مهر ابطال به یک افسانه!


کیان آذر


• افسانه ساخته شده از سوئد با این اعتراضات رسما پایانش اعلام میشود. در حال حاضر اختلاف طبقاتی و فاصله بین دارا و ندار بسیار زیادتر شده است. بیکاری وسیعتر از قبل شده و سطح زندگی مردم بشدت تنزل پیدا کرده است. بخش اقلیتی پولدارتر شده اند و بخش عظیمی بی پول تر و دولت هم هیچ مسئولیتی هم در قبال این وضعیت نمیپذیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۴ می ۲۰۱٣


سوئد سالها بود که بعنوان یک نمونه مثبت از بعد از جنگ جهانی دوم در اذهان عمومی به ثبت رسیده بود. توجه ویژه به زنان و کودکان و تصویب قوانین در این زمینه ها و نیز بازتولید فرهنگ پیش رو و مترقی در جامعه در رابطه با این عرصه ها. و یا حمایت اقتصادی از شهروندان و بیمه های مختلفی که در رابطه با پشتیبانی زندگی مردم در نظر گرفته شده بود از ویژگی های مثبت این جامعه بوده که توانسته بخشهایی از مطالبات جنبش چپ و سوسیالیستی در دنیا را رقیق شده و محدود به قانون و فرهنگ سوئد تبدیل کند.
با توجه به این مبارزات و پیشروی کارگران، زنان و جنبش مترقی و چپ سوئد که مشخصا از اواسط قرن بیستم تا دهه پایانی قرن ۲۰ صورت گرفته بود و با درنظر گرفتن همه این مسائل اما باید اذعان داشت که بیشتر نسبت به سوئد و کشورهای اسکاندیناوی، افسانه ساخته شده بود. افسانه بهشت برین و توجه ویژه به زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم.
از اوایل و اواسط دهه نود هجوم به زندگی و معیشت مردم در سطح وسیع جهانی آغاز شد و ما همین روند را هم در سوئد شاهد بوده ایم. دستاوردها یکی بعد از دیگری پس گرفته شد. مردم شاهد رودرویی با وضعیتی بودند که همه چیز به بازار کار سپرده میشد. دولت، هدف و طرحی که دنبال کرده و میکند، سوق دادن هرچه بیشتر افراد به بازار کار به هر قیمتی و جلوگیری کردن از استفاده از فرصتهای دیگر و شانه خالی کردن در قبال زندگی مردم بوده است.
مسئولیت داشتن دولت و قانون در قبال شهروندان و تامین ابعاد مختلف زندگی مردم و توقع شهروندان از دولت به روشی خیلی خزنده، بصورت فرهنگی سطح پائین و بمعنی انگل جامعه بودن، فرهنگ سازی شد. اگر کسی بدلیل مشکلات قابل توجیه، بدنبال تامین مالی خود و خانواده اش از مجاری اداری و دولتی بود بعنوان پدیده ای ناپسند و مذموم از آن یاد شد و سعی شده در جامعه بعنوان پدیده ای بسیار منفی از آن یاد شود.
شهروندان از طرف ارگانهای مختلف دولتی شدیدا تحت فشار قرار گرفته می شوند. وتا جایی که میشود کمترین تسهیلات در اختیارشان قرار گیرد بطوریکه بیمه و خدمات پزشکی، بیمه بیکاری، کمک هزینه های زندگی و سهم مردم در هزینه های طب بیشتر میشود، بیمه بیکاری کاهش می یابد، مرخصی های کاری و دوران مریضی زده میشود و یا یا نپرداختن حقوق توام میشود، بیکاری گسترش می یابد و در حالی که بیکاری زیاد شده کمک هزینه ها را میزنند بدون اینکه امکان کار باشد. کار سیاه و مزد پائین هر چه بیشتر گسترش می یابد.
بحران اقتصادی سرمایه داری، در سطح جهانی و در اروپا، جنبشی از اکثریت جامعه را در چندسال گذشته مجددا به خیابانها آورده که بعنوان "هیچ بودگان و یا نود و نه درصدی ها" از آن یاد میشود. این جنبش در جامعه سوئد با مقداری تاخیر نسبت به کشورهای دیگر اروپایی به صورت اعتراضی به سطح جامعه رسیده است.
افسانه ساخته شده از سوئد با این اعتراضات رسما پایانش اعلام میشود. مدالی که بر سینه سوئد زده شده بود رسما برداشته میشود. در حال حاضر اختلاف طبقاتی و فاصله بین دارا و ندار بسیار زیادتر شده است. بیکاری وسیعتر از قبل شده و سطح زندگی مردم بشدت تنزل پیدا کرده است. بخش اقلیتی متمول تر شده اند و بخش عظیمی توان اقتصادی اش کمتر شده است و دولت هم هیچ مسئولیتی در قبال این وضعیت نمیپذیرد. و تمام سعیش، صرفا آماده سازی نیروی کار است و بس، که طبق آمار منتشره هم توفیقی هم در این زمینه وجود نداشته و آمار بیکاری بالاتر رفته است. حال این مسائل برای مهاجران چندین برابر است. گتوهائی که ساخته اند محرومیت های بیشتری وجود دارد که اساسا شامل مهاجرین میشود. شکاف میان این مناطق با سایر مناطق بیشتر میشود. امکانات تحصیلی و استاندارد در این محلات پائین میاید. مشکلات و موانع برای جذب شدن به جامعه ای مانند سوئد و وارد بطن اجتماعی آن شدن بسیار زیاد است.
در برابر این وضعیت، از احزاب رسمی سوئد آنهایی که چپ شناخته میشوند نه تنها راهکار و موضعی انسانی در برابر این وضعیت ندارند بلکه خود بخشی از صورت مسئله و مشکل هستند و تنها به دنبال کمی اصلاح در وضعیت فعلی هستند، سندیکاها هم بسیار ناتوان و بی افق تر از قبل تلاش برای کند کردن مبارزه کراگران و زحمتکشان و همسوئی با احزاب حاکم اند.
جنبش چپ سوئد احتیاج به احزاب و فعالینی دارد که بتوانند این وضعیت را ریشه ای دگرگون کنند. این بحرانیست که حتی اگر کنترل هم شود مدتی بعد وسیعتر و قدرتمند تر بیرون زده خواهد شد. این جنبش احتیاج به رهبری سیاسی روشن دارد. این جنبش اعتراضی جدالی بین خارجی ها و سوئدی ها نیست بلکه صفی ست بین اکثریت زحمتکش و بی سهم از ثروتها و امکانات جامعه با اقلیتی متمول و صاحب سرمایه، ثروت، امکانات و قدرت و باید این جدال و مبارزه را برسمیت شناخت.