روشنفکر ایرانی، مساله ی ملت کرد و مسوولیت ما


بهزاد خوشحالی


• روشنفکر و اندیشه پردازایرانی باید با گوشت و پوست و خون خود به این دریافت دست یابد که بدون ‏حل مساله ی کرد در خاورمیانه، هیچ امکانی برای استقرار "بهشت خوشبختی" ملت او و دیگر ملت ها ‏در منطقه وجود نخواهد داشت و او نه تنها در برابر آزادی ملت کرد در ایران ‏بلکه در ترکیه و سوریه و عراقمتعهد و مسوول خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۷ می ۲۰۱٣


نخست
روشنفکر "نقاد" "قدرت" و "جامعه" است، روشنفکر با "حقیقت" پیوند دارد...."روشنفکر"، تنها یک تعریف دارد: "روشنفکر"، "روشنفکر" است.

دو
روشنفکر از منظر کسی که نسبت به روایط انسانی ناعادلانه و ظالمانه حساس است سخن می گوید و نارضایتی خود را اعلام می کند.
عدالت خواهی و ستم ستیزی اقتضا می کند روشنفکر هرگاه لازم باشد نسبت به سیاست های جاری انتقاد کند، نسبت به انحراف از حقیقت به هر میزان حساس باشد و چشم ها را بر مناسبات و روابط ناعادلانه نبنند. گفتمان ها معمولا از اینجا آغاز می شوند.

سه
اما پای روشنفکر چگونه به سیاست باز می شود؟
روشنفکر با توجه به تعهد به حقیقت، وارد حوزه ی عمومی می شود و چون در حوزه ی عمومی، باید وارد معرکه ی "نقادی قدرت" شود، پای او به سیاست باز می شود. به عبارت بهتر، "روشنفکر، مرتکب سیاست می شود."
حساسیت های اخلاقی و عدالتخواهی روشنفکر در کنار ذهن نقادانه ی او، یک نتیجه ی دیگر نیز به دنبال خواهد داشت: روشنفکر، مرزبندی های سیاسی را درنوردیده و به نحو فراگیر وگسترش یابنده، بازتاب صدای عدالتخواهی و آزادی و مبارزه با بی اخلاقی ها، نامردمی ها و جفاکاری ها خواهد شد.

چهار
ما کردها چه اندازه مساله ی ملت کرد در جهان امروز را "اندیشه نگاری"، "واقع پردازی" و "حقیقت نمایی" کرده ایم؟ و چه اندازه تلاش کرده ایم دیگران را با مساله ی کرد آشنا کنیم؟ چه مقدار ایشان را به قتاعت رسانیده ای؟ و مهمترین پرسش شاید این باشد:
آیا متدهای ما برای ورود به گفتمان کرذ درست بوده است؟

