ایران آقای محمد امینی چگونه ایرانی است؟ - حسن شریعتمداری

نظرات دیگران
  
    از : حافظه تاریخ

عنوان : پسر جای پای پدر
بالاخره خبر « تائید» هم از جانب روزنامه گاردین نشریه رسمی دولت فخیمه برای شرکت کنندگان کنفرانس سوئد از جمله برای آقای حسن شریعتمداری تحت عنوان «اتحاد چهره های مخالف حکومت ایران برای محکوم کردن انتخابات نمایشی ایران» رسید. راهی که آقای شریعتمداری و شرکاء میروید بانگلیستان ختم میشود همانجائیکه قرنی پایگاه محکمی در بین اشراف شیخ و شاهی و روسای قبیله ای ایران داشته.
۵۴۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام بر جناب حسن شریعتمداری عزیز و بر همه سلام
من نیز در بحث پای مقاله ی جناب امینی عزیز، شرکت داشتم. ولی موضوع سخن من مقاله ی جناب شریعتمداری نبود؛ سخن من کلی بود و هست. زیرا بار ها دیده ام کسانی که حس ایراندوستی دارند مورد یورش قلمی این و آن قرار می گیرند و یا شانتاژ می شوند.
این کار هم از زاویه ی عرفی و هم اخلاقی و هم منطقی نادرست است. زیرا ایران میهن ماست. حال کسانی ممکن است پیدا شده باشند بخاطر تبلیغات زهر آگین ضد ایرانی مُد شده در روزگار ما، و یا به هر دلیل دیگری، دیگر ایران را وطن خود ندانند. خوب انتخاب حق هر کسی است. ولی این عزیزان باید از آنسو نیز این حق را به من و امثال من بدهند که من وطنم را همچنان چون مادر خود دوست داشته باشم.
متأسفانه در این باب عمومن بر خوردی دمکراتیک صورت نمی گیرد. و گاه برخورد نه فقط بسیار غیر منطقی است، بلکه تصمیم گیری ها عمیقن عجولانه است طوری که با اندکی فکر کردن آدم می تواند به اشتباه خود پی ببرد.
یک مثال می زنم و سخن کوتاه می کنم و می روم پی کار خود.
چندی پیش دیدم عزیزی در هیم پایگاه آمده بر من خرده گرفته که: چرا شما می نویسید فارسی زبان ملی ماست؟
شما هر نامی که می خواهید بر آن بگذارید، ملی، سرتاسری، همه ایرانی، مشترک و ... ولی با اندکی اندیشیدن هر کسی می تواند پی ببرد که بی این زبان سرتاسری زندگی ایرانی جماعت فلج می گردد.
چگونه من تالش که ترکمنی بلد نیستم با یک هموطن عزیز ترکمن خود تماس بگیرم!؟
متأسفانه بسیاری از دوستان که دوغ و دوشاب را به هم زده اند، دیگر زده اند زیر همه چیز. خوب تو می خواهی از ایران جدا شوی؛ من چنین قصدی ندارم. پس اجازه بده زبان فارسی زبان ملی من و یا زبان سرتاسری ایرانی من بمانَد. حرف من این است که بیایید همدیگر را شانتاژ نکنیم. حتی اگر قصد جدایی از یکدیگر را داریم، بیایید همیشه حقوق طرف مقابل را نیز در نظر بگیریم. یعنی بر خورد ها را حقوقی و دقیق سازیم. وگرنه با: ترشی توی ماست کنم، هرچه دلم خواست کنم؛ بی هیچ تردیدی ما به بُن بست خواهیم رسید.
من آندفعه نوشتم و باز تکرار می کنم: تعصبی روی زبان خاصی ندارم. گرچه در این سال ها با فارسی و ادبیات نوشته شده با این زبان عادت کرده ایم؛ ولی با این حال نوشتم اصلن بیایید بلوچی را و یا هر زبان دیگری را بسازیم زبان ملی ما. ولی بی آن نمی شود. آن عزیزی که بر من خرده می گیرد به نظر من ژرف نگری کافی ندارد. یعنی هوایی حرف می زند.
فرض کنیم تو می خواهی جدا بشوی، منی که در ایران مانده ام، باید بتوانم با دیگر هوطنان خود تماس بگیرم یا نه؟
اینها مسایل بسیار ساده و پیش پا افتاده ای است که متأسفانه ما بخاطر دارا بودن بیداد نظری، نمی توانیم برای خود تفهیم کنیم.
چرا؟
برای اینکه با تصمیم قطعی قبلی و بدون توجه به منطق طرف مقابل، وارد بحث شده ایم.
در واقع وارد بحث نشده ایم، بلکه آمده ایم حرف خود بزنیم و برویم.
این است مایه ی اعتراض من. وگرنه من که فرهنگ . زبان مادری ام بکلی پایمال گشته و در حال نابودی کامل است؛ چگونه می توانم با حقوق خلق های ساکن میهن مخالفت کنم؟

