رفته ای از چشم، امّا مانده ای در یادِ من
کریم سهرابی
•
رفته ای از چشم، امّا مانده ای در یادِ من
شکوَه دارد هر شب از من، بسترِ ناشادِمن
بوی گُل،از خانه،مدت هاست دیگر رفته است
دَرد پیچیده است ،در این دِنجِ نا آبادِ من
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۲ -
۱۹ می ۲۰۱٣
رفته ای از چشم، امّا مانده ای در یادِ من
شکوَه دارد هر شب از من، بسترِ ناشادِمن
بوی گُل،از خانه،مدت هاست دیگر رفته است
دَرد پیچیده است ،در این دِنجِ نا آبادِ من
خسته ام از هر چه دارم، خسته ام از زندگی
شَوکران کو؟ تا بیاساید ،شب از فریادِ من
بیستون بودم،چه کردی با من،ای فرهاد کُش
کُشتی آن اسطوره را، با کندنِ بنیادِ من
ریشه ام را خشک کردی، در شبی نا مهربان
آب را بستی به رُویم، شِمرِ مادر زادِ من
باش تا فردا، من وتو،در مَصافِ روزگار
من به بینم حالِ تو ، تو، هر چه بادابادِ من
مانده با یاغی سراب و نقش رویا ها بر آب
روی آرامش کُجا و هستیِ بر بادِ من
دکتر سهرابی- کالیفرنیا
|