پنج
اهمیت نگاری مساله ی کرد در جهان امروز
پیوستگی افراد بشر با یکدیگر لحظه به لحظه بیشتر می شود، همه چیز در جهان امروز به هم پیوند خورده است، فضای مجازی و رسانه ای بیش از پیش، انسان های جهان را به هم نزدیک کرده است، احساس مسوولیت جمعی نسبت به هر رویدادی در جهان ایجاد شده است و هر مساله ای در جهان، اکنون مساله ی تمام بشریت است.
از سویی دیگر تجربه ی سال های اخیر به روشنی نشان می دهد سرنوشت کل ملت های خاورمیانه، نمی تواند جدا از یکدیگر باشد و تقریبا هیچ مناقشه ای نمی توان یافت که در یکی از کشورهای منطقه روی دهد و بر سرنوشت بقیه ی خاورمیانه تاثیر نداشته باشد.
با درست کردن پیش فرض های بالا، اکنون هر نو ع توسعه در بخشی از جهان (انسانی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، زیست-محیطی و...) توسعه ی تمام بشریت و هر ستمی در گوشه ای از جهان به تبع، ستم به تمامی انسان هاست. و نکته ی مهم تر افزایش شتاب تاثیرگذاری رویدادها در جهان بر یکدیگر و بر انسان هاست.
مساله ی کرد نیز از این قاعده ی نوین بی بهره نیست و هم از منظر انسانی، هم حقوق بشری، هم مصلخت های منطقه ای و هم قاعده بندی های جهانی ار این ویژگی ها بهره می برد.
****
کردستان اکنون جزیی از سرنوشت یک منطقه ی جغرافیای حساس به نام خاورمیانه و خاورمیانه نیز بخشی از جهان آن هم با بیشترین حساسیت ها و تاثیرگذاری هاست.
مساله ی کرد اکنون موضوعی است که که خود را بر تمام جوامع و نظام های سیاسی منطقه تحمیل کرده است، به موضوعی فراتر از مرزهای مکانی ارتقا یافته است و هم به لحاظ نمادین و نیز در عرصه ی واقعیت جاری، به یک چالش جهانی تبدیل شده است.
اما مساله ی کرد چرا "یک مساله ی جهانی" است؟
-جنبه ی بین منطقه ای مساله (نمونه ای منحصر به فرد که به دلیل پراکندگی کردها در چهار کشور، از آن تعبیر به "کولونیالیسم بین دولتی" می شود)
-جنبه ی خاورمیانه ای مساله ی کرد
-جنبه ی جمعیتی ملت کرد (با جمعیتی بیش از چهل میلیون نفر هنوز هم تحت سلطه هستند)
-جنبه ی منابع زیر زمینی و رو زمینی (از بزرگترین مناطق نفتی منطقه و جهان و دارای بیش از ٨۰درصد آبهای شیرین خاورمیانه) یا موقعیت ژئواستراتژیک-ژئواکونومیک کردستان
-جنبه ی تاریخی تحت سلطه گی ملت کرد و تداوم آن به شکل کلاسیک زورمدارانه و همچنین سیاست های فرهنگی انکار و ذوب تدریجی
-جنبه ی اهمیت استراتژیک کردستان به دلیل قرار گرفتن در مسیر شمال-جنوب و شرق-غرب
-جنبه ی روانی- اجتماعی مساله ی کرد و تاثیر آن بر وجدان عمومی جهانی
مساله ی کرد چه ابعادی دارد؟
-بعد جهانی
-بعد منطقه ای
-بعد ژئواکونومیک-ژئواستراتژیک
-بعد تاریخی
-بعد حقوقی
ویژگی هایی که بدان اشاره شد و ورود همه ی این متغیرها به عصر نوین با شتاب فراوان تغییر، شطرنج خاورمیانه را از هر زمان پبیچیده تر ساخته است و در این میان مساله ی کرد یکی از این پیچیدگی ها و بلکه مهمترین آن است.
مساله ی تحت سلطه ماندن ملت کرد اکنون به توده ی بدخیمی تبدیل شده است که در صورت نپرداختن به آن، موجودیت خاورمیانه را با تهدید جدی روبرو خواهد ساخت. توده ای که از زخم سلطه بر ملت کرد آغاز و با کشتار و نابودی و سیاست های انکار و امحا و تجزیه و...تداوم یافت. وضعیتی که بر اثر تداوم سلطه گری، دورباطلی پدید آورده که در نخستین گام، گروه سلطه را گرفتار تبعات خود نموده است و بر اثر پافشاری بر تداوم و نپذیرفتن اقتضائات نوین، منطقه ی خاورمیانه را اصطلاحا با "وضعیت شیطانی" مواجه نموده است.
اما پرسش دیگر این می تواند باشد: چه کسانی این زخم را بر پیکر ملت کرد زدند و نیز تداوم بخشیدند؟
-آنها که ابتدا به به بهانه ی اختلاف مذهبی(شیعه ی صفوی و سنی عثمانی) این ملت را پاره پاره کردند
-با زور عریان او را به سلطه کشیدند
-بار دیگر و به بهانه ای دیگر از قانون، زور ساختند و دگرباره تجزیه کردند(لوزان۱۹۲۲)
-با محروم ساختن او از هویت پردازی به نام خودش و چون خودش، هویت های جعلی در حلقومش فروکردند
و همچنان ادامه می دهند و از قانون، توجیه و مشروعیت می سازند و بازتولید می کنند.
هر چهار کشور اقدامات دیگری نیز انجام دادند تا یک اصطلاح دیگر بر مفهوم-واژگان سیاسی افزوده شود: کولونیالیسم بین دولتی.
سه تمدن فارس، عرب و ترک، با وجود کشاکش های دیرینه و رقابت و تنازع، همواره در یک نقطه، اشتراک نظر و اقدام داشته اند و آن، توافق بر سر ملت کرد بوده است:
"آنها همواره کردستیزی را وجه المصالحه ی خود قرار داده اند". و حتا در قالب پیمان نامه ی امنیتی منطقه ای نیز بدان مشروعیت و وجاهت قانونی بخشیده اند:

