هیستری شوروی دوستی و ناصورت بندی اجتماعی و اقتصادی -۳ - برزویه طبیب



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۶ می ۲۰۱٣


مارکس ، بررسی اقتصاد سیاسی سرمایه داری را ، با بررسی نمود عینی ثروت اجتماعی ، یعنی کالا ، آغاز کرد. ولی نمود ثروت اجتماعی در بلوک شرق چه بود ؟ آیا این ثروت ، همانند جوامع سرمایه داری، خود را به شکل کالا، عینیت می داد؟
کالا، ثمره کار انسان هاست. ثمره ای که نیازی را برآورده میسازد (ارزش مصرفی). بنابر این کسانی که این نیاز را دارند ، در پی دست یابی به آن کالای خاص ، بعنوان خریدار ، و کسانی که مالک آن کالا هستند ولی نیازی دیگر دارند ، بعنوان فروشنده ، وارد مبادله این کالا با کالای دیگر میشوند . پس کالا ، نه تنها به کار مصرف ، بلکه به کار مبادله نیز میآید . ولی در این مبادله معادل ها چگونه تعیین میشوند ؟ کالا محصول کار انسان است . هرچند که هر کالای خاص محصول کار خاصی است ، ولی کالا به معنای عام آن ، نه این کالا و یا آن کالا ، بلکه کالا در انتزاع از اشکال گوناگون آن ، محصول کار انسان بطور عام ، کار در انتزاع از این یا آن شکل معین خود ، میباشد . بدینسان کالا بطور کلی ، تبلور کار بطور کلی است . این کار عام است که مبنای معادل سازی کالا های گوناگون با یکدیگر است (ارزش مبادله ای ) . ولی کار عام را چگونه میتوان محاسبه کرد ؟
چگونه میتوان فصل مشترک کمیت یک ساعت کاردر کنار کوره آهنگری را با یک ساعت کارنوازندگی در پشت پیانو ، بدست آورد و محاسبه کرد ، تا بتوان معادلی بیین ایندو یافته و محصولات آنها را با یکدیگر مبادله کرد ؟ حتی قوی ترین کامپیوتر ها نیزاز عهده اینکار برنمیآیند ، ولی میدانیم که مبادله برابر کالا ها ، حتی پیش از اختراع ماشین حساب ساده نیز ، تحقق می یافته است
رودی خروشان را در دل کوهساری تجسم کنید . هر قطره از آب این رود به سویی می جهد . قطره ای به سنگی میخورد و به بالا میپرد ، دیگری به چاله ای رسیده و به پایین میرود و ....ولی در نهایت رود ، در کلیت خویش به سوی دره سرازیر است . کار عام متبلور در کالا ها نیز ، نه از طریق محاسبه ریاضی ، بلکه در جریان مبادله هزاران هزار کالا با یکدیگر ، در حالی که کم فروشی ها ، گران فروشی ها را جبران میکنند ، و ضرر های اتفاقی توسط سود های اتفاقی و...غیره جبران میشوند ، عینیت مییابد و مبنای معادل سازی کالا ها میشود . این آنارشی هزاران هزار مبادله ای که در عرض هر دقیقه صورت میگیرد و نابرابری ها را چون سوهانی میساید ، نظام مبادله برابر ها را شکل میدهد و کالاها را با ارزش کار عام متبلور در آنها مزین میسازد
در بلوک شرق این آنارشی ، اگر هم نقشی داشت ، نقشی حاشیه ای بود . حرف اول را ، در مورد اینکه ارزش چه مقدار شکر، یا هر محصول دیگری ، معادل چه مقدار گندم و یا هر محصول دیگری بود ، نه عامل سایش مبادلات فراوان ، بلکه ، تصمیمات فلان مدیر اقتصادی ، میزد . بنابراین جریان عینیت یافتن کارعام در محصولات گوناگون مختل میشد .ارزش مبادله ای در بلوک شرق ، نه واقعی و برخاسته از روند عینی مبادلات بی شمار جاری ، بلکه مصنوع محاسبات و ملاحظات مدیران اقتصادی بود . بدینسان ارزش مبادله ای شکل نمیگرفت . محصول کاری که فاقد ارزش مبادله ای باشد ، کالا نیست . بنابراین ثروت اجتماعی در بلوک شرق ، به شکل کالا تجسم نمی یافت
اگر ثروت اجتماعی ، شکل کالایی نداشت ، پس چه شکلی بخود میگرفت ؟ بیایید تا نا امید از اطلاق پذیری ارزش مبادله ای به محصولات کار این جوامع ، به بررسی ارزش مصرفی این محصولات بپردازیم
کسی که محصولات روسی را بکار برده باشد ، میداند که ماست روسی ، دوغ بود .دو تا کت را در نظر بگیرید که از نظر جنس پارچه و رنگ و هر مشخصه دیگری یکسان باشند ، فقط جیب های یکی قرینه نبوده و بالا پایین باشند . ممکن است این کت بدقواره ، بسیار ارزان تر باشد ، ولی شما آنرا به عنوان لباس دامادی خودتان ، نمیخرید . محصولات بلوک شرق نیز ( بجز محصولات نظامی و تا حدودی صنایع فضایی ) محصولاتی بنجل بودند . آنها تا جایی خریده میشدند و مصرف میشدند ،که ، امکان خرید یا مصرف محصول مشابه ، هرچند گرانتر غربی وجود نداشت
