هاشمی رفسنجانی: تغیر فقط با موافقت رهبر امکان پذیر است - حسین اسدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۲۰ می ۲۰۱٣


آقای هاشمی رفسنجانی هیچ وقت درپی براندازی نظام نبوده و نیست، بلکه در شرایط کنونی در پی آنست که جمهوری اسلامی را از بحرانی که مو جو دیت آنرا تهد ید میکند نجات دهد. او از احتمال اینکه ایستادنش در مقابل خامنه ای که مشروعیت مردمی خود را از دست داده است ممکن است به سقوط جمهوری اسلامی منتهی گردد غافل نیست، وبا توجه بساختار سیاسی مو جود در نظام جمهوری اسلامی و درشرایط کنونی هرگونه تغیری را فقط از طریق رهبری نظام امکان‌پذیر می بیند.

تا کنون آنچه را که آقای رفسنجانی بعنوان انگیزه خود برای شرکت در انتخابات مطرح کرده است، بخشی مربوط بدوران قبل از کاندیداتوریش در انتخابات میگردد، و بخشی دیگری هم در بیانیه ای آمده است که او پس از اعلام کاندیداتوری خود آنرا انتشار داده است. آقای رفسنجانی قبل ازاعلام کاندیداتوردریکشنبه هشتم اردیبهشت ماه درگفتگویی درارتباط با آمدن و یا نیامدنش و شروط آن چنین بیان داشت که "من نمی گویم که نمی آیم ولی می‌گویم که دولت آینده با بدهی های زیادی سر و کار دارد...هم اکنون دولت به مردم ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهکار است. همچنین ۲۰۰ هزار میلیارد تومان به بانکها، ۵۰ هزار میلیارد بابت اوراق مشارکت و ۲۰۰ میلیارد هم حقوق عقب افتاده بنگاهها و پیمانکاران است. ". وسپس با تاکید بر اینکه پیش از آمدنم لازمست با رهبری صحبتی داشته باشم گفت که: "من بدون موافقت ایشان وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ایشان موافق نباشند نتیجه ای که به بار می آید معکوس خواهد بود . ... اگر بخواهد شرایطی بوجود بیایید که بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف بوجود آید همه ما ضرر خواهیم کرد ".

او که بصلاح خود میداند که بحران کنونی راحاصل ٨ سال حکومت احمدی نژاد جلوه دهد، با بیان اینکه :" اگر به نظرات من عمل می شد گرفتار شرارتهای سال ۸۸ نمی شدیم"، بارائه دو راهکاری میپردا زد که رئیس جمهورآینده ایران بایستی در پیش گیرد، تا قادر گردد که نظام و کشوررا از وضعیت کنونی نجات دهد. این دوراهکار او که یکی در ارتباط با بهبود رابطه حکومت با مردم است که بنظرش:" مردم صاحب حکومت هستند ... وهیچ دولت دیکتاتوری نمی تواند در دنیا موفق شود"، ودیگری هم پایان دادن بماجرا جوئیهای نظام در سطح بین المللی است که او ترمیم آنرا لازم می بیند:" ترمیم سیاست خارجی لازم است. ما با اسرائیل سر جنگ نداریم".

پس از ثبت نام در انتخابات هم آقای رفسنجانی در بیانه ای اعلام کرد که بدین قصد قدم بمیدان مبارزات انتخابی گذاشته است تا:" به ادعاهای کذب و القای ناکارآمدی نظام اسلامی" پاسخ قاطع دهد. بعبارت دیگر او بر این عقیده است که برای برون‌رفت ازوضعیت کنونی و نشان دادن قابلیت نظام جمهوری اسلامی در حل مشکلات، کافی است که در سیاست خارجی و سیاست داخلی تغیراتی انجام گیرد بدون اینکه لزومی به تغیرات در ساختار سیاسی و قانونی نظام وجود داشته باشد.و چنین اظهار میدارد که: "من که در زمان ریاست جمهوری احساس کمی اختیارات نکردم. ... من خودم که رئیس‌جمهور بودم مشکلی برای کارهایم نداشتم. هر کاری که انجام می‌شد، منطقی پشت آن بود و می‌توانستم دفاع کنم. با مجلس، قوه قضائیه و با دولت که خودمان بودیم و با نهادها و به خصوص با رهبری، مسئله عمده در اینجا رهبری هستند. افکار بنده با رهبری خیلی در اداره کشور نزدیک بود. اگر یک درصد موردی بود که اختلاف پیش آمد، در آنجا باز طبق همین قانون اساسی، بنده باید از ایشان متابعت کنم که می‌کردم".

