روشنفکر ایرانی، مساله ی ملت کرد و مسوولیت ما - بهزاد خوشحالی

نظرات دیگران
  
    از : مبارزان ایرانی

عنوان : هیچیک از زمامداران کنونی، ایرانی و از مردم ایران نیستند.
آنهائیکه «فعالیت» خود را تحت استیفای حقانیت قوم کرد با کمک استعمار جهانی و صیهونیسم مطرح میسازند، عملآ در خدمت ارتجاع حکومت ضد ایرانی حاکم که از بازماندگان اعراب برای ویرانی ایران و منافع همه مردم ایران عمل مینمایند. مشکلات اساسی و عمده جامعه ما فقط در حل مشکلات «کرد»، «عرب زبان»، «ترک آذری»،«کاسپی گیلک و مازندارنی»، «فارس»، وسیستان و بلرچستان و … نیست، بلکه مشکل اصلی وجود رژیم اسلامی عقب مانده و فعالیعت «نمایندگان» خودخوانده و دست نشانده اقوام ایرانیست که تفرقه انداز هستند.
۵۴۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : اپوزیسیونِ اندیشه آنان هم، حق حیات و نفس کشیدن در جامعه را دارد
‫آقای خوشحالی، ‫هموطن عزیز، شما مرقوم کرده اید، «آنها(؟) که ابتدا به بهانه اختلاف مذهبی این ملت را پاره پاره کردند»، آیا واقعا چنین است که شما مرقوم کرده اید. به گمان من، وقتی من یا شما تصمیم میگیریم، واقعگرا باشیم، لازمه واقعگرایی در سیاست و تاریخ، کنکاش در آن، و یافتن اسناد معتبر پیرامون مطلب مورد ادعاست.
در جای دیگری از نوشته خوب خود می نگارید،‫‫ «آنها(فارسها، عربها و ترکها) همواره کردستیزی را وجه المصالحه خود قرار داده اند» اما ادامه نمیدهید، چگونه است که چنین سیاست بیماری همواره کارآ بوده و مورد استفاده دیکتاتورهای ایران، عراق و ترکیه قرار گرفته است.
در قسمت دیگری از نوشتار خود، سرانجام به نوشتن در باره آرزوی خود میرسید،‫‫ «اگر اندیشه پرداز به این ادراک دست یابد که تحت سلطه بودن کردستان و تداوم آن، یکی از ‫عوامل سلطه پذیری مردم ایران در برابر استبداد و دیکتاتوری است او دیگر اجازه نخواهد داد این بستر، به خمیرمایه رشد تمامیت خواهی و تمامیت خواهان تبدیل شود و اگر بتوان او را به این قناعت رساند که سلطه بر کردستان، یکی از مهمترین فاکتورهای توسعه نیافته گی سیاسی و اقتصادی ایران در تاریخ خود بوده است، او دیگر تئوری خود را در خدمت دستگاه سلطه، تدوین نخواهد کرد...»
‫هموطن عزیز، علت استبداد و حکومت مستبدین بر ایران، نه به خاطر وطن دوستی ایرانیان و علاقه آنان بر تمامیت ارضی ایران بوده است، که حال با اجازه دادن به تجزیه طلبان برای تجزیه ایران،‫ به آزادی و دموکراسی برسند. ایرانیان در اقصی نقاط ایران، علیرغم وابستگی های قومی خود، خود را ایرانی دانسته اند و میدانند.
‫‫اما اینکه چرا علیرغم تصویب اولین‫ قانون اساسی در اولین مجلس شورای ملی ایران، در حدوداً صد و شش سال پیش، ما ‫ایرانیان هنوز هم نیاز به جنبشهای ضد استبدادی داشته، و در‫ پس هر جنبش ضد استبدادی، از یک استبداد به استبدادی دیگر رسیده ایم‫، و هنوز هم ‫از عدم وجود عدالت اجتماعی،‫ عدم آزادی مطبوعات، رسانه ها، اجتماعات و احزاب و سازمانهای غیر وابسته به حکومت وقت در رنج بوده و هستیم‫، ریشه در جای دیگری دارد. برای ریشه یابی دقیق و مفید استفاده این موضوع، نیاز است، به همکاری گروهی از ایرانیان متخصص در امور روانشناسی جامعه، جامعه شناسی‫، تاریخ پژوهی، هواشناسی، زمین شناسی و باستان شناسی.
‫به گمان من، علت وجودی و پایداری استبداد در تاریخ و اندیشه ایرانی، در عدم صیانت ایرانیان از آزادی نهفته است. در تاریخ ایران تا به امروز، هر قبیله و گروهی از ایرانیان آزادی را منحصر به خود، و خود را تنها نماینده قانونی تمامی ایرانیان دیده، و در چنین زاویه دید و نگاهی به جامعه، جای دیگر اندیشان و اعضای قبایل و گروههای غیر منتصب به حکومت وقت همیشه‫ در حبس و بند بوده و هست.
‫زمانی که هر ایرانی یا اکثریت ایرانیان پذیرفتند، که اپوزیسیونِ اندیشه آنان هم، حق حیات و نفس کشیدن در جامعه را دارد، تمام امکانات به خودی خود برای استقرار «بهشت خوشبختی» برای تمام ایرانیان در اقصی نقاط سرزمین پهناور، زیبا و باستانی ایران‫ فراهم خواهد بود.
۵۴۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۲