یک مویِ تو ، بر بالشِ من جا مانده است
کریم سهرابی
•
یک مویِ تو ، بر بالشِ من جا مانده است
گُل رفته و یک برگِ گُل ، اما مانده است
با گریه ی ساحل،همه شب طوفانی است
دریای دلم، که بی تو تنها مانده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۲ -
۹ می ۲۰۱٣
گردنِ کَبک هایم به زیبائیِ گردن تو
بهانه ای برای هر روز ،دیدنشان
------------------------------------
یک مویِ تو ، بر بالشِ من جا مانده است
گُل رفته و یک برگِ گُل ، اما مانده است
با گریه ی ساحل،همه شب طوفانی است
دریای دلم، که بی تو تنها مانده است
آئینه شدم ،کارِ تو آسان کردم
هر خوب و بدِ ترا نمایان کردم
تقصیرِ مرا ببخش، بانوی عزیز
احوالِ تو را ، اگر پریشان کردم
تلفیقِ خوشِ حُسن و هنر یعنی تو
زیبائی و عشق و شعرِ تر یعنی تو
در ناب ترین سروده ی مولانا
روحِ غزلِ " غیرِ قمر " یعنی تو
می آمد و با تو پا به پا ،می آمد
جان با تو ،چه خوش، ز تن رها می آمد
می آمد و در پرده ی پروازش بود
هر وَحی که در غارِ حرا می آمد
|