او معتقد است که هر گونه تغییری بدون موافقت آقای خامنه‌ای امکان‌پذیرنخواهد بود. و کسب رضایت خامنه ای که وضعیت فعلی محصول سیاست‌ها وعملکردهای اوست برای هر گونه تغیری لازم وضروریست. رفسنجانی بخوبی آگاه است که اگر بخواهد تغیراتی را در وضع موجود بوجود آورد، نمیتواند بکسان و نیرو هایی که بطورپراکنده بدور او جمع شده اند ویا بمجیز گویانی که از راه دورباو "خوش آمد" میگویند اعتماد نماید ، بلکه لازم است که بکسی روی آورد که تمام امکانات قانونی و فراقانونی مملکت را در اختیار دارد و آن شخص خامنه ایست.

رفسنجانی همچنین نمیتواند در این راه به اصلاح طلبانی که بظاهر دارای تشکیلات هستند و پشت سرآقای خاتمی جمع شده اند اطمینان نماید، چه او از طرفی شاهد سر نوشت اسف بارآقایان موسوی و کروبی است، که با طناب پوسیده آقای خاتمی واصلاح طلبانش به ته چاه رفته اند، و آقای خاتمی هنوز تا چند ماه مانده به انتخابات رفع حصراز ایشان وخانم رهنورد، آزادی زندانیان سیاسی وهمچنین انتخابات آزاد را شرط حضورخود در انتخابات اعلام میکرد، اکنون اما گویا چنین افرادی اصلا وجود خارجی ندارند آنان را بعنوان "فتنه گر" تنها گذاشته، وشروط خود را فراموش نموده، و بدنبال او براه افتاده اند. او شاهد اینست که آقای خاتمی بار دیگرعبا بدوش انداخته و در پی آنست که این بار او را بمیدان فرستد و از اوبعنوان کاندیدای حداکثری استفاده ابزاری نماید. آنهم بدون پشتوانه ودرشرایطی که لازم بوده است که بگفته آقای جلایی پور برای رسیدن با جماع برروی آقای هاشمی به ماه ها به بحث و گفتگو انجام گیرد و اصلاح طلبان پیه همه چیزرا بتن مالند: " اجماع اصلاح طلبان بر روی آقای هاشمی، ساده به دست نیامده است و اصلاح طلبان پیه همه چیز را بر تن شان مالیده اند: شرایط اجماع اصلاح طلبان ساده به دست نیامد. شوخی نبود. چندماه بحث کردند تا به نتیجه رسیدند که در انتخابات با کاندیدای حداکثری حضور یابند." ( موضع های آبکی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گواه بر آنست)
رفسنجانی اما با هوشتر از آنست که در سن ٨٠ سالکی بچنین نیروی غیر قابل اعتمادی امید ببندد ودست بچنین قمار سنگینی دست زند.

هاشمی رفسنجانی بجای توسل به نیرو های غیر قابل اعتماد و متفرق که با یک غوره سرد و با یک مویز گرم شان میشود، "دو راهکاری" را ترسیم و سرلوحه بر نامه های خود قرار میدهد که میتوانند بظاهرحلال مشکلات مردم و مملکت باشند، یعنی تغیر در سیاست خارجی که تحریم و انزوای کشور را سبب گردیده است، وخاتمه دادن به آنچه که مملکت را از درون به نا امنی اقتصادی و اجتماعی کشانده و لزوم اعمال خشونت هرچه بیشتررا طلب میکند، او با طرح این شعارها قصد دارد که سوار بر موجی از نا رضایی های مردم گشته و با گرفتن رآی از انان پوسته فساد مالی و رانت‌خواری کنار انداخته، اقتدار گذشته خود را در حد ممکن بدست آورد، و با کسب چنین اعتباری به جنک رقیبانی رود که در درون طیف های دیگر نظام در کمین اویند. رفسنجانی با اعلام مخالفت اشکار با سیاستهایی که از طرف سردمداران نظام سالهاست اعمال میگردد، وسبب بوجود آمدن بحران کنونی در مملکت گردیده است، با زیرکی خاص تمام خطا های انجام شده را بگردن احمدی نژاد انداخته و در صدد است که نقش خامنه ای بعنوان عامل اصلی این سیاستهارا کم رنک جلوه دهد.

