دهخدا در دهکرد


مجید نفیسی


• در دهکرد هنوز برف می‌بارد
اما هیچکس از پنجره به بیرون نمی‌نگرد
کوچ نشینان به گرمسیر بازگشته‌اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۴ می ۲۰۱٣


 
 در دهکرد هنوز برف می‌بارد
اما هیچکس از پنجره به بیرون نمی‌نگرد
کوچ نشینان به گرمسیر بازگشته‌اند
جویبارها همه یخ زده‌اند
برف رد پاها را پوشانده است
می‌روم تا شمع را برافروزم
پیش از اینکه تاریکی چون دشنه‌ای فرود آید
آن زمان که در باغشاه راه هوا را بر تو بستند
موی سرم سفید شد، سفید، سفید
آیا باید دوباره به خیابان بازگردم؟
توپ‌های لیاخوف دیری‌ست که از صدا افتاده‌اند
اما شیپورهای جنگ از دور شنیده می‌شوند
می‌توان در تنگستان کنار دلیران جنگید
می‌توان در گیلان با کوچک‌خان به جنگل رفت
می‌توان در تهران در "صوراسرافیل" از نو دمید
با این همه، باید کنار این آتشدان بمانم
و یاد شمع مرده را نگه دارم
همه¬ی آنچه می‌خواهم کتابی‌ست
یا بهتر بگویم: فرهنگ واژگانی
آن را چون بستر گسترده‌ی خاک می‌گشایم
و بر برگهای خوشبوی آن
چون آهویی سبکبار از واژه‌ای به واژه‌ای می‌گریزم
واژه‌ها مرا به دنبال خود می‌کشند
و من از واژگان مجاور به دور و دورتر راه می‌جویم
این همه¬ی چیزی‌ست که بدان نیازمندم
جهان همه از آن من است
و جهانگیر در کنار من است
و آنگاه که خسته می‌شویم
کتاب را می‌بندیم
و بر شانه¬ی بزرگ آن به خواب می‌رویم.

۱٣ ژانویه ۲۰۰۷   

* علی اکبر دهخدا نویسنده ی "چرند و پرند" و همرزم جهانگیرخان مدیر روزنامه ی "صوراسرافیل" در انقلاب مشروطیت، در آغاز جنگ اول جهانی زمستانی را در دهکرد (شهرکرد امروزی) گذرانید، و در همانجا اندیشه ی پی افکندن "لغت نامه ی دهخدا" جانش را فرا گرفت. دهخدا شعری دارد به یاد صوراسرافیل با این مصرع: "یاد آر ز شمع مرده یاد آر".