روزها [چهار]


ناصر زراعتی


• این روزها
سُماق می مکیم.
کارِ دیگری از ما ساخته نیست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۹ می ۲۰۱٣


 این روزها
سُماق می مکیم.
کارِ دیگری از ما ساخته نیست.
ناصِحانِ مُشفق
کُماجدانهاشان را بار گذاشته اند
آشِ شُله قلمکارِ بیمَزه
به قُل قُل اُفتاده...
نُسخه هایِ حکیم

همه پیچیده شده

تَلَنبار شده رویِ دلمان...

رودل گرفته ایم

تنقیه‍ی تساهُل هم بی ‌اثر بود...

از شدّتِ تَحَیّر

بدجور تُرش کرده ایم...

با شکمهایِ خالی

پیوسته

هِی سِکسِکه

هِی آروغ

هِی سُرفه...

دلپیچه البته

نتیجه‍ی معنویّتِ والاست!

عادت داریم

عادی شدن امّا

چندان ساده نبوده....

غَمباد هم برایِ خودش

خوش میخَرامَد

در اطرافِ حَنجره...

وقتی زبان

از بار،

اینهمه سنگین باشد،

چه فایده

حرفِ مُفت زدن؟

به زحمتش نمی ارزد...

[واکسن هم انگار اصلاً اثر نداشت!]

*

وقتی سُماق تُه بکشد

کیسه هایِ پُر از سَقِز

از راه میرسند...

باید شُکر کنیم که هنوز دندان داریم

گیرم که کرمخورده

تَک و توک...

بعد از مکیدنِ سُماقِ انتظار

جویدنِ سقزِ تحمّل

کارِ کمی نیست!

ما کار میکنیم

این روزها

راضی و خُشنودیم...