کوتاه سخن، حرف من این است که: بیایید بجای شانتاژ کردن یگدیگر و یورش قلمی بر علیه هم، هم همدیگر را دریابیم نیک، و هم قانونی برای حقوق خلق های میهن تدوین کنیم تا بدانیم حد و حدود ما تا کجاست. تا هر کسی هرچه دل اش خواست نگوید و نپوید؛ بلکه بر مبنای چهار چوب خاص و پذیرفته شده ای عمل شود.
همین.

در پایان دست شریعتمداری گرامی را گرم می فشارم و عزیزشان میدارم.
بر قرار باد اتحاد همه ی خلق های ساکن ایران زمین!
۵۴۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : علی اصلی

عنوان : سبز باشید...
البرز گرامی - چه نیکو چیدی و گفتی ...خسته نباشید...
۵۴۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر جهانفر

عنوان : درخواست صمیمانه
سلام آقای شریعتمداری

من در بخش نظراتِ نوشته آقای امینی، نظرم را در باره طرح شما، که در ایران گلوبال درج شده بود، نوشتم و ضمن انتقاد، پیشنهاد کردم تا ابتدا، طرحتان را در مورد استانهای همجوار آذربایجان شرقی، به ویژه استان آذربایجان غربی، با تنوع قومی فراوان و جمعیت قابل توجه هموطنان کرد، بازنگری کرده و سپس در مورد دیگر استانها/ایالات، با کسب اطلاع از خبرگانی که اطلاع کافی و احتمالن بیشتر از شما، در مورد باشندگان مناطق کشور دارند، طرحی جدید تنظیم و به داوری گذارید.

این توضیح را لازم می دانم که، در تقسیم بندی مناطق خودگردان، ممکن است بعضی از استانها/ایالات، دارای اکثریتی از یک قوم باشند، که امری طبیعی و پذیرفته شده است. ولی تقسیم بندی کشور منحصرن براساس اقوام ساکن در آن و مرزبندی قومی را، به دلایل مختصری که اشاره کردم، و تفصیل آن را آقای امینی نوشتند، نادرست می دانم.

ضمنن از لحن نوشته آقای امینی هم انتقاد کردم. یقین دارم نه شما و نه آقای امینی، از نقد من، حتا اگر آن را نارسا بدانید، نخواهید رنجید.

شما به نوشته آقای امینی اعتراض کردید، آقای امینی هم شرحی به اعتراض شما نوشتند. خوشبختانه این بار این نوشته، لحن تند گذشته را نداشته، و این گونه پایان پذیرفت: « بگذارید کار به همین جا پایان یابد ». بسیار شادمان شدم، چون استنباط کردم آقای امینی ادامه مجادله را مفید نمی دانند. انتظار داشتم شما هم اینچنین کنید. با کمال تأسف، امروز شاهد تکرار نوشته شما در سایت خبری گویا بودم.

ارائه دیدگاه و انتقاد صاحب نظرانی مطلع چون شما و آقای امینی، که مکرر به آرمان وطن خواهی خود اشاره می کنید، بسیار مفید است، ولی ادامه این مجادله، موجب شادی مخالفان نظراتتان شده، به نفع شما عزیزان نبوده، و برای کشورمان نیز زیانبار است.