در یک کلام هاشمی رفسنجانی درصدد براندازی نظام نبوده،بلکه به دنبال نجات جمهوری اسلامی از وضعیت کنونی و تقویت آن است. وی بدرستی میداند که در شرایط موجود بدون موافقت آیت‌الله خامنه‌ای، تغییر در سیاست های داخلی و خارجی کشورغیر ممکن است. او که این سخن خمینی: " اهمیت حفظ نظام از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- بیشتر است." راهمیشه سر لوحه کار های خود قرار داده است، اگر چه حاضر است زمانی که نظام اسلامیش با خطر رو برو میگردد برای نجات آن با شیطان هم همدست گردد. ولی این او که خود را حلال بحران‌ها میداند، بخوبی آگاه است که خطر کنونی، خطری نیست که فقط نظام را تهدید نماید، بلکه سیاست های پیش گرفته از طرف ولی فقیه و فرمانبرداران ازاو باعث گردیده اند که موجودیت ایران و ایرانیان نیز درخطر افتد. اکنون ایران از یکطرف درمعرض یک جنگ احتمالی با اسراێیل و غرب قرار دارد، و از جانب دیگر کشورهای مرتجع منطقه همچون عربستان سعودی و قطر شکاف اصلی خاورمیانه ( دموکراسی - استبداد) را به جنگ شیعه ( ایران) و سنی (کشور های مسلمان نشین دیگر) تبدیل کرده اند.

رفسنجانی در سن کهولت در جهت رفع خطر از نظام، و شاید هم بامید کسب نام نیکی در تاریخ برای خود و نجات ایران، درعین حال که در صورت لزوم ازپایان دادن به زمامداری خامنه‌ای و حتی اصل ولایت فقیه هم ابایی نخواهد داشت، اما اکنون زمینه چنین کاری را فراهم نمی بیند، وبهمین خاطر است که از یکطرف به خامنه ای هشدار میدهد که : " اگر بخواهد شرایطی بوجود بیایید که بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف بوجود آید همه ما ضرر خواهیم کرد" ، واز طرف دیگر به تمجید از او میپردازد:
"مودت و برادری من و رهبری از همان ابتدا تا امروز مصداق عینی اخوت فی‌الله است اخوتی که خیلی‌ها از ابتدای انقلاب تا امروز سعی کرده‌اند بنا براقوال سیاسی رایج بر آن خدشه وارد کنند که به فضل الهی و به دعای خیر امام راحل ناکام مانده و خواهند ماند. احساس برادری ما در تمامی این سال‌ها از همان روزهای همسنگری در دوران مبارزه تا امروز نه تنها لحظه‌ای کم نشده، بلکه همواره بر آن افزوده شده،خنّاسان اختلاف افکن داخلی و خارجی هم به هر نیتی که بر طبل اختلاف من و رهبری می‌کوبند بر طبل تو خالی می‌کوبند، چرا که تا امروز لحظه‌ای ایشان را تنها نگذاشته‌ام و انشاءالله تا زمانی که زنده‌ام نخواهم گذاشت . تا نفس دارم پای هر مأموریت و تکلیفی هم درباره نظام و رهبری ایستاده‌ام. دشواری‌ها برای ما در عرصه اخوت فی‌الله محلی از اعراب ندارد. وصیت امام بر ما در کنار هم ماندن بود و تا زنده ایم بر آن عهدی که با امام بسته‌ایم استوار می‌مانیم . ما روزهای بسیار دشوارتر از امروز را با همراهی هم پشت سر گذاشته‌ایم. از خدا هم خواسته‌ام روزی نباشد که من باشم و ایشان نباشد. چرا که حتی فکر حضور بدون ایشان هم به شدت به من احساس تنهایی می‌دهد". وخامنه ای را در شرایط کنونی تنها کسی میداند که قادر است تغیراتی در سیاست های مخرب نظام در داخل و خارج از کشور بوجود آورد.

