این روزها
دو شعر


ناصر زراعتی


• چکُش بر مفصل و
میخ طویله بر جُمجُمه...
طولِ درد
عمیقتر از ارتفاعِ جیغ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱۶ می ۲۰۱٣


 این روزها [یک]

چکُش بر مفصل و
میخ طویله بر جُمجُمه...
طولِ درد
عمیقتر از ارتفاعِ جیغ
حجمِ مُتورمِ خونمُردگی
زیرِ کبودِ پوست
و
لهیدگیِ گوشت...

چُماقی صیقل خورده
فشُرده در پنجه هایی
به خشم آلوده....
*
قیلوله ی خوشِ شما را
ـ آقا! ـ
خواسته و ناخواسته
لجن مال میکنند
این برّه هایِ عاصیِ بی چشم و رو...
کوکِ دریغ بر جانشان مُکرر باد!
*
ـ آه... راعی از این دلسوزتر؟


این روزها [دو]

پینه بسته پند بر زبان...
حالا
تو هِی بیا و
گوش سوراخ کن!
چه فایده
بیرون کشیدنِ چند عَدل پنبه
از تونلهایِ گوشِ مُبارک
وقتی
چرکِ حاصل از عفونتی تاریخی
اینطور
لایه لایه
بر هم ماسیده...
نوکِ آبدیده ی سوزن را هم خواهد شکست...
*
این جنازه
اینچنین که بر تخت لَمیده به نخوت،
مگر فقط بتواند
زنگِ قافیه هایِ زنگزده ی کون لیسان را
لب خوانی کند....