دو سروده


اکبر ایل بیگی


• من اعتراف می کنم: هیهای مردگان! ما کمتر نبودیم
و جان ما، از جان آنکه سوخت برایش، کمتر نبود نیز. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۵ می ۲۰۱٣


 در پارکی در آمستردام




زندگی شیرین است، شیرین تر است، با تو با پیاله
اکنون که نشسته ای کنار، در پارکی در آمستردام.

من اعتراف می کنم: هیهای مردگان! ما کمتر نبودیم
و جان ما، از جان آنکه سوخت برایش، کمتر نبود نیز.

نازنین، می گوید، این حرف های تو از مستی ست
بر خیز، زبان را در پیاله تعمید ده، در آیه ی مدام.



نفس تن



بنویس، میگویم، اینجا به هر عشق که می رسم، نمی رسم
چون سیب، چون ماه کامل نمی شوم. و او آرام می نویسد
حرف ها را که در هوا تاب می خورند و نرم می نشینند
روی زبان، و فرو می ریزند در سینه، چون نسیم صبح.

عشق، میگوید، نفس تن است، و سینه را چاک می دهد.







اکبر ایل بیگی

www.malax.blogfa.com