جمعی را نظر بر این است که محصول کارتولیدی در بلوک شرق ، خود را نه به شکل کالا ، بلکه به شکل محصولات معیوب ، که فاقد ارزش مبادله ای بوده و ارزش مصرفی آن ، ارزشی معیوب بود ، متجسم میساخت . تولید در شرق ، چیزی جز اتلاف انرژی و مواد اولیه و و کار انسان نبود . بنابراین این فورماسیون اجتماعی اقتصادی ، نه سرمایه داری و نه سوسیالیستی ، بلکه فورماسیون غیر تولیدی بیش نبود (.ناصورت بندی اجتماعی و اقتصادی). ولی این هنوز صورت قضیه است و عمق آن را باید کاوید
تولیدکنندگان بلاواسطه در بلوک شرق ، کنترلی بر روند تولید نداشتند . اینکه چه چیزی ، به چه مقدار ، و برای اقناع چه نیازی و چگونه تولید میشد ، تحت کنترل تمام وکمال آنها نبود ، بلکه عمدتا ، تصمیمات مدیران ، این عوامل را تعیین میکرد . بدینسان این مالکیت و این روابط تولیدی ، هیچ شباهتی به سوسیالیسم نداشت . ولی این روابط , سرمایه داری هم نبود ، زیرا اگر چه روند تولید تحت کنترل تولیدکنندگان در نیامد ، ولی این تولیدکنندگان ، به اعتبار انقلاب اکتبر ، میتوانستند بدون ترس از اخراج و گرسنگی ، کنترل منفی بر روند تولید اعمال کنند . آنها میتوانستند بی دقتی کنند ، بیش از آنکه کار کنند ، وقت خود را به گپ زدن و سیگار کشیدن تلف کنند . لزومی به خلاقیت های نوین نبود ، زیرا رقابتی بین آنها برای پیشرفت وجود نداشت . تازه پاداش برای آنها چه چیزی به ارمغان میآورد ؟ یک کت بدقواره دیگر ؟ به قول ظریفی ، تولید کنندگان روسی تظاهر میکنند که کار میکنند و مدیران روسی تظاهر میکنند که مزد و پاداش میدهند . البته در صنایع نظامی و تاحدودی در صنایع فضایی دیسیپلین نظامی و نه ولنگاری تولید غیر نظامی ،تفاوت عمده ای را ایجاد میکرد
اگر به مثال کت بدقواره خویش برگردیم ، شاید بتوانیم مسئله فروپاشی را بهتر دریابیم . اگر مسئله شما حفظ خودتان از سرما باشد ، و وضعتان هنوز آنقدر خوب نباشد که به فکر پز دادن در مجلس عروسی باشید ، کتی بدقواره برای شما کفایت میکند و لزومی به ولخرجی برای خرید کت گرانتر احساس نمی کنید .زمانی بود که مردم بلوک شرق ، رسته از فلاکت و ویرانی جنگ جهانی اول و بار دیگر ، جنگ جهانی دوم ، برای رفع نیاز های اولیه زندگی خود ، برای حفظ حیات ، هر کت بیقواره ای را هدیه ای بهشتی می یافتند . ولی در دهه ۷۰ و پس از آن ، مردم بلوک شرق ، از مرحله ای که فقط دغدغه حوایج اولیه زندگی را داشته باشند ، گذر کرده بودند . آنها کیفیت بالاتری برای زندگی خویش طلب میکردند . آنها میخواستند کتی را که می پسندیدند ، بپوشند ، نه کت موجودی را که در فلان فروشگاه دولتی عرضه می شد ، و فلان مدیر کارخانه بی سلیقه ، قواره آنرا طرح کرده بود
آنها دو راه در پیش رو داشتند . اولی راه انقلابی - سوسیالیستی : اقدام به برقراری کنترل واقعی بر روند تولید . ولی سالها برخورداری از استثمار غیر مستقیم کارگران در سطح جهانی ( از طریق مکانیسم توزیع ارزش افزوده - رجوع کنید به مقاله دوم از این سری -هیستری شوروی دوستی و انقلاب کبیر فرانسه ) آنها را از منش انقلابی دور کرده بود . از طرف دیگر ، هرچند که تا مدتها این کشور ها میتوانستند از بهره وری نسبتا بالاتری از سطح متوسط بهره وری کار در سطح جهانی برخوردار شده و بخشی از ارزش اضافی تولید شده در سطح جهانی را تصاحب کنند ، ولی انقلاب انفورماتیک - صنعتی که در دهه های بعد از ۱۹۷۰ اتفاق افتاد ، سطح بارآوری کار را در بلوک شرق نسبت به کشورهای غربی شدیدا پایین آورد . دیگر این کشور ها بیش از آنچه از کل جهان ، میگرفتند ، به غربی ها پس میدادند . بنابراین ، برآورده کردن انتظارات بالا رفته مردم ، از طریق جذب ارزش افزوده جهانی هم امکان پذیر نبود
ناتوان از پیشروی به سوی سوسیالیسم ، درمانده از اقناع نیاز های خود از طریق شراکت در بازار جهانی ، آنها تسلیم شیطان شدند وراه واگذاری حتی آن مقدار کنترل منفی را که به یمن انقلاب اکتبر بدست آورده بودند ، در پیش گرفتند ، تا بتوانند کت های بدقواره خود را دور انداخه ، شیک و پیک شوند . تراژیک اینست که بسیاری از آنها بدون لباس مانده اند.