با احترام: امیر جهانفر
۵۴۵۱٣ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : هنر گاندی و ماندلا
‫‫آقای شریعتمداری، شما مینویسید، «راه دشواری را در پیش رو داریم و حتی در صورت گذار به یک نظام دموکراتیک، حصول سیستم غیر متمرکز حداکثری، آن هم در یک مرحله، کار بسیار دشواری است».
در جای دیگری از نوشتار خود تأکید میکنید،‫ « اگر قرار باشد مردم ساکن یک منطقه امتیازات خاص سیاسی داشته باشند، این به معنای سلب همان امکانات از مردمی است که به این مناطق مهاجرت می کنند. در حقیقت ‫تبعیضات متمرکز پیشین، این بار به نوعی با تبعیضات غیر متمرکز جایگزین میشود. من به عنوان یک دموکرات چنین تحمیلی را به دیگر هموطنان خود نمیتوانم تجویز کنم»
‫‫سپس در جای دیگری از نوشتار خود، مینویسید، «یکپارچگی سرزمینی ایران و زبان فارسی به عنوان زبان سراسری و ارتباطی تأکید کرده ام»

‫آقای امینی در یادداشتی بر نوشته خود در اخبار روز مینویسند، «من هیچیک از باشندگان ایران ‫و هیچیک از ده ها فرهنگ و سدها زبان این سرزمین باستانی را از دیگری برتر نمی دانم»
‫در جای دیگری در همان یادداشت مینویسند،‫ «مگر آلمان فدرال یا ایالات متحد آمریکا، فدرالهای قومی اند؟ فرانسه که فدرال نیست، غیر دموکراتیک است؟»
‫باز همانجا مینویسند‫ «خودگردانی شهری، روستایی و استانی، بخشی از دموکراسی است که شوربختانه در کشور ما جایی ندارد»

آقای شریعتمداری، ‫‫وقتی تمامی جملات پر مفهوم، منطقی و زیبای فوق شما و آقای امینی را کنار هم گذاشته و‫ مقایسه می کنم، درک تفاوت در دیدگاه شما و آقای امینی برایم مشکل است.
‫به گمان من، هنر گاندی و ماندلا آن بود و هست، که دریافتند جهان پیرامون آنان هرگز سفید محض و یا سیاه محض نبوده و نخواهد شد، هم از این رو بود و که به میمنت این کشف بزرگ و اعتقاد راسخ به آن، در سختترین ایام مبارزاتشان همواره مبشران وصل بوده و به شیوه های انسانی، زیبا و خلاقانه ای، فصل کردن را منزوی کرده بودند
۵۴۴۶۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از : علی اصلی

عنوان : درود...
آقای شریعتمداری گرامی - درود. امیدوارم روند رفع سوء تفاهمات بین شما و آقای امینی - و میان همه نخبگان مردم دوست و میهن دوست - هر چه بیشتر و سریعتر و عمیقتر انجام شود - که میهن و میلیونها مردمانش امروز سخت به نهایت خرد و اندیشه و ابتکار و همدلی و دوستی و همکاری تک تک شما عزیزان بسیار بسیار بسیار... محتاجند. کاش نه آقای امینی و نه شما اینگونه در این نوشته ها تند نمی شدید. دلها را به هم نزدیکتر کنید. امثال شما امروز برای بسیاری الگو هستید - خواهشا صبر و متانت بیشتری در رابطه با یکدیگر به خرج دهید بزرگواران.... بار بس سنگینی در یکی از حساسترین دورانهای تاریخی و سرنوشت ساز ما اکنون خصوصا بر دوش امثال شماست - باشد که هر چه سرفرازتر از این میانه به در آیید.

یاد پدر بزرگوارتان - و نیز یاد آن نگاه نافذ و پر آرامش و بس پدرانه ایشان - به خیر و هماره گرامی باد...
۵۴۴۵۷ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۲