومی که رنگ ایدئولوژیک بگیرد ناگزیر در ورطه انحراف و دشمنی با نوع انسان میغلتد .زیرا انسانها را به خودی و غیرخودی ، خوب و بد تقسیم میکند .اما اگر نگاهمان فارغ از رنگ پذیری ایدئولوژیک اسلامی ، مارکسیستی ، نژادگرائی و قوم پرستی باشد ،انسانی و خردگرا میشویم .جامعه ایران به این پوست اندازی تاریخی نیاز مبرم دارد .اصولا احزاب و سازمانها اسلامی و مارکسیستی هرگز حزب نیستند بلکه مبدل به باند های ناکارآمد و مضر شده که بجر ایجاد تفرقه و جدائی نقش دیگری ندارند .همینطور اخوندها و حتی روشنفکران باصطلاح دینی دست کمی از اینگونه باندهای خطرناک دشمن ایران و ملت ایران ندارند .تجهیز افکار عمومی براساس اعلامیه حقوق بشر رهیافت خوبی برای نفی استبداد( از هرنوع آن)و رسیدن به آزادی است زیرا ریشه های تفرقه بین اقشار مختلف را میخشکاند و استبداد هم افول میکند .
۵٣۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : Hadi Shahab

عنوان : در این سیستمها فقط رهبری آن نیست که در بپا داشتن آن اسرار میورزد بلکه قشری نه چندان باریک از افراد تشگیلات در حفظ آن بسیار کوشا هستند
آقای اسماعیل وفا یغمایی محترم،
پس از خواندن نوسته شما چند مطلب چند و سوال به فکرم رسید که آنها را برای شما اینجا مینویسم:
به نظرمن شما در مقالهتان به نقش دور و بریها و پایینیها در ایجاد و تحکیم شخصیت سازی و شخصیت پرستی نپرداخته اید. از آن مهمتر اینکه چرا چنین سیستمهایی بوجود میایند و چه کسانی به داشتن چنین سیستمهایی احتیجاج دارند و در تشگیل و تقویت آن نقش مهمی ایفا میکنند. براستی زمینه های مادی تشگیل و معنوی حفظ چنین سیستم هایی چیست؟

من فکر میکنم که همیشه کاسه کوزه ها را به سر رهبری یک جریان (و اینجا بطور مشخص رهبری مجاهدین) شکستن کاری است سا ده . اما اینکار دردی از مشگل ما دوا نمیکند حدقل دوای آن ریشه ی نیست.
به نظر من شخصیت سازی و شخصیت پرستی خود یک سیستم است که با تمامی ضعفها یا انتقادهای ما سیستم محکمی بنظر میرسد وجود چنین سیستم هایی در این دوران تاریخ گواهیست بر استحکام داشتن این سیستم ها .
به نظر من در این سیستمها فقط رهبری آن نیست که در بپا داشتن آن اسرار میورزد بلکه قشری نه چندان باریک از افراد تشگیلات در حفظ آن بسیار کوشا هستند .

به عقیده من منتقدین هم وظایفی دارند که تا به آن بطور جدی نپردازند. نمیتوانند در یک تغییر مثبت سهیم باشند. شما بدرستی به نقش کسانی که به دامان جمهوری اسلامی رفته اند اشاره کرده ا ید. راستش هیچ آدم عا قلی انتقادها یا فهاشیهایی را که از طرف این افراد گفته میشود گوش نمیکند. چون آن آدم عا قل در اهدافی که این قبیل افراد دارند تردید جدی دارد .
برای نمونه چگونه ممکن است کسی مثل سعید شاه سوندی که در عملیا ت نظامی علیه جمهوری اسلامی دستگیر شده و بواسطه سعید حجاریان در آن سالها آزاد شده که فقط و فقط برای سم پاشی علیه مجاهدین خلق روانه اروپا شده باشد...
این دسته آدمها را که به دامن نظام اسلامی افتاده اند کنار میگذاریم و میپردازیم به آن دسته از منتقدینی که همیشه با نظام جمهوری اسلامی مرز بندی قاطع داشته اند. این دسته آدمهای منتقد و مرزدار با حکومت اسلامی نیز میبایست جوابگو به سوالاتی باشند که جواب به آن ها می تواند کمکی باشد در رهانیدن تشکلها و جامعه شخصیت پرستی.

برای من چند سوال مطرح شد که اینجا برای شما و دیگر منتقدین مینویسم
نقش خود فرد در تشگیلات و حفظ سیستم شخصیت پرستی چه بوده ؟
چرا و به چه مدت فرد منتقد خود در اینگونه تاشگیلات بوده ؟
از چه زمانی به این انتقادها رسیده ؟
چه عوا ملی در ایجاد این انتقادها در فرد موثر بوده؟
آیا با افراد دیگر تشگیلات انتقادهای خود را مطرح کرده آنها چه کسانی بوده اند (اگر ذکر نام آنها از جهت امنیتی خطری برای این افراد اینجاد نمیکند)
جواب تشگیلات به انتقادها چه بوده ؟
چرا یک قشری نه چندان باریک از افراد تشگیلات هنوز طرفدار سیستم شخصیت پرستی هستند چه انگیزه هایی آنها برای این طرفداری دارند؟

پیروز باشید

هادی شها ب
۵٣۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۲