نتیجه اینکه آقای رفسنجانی هیچ وقت درپی براندازی نظام نبوده و نیست، بلکه در شرایط کنونی اودر پی آنست که جمهوری اسلامی را از بحرانی که مو جو دیت آنرا تهدید میکند نجات دهد. اوازاحتمال اینکه ایستادنش درمقابل خامنه ای که مشروعیت مردمی خود را از دست داده است ممکن است به سقوط جمهوری اسلامی منتهی گردد غافل نیست، اما با توجه بساختار سیاسی مو جود در نظام جمهوری اسلامی و درشرایط کنونی هرگونه تغیری را هم فقط از طریق رهبری نظام امکان‌پذیر می داند. آقای رفسنجانی براین نظر است که بدون موافقت رهبری نمی توان براه حلهال های عملی رسید. و صراحتا اعلام میکند که: "فکر می‌کنم در شرایط کنونی این تغییرات از بالا مقدور است. رهبری می‌توانند. چون ایشان از جوانی تفکراتشان تفکرات انقلابی اسلامی بوده و اسلام را هم خوب می‌شناسد و به اندازه کافی هم باهوش هستند. ایشان می‌توانند الان اگر تصمیم بگیرند شرایط را به آن مسیری که اهداف اولیه انقلاب بوده در همان مسیر بیاورند".
رفسنجانی با ریختن آب تطهیر بر روی خامنه ای تمام سیاست های نا بخردانه ای نظام در ٨ سال گذشته را که با عث بوجو آمدن بحرانی کنونی گردیده اند، بگردن دولتهای این دوره و شخص احمدی نژاد انداخته و قصد آن را دارد، تا دریچه ای برای خروج خامنه ای ازخرابه ای که بجای گذاشته است باز نماید، وفضایی را بوجود آورد، که کلیه تغیرات لازم بدست او اما درظاهر بفرمان خامنه ای انجام میگیرند.
و درچنین شرایطی نیرو ها و افرادی که دم از آزادیخواهی ودموکراسی میزنند سزاوار نیست، چنان جوی در فضای مجازی بوجود آورند، که اگر کسی بشرایط برگزاری انتخابات در ایران آگاه نباشد، این تصور در او بوجود آید، که گویا قرار است در ایران انتخاباتی بر گزار گردد که در آن تمامی معیارهایی مقرردراعلامیه جهانی حقوق بشر، و"اعلامیه انتخابات آزاد و منصفانه" شورای اتحادیه بین المجالس رعایت گردیده اند، وبفرض پیروزی آقای رفسنجانی هم مسیحایی ظهورخواهد نمود، که مشکلات مردم ایران را یک شبه حل، ورفاه و آزادی و صلح و امنیت را راجایگزین آن خواهد نمود.
طرفداران دموکراسی در ایران باید بدانند، که مردم ایران اگرچه ازبازی های انتخاباتی در جمهوری اسلامی تا کنون نه تنها سودی نبرده اند بلکه هر بار بهای سنکینی هم بدین جهت پرداخته اند، این بارهم اگرچه بعید نیست از ترس "عقرب جراره به مار غاشیه" پناه برند. ولی کودن ترین افراد در ایران هم تا کنون فهمیده اند که در نظام جمهوری اسلامی همه چیز مفهوم متعارف وواقعی خود را از دست داده، و بقول " استاد دانشگاهی" از جماعت حزب الاهی: "انقلاب ما به هیچ انقلابی شباهت نداشت، کما اینکه انتخابات ما هم به هیچ انتخاباتی شباهت ندارد. همانطور که انقلاب ما نظریات رایج انقلاب پژوهان جهان را از کارآمدی و قدرت تعمیم و شمولیت علمی تهی ساخت، انتخابات ما نیز چنین می‌کند و هر بار معادلات را دگرگون می‌کند و محاسبات را به هم می‌ریزد."
بنظر نویسنده موضعی که جبهه ملی ایران در بیانیه خود درار تباط با انتخابات انتشار داده است میتواند منعکس کننده نظر اکثریت نیروهای دموکرات باشد، چه از طرفی جبهه ملی با بر شمردن ارزش های مبارزات ملی مردم ایران در ظرف بیش از یکصد سال کذشته اعلام میدارد که :" در راستای پایبندی خود به آزادی، مردم سالاری، حقوق بشر و حکومت قانون، از هر روندی که منتهی به خروج کشور از تنگاها و بن بست های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود شود و همچنین تحقق بخش رفاه عمومی، آزادیهای بنیادین، توسعه اقتصادی پایدار، اعتلای علمی و فرهنگی، پیشرفت اجتماعی و احراز و ارتقای جایگاه شایسته ایران در صحنه بین المللی و حضور و شرکت موثر در تصمیم گیریهای منطقه ای و جهانی قویا ارج می نهد. ولی در حال حاضر، با توجه به شرایط حاکم بر انتخابات، از هیچ نامزدی پشتیبانی نمیکند. باشد که در این آزمایش سیاسی-اجتماعی پیش رو، خردمندی، واقع نگری و جهان بینی رهنما و رهنمون دست اندرکاران باشد. "
از طرف دیکرهم این سازمان سیاسی بجای مانده از مصدق نظریه ای را ارائه میدهد که نه جلوپای کسانی که اعلام میکنند در جهت رفع مشکلت مردم و مملکت قدمی برخواهند داشت سنک اندازی میکند، و نه هم کسانی که خود را برای احراز پست ریاست جمهوری تا کنون کاندیدا کرده اند را قابل پشتیبانی ودر زمره کسانی می شناسد، که باین ارزشها معتقد و در پی رسیدن بآن باشند، و نه هم بانتخاباتی مهر تایید میزند که در آن تمامی شرایط برگزاری یک انتخابات آزاد نا دیده گرفته شده است.

حسین اسدی
اردیبهشت ۱٣۹۱