"پیمان سعدآباد"
با وجود آنکه این پیمان نامه، دیگر هیچ وجهه ای ندارد و عملا به فراموشی سپرده شده و محلی از اعراب نمی توان برای آن جست اما هنوز هم به دلیل وجود یک ماده از مواد قرارداد، مورد توافق طرف های امضا کننده است:
همکاری بر سر سرکوب مساله ی کرد در هریک از کشورها
تداوم این تجاوز و سلطه گری در کنار سیاست های جعل هویت و انکار و امحا به علاوه ی "قانونی سازی بین دولتی سرکوب "حق تعیین سرنوشت کردها"، در بسیاری موارد، یگانه گره گاه اشتراک منافع کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه بوده است.
کردها تحت ستم هستند و این غیرقابل انکار است. آنها حق تعیین سرنوشت دارند و این نیز قابل انکار نیست.
پس روشنفکرها کجا هستند؟ چرا حقیقت را نمی گویند؟ سکوت در برابر وجه سلبی(بیعدالتی) و ایجابی(حق) ملت کرد به چه معناست؟
اما به طرح پرسش دیگری می پردازم؟
آیا می توان روشنفکری که خود را نقاد قدرت و جستجوگر حقیقت و حساس به بی عدالتی و ستم و سرکوب می داند و مدعی است که صدای عدالتخواهی و آزادی و مبارزه با بی اخلاقی ها، نامردمی ها و جفاکاری ها است را نسبت به مساله ی کرد بی تفاوت فرض کرد؟ و توجیه و حتا سکوت او را در برابر آنچه بر این ملت گذشته و می گذرد پذیرفت؟
تاریخ هرسه تمدن نشان از بزرگانی دارد که هرگز از حققیقت نگذشته اند و جان بر سر آن صیانت از حق نیز گذارده اند. این را تاریخ به ما می گوید.
شاید بخش بزرگی از کاستی را در جای دیگر باید جست.

شش
به باور نگارنده، اگرچه نمی توان همه ی تقصیر را ‏ متوجه خود ساخت اما بخش بزرگی از مساله به کاستی های ما باز می گردد. چرا؟
-یکی از بزرگترین مشکلات ما این بوده که "توان روشنگری" نیرومندی نداشته ایم.
-روش شناخت ما برای ورود به تحلیل مساله ی کرد، بیشتر "سلبی"(Normative) و کمتر" ایجابی"(Postive) بوده است. (بیشتر مظلومیت و ستم و سلطه را تصویر کرده ایم نه حق یک ملت را برای رهایی و حاکمیت بر سرنوشت خویشتن)
-منطق استدلالی را کمتر در مطالبه گری های خود لحاظ کرده ایم و این آسیب بیشتر به دلیل "تخصصی گریزی" "عمومی گرایی" نزد ما بوده است.
-در حالی که برای گرفتن یک حق در برابر سلطه یا نمایندگان آن، باید قاعده ی "Subject-subjec" را برگزینیم، معمولا به همان وضعیتی که در واقعیت مان وجود دارد یعنی بازی "Subject-Object" بسنده می کنیم.
-تقلیل گرایی (Reductionism) ازبرجسته ترین ویژگیهای ما به شمار می آید. وهمواره در زمان هایی که می توانیم (و باید) حقوق خود را به فورماسیون مطلوب و نهایی تکامل ببخشیم با رضایت به حداقل ها، حتا گذشته ی خود را نیز به چالش و بعضا انکار کشیده ایم
-جز در مواردی استثنایی و انگشت شمار در تاریخ، فاقد نگرشی "کلی نگر" و "سیستمیک" نسبت به مساله ی کرد بوده ایم و بدون درک کلی ازجهان و تاثیر و تاثر متغیرهای برونی، بهطرح خواسته ها ومطالبات خود پرداخته ایم.
-به جای گفتگو با روشنفکران در کشورهای سلطه و روشنگری، با کسانی به گفتگو نشسته ایم که فاقد صلاحیت های بایسته در این زمینه بوده اند. به باورمن، روشنفکران در این کشورها فاقد "آگاهی موثر" در مورد کردها و کردستان هستند.
-غالبا به دفاع بد ازحق ملت کرد پرداخته ایم و بر همین اساس، بازیرا واگذارکرده ایم(برای تبدیل کردن یک حق به ناحقبا کمترین هزینه، به جای آنکه خوب به آن یورش ببری، بد از آن دفاع کن)

هفت
از میان دلایلی که در بالا برشمردم بررسی یک موضوع را در این دوران بسیار ضروری می دانم و آن، "گفتگو با روشنفکران و اندیشه ورزان کشورهایی است که حاکمیت آن ها بر ملت کرد به مثابه گروه سلطه است و بر این باورم که در صورت انتخاب سازوکارهای مناسب، خواهد توانست مساله ی ملی کرد را به فرجام رهایی پیوند بزند.
اما در این زمینه چه باید کرد؟ (به عنوان نمونه در اتخاذ روش و اقدام برای روشنگری روشنفکر ایرانی)
-نخستین گام روشنگری ما "واقع نمایی" مساله ی کرد و رویکرد حاکمیت متبوع ایرانی در دوره های مختلف بوده است. اگر روشنفکر و اندیشه پرداز ایرانی را مخاطب قرار دهم که "شما نیستید که در کردستان کشته می شوید، حقوق شما به صورت سیستمیک پایمال نشده است و شما نیستید که تاوان پس می دهید" او ناگزیر خواهد شد به بررسی ادعاهای من در مورد "کشتن" انسان ها، "حقوق" و "تاوان" پرداخته و برای چرایی ضرورت آن در چارچوب صیانت از حقیقت پاسخ گوید و یا در صورت اثبات فعل به عنوان یک امر ناهنجار و غیر مشروع، به مقاومت در برابر آن برخیزد. محک و عیار روشنفکری او در اینجا مشخص خواهد گشت.
-گام دوم رفع ابهام از ارتباطات گنگ و نامفهوم روشنفکران و اندیشمندان ابزانی با مساله ی ملی کرد است. در این مسیر افزایش میزان آگاهی اندیشه ی ایرانی از طریق گفتگو (با رویکرد شناخت شناسانه) به صورت یک تعامل عقلایی و نه از سر احساس از اهمیت ویژه برخوردار خواهد بود. هدف نهایی در این مسیر تاثیرگذاری بر طرز تفکر و نوع نگاه آنان نسبت به کردستان و مساله ی کرد است. ناگفته پیداست که ضرورت ینیادین برای سوژه ی کنشگر کرد، درک، دریافت و شناخت کامل خود از موضوع و نقاط ابهام اندیشمندان ایرانی در مورد کردها به صورت کلی است.
-پس از ایجاد و گسترش ارتباط روحی و ذهنی با روشنفکر ایرانی از طریق رفع ابهامات، باید به بررسی چرایی این مساله پرداخته شود که چرا مساله ی کردستان می تواند تمام کشورهای منطقه را به هم گره بزند؟ تببین این حقیقت که پیشتر ملت کرد، تنها عامل پیوند کشورهای منطقه با اهداف امنیتی و جلوگیری از گسترش اندیشه و عمل کرد-ملت باوری با استفاده از ابزار سرکوب بوده است(تهدید) اما در چرخه ی فعلی جهان، می تواند به محور صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه تغییر ماهیت یابد(فرصت) از بیشترین اهمیت برخوردار خواهد بود. برای ورود به این بحث و دست یافتن به هدف، باید کردستان را در چهار حوزه ی جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تعریف و از برآیند تعاریف به پرسش زمینه پاسخ داد و سپس از دلایل مورد نظر برای اثبات مدعای طرح شده استفاده نمود. مهمترین دلایلی که باید مورد دقت و تحلیل قرار گیرند عبارت خواهند بود از:
-تغییر دوران
-تغییر مناسبات استراتژیک
تغییر یارگیری های منطقه ای
-ظهور بازیگران جدید
-ظهور قواعد جدید
-گام بعدی راهگشایی برای ارائه ی راه حل های ممکن،آگاهی بخشی متقابل از جنبه های گوناگون با دیدی عادلانه، شکاغتن مسایل گوناگون توام با بررسی جزییات و سرانجام بررسی راه حل ها و موضع گیری های مختلف در چارچوب یک سیستم تعاملی است.
-موضوع دیگری که به صورت جدی باید بدان پرداخته شود نهادینه کردن مساله ی ملت کرد به عنوان یک درد مزمن تاریخی و نشان دادن این واقعیت است که این درد، قابل بازگشت به نقطه ی اول و راه حل های ابتدایی نیست.
- تلاش برای ایجاد یک روحیه ی خودانگیخته در گام بعدی می تواند با وارد کردن روشنفکران به عرصه ی قضاوت اجتماعی، به موضع گیری اصولی و ارائه ی راهکار برای برقراری عدالت نسبی بینجامد. تداوم این نوع تعامل در میان مدت می تواند نتایج دیگری نیز به دنبال خود داشته باشد:
-تعیین نسبت در برابر ملت کرد
-عدم برخورد گزینشی با مساله ی ملت کرد در برابر موضوعات دیگر
-ایجاد همدلی نسبت به مساله ی کرد
-تغییر نگاه نسبت به مساله ی کرد
-تغییر گفتمان نسبت به موضوع کردستان
-موضع گیری واقعی
اگر روشنفکر ایرانی را به این باور رساند که آنچه بر کرد و کردستان رفته سلطه است و تداوم آن، اصل آرمان و دعوی عدالت را نشانه رفته است او خود به بزرگترین سرباز حقیقت تحول خواهد یافت.اگر اندیشه پرداز هب این ادراک دست یابد که تحت سلطه بودن کردستان و تداوم آن، یکی از عوامل سلطه پذیری مردم ایران در برابر استبداد و ذیکتاتوری است او دیگر اجازه نخواهد داد این بستر، به خمیرمایه ی رشد تمامیت خواهی و تمامیت خواهان تیدیل شود و اگر بتوان او را به این قناعت رساند که سلطه برکردستان، یکی از مهم ترین فاکتورهای توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی ایران در تازیخ خود بوده است او دیگر تئوری خود را در خدمت دستگاه سلطه، تدوین نخواهد کرد....
روشنفکر و اندیشه پردازایرانی باید با گوشت و پوست و خون خود به این دریافت دست یابد که بدون حل مساله ی کرد در خاورمیانه، هیچ امکانی برای استقرار"بهشت خوشبختی" ملت او و دیگر ملت ها در منطقه وجود نخواهد داشت و او نه تنها در برابر آزادی ملت کرد و حق تعیین سرنوشت او در ایران بلکه در برابر آزادی و حق تعیین سرنوشت ملت کرد در ترکیه و سوریه و عراق-به مثابه روح یکپارچه کردستانی- متعهد و مسوول خواهد بود.....