این پیروزی به درد حزب الله نمی خورد
گفتگوی روزنامه «تاتس» با عباس بیدون خبرنگار لبنانی
ناهید جعفرپور
•
عربها همیشه از اسرائیل فرار می کردند اما این بار حزب الله مقاومت کرد. اما از این پیروزی سمبولیک هیچ چیزی بیرون نمی آید. قطعنامه سازمان ملل که مورد قبول حزب الله قرار گرفته بر علیه خود حزب الله است. خیلی ساده زیرا که این قطعنامه همه آن چیزهائی را که در سال های گذشته حزب الله رد نموده بود متحقق می سازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ شهريور ۱٣٨۵ -
۲۹ اوت ۲۰۰۶
توضیح: عباس بیدون شاعر، منتقد و خبرنگار متولد سال ۱۹۴۵ از جنوب لبنان است. وی در حال حاضر سردبیر روزنامه لبنانی اس ـ سفیر می باشد. از وی تاکنون مقالات و کتب بسیاری به زبان های مختلف منتشر گشته است. بیدون چهره ای بسیار معروف در دنیای عرب می باشد.
روزنامه تاتس: بنظر شما قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل متحد به معنی پایان جنگ است و یا اینکه شما شعله های مبارزات جدیدی را می بینید؟
عباس بیدون: من نمی دانم. این قطعنامه کمبودهای بسیاری دارد. البته با این وجود من فکر می کنم قطعنامه ای عملی است. من فکر می کنم در سازمان ملل این بار به خواسته های لبنانی ها توجه شده است. فرستادن ارتش به جنوب لبنان، برقراری دولت در آنجا، برگشت به آتش بس ۱۹۴٨، برای من نکته های مهم و پیشرفت در راه برقراری صلح در منطقه و لبنان است. من بیشتر از همه از وقوع یک جنگ داخلی در لبنان ترس دارم.
سئوال: یک جنگ داخلی جدید؟
جواب: البته من علاقه ای ندارم از جنگ داخلی نام ببرم اما این کاملا مشخص است که این کشور به یک محل جنگ و محل صلح تقسیم شده است. اکثریت مردم با تمام تفاوت هایشان و تمام دعواهایشان صلح می خواهند و خیلی ساده می گویند ما دیگر جنگ نمی خواهیم. می گویند که ٣۰ سال زندگی ما بیهوده گذشته است و در جنگ هائی بی پایان به هدر رفته است.
سئوال: آیا قبل از جنگ، لبنان در راه صلح با اسرائیل بود؟
جواب: میشه اینطوری دید که اگر اسرائیل واقعا یک طرح برای صلح داشت، آنزمان مسلما با طرفداران صلح در لبنان وارد دیالوگ می شد و اوضاع را درست تجزیه و تحلیل می نمود. اسرائیل بجای این به تمامی کشور و ملت و دولت و اقتصاد لبنان حمله کرد و همه چیز را منهدم نمود و از بین برد. بزبان ساده تر بگویم اسرائیل حق را به حزب الله داد.
سئوال: و بنظر شما هم اکنون طرفداران جنگ قوی ترند؟
جواب: فکر نمی کنم. البته کسانی هستند که جنگ می خواهند اما هیچ هدف و برنامه ای ندارند. جنگ را فقط برای جنگ خواستن فایده ای ندارد آنهم نه در لبنان. اینجا مشکل حزب الله وجود دارد که حداقل سمبولیک هم که شده پیروز شد: همیشه عربها از اسرائیل فرار می کردند اما این بار حزب الله مقاومت کرد. اما از این پیروزی سمبولیک هیچ چیزی بیرون نمی آید. قطعنامه سازمان ملل که مورد قبول حزب الله قرار گرفته بر علیه خود حزب الله است. خیلی ساده زیرا که این قطعنامه همه آن چیزهائی را که در سال های گذشته حزب الله رد نموده بود متحقق می سازد. در سال های گذشته هیچکسی در لبنان جرئت نمی کرد در باره پیمان آتش بس با اسرائیل صحبت کند. زیرا که در این صورت بعنوان خیانتکار معرفی می شد. همچنین هیچکس جرئت نداشت در باره استقرار ارتش لبنان در جنوب و یا از رجعت خودمختاری دولتی به منطقه صحبتی کند. اما هم اکنون همه چیز بر روی کاغذ آمده و حزب الله همه چیز را مورد قبول قرار داده. حداقل در حرف.
سئوال: در این روز ها تا چه اندازه ای موقعیت حزب الله تحت تاثیر تهران قرار دارد؟
جواب: حزب الله تنها ابزار دست تهران نیست بلکه حزبی انقلابی است که برایش واقعیت ها مهم نیستند. من سابق بر این یک کمونیست انقلابی بودم و با وجود اینکه در درونم می دانستم که نمی توان آنرا به حقیقت رساند اما تنها برای انقلاب کار می کردم. برای حزب الله هم بنظرم همین طور است. برای حزب الله تهران امروز همان نقشی را دارد که مسکو آنزمان برای کمونیست ها داشت. آدمهای حزب الله که خیلی هم شجاع و نترس هستند برای مبارزه شان پولی نمی گیرند. آنها مجنونین خدا هستند. حتی حسن نصرالله هم همینطور است. این حزب ابزار دست تهران نیست بلکه این حزب قدرت و سیاست را بعنوان ابزاری انتخاب کرده است. همه احزاب بخصوص احزاب انقلابی کم و بیش خواهان قدرت هستند. اینجا تنها حزب الله کاری با دولت ندارد و این قدرت این چنینی را رد می کند.
سئوال: برای چه حزب الله قدرت را رد می کند. در هر حال وی هم اکنون دو وزیر در کابینه دولت لبنان دارد؟
جواب: بله در اینجا حزب الله از این قدرت استفاده می کند تا به مسائل جنگی اش کمک کند. اما خود قدرت برایش هدف نیست. این حزب بسیار خوب سازماندهی شده است و اعضا و هواداران زیادی دارد. در واقع پشتیبانی بسیار قوی پشتش قرار دارد. اما وی از این قدرت بعنوان ابزار استفاده می کند و این هدف را ندارد در لبنان یک حکومت اسلامی شیعه برقرار کند. درواقع این حزب چیزی عکس حماس و حزب الله ایران و یا اخوان المسلمین که همه برنامه های ملی خود را دارا می باشند، است. بجای این ها حزب الله در صدد است در کل جهان انقلاب کند و اهداف بزرگتر در سر دارد.
سئوال: اما آیا می توان انقلاب بدون اسلحه کرد؟
جواب: اتفاقا مشکل همین جاست. برای انقلاب به اسلحه احتیاج است و برای یک شیعه مجاهد بودن و خود را در خدمت خدا قرار دادن مهمترین وظیفه است. خلع سلاح برای یک مجاهد به مفهوم عمل نکردن به اعلای وظایفش است و حالا حزب الله با این مشکل درگیر است و احتیاج به وقت زیادی دارد. اما بالاخره باید زمانی به یک نتیجه برسد.
سئوال: فکر می کنید چه نتیجه ای گرفته شود؟
جواب: اسلحه حزب الله خطرناک نیست زیرا که همه لبنانی ها مسلح هستند. حتی شرکت کنندگان در جنگ داخلی هم تنها بطور سمبلیک خلع سلاح شدند. تنها خطرناک زمانی است که از این سلاح ها استفاده کنند. اما حالا حزب الله قبل از اینکه آکسیون مجدد نظامی بر علیه اسرائیل انجام دهد مدت زمان زیادی به این قضیه فکر خواهد نمود. در جنوب لبنان حزب الله دیگر اجازه ندارد اسلحه اش را بلند کند. بنابراین در آنجا اسلحه هایشان در پنهان قرار خواهد داشت و این خود اولین قدم مثبت است.
سئوال: و سوریه؟ پریزیدنت بشر ال اسد بخاطر اینکه وی بطور قوی در مسائل لبنان دخالت می کند، بیشترین منتقدین را در دولت سوریه دارد؟
جواب: فقط حرف های تو خالی. شهامت حزب الله در مقابل ترسو بودن و دروغ های سوریه ای ها قرار دارد. اسد در سخنرانی خود در سه شنبه گذشته تلاش نمود تمامی تهمت های وارده بر علیه "نیروی ۱۴ مارس" را به کسانی که این تهمت ها را وارد کرده بودند برگرداند. آنچه که مهم است این است که حزب الله برای اولین بار به سوریه انتقاد نموده است. این به این مفهوم است که برای آنها هم اکنون دیگر سوریه مهم نیست. سوریه تا حالا برای حزب الله چه کرده است؟ حزب الله به سوریه نیرو می دهد و نه بر عکس. در باره ایران می گویم بله درست است چون ایران از حزب الله پشتیبانی مالی می کند و تهران مرکز انقلاب و منتقل کننده ایدئولوژی به حزب الله است.
سئوال: نقش آلمان در این دعوا چه باید باشد؟
جواب: من فکر می کنم که آلمانی ها اولین کسانی هستند که می توانند به اسرائیل فشار بیاورند. آنها باید به اسرائیل بگویند که اسرائیل توانسته است با بسیاری از کشور ها در منطقه در صلح زندگی کند بنابراین بر بستر این سیاست یک سیاست صلح در منطقه را باید بنا کند.
آخرین سئوال: آقای بیدون به عنوان یک نویسنده آیا خود را با این وضعیت درگیر نموده اید؟
جواب: من تا حالا مقاله های بیشماری نوشته ام که یکی از آنها تیترش این است: "شعری ممکن در باره زاهیه" (بخشی در جنوب بیروت که اکثرا شیعه هستند). همه جنوب لبنانی ها مثل من به این منطقه رفته اند و در آنجا با بسیاری ملاقات نموده اند و در آنجا غذا خورده و یا خوابیده اند. زاهیه برای ما مثل محل تولد دوم است که همانظور مثل محل تولد اول مملو از بدبختی است. از این رو روشنفکران شیعه زاهیه رادیکال ترین هستند. که از جوانی از زندگی جدا می شوند و شروع می کنند محیط زیستشان و زاهیه را نفرین کردن. اکنون زاهیه منهدم و مخروبه شده است. در واقع مرده است. در اینجا ما احساس گناه می کنیم که چرا این منطقه را که ما و اجداد ما را جا و خوراک داد دوست نداشتیم و چرا آنرا به رسمیت نشناختیم. من در باره این مسائل نوشته ام "ما محیط اطرافمان را دوست نداشتیم چون زیبا نبود. حال وقت آن رسیده است که با وجود اینکه می دانیم زیبا نیست اما آنرا دوست